کلیپ :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلیپ» ثبت شده است

باز پیش توئه حواسم؛ یه دنیا التماسم

یه کاری کن تو واسم

باز کارم شده گدایی؛ دلم شده هوایی

شدم امام رضایی

عشق یه حس فوق العاده توی باب الجواده؛ که میبره دلا رو

عشق یعنی که سیر نمیشه؛ زائری که میبینه اون گنبد طلارو

هستم دخیل به پنجره فولادت؛ به عشق گوهرشادت

همیشه هستم یادت؛ رضا

پ.ن:

عشق یعنی به تو رسیدن...

پ.ن:

لباس تور تن کرده درختان خیابان را

عروس برف زیبا کرده این شب‌ها خراسان را

پ.ن:

در برگه‌های دفتر دل ثبت می‌کنم...

دلتنگ برف مشهد و باران کربلا

۰۲ آذر ۹۹ ، ۱۳:۱۳
R_A Zeytun

نام آهنگی که پخش میشه, سرسپرده هست که تیتراژ پایانی کتاب صوتی هفتاد و سومین نفر هم هست.

بخشی از متن این آهنگ این هست:

دل سر سپرده من سر نهاده

ره میروم با پای پیاده

بین من و تو تنها یک جاده

این راه ساده

هر خار این ره حرفی نگفته

بر سنگ جاده اشکی نهفته

داغی که عمری در سینه خفته

امشب شکفته

صدای تو می آید هنوزم

من موندم و داغ سینه سوزم

یاری رسانی ما را نمانده

مردی در آن قوم آیا نمانده

۱۱ مهر ۹۹ ، ۲۰:۰۱
R_A Zeytun

به دنبال پاسخی برای درد شیعه

چرا کسی از شام نیامد؟ حتی یک نفر!

... پس از شهادت امیرالمومنین علی ع، امام حسن ع زمام امور را به دست گرفت و با معاویه به منازعه برخاست. اما رویارویی او بیش از چند ماه طول نکشید؛ زیرا طی این مدت امت اسلامی نشان داد که از جنگ نفرت و به دنیای معاویه گرایش دارد و به اهل حق بی اعتنا است.

.... پیامدهای دوران معاویه:

* تبدیل شدن حکومت از خلافت به پادشاهی

* محو کامل فضایل اهل بیت و جعل عیب برای آن بزرگواران

* گمراهی قاطبه امت بر اثر انحراف‌های دینی امویان

مهترین تلاش معاویه پس از رسیدن به قدرت این بود که به حکومتش جنبه دینی و شرعی ببخشد.... بنابراین در یک تلاش گسترده تبلیغاتی و متمرکز و به منظور گمراه سازی امت بر سه زمینه زیر تکیه کرد:

* جعل قداست و فضیلت دینی برای خود از طریق جعل احادیث نبوی... .

* باز داشتن مردم به نام دین از نارضایتی از حاکم ستمگر و قیام علیه او... .

* تاسیس فرقه دینی-سیاسی که رفتارشان را توجیه و تفسیر کند؛ مانند جبریان و مرجئه... .

... غصه ما این نیست که چرا کسی از شام به یاری پسر فاطمه س نیامد. از شامی که در راس حکومت آن معاویه قرار داشت، انتظاری بیش از این نبود.

اما کوفه وضعیت دیگری داشت. کوفه همان شهری است که ۱۸ هزار نامه به حسین‌بن‌علی ع نوشته است.

...مردم عراق در آن دوران را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد:

یک گروه اکثری بود که قلبا امام حسین ع را حق و یزید را باطل می‌دانستند،... اما وقتی مسئله تهدید، تخویف، تطمیع و امثال این‌ها پیش آمد، عملا دست از حمایت حضرت برداشتند و حتی با آن حضرت مقابله کردند... .

اقلیتی که مرد و مردانه پای حسین ع ایستاند و گفتند هر چه می‌خواهد بشود، بشود. افرادی از قبیل حبیب‌بن‌مظاهر، مسلم‌بن‌عوسجه و بریر این‌ها همه کوفی هستند، این‌ها پای اعتقادشان ایستادند. این‌ها جزء اقلیتی بودند که خود را به کربلا رساندند.

... حال با این‌همه اوصاف، چطور از دل ۱۸هزار نامه ۳۰ هزار قاتل ایجاد شد؟

...

پ.ن:

«مجنونک ،و عقلی إکتمل بجنونی»

«مجنون توام، عقل من با جنون تو کامل میشه»

 

 

 

 

این همون مداحی بود که داشتم ترجمه می‌کردم، وسطِ ترجمه به یه سری از کلمات با لهجه‌ی عربیِ عراقی و محاوره‌ای رسیدم که نه من و نه بقیه‌ی دوستام، با این لهجه آشنایی نداشتیم (من عربیِ لبنانی، تا حدی بلدم)، یه خرده برای ترجمه‌ی لغات و جملاتش گشتم که در نهایت به خودِ فایلِ با ترجمه، رسیدم :|

 

۰۱ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۱۴
R_A Zeytun

این مداحی برای اربعین هست، ولی متنش و خاطره‌ای که از این مداحی دارم (اگه یادتون باشه گفته بودم که یکی از اسلایدهای دفاع پروژه‌ی کارشناسی‌م، یه مداحی بود، این همون کلیپ و مداحی هست) باعث میشه، از شنیدنش هیچ وقت سیر نشم و شده نیم ساعت یک سره این مداحی رو گوش کردم و ازش خسته نشدم.

عزاداری‌هاتون قبول باشه.

اگر شد، هر روز یه بخش‌هایی از کتاب، »توضیح الرسائل کربلا، چطور از دل 18 هزار نامه عاشق 30 هزار قاتل ایجاد شد؟!» رو تو وبلاگ می‌نویسم.

۳۰ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۴۹
R_A Zeytun

پ.ن:

دارم یه مداحی عربی ترجمه می‌کنم یه بخشش اینجوری هست که میگه:

 

«مجنونک ،و عقلی إکتمل بجنونی»

«مجنون توام، عقل من با جنون تو کامل میشه»

 

به نظرم واقعا روا هست که بگیم عربی بهترین و کاملترین زبون برای گفتن جملات عاشقانه است.

پ.ن:

اگه وقت کنم دارم کم کم فیلم سخنرانی سیدحسن نصرالله تو محرم 2014 که حاصل‌ش کتاب زیر شده رو ترجمه می‌کنم. البته که اگر کتاب رو میتونید تهیه کنید، خیلی خوب هست که بخونید (این کتاب یکی از کتاب‌هایی هست که چند سال پیش که اولین بار چاپ شد، تو جمکران با پول خودم خریده بودم) اما خب به نظرم هیچی صحبت و لهجه‌ی شیرین لبنانیِ سیدحسن نصرالله نمی‌شه

 

۲۹ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۳۱
R_A Zeytun

یک میز شام 515 متری روی پل چارلز شهر پراگ کشور جمهوری چک پس از اعلام پایان قرنطینه و پایان کرونا تو این کشور به پا شد و مردم این اتفاقِ تموم شدنِ کرونا رو با هم جشن گرفتند، برعکس اطلاعیه‌هایی که تو ایران توسط ستاد مقابله با کرونا گفته میشه، ما نیاز به فاصله‌گذاری اجتماعی نداریم، بلکه نیاز به فاصله‌گذاری فیزیکی داریم، اتفاقا تو این وضعیت باید بیشتر از نظر اجتماعی بهم نزدیک باشیم و هوای هم رو داشته باشیم تا این داستان تموم بشه، ظاهرا با همین منطق هم این میز شام تو پراگ برپا شد و هر کسی هر غذایی که داشت رو آورد و سر میز نشستند و با همسایه‌ها و همشهری‌هاشون این غذاها رو خوردند.

جمهوری چک کمتر از ۱۱ میلیون نفر جمعیت داره و خیلی هم مردم شادی هستند.

در مورد برگزاری همچین جشن‌هایی تو ایران بعد از کرونا یا بعد از دولت آقای روحانی!، به خاطر تفاوت جمعیت، نظری ندارم ولی خب یکی از آرزوهام اینه که بتونم برای عید غدیر مثل رفتار امام حسن ع یک همچین سفره‌ای رو با مشارکت هم برای همه تدارک ببینیم.


 

پ.ن:

دوستت دارم ای خیال لطیف

دوستت دارم ای امـید مـحال

فروغ فرخزاد

پ.ن2:

این پست یک فایل ویدیویی داشت که مربوط به جشن‌شون بود، من از کانال آپارات خودم این فیلم رو اینجا embed کردم که الان بهم پیام دادن به علت داشتن تصاویری که باید سانسور بشه، فیلم رو حذف کردیم و این داستان ها!

دیگه اونایی که این پست رو زودتر دیدن، اینجا برد کردند!!

 

۱۸ تیر ۹۹ ، ۱۸:۱۲
R_A Zeytun

چه نذرها که نکردیم مال هم باشیم

رفیق روز و شب و ماه و سال هم باشیم

 

غزل غزل بسراییم لحظه هامان را

شریک تازه ترین حس و حال هم باشیم

 

نشسته اند به حیرت تمام فنجان ها

از اینکه طالعشان نیست مال هم باشیم

 

ستاره و ورق و رمل هم نمی خواهند

که زوج مشترک و ایده آل هم باشیم

 

بیا به رسم دو تا کوه ظاهرا سر سخت

کنار هم  امّا بی خیال هم باشیم

 

لبی که محرم تو نیست محرمانه ببوس

خدا نخواست من و تو حلال هم باشیم

 

 

بیتا امیری

پ.ن1:

 

 

 

(بخش‌هایی از فیلم «بمب یک عاشقانه» هست)

( این برش از فیلم رو از دیالوگ باکس (پادکست سینما، ادبیات، موسیقی) دانلود کردم.

اینستاگرام: https://www.instagram.com/dialoguebox_episodes/

سایت: http://dialoguebox.ir/)

یه سوالِ خیلی مهمی که میشه اینجا پرسید که اگر قرار باشه فقط یه دقیقه دیگه تو این دنیا باشیم، دوست داریم تو این یک دقیقه چه کاری انجام بدیم و به چه افرادی حرف‌هایی که هیچ وقت نزدیم رو بزنیم و چه چیزهایی میگیم...

پ.ن2:

به نظرم «فیلم کوتاه 1500 کلمه» هم اگه اینجا قرار ندم، جاش خیلی توی این پست خالی میمونه

(این فیلم داستان یک آقایی هست که دکتر بهش میگه که 1500 کلمه بیشتر از زندگی‌اش باقی نمونده…)

(این فیلم رو از سایت مدرسه زندگی برداشتم

سایت: https://imanfani.com/ 

کانال تلگرام: https://t.me/dr_iman_fani)

 

 

 
۲۴ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۰۱
R_A Zeytun
 
 
این فیلم ساختگی است!
 
 
 
پ.ن:
نوشته بودم که قرار هست برم پیش استادم و احتمالا باید بابت عملکردِ جمهوری اسلامی جواب پس بدم، بحث به عملکردِ جمهوریِ اسلامی نکشید ولی خب بابتِ اینکه چرا قصد دارم برم به پراگ و اینکه این موضوعی که کار میکردم چقدر برام مهم هست و برای اون دانشگاهِ مقصدم و حتی برای مملکت، مجبور شدم حرف بزنم، نسبت به قبول اهمیتش برای من و مملکت، مقاومتی نشون نداد و قبول کرد اما گفت اینا به من ربطی نداره، حرف هایِ خودش رو زد و آخرش هم گفت که نمیشه همین موضوعی که این چند ماه کار کردی رو ارائه بدی، یه سری پیشنهادها در رابطه با موضوعاتی که خودش کار می‌کرد یا دوستش(همون استادی که بهم گفت ازت میخوام ماشینِ مقاله نویسی بسازم) کار می‌کردند بهم داد که یا گفتم بلد نیستم یا گفتم دوست ندارم و در نهایت یه موضوعی پیشنهاد دادم که نه مرتبط با این کارم بود(البته خیال میکنه ربطی نداره، خیلی هم ربط داره و بعدا تو دفاعِ تزم جلوی داورها و مهمان‌ها میخوام بگم که چه ربطی بهش داشت که این معاون آموزشی نذاشت روی اون کار کنم و چه فرصتی از مملکت گرفته شد!) و نه حرف‌های اون، که تاییدش کرد و من هم با یک نرمش قهرمانانه(!)، قرار هست روی اون موضوعِ دیگه کار کنم.
یکی از تفاوت های اصلی در رابطه با تفاوتِ نگرشِ من به دانشگاه شهیدبهشتی با پلی‌تکنیک، تو این مورد هست که من تو پلی‌تکنیک مشکلِ خودم رو مشکلِ دانشگاه و اساتیدِ اونجا می‌دیدم و اگه موردی بود سعی می‌کردم یا از اساتید مشورت بگیرم یا در کل با پشتوانه‌ی پلی‌تکنیکی بودنم اونو حل می‌کردم، ولی تو اینجا داستان اینه که مشکلِ من، مشکلِ دانشگاه شهیدبهشتی یا پژوهشکده نیست، و من همچنان برای حلِ مشکلاتم مجبورم به پلی‌تکنیک مراجعه می‌کنم مثل همین قضیه‌ی تز ارشدم که همچنان با یکی از اساتید پلی تکنیک می‌خوام جلو ببرم.
۱۲ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۲۰
R_A Zeytun

 

پ.ن:

1186سال تولد قطب عالم امکان، بر همه‌مون مبارک باشه

خیلی تلاش کردم که این کلیپ خوب در بیاد، ان‌شاءالله که قبول باشه

بعد از دیدن این کلیپ به نظرم دعای سلامتی امام زمان عج رو با این کوچولوی لبنانی بخونیم

 

 

 

۲۱ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۲۰
R_A Zeytun

فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی هست که توسط ❤سید حسن نصرالله❤ خونده شده

فیلم‌ش جاهای دیگه هم هست ولی ترجمه و زیرنویس‌ش رو خودم انجام دادم

۰۶ اسفند ۹۸ ، ۰۳:۱۳
R_A Zeytun

(از اونجایی که این پست طولانی هست به نظرم اول این تصنیف شهرام ناظری در مورد امیرکبیر رو پلی کنید و همراه با گوش دادن این تصنیف غم انگیز، به خوندن متن ادامه بدید!

 

)

 

اگر در یک نظام سیاسی حتی در هر سال دو نوبت انتخابات برگزار شود اما «توزیع خردمندانه قدرت» نتیجه‌ی این انتخابات نباشد یکی از ارکان دموکراسی با چالش مواجه شده است. در رأی‌گیری، از مردم می‌پرسیم به چه می‌اندیشند؛ آن‌هم درست زمانی که نمی‌اندیشند. اگر ابتدا فرصتی برای اندیشیدن به آن‌ها بدهیم و بعد نظرشان را جویا شویم، نتیجه جالب‌تر خواهد بود!

ارسطو حکومت‌ها را برحسب تعداد فرمان‌روایان و شیوه‌ی اعمال حکومت‌‌ آن به شش دسته تقسیم‌بندی می‌کرد:

اگر حکومت به دست یک نفر اداره شود و صلاح عموم را رعایت کند، حکومت پادشاهی است.

اگر به دست گروهی از مردم اداره شود و صلاح مردم را رعایت کند آریستوکراسی است.

اگر به دست اکثریت اداره شود و پروای خیر و صلاح مردم را داشته باشد جمهوری است.

در این تقسیم‌بندی، نوع منحرف حکومت پادشاهی تیرانی، نوع منحرف آریستوکراسی الیگارشی، و نوع منحرف جمهوری، دموکراسی است. البته برخی از نویسندگان شکل فاسد دموکراسی را اَکلوکراسی (حکومت توده‌ها و نه حکومت مردم) می‌دانند. همان‌طور که از این تقسیم‌بندی پیداست ارسطو دموکراسی را در طبقه‌ی یکی از انواعِ حکومت‌های منحرف جای می‌دهد و معتقد است که در چرخه‌ی تغییر حکومت‌ها باید دموکراسی به حکومت جمهوری تبدیل شود.

 

دموکراسی اما امروز دیگر شکلی از اشکال حکومت نیست بلکه صفتی است برای انواع حکومت‌ها. دموکراسی امروز در کنار جمهوری، پادشاهی یا آریستوکراسی قرار نمی‌گیرد و هر کدام از این‌ها می‌تواند موصوف صفت «دموکراتیک» قرار بگیرند: نظام پادشاهی مشروطه‌ی دموکراتیک، جمهوری دموکراتیک، ریاستی یا پارلمانی دموکراتیک. اما این صفتِ دموکراتیک شایسته‌ی کدام نظام سیاسی است؟ یا کدام ویژگی‌هاست که با داشتن آن‌ها می‌توان دموکراتیک بود؟

 

 

آبراهام لینکلن (1809-1865) می‌گفت دموکراسی یعنی «حکومت مردم، به وسیله‌ی مردم و برای مردم»

برای تعریف دموکراسی جملات کوتاه دیگری هم بیان شده: «حکومت بر پایه‌ی رضایت»، «فرمانروایی اکثریت»، حکومت با حقوق برابر برای همه»، «حاکمیت خلق» و از قبیل این‌ها. هرچند این تعاریف ساده و کوتاه‌اند؛ اما با قدری تأمل سوال‌های زیادی را در ذهن آدمی ایجاد می‌کنند. رضایت چه کسی؟ رضایت در مورد چه چیزی؟ حقوق برابر در چه؟ چه چیزی مورد رضایت و برابری حق می‌‌شود؟ حاکمیت چیست؟ حاکمیت چه زمانی در دست مردم و برای مردم است؟

 

ما در انتخابات چه می‌کنیم؟

انتخابات به معنای فنون گزینش و شیوه‌‌های مختلف تعیین نمایندگان بود. ابزاری که به‌وسیله‌ی آن می‌توان اراده‌ی شهروندان را در شکل‌گیری نهادهای سیاسی و تعیین متصدیان اعمال اقتدار سیاسی مداخله داد. بنابراین انتخابات تنها یک وسیله بود برای تحقق هدفی والاتر و آن عبارت بود از «تعیین نمایندگان برای اعمال قدرت و ناظران برای مهار آن». پس واضح است که نه‌تنها انتخابات، دموکراسی نیست بلکه در نظام‌های سیاسی‌ای که مفهوم نمایندگی در آنها معنا ندارد (مثل نظام‌هایی با دموکراسی مستقیم در ایالت‌های آنتروالد، گلاریس و آپانزل سوئیس) این ابزار حتی معیاری برای تشخیص دموکراتیک بودن یا نبودن یک نظام سیاسی نیز نمی‌باشد.

اگر در کشوری نتیجه‌ی انتخابات بر سر کار آمدنِ حاکمانی باشد که به اصل «برابری» اعتقادی نداشته باشند و «حقوق اقلیت» را زیر پا بگذارند و نسبت به مخالفین خود با «تسامح و تساهل» عمل نکنند، به دموکراسی خدشه وارد کرده‌اند حتی اگر کسانی که انتخاب شده‌اند منتخب واقعی اکثریت باشند. نظام‌‌های دیکتاتوری فراوانی را سراغ داریم که در آنها حداقل 4 سال یک‌بار انتخابات برگزار می‌شود اما نتیجه‌ی این انتخابات‌ چیزی جز قدرت‌مندتر شدن حاکمان و زیر پا گذاشتن حقوق مردم نبوده است.

 باری، این برگزاری انتخابات نیست که مهم است بلکه نحوه‌ی برگزاری و البته نتیجه‌ی آن است که برای یک نظام سیاسی اهمیت دارد. به همین دلیل باید گفت حق با روسو (1712-1778) بود وقتی می‌گفت: «انتخابات به‌ تنهایی ضمانتی برای آزادی نیست، ‌مردم انگلستان زمانی که تصور می‌کنند آزادند، خود را فریب می‌دهند. در واقع، آن‌ها تنها زمانی آزادند که در حال انتخاب عضوی از پارلمان‌اند. به همین سبب، به‌محض اینکه عضوِ جدید انتخاب شد، دوباره در بند می‌شوند و به هیچ تبدیل می‌گردند». این جملات نشان می‌دهد که انتخابات پایان کار دموکراسی نیست و تنها یکی از مصالح روبناییِ آن است.

برای مثال می‌توان به مقاله‌ی دیوید ون ریبروک در گاردین اشاره کرد:

«برکسیت» نقطۀ عطفی در تاریخ دموکراسی غرب است. پیش‌ازاین هیچ‌گاه چنین تصمیم بنیادینی از طریق روندی ابتدایی اتخاذ نشده بود: همه‌پرسی‌ تک‌مرحله‌ای بر مبنای رأی اکثریت ساده. پیش‌ازاین هیچ‌گاه سرنوشت یک کشور، درواقع سرنوشت یک قاره، با اینچنین ضربۀ ناگهانی‌ای تغییر نکرده بود. سردمدار این اقدام، شهروندان سرخورده و ناآگاه بودند.

چند سال پیش، پیمایش ارزش‌های جهانی۲ که پروژه‌ای تحقیقاتی در سطح بین‌المللی و در مقیاسی بزرگ است، از بیش از ۷۳هزار نفر از ۵۷ کشور پرسید که آیا باور دارند که دموکراسی شیوۀ خوبی برای ادارۀ کشور است؟ نزدیک به ۹۲درصد گفتند بلی. اما یافته‌های همان پیمایش از این حکایت داشت که در ده سال گذشته، در سراسر دنیا، خواست عمومی برای به‌قدرت‌رسیدنِ رهبری مقتدر «که مجبور نباشد خودش را با پارلمان و انتخابات به زحمت نیندازد»، افزایش یافته و البته اعتماد به دولت‌ها و احزاب سیاسی نیز به پایین‌ترین حد خود در تاریخ رسیده است. این‌گونه به نظر می‌رسد که مردم هرچند ایدۀ دموکراسی را می‌پسندند، از واقعیت آن بیزارند. ما دربارۀ پیامد‌های همه‌پرسی جروبحث می‌کنیم؛ بی‌آنکه دربارۀ اصول اولیۀ آن حرفی به میان بیاید. در همه‌پرسی، از مردم مستقیماً می‌پرسیم که چه فکری می‌کنند، درحالی‌که پیش‌ازاین ملزم به فکرکردن نبوده‌اند؛ و با وجودِ اینکه آن‌ها در ماه‌های منتهی به انتخابات، قطعاً با هر شکل قابلِ‌تصوری از دستکاری و فریب به ستوه آمده‌اند.

اما مشکل فقط به همه‌پرسی‌ها ختم نمی‌شود: در هر انتخابات، شاید رأی و نظر بدهید؛ ولی این رأی و نظر تاچند سال آینده از شما سلب می‌شود. این شیوۀ وکالت‌دادن به نمایندگانِ منتخب شاید در گذشته ضروری بوده است، یعنی زمانی که ارتباطات کند و اطاعت محدود بود؛ اما مسلماً با شیوۀ امروزی ارتباطِ شهروندان با هم بی‌تناسب است. حتی در قرن هجدهم نیز ژان ژاک روسو این موضوع را بیان کرده بود که انتخابات به‌تنهایی ضمانتی برای آزادی نیست: «مردم انگلستان زمانی که تصور می‌کنند آزادند، خود را فریب می‌دهند. درواقع، آن‌ها تنها زمانی آزادند که در حال انتخاب عضوی از پارلمان‌اند. به همین سبب، به‌محض اینکه عضوِ جدیدْ انتخاب شد، دوباره در بند می‌شوند و به هیچ تبدیل می‌گردند.» درحال‌حاضر جوامع غربیِ بی‌شماری از آنچه «سندروم خستگیِ دموکراتیک» می‌خوانیمش، رنج می‌برند. علائم این سندروم شامل تبِ همه‌پرسی، کاهش عضویت در احزاب و مشارکت کمترِ رأی‌دهندگان است. همچنین بر این فهرست بیفزایید ناتوانی دولت و فلج سیاسی را که تحت موشکافانه‌ترین بررسی‌های بی‌امان رسانه، بی‌اعتمادی گستردۀ عمومی و تحولات پوپولیستی رخ می‌دهد. اما با همۀ این احوال، علت سندروم خستگیِ دموکراتیکِ مردم، سیاست‌مداران یا احزاب نیستند؛ بلکه علتِ آن رویه‌ها است. دموکراسی مشکل اصلی نیست؛ رأی‌گیری مشکل است. صدای مردم عاقل در این هیاهوها کجاست؟ شهروندان کجا فرصتی می‌یابند که بهترین اطلاعات ممکن را دریافت کنند و بعد از همفکری با هم دربارۀ آینده‌شان تصمیمی جمعی بگیرند؟ شهروندان کجا فرصت می‌یابند که باور و اعتقادشان به اجتماع را شکل دهند؟ مطمئناً چنین اتفاقی سر صندوق‌ رأی‌گیری نمی‌افتد. امروزه واژه‌های «انتخابات» و‌ «دموکراسی» با هم مترادف گرفته می‌شوند. ما خودمان را متقاعد کرده‌ایم که تنها راهِ برگزیدنِ نماینده از طریق صندوق‌های رأی است. اعلامیۀ حقوق بشر که در سال ۱۹۴۸ تنظیم شده است نیز گواهی بر این مطلب است: «ارادۀ مردم باید اساس اقتدار دولت قرار بگیرد. این اراده‌ باید در قالب انتخابات ادواری و سالم با رأی‌گیریِ سراسری و همگانی، از طریق رأی‌گیری مخفیانه یا فرایندهای رأی‌گیریِ آزادانۀ مشابه ابراز شود.» «این اراده باید ابراز شود» نحوۀ تفکر ما دربارۀ دموکراسی است: وقتی می‌گوییم «دموکراسی»، منظورمان «انتخابات» است. اما آیا این تعجب‌برانگیز نیست که اعلامیۀ جهانیِ حقوق بشر تعریفی ذی‌قیمت از چگونگی ابراز ارادۀ مردم در خود دارد؟ چرا باید متنی مختصر دربارۀ حقوق اولیه که کمتر از دوهزار کلمه است، به اجرای عملی یکی از این حقوق، توجه خاصی کند؟ این‌طور به نظر می‌رسد که افرادی که این اعلامیه را در سال ۱۹۴۸ جمع‌آوری کرده بودند، این روشِ بخصوص را به‌مثابۀ حقی اولیه در نظر گرفته‌اند که خود از تقدسی خاص برخوردار است. انتخاباتْ سوخت فسیلی سیاست است؛ چراکه نفت نیز زمانی که موجب پیشرفت اقتصاد شد، حرکت روبه‌جلوی بزرگی را برای دموکراسی به ارمغان آورد. اما هم‌اینک چنین به نظر می‌رسد که مشکلات و موانع لاینحلِ خود را نیز به همراه داشته است. اگر فوراً درخصوص ماهیت سوخت دموکراسی خود اندیشه نکنیم، بحرانی سیستماتیک در انتظار ماست. همچنین چنانچه مصرانه به مفهومی از دموکراسی تسمک بجوییم که به رأی‌دادن در انتخابات و همه‌پرسی‌ها تقلیل یافته است، در برهه‌های بحران‌ اقتصادی، دست به تضعیف روند دموکراتیک خواهیم زد. چند ایده به جای انتخابات فعلی: تصور کنید همین امروز قرار بود نظامی را توسعه دهیم که بیانگر ارادۀ مردم است. آیا این ایدۀ خوبی است که مردم را هر چهارپنج سال یک بار در صف جایگاه‌های رأی‌گیری با برگه‌هایی قرار دهیم تا وارد کیوسک‌های سال ۲۰۱۶ همین الان هم در معرض آن است که به بدترین سال برای دموکراسی از سال ۱۹۳۳ تاکنون تبدیل شود تاریک شوند و علامتی را جلوی یکی از اسامی لیست نامزدها بگذارند؟ آن‌هم افرادی که طیِ ماه‌ها، به‌طور بی‌امان گزارش‌هایی آشفته درباره‌شان منتشر شده بود، آن‌هم در محیطی تجاری که می‌خواهد از آب گل‌آلود ماهی بگیرد.

انتخابات بر مبنای قرعه کشی!

بازگشت به اصول کانونی دموکراسی آتنی؛ یعنی برگزیدن از میان تعدادی از انتخاب‌ها یا همان چیزی که امروزه به آن قرعه‌کشی می‌گویند. در یونان باستان، بسیاری از مناصب عمومی از طریق قرعه‌کشی معین می‌شد. حکومت‌های دوران رنسانس مانند ونیز و فلورانس که بر مبنای مشابهی کار می‌کردند نیز موفق به تجربۀ قرن‌ها ثبات سیاسی شدند. با قرعه‌کشی، شما از افراد نمی‌خواهید که دربارۀ موضوعی رأی بدهند که فقط افراد محدودی از آن سر در می‌آورند؛ بلکه نمونه‌ای تصادفی از جمعیت را انتخاب می‌کنید و مطمئن می‌شوید که در موضوعات مطروحه به تصمیمی عقلانی دست پیدا خواهند کرد. بخشی از جامعه که به امور مطلع است، با انسجام بیشتری می‌تواند عمل کند تا کل جامعه‌ای بی‌اطلاع. برای مثال در ایرلند بلکه ترکیبی از سیاست‌مداران منتخب و مردم عادی انتخاب شدند: ۳۳ سیاست‌مدار منتخب به‌همراه ۶۶ شهروند که با قرعه‌کشی از ایرلند و ایرلند شمالی انتخاب شده بودند. این گروه هفته‌ای یک‌بار در ماه به‌مدت بیش از یک سال جلساتی برگزار کرد. موسسۀ تحقیقاتیِ مستقلی این گروه تصادفی ۶۶ شهروند را با درنظرگرفتن سن، جنس و محل تولد گردآوری کرده بود. تنوع و گوناگونی ناشی از این کار باعث شد بحث دربارۀ موضوعاتی مانند ازدواج با همجنس، حقوق زنان و ممنوعیت اهانت به مقدسات، فرصت طرح‌شدن پیدا کند. باوجوداین، آن‌ها همۀ این کارها را به‌تنهایی انجام ندادند: مشارکت‌کنندگان به حرف‌های متخصصان گوش می‌کردند و از داده‌های دیگر شهروندان بهره می‌جستند. برای مثال، بیش از هزار نفر در موضوع ازدواج همجنس‌گرایان مشارکت کردند. تصمیم‌هایی که این هیئت می‌گرفت، همچون قانون تلقی نمی‌شد؛ پیشنهادهای آنان در ابتدا باید از دو شاخۀ پارلمان ایرلند رأی می‌آورد، بعد دولت باید آن‌ها را بررسی می‌کرد و نهایتاً در همه‌پرسی به رأی عموم گذارده می‌شد. سیاست‌مداران می‌توانند با صحبت‌کردن با هیئتی گوناگون از جامعۀ ایرلند، چیزهای بیشتری به دست آورند تا اینکه صرفاً با هم حرف بزنند. با تبادل نظر با منتخبان، مردم می‌توانند داده‌های مناسب‌تری را در اختیار قرار دهند تا اینکه صرفاً در انتخابات یا همه‌پرسی شرکت کنند. چه اتفاقی می‌افتاد اگر بریتانیا هم در انتخابات اخیر همین روند را طی می‌کرد؟ چه می‌شد اگر نمونه‌ای تصادفی از شهروندان این فرصت را داشتند که از متخصصان بیاموزند، به پیشنهادها گوش دهند، با یکدیگر حرف بزنند و مسائلشان را با سیاست‌مداران به اشتراک بگذارند؟ چه می‌شد اگر گروهی ترکیبی از شهروندان منتخب و قرعه‌کشی شده چاره‌ای برای موضوع می‌اندیشیدند؟ چه می‌شد اگر مابقی جامعه نیز این فرصت را می‌یافتند که در عملیاتی‌کردن بررسی‌ها سهیم شوند؟ چه می‌شد اگر پیشنهادی که این گروه به آن رسیده بود، مورد بررسی‌های موشکافانۀ عمومی قرار می‌گرفت؟ آیا چنین تصور می‌کنیم که تصمیمی نامسئولانه اتخاذ می‌کردند؟ برای اینکه دموکراسی را زنده نگه‌داریم، باید بیاموزیم که دموکراسی صرفاً نمی‌تواند به رأی‌گیری تقلیل یابد. اگر انتخابات و همه‌پرسی را با اشکال معقولی از مشارکت شهروندان درنیامیزیم، به ابزارهایی منسوخ بدل خواهند شد. بررسی‌هایِ ساختارمندِ نمونه‌هایِ تصادفی شهروندانْ دموکراسی‌ای اساسی، پویا و فراگیر را ضمانت خواهد کرد. در اوترخت، چهارمین شهر هلند، شهرداری با قرعه‌اندازی صدوپنجاه شهروند را انتخاب می‌کند تا در طرح انرژی پایدار همکاری کنند. شاید این روندها در آینده بدل به ویژگی‌ای دائمی برای بسیاری از دموکراسی‌های مدرن گردد. بیشترین نقد به قرعه‌کشی دربارۀ این است که افرادِ انتخاب‌شده ممکن است بی‌کفایت باشند. بی‌تردید کفایت فنیِ منتخبی از نمایندگان بیشتر از فردی است که از قرعه درمی‌آید. اما فایدۀ پارلمانی مملو از حقوق‌دانان طراز اول چه خواهد بود اگر هیچ‌کدام از آن‌ها قیمت یک تکه نان را نداند!

 

اگر مفهوم مدرن ریاضیاتی مجمع نمایندگان عموم در مقیاس کوچک که نماینده جمعیت بزرگ است را با بصیرت‌های مربوط به پتانسیل‌های دموکراتیک امر مشورت ترکیب کنیم، به یک تجلی سیاسی می‌رسیم: نوعی بدیع از ماشین سیاسی که چیزی را به ما می‌دهد که انتخابات هرگز محقق نکرده است- شاخصی روشن از این که قضاوت سنجیده کل جمعیت بزرگسال در صورتی که می‌توانستند درباره هر موضوعی به طور کامل، آزادانه و با اطلاع مشورت کنند، چه خواهد بود.

راه دیگر-سیستم‌های نمره دهی و چند رایی

یک قضیه در علوم کامپیوتر هست که اشاره می‌کند وقتی سیستم تک رأیی باشد حتما رقابت دو حزبی می‌شود و به غیر از دو گروه غالب بقیه به هیچ عنوان رای نمی‌آورندو این یعنی انتخابات تبدیل می‌شود به «نه به گروهی که از آن بدم می‌آید!» یعنی در غالب موارد (و مخصوصا انتخابات سیاسی) سیستم اصلا به سمت مطلوبیت حداکثری نمی‌رود.

سیستم‌های نمره دهی و چند رأیی باعث می‌شوند که امکان توزیع مطلوبیت و در نتیجه دموکراسی بهتر وجود داشته باشد.

 

 

پ.ن:

برای نوشتن این پست، من از منابع زیر هم استفاده کردم:

1.انتخابات، دموکراسی نیست|باشگاه اندیشه

۲۰ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۰۳
R_A Zeytun

سنخوض البحر معک

سنموت و نحیی معک

اضرب بعصاک البحر لنعبر فالکل بایعک...

با تو در کنار دریا خواهیم رفت

با تو خواهیم مرد و با تو زنده خواهیم شد

موسای زمان بیا و دریا را بشکاف تا از سختیها عبور کنیم و پرچم اسلام را بر فراز جهان به اهتزاز درآوریم...

۲۶ دی ۹۸ ، ۲۳:۰۸
R_A Zeytun

 


انیس النفوس یعنی کسی که انیس و مونس ماست، کسی که همدم ماست و حتی از پدر و مادر و برادر و خواهر و دوست و آشنا و…. حرف های ما رو بهتر میشنوه و از همه بهتر درکمون میکنه یک کلام ؛ انیس النفوس یعنی رفیق

شهادت امام رضا ع رو تسلیت میگم

ما که قسمت مون نمیشه ولی ان شاءالله زود به زود آقا بطلبه برید مشهد و واسه ما هم دعا کنید

۰۶ آبان ۹۸ ، ۲۲:۴۲
R_A Zeytun

(مستند متولد اورشلیم ساخت مجموعه ی آرمان مدیا هست که با کلیک روی تصویر میتونید به صفحه ی خرید این مستند وارد بشید)

تو مرا زجر می دهی عشقم
مــازوخیسمی که دوستش دارم
من به اِشغال تو درآمده ام
صهیونیسمی که دوستش دارم 
#یاسر_قنبرلو


یک سری صحبت جدی در خصوص بهترین جنبش فعال فلسطینی-حماس (ادامه‌ی مطلب)

۰۱ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۰۲
R_A Zeytun

 

 
دانشگاه هم میرید دکترا بگیرید،تهش اینجوری تموم کنید
۱۳ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۱۷
R_A Zeytun