بایگانی مهر ۱۳۹۸ :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۱۷ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

اول دلم لک زده بود که بتوانم دبیرستان را تمام کنم و به دانشگاه بروم.

بعد داشتم می‌مردم که دانشگاه را تمام کنم و سر کار بروم.

بعد آرزویم این بود که ازدواج کنم و بچه‌دار شوم.

بعد همیشه منتظر بودم که بچه‌هایم بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من بتوانم دوباره مشغول کار شوم.

بعد آرزو داشتم که بازنشسته شوم .

و حالا دارم می‌میرم که یک دفعه متوجه شدم :

« اصلاً یادم رفته بود زندگی کنم! »

شاد باشیم و احساس خوشبختی را به "اگر"هایمان موکول نکنیم، زیرا "اگر"ها پایان ناپذیرند !

باربارا دی آنجلس

📚 لحظه‌های ناب زندگی

۲ نظر ۳۰ مهر ۹۸ ، ۱۹:۵۱
R_A Zeytun

چرا کار را به خدا نمی سپارید؟

نمی داند؟

یا نمی تواند؟

یا نمی خواهد؟

۲۸ مهر ۹۸ ، ۰۳:۵۰
R_A Zeytun



السَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَةِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ،الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ

سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده اند، و در آستانِ تو طواف مى کنند، و براى زیارت تو وارد مى شوند...


پ.ن:

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر

أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ

أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیل

پ.ن:

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى...

سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد...


(همه ی عبارت های بالا از زیارت ناحیه مقدسه گرفته شده، اگه این پست رو میخونید و مشتاق شدید  امروز این زیارت رو بخونید واسه من هم دعا کنید، عبارت هایی که توش هست واسه خودش روضه ی باز محسوب میشه)

۲۷ مهر ۹۸ ، ۰۹:۵۶
R_A Zeytun

من قرار بود اوایل شهریور دفاع کنم، هارد لپ تاپم سوخت!

اومدم وسط‌های شهریور دفاع کنم، جواب المپیاد نیومد!

اومدم آخرهای شهریور دفاع کنم، استاد راهنمای پروژه م گذاشت رفت از ایران!

این شد که با یه استاد بشدت دوست داشتنی و مهربون که من به شدت ارادت خاصی به ایشون دارم دیروز رفتم واسه دفاع

تا آخرین لحظات هم داشتم دعوت می‌کردم از دوستان و اساتید که بیان و این فضای خالی بدون دوستان تو پیاده روی اربعین و نبود مامان و بابام و ... رو جبران کنن که اکثرا نمیتونستن بیان و

نیومدن که نیومد!

ولی خب با 5تا از رفقای خوب (که البته یکیشون همون اوایل اومد و یه سر بزنه و رفت) دفاع م رو برگزار کردم(که یکیشون دانشجوی جبرخطی م بود و خیلی کمک کرد)

داور پروژه ی من یکی از بشدت سخت گیر ترین داورهای دانشکده هست

دقیقا قبل من، همین داور و همین استاد راهنما، پروژه ی یه دختره رو داشتن بررسی میکردن(دیروز این استاد پروژه مهربون من، 4تا دفاع داشت و بنده خدا از 10رفت تو اتاق دفاعیه و 2 اومد بیرون بعد 3 رفت تو اتاق دفاعیه و نمیدونم چند اومد بیرون، خدا قوت و ماشاءالله) جوری از دختره سوال میپرسید که تا اونجا که من دیدم حدود40دقیقه ای داشت باهاش حرف میزد که نه فلان جا رو بد توضیح دادی و اونجاش اشتباه شده و ... فکر کنم آخراش دختره بغض کرده بود

من که میدونستم داور و استاد پروژه م یه چند ساعتی هست که تو اتاق هستند و فکر میکردم که احتمالا 2نفر از مهمون های ویژه هم بیان، رفتم 4تا شکلات داغ(هات چاکلت) سفارش دادم که مهمونا نیومدن و فقط همون 2تا رو خوردن، دفاع رو با همه ی عاشقانه ها و فان هایی که اتفاق افتاد خیلی قوی برگزار کردم و دوستان بودند و فیلم هم گرفتند که خیلی هم خوب بود

آخرش از داوری که به زور به بچه ها 16 رد میکرد 19 گرفتم و Wooow چه خفن

اون دو تا هات چاکلت مونده رو هم 5تایی خوردیم! واسه اینکه بهداشت هم رعایت بشه یکی با در خورد یکی با لبه ی لیوان خورد یکی سر کشید و .. کلا خوب بود

آخرش هم اون وسایل پذیرایی که از مهمانو(https://mehmano.com/ که توصیه میکنم اگه تهران هستید و میخواید مراسمی (جشن تولد یا دفاعیه یا مهمونی یا ...) برگزار کنید یه سر به سایتش بزنید، تهیه کرده بودم زیاد اومد و به مسئول آموزشمون و چنتا از استادها و اونجایی که کار میکردم و خونه هم بردم

کلا خیلی خوب بود و دستش شما درد نکنه بابت دعاهای خوب خوب تون به خصوص اون بزرگواری که مادرانه دعا کردند😊

پ.ن:

بله من با لباس مشکی رفتم دفاع کردم در کنار پرچم های یا حسین ع و یا زینب س که بغل هرکدوم از اسلایدها بود

اینم بگم که صفحه ی Lock لپ تاپ من تصویر پایین هست، همون اولش دار یه نگاه ناامید کننده ای به من کرد و گفت خدا تو رو از دست ما نجات بده؟

گفتم نه والا این خیلی وقته رو لپ تاپم هست و یه خورده در مورد داستان المپیاد و اتفاق هاش گفتم(داور من رئیس آموزش کل دانشگاه هست و اون مسئول المپیاد امیرکبیر که به من کمک نکرد زیر دست ایشون محسوب میشه) و  فهمید جریان

۲۴ مهر ۹۸ ، ۱۲:۰۵
R_A Zeytun


میریم که یه دفاع حسینی و اربعینی داشته باشیم

قربة الی الله

(ساعت 12و نیم)

۲۳ مهر ۹۸ ، ۱۰:۲۲
R_A Zeytun


ربنا آتنا نگاهش را...

‏من غلام نوکراتم

عاشق کربلاتم

تا آخرش باهاتم

تو همونی که میخوامی

دلیل گریه هامی

تا آخرش باهامی

‎#عشق یعنی به تو رسیدن

یعنی نفس کشیدن

تو خاک سرزمینت

عشق یعنی تموم سال و 

همیشه بی قرارم

برای ‎#اربعین ت....

‎#جامونده_ها


 

 

۲۰ مهر ۹۸ ، ۰۸:۰۷
R_A Zeytun


لا تَدْری لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً

تو چه می‌دانی شاید خداوند بعد از این، وضع تازه (و وسیله اصلاحی) فراهم کند...

واقعیتش اینه که کسی بهمون قول نداده بود قراره تو این دنیا بهمون خوش بگذره

و اصلا نقل به مضمون حدیث داریم که میگن فقط یک هفتم رزق تون از تلاش تون  بدست میاد و بقیه ش عوامل دیگه دخالت داره

۱۹ مهر ۹۸ ، ۲۰:۲۱
R_A Zeytun


یَا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلَیْکَ وَ یَا قُرَّهَ عَیْنِ مَنْ لاَذَ بِکَ وَ انْقَطَعَ إلَیْکَ 


ای محبوب آن که به تو دوستی ورزید، ای نور چشم کسی که به تو پناه آورد و برای رسیدن به تو از دیگران گسست، 

...

عَرَضَتْ لِی بَلِیَّهٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ 

برایم گرفتاری پیش آمد، بر اثر آن گرفتاری پایم لغزید، و میان من و خدمت به تو مانع شد 

....

سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی 

سرور من شاید مرا از درگاهت رانده ای، و از خدمتت عزل نموده ای، یا مرا دیده ای که حقّت را سبک می شمارم پس از پیشگاهت دورم ساختی، 

...

أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی 

یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدی، پس محرومم نمودی، یا شاید مرا از همنشینی دانشمندان غایب یافتی، پس خوارم نمودی، 

...

وَ أَنَا عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً 

و من پناهنده به فضل توام، از تو به تو گریزانم، خواهان چیزی هستم که وعده داده ای. و آن چشم پوشی از کسانی است که به تو گمان نیک برده اند، 

...

إِلَهِی لَوْ قَرَنْتَنِی بِالأَْصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الأَْشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَی فَضَائِحِی عُیُونَ الْعِبَادِ 

خدایا، اگر مرا با زنجیرها ببندی، و عطایت را در میان مردم از من بازداری، و بر رسواییها دیدگان بندگانت را بگشایی، 

...

وَ أَمَرْتَ بِی إلَی النَّارِ وَ حُلْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ الأَْبْرَارِ مَا قَطَعْتُ رَجَائِی مِنْکَ 

و مرا به سوی دوزخ فرمان دهی، و بین من و نیکان پرده گردی، امیدم را از تو نخواهم برید، 

...

إِلَهِی حَقِّقْ رَجَائِی وَ آمِنْ خَوْفِی فَإِنَّ کَثْرَهَ ذُنُوبِی لا أَرْجُو فِیهَا (لَهَا) إِلاَّ عَفْوَکَ 

خدایا امیدم را تحقق بخش، و ترسم را ایمنی ده، زیرا من در عین فراوانی گناهانم امیدی جز به گذشت تو ندارم،

....

ابوحمزه ثمالی


۱۷ مهر ۹۸ ، ۰۱:۳۰
R_A Zeytun

چقدر این آهنگ خوب بود و چقدر دوستش دارم

مرسی از آقای علی اکبر قلیچ

مرسی از ستاد جهانی اربعین

مرسی از آقای حامد زمانی که این موضوع رو جا انداختن(ان شاءالله کار متهم شون بالاخره منتشر بشه)

بخشی از متن های این آهنگ که خیلی باهاش حال کردم:

مردی هنوز چشم به راه جواب ماست...

خیلی حسین زحمت ما را کشیده است...

در خودم گم شده ام آه بگو راه کجاست...

یار در خانه و من گرد جهان میگردم....

ای خوشان ها که دمی لایق دیدار شدند...

که به خال لبت ای دوست گرفتار شدند...

دل پر زخم زمین گفته کسی می آید...

پسر فاطمه با تیغ علی برگشته....

می رسد منتقم خون خدا بسم الله....

بعد قد قامت مهدی عج چه نمازی بشود...

ای شمس عالمی که قمر شد فدایی ات....

 

 

۰ نظر ۱۶ مهر ۹۸ ، ۲۲:۱۱
R_A Zeytun

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إلَیَّ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَنِّی 

و سپاس خدای را که با من دوستی ورزید، درحالی که از من بی نیاز است


یا ربِّ...انَّ لَنا فیکَ اَملاً طَویلاً کَثیراً

خدایا...

ما روی تو خیلی حساب کردیم

۱۶ مهر ۹۸ ، ۰۰:۴۰
R_A Zeytun

من درد می کشم، در حالی که تو مهربان ترینِ مهربان هایی...

و این خودش یک درد بزرگ دیگری است روی دردهایم...

۱۴ مهر ۹۸ ، ۲۳:۵۳
R_A Zeytun

۱۴ مهر ۹۸ ، ۱۶:۵۶
R_A Zeytun

سخت‌گیری و حساب گیری خلیفه دوم از کارگزاران ولایات:

بدو خبر رسید که خالد بن ولید دو هزار به اشعث داده است.

به‌شدت به خالد خشم گرفت و به بلال حبشی دستور داد که او را به عمامه‌اش ببندد و سر  و چا برهنه در برابر عموم رجال دولت و وجوه ملت در مسجد جامع حمص بر سر یک پا بدارد و از او بپرسد: این پول را از مال خود داده یا از بیت‌المال

چه اگر از مال خود داده اسراف کرده و خدا اسراف‌کاران را دوست ندارد و اگر از مال ملت بخشیده خیانت ورزیده و خدا از خیانت پیشگاه بیزار است

ص 6 و 7


ابوهریره را فراخواند و به او گفت: آن روز که من تو را به کارگزاری بحرین فرستادم کفش به پا نداشتی اینک شنیده‌ام هزار و شش‌صد دینار اسب فروخته‌ای

ابوهریره پاسخ داد: تعدادی اسب داشتیم که زاد و ولد کردند تعدادی هم هدایایی بود که مردم آورده بودند

گفت: مخارج زندگی تو را سنجیده‌ایم، این‌ها زیادی بوده است و باید به بیت‌المال برگردد

ابوهریره گفت: حق نداری مال مرا بگیری

خلیفه گفت: چرا و پشت تو را با تازیانه به درد خواهم آورد

درصورتی‌که آن را از حلال به‌دست آورده بودی و با میل و رغبت می‌دادی، گویا در بحرین اموال را برای تو جمع‌آوری می‌کنند و نه برای خدا و بیت‌المال


معاویه با اصرار تمام به امام حسن ع پیشنهاد صلح می‌کرد و برای قبول هر شرطی برای خدا و نفع امت خود را آماده نشان می‌داد این پیشنهاد به‌طور علنی و اطلاع دو جبهه رسید اگر جنگ ادامه می‌یافت و به شکست امام حسن ع منجر می‌شد، در این صورت هر کس به خود حق می‌داد که او را توبیخ کند و درباره‌ی او از هرگونه سرزنشی خودداری نورزد.

ص8


شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد، حسنی بود

ص14
 


همانا یکی از انواع جویا شدن خیر آن است که از شر بپرهیزی

ص32


بیم فروریختن آبروی آن‌کس که از ما می‌خواهد، موجب می‌شود ما پیش از خواهش و سؤال به او ببخشیم
 


مردی مقداری پول می‌خواست، ابتدا به سمت امام حسن ع آمد او ۱۵۰ هزار دینار به او داد سپس پیش امام حسین ع آمد او نیز گفت من از مولایم پیش نمی‌گیرم و او نیز ۱۵۰ هزار دینار به او داد..... آن مرد دینارها را برگرداندند.... ولی حسنین نپذیرفتند و گفتند: خواهی بردار خواهی بر خاک بیفکن، ما عطای خود را باز نمی‌ستانیم

ص34
 


مدت خلافت رسمی و ظاهری امام حسن ع هفت ماه و بیست و چهار روز بود

ص35


بانی های فساد:(ص 81-86)

  1. باند اموی: عناصر نیرومند و بانفوذ وجود داشتند، شایعه افکن ها توطئه‌ها، نفاق و دوگانگی این‌ها در خفا مراتب فرمان‌بری و همراهی خود را به معاویه نوشتند و او را به حرکت به سوی کوفه تشویق نمودند و ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علی نزدیک شد، حسن را دست‌بسته تسلیم او بکنند و ناگهان او را بکشند

معاویه در خفا قرارداد بست و به وسیله ی جاسوسانش برای هر یک از ایشان چنین پیغامی فرستاد: اگر حسن را به کسی پاداش تو صدهزار درهم است با فرماندهی یکی از لشکرهای شام و زناشویی با یکی از دخترانم

امام حسن ع پس‌ازآن که از این قرار نهانی خبر یافت همیشه زیر لباسش زره بر تن می‌کرد و با پرهیز و احتیاط رفتار می‌نمود... یک نفر از دشمنان در نماز تیری به‌سوی او افکند ولی چون زره داشت بدو آسیب نرساند.

  1. خوارج: این ها گروهی بودند که پس از حادثه حکمیت کمر به دشمنی علی و معاویه (هر دو) بسته بودند.

این ها در هنگام بیعت با حسن بن علی شرط کردند که با متجاوزان و گمراهان یعنی مردم شام بجنگند و آن حضرت دست از بیعت آنان کشید و گفت باید به شرط «اطاعت کامل و پیروی بی‌قید و شرط در جنگ و صلح» بیعت کنند. آن گاه آنان نزد برادرش حسین آمدند و گفتند: دست بگشا تا با تو بیعت کنیم همان طور که با پدرت بیعت کردیم. به این شرط که با متجاوزان و گمراهان شامی جنگ کنی. آن حضرت در پاسخ آنان گفت: «معاذالله که تا حسن زنده است بیعت شما را بپذیرم.» و آنها چون چنین دیدند ناچار نزد حسن آمده و همان ." گونه که او میگفت با وی بیعت کردند.

  1. شکاک ها: این ها تحت تاثیر تبلیغات خوارج بودند در حالی که از آنان نبودند در تردید و دو دلی به سر میبردند، آنان آن اجتماع بودند که خود به خود نه قصد نیکی داشتند و نه توانایی بدی با این وصف وجود آنان خود مایه سر و وسیله ی فساد و... بود
  1. الحمراء: به گفته ی طبری بیست هزار مرد مسلح کوفی بودند ...این ها از افرادی محسوب میشدند که در برابر مزد به هر جنایتی تن در میدادند

روش های سیاست مدارانه ی امام در اداره ی اوضاع:(ص 88-90)

  1. برای بیعت کردن با او هیچ شرطی را نپذیرفت (خوارج و ....) و به همه گفت تنها در صورتی بیعت کنند که اطاعت کامل در جنگ و صلح داشته باشند
  2. عطای جنگ جویان را افزایش دادند
  3. اعدام دو نفر جاسوس معاویه
  4. جنگ را به تاخیر انداختند
  1. رسواگری معاویه با تبادل نامه

 

مکاتبات امام با معاویه

۱۴ مهر ۹۸ ، ۰۹:۱۷
R_A Zeytun



قبر تو را مهجور مى دارند و مى گویند

او شیر صفین است، قبرش هم خطر دارد


شهادت امام حسن  ع کریم اهل بیت تسلیت باد

در مورد امام حسن ع و حجم دارایی که ایشون میبخشیدند اگه وقت دارید یه سرچ بزنید

قول میدم نگاه‌تون نسبت به اینکه چرا بیشتر به این امام بزرگوار مراجعه نمی‌کردم عوض میشه

در مورد زندگی ایشون هم رهبری یه کتاب دارند به اسم " صلح امام حسن؛ پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه‌" واقعا ارزش خوندن رو داره

حالا نخریدید هم نخریدید ولی می‌تونید از همه‌ی کتابخونه‌های عمومی نزدیکتون بگیرید و بخونید


واقعا بین این سیاستمدارهایی که ما داریم خوندن این کتاب و اینکه واقعا داستان چی بود و چرا اونجوری شد نیازه


من فکر کنم قبلا پیش‌ها تو دفترچه‌م خلاصه‌ش رو نوشته بودم می‌گردم پیدا شد یه سری‌ش رو می‌نویسم

۱۳ مهر ۹۸ ، ۲۱:۴۲
R_A Zeytun
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۵:۴۹
R_A Zeytun