بایگانی آذر ۱۳۹۸ :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۱۱ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است


...أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ...

...سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست...

۲۰ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۸
R_A Zeytun

دیروز تو بخش پرسش های دانشجوها از دکتر جلیلی پرسیدند که با توجه به ثبت نام اشخاصی مثل دکتر قالیباف نظرتون درمورد انتخابات مجلس چیه و چه توصیه ای برای رای دادن دارید و رای خودتون چیه، من بودم اینطوری جواب میدادم!! :


رای من تویی!

رای من تویی که با تمام شورِ انقلابی‌ات،

چشم‌های سبزآبی‌ات

      خالی از دورنگی و ریاست

رای من تویی که نام مهربان تو

می‌رسد به غنچه‌های صبح زود

رای من تویی که حرف‌های ساده و روان تو

می‌رسد به رود

انتخاب من

چشم‌های توست

تا ابد به چشم های تو سلام

تا ابد به انتخاب من درود!

رضا یزدانی


پ.ن:

یک روز بر گونه این مملکت یک بوسه

و بالای سرش یک یادداشت می گذارم

و می روم :

" آنچنان زیبا خوابیده ای که دلم نیامد بیدارت کنم... "

| عزیز نسین

{ مَحمَت نُصرَت معروف به عَزیز نَسین ( ۱۹۱۵-  ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه بود}

۱۹ آذر ۹۸ ، ۱۶:۴۴
R_A Zeytun

چندتا مسئله ی اساسی هست که من با فامیلی خودم این وبلاگ رو درست نکردم و یا مثلا عکس خودم رو نذاشتم و ... اینا به طور ضمنی این زیر لیست کردم البته که دلایل دیگه ای هم وجود داره:

v       من قبل از این وبلاگ تو چند جای دیگه مطلبهایی رو مینوشتم و یه کتابی هست به اسم زیتون, ترجمه خصائص الحسینیه, آیت الله شیخ جعفر شوشتری،کلا خوشم اومد از این اسم و کتاب و اینکه اون قبلاها هم که مطلب مینوشتم با همین اسم بوده خواستم این پیوستگی حفظ بشه(کتاب رو از لینک زیر میتونید دریافت کنید)
http://www.2noor.com/wp-content/books/28/2267.pdf

v       این بخشی از تفاسیر رو از دو آیه زیر بخونید:
تفسیر آیه نور: الله نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکاة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار نور على نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شی ء علیم (۳۵سوره نور)

... گروهی از مفسران کلمه (نور) را در اینجا به معنی (هدایت کننده). و بعضی به معنی (روشن کننده). و بعضی به معنی زینت بخش تفسیر کرده اند.

همه این معانی صحیح است ولی مفهوم آیه باز هم از این گسترده تر می باشد....

قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگی نور الهی را در اینجا مشخص می کند و می فرماید: مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، (مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری ). و این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی ، (یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة ).

آنچنان روغنش صاف و خالص است که گوئی بدون تماس با آتش می خواهد شعله ور شود، (یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار).نوری است بر فراز نور، (نور علی نور). و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند، ( یهدی الله لنوره من یشاء). و برای مردم مثلها می زند (و یضرب الله الامثال للناس ). و خداوند به هر چیزی آگاه است (و الله بکل شی ء علیم ).

...توضیح اینکه :

نور ایمان که در قلب مؤ منان است دارای همان چهار عاملی است که در یک چراغ پر فروغ موجود است :

(مصباح) همان شعله های ایمان است که در قلب مؤمن آشکار می گردد و فروغ هدایت از آن منتشر می شود.

(زجاجه) و حباب، قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم می کند.

و (مشکاة) سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت ، آگاهی ، علوم و افکار او است که ایمان وی را از گزند طوفان حوادث مصون می دارد.

و (شجره مبارکه زیتونه) همان وحی الهی است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکی می باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعله ور و پر بار می گردد.

در حقیقت این نور خدا است همان نوری است که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستی آنها را روشن و نورانی می کند.

دلائلی را که از عقل و خرد دریافته اند با نور وحی آمیخته می شود و مصداق نور علی نور می گردد.

و هم در اینجا است که دلهای آماده و مستعد به این نور الهی هدایت می شوند و مضمون ( یهدی الله لنوره من یشاء) در مورد آنان پیاده می گردد.

بنابراین برای حفظ این نور الهی (نور هدایت و ایمان ) مجموعه ای از معارف و آگاهیها و خودسازیها و اخلاق لازم است که همچون مشکاتی این مصباح را حفظ کند.

و نیز قلب مستعد و آماده ای می خواهد که همچون زجاجه برنامه آن را تنظیم نماید.

و امدادی از ناحیه وحی لازم دارد که همچون شجره مبارکه زیتونه به آن انرژی بخشد.

و این نور وحی باید از آلودگی به گرایشهای مادی و انحرافی شرقی و غربی که موجب پوسیدگی و کدورت آن می شود بر کنار باشد.

آنچنان صاف و زلال و خالی از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهای وجود انسان را بسیج کند، و مصداق (یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار) گردد.

...

از آنچه در بالا گفتیم این نکته روشن می شود که اگر در روایات ائمه معصومین (علیهم السلام ) در تفسیر این آیه رسیده است مشکاة گاهی به قلب پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و ((مصباح )) نور علم ، و ((زجاجة )) وصی او علی (علیه السلام ) و ((شجره مبارکه )) به ابراهیم خلیل که ریشه این خاندان از او است ، و جمله ((لا شرقیه و لا غربیه )) به نفی گرایشهای یهود و نصارا تفسیر شده است ، در حقیقت چهره دیگری از همان نور هدایت و ایمان ، و بیان مصداق روشنی از آن است ، نه اینکه منحصر به همین مصداق باشد.

سوره التین (1) : وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ

قرآن کریم علاوه بر آن‌که دارای معنای ظاهری است، ممکن است بطون زیادی هم داشته باشد. به عنوان نمونه معنای ظاهری «تین» و «زیتون» که خداوند در آیات اول و دوم سوره تین به آنان سوگند یاد می‌کند، می‌تواند همان انجیر و زیتونی باشد که مورد نظر تمام مردم است؛ یعنی میوه انجیر و زیتون که محصول درخت انجیر و زیتون است. اما در عین حال می‌تواند معانی باطنی هم داشته باشد که یک مورد آن، در تفسیر سوره تین حدیثی آمده است که منظور از تین امام حسن مجتبی(ع) و منظور از زیتون امام حسین(ع) است.

همچنین می‌تواند معانی دیگری مراد آیه باشد، چنان‌که در روایت دیگری آمده است؛ منظور از «تین» مدینة الرسول و مراد از «زیتون» بیت المقدس، اولین قبلگاه مسلمانان است. و در تفسیر قمی آمده است: «انجیر»؛ رسول خدا(ص)، «زیتون»؛ امیرمؤمنان، «طور سینین»؛ حسن و حسین، و «هذا البلد امین»؛ ائمه (ع) هستند.

منابع:

https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa20021

https://www.porseman.com/article/%D9%85%D9%86%D8%B8%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D9%87-%DB%B3%DB%B5-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%B1/115568

 

v       من تو این وبلاگ از یه سری از اشخاص و اتفاقات تو دانشکده ی مهندسی صنایع امیرکبیر یا درباره ی اون مجموعه هایی که توشون پروژه داشتم، صحبت کردم، از نظر اصول رسانه ای تا زمانی که من با اسم خودم یه مطلبی رو منتشر نکنم، قابلیت استناد نداره و مجموعه های مخالف اون شرکت ها یا سازمان هایی که من توشون بودم، نمیتونند علیه اونجاهایی که من بودم تخریبی انجام بدهند، وگرنه که فقط یه دانشجوی دانشکده ی مهندسی صنایع دانشگاه امیرکبیر هست که هم TAجبرخطی بوده و هم المپیاد دانشجویی اسمش جز لیست المپیادی های دانشگاه ثبت شده و پروژه ی کارشناسی ش طراحی دارو بوده و هم فلان بوده و هم بهمان بوده و با یه سرچ ساده تو سایت دانشگاه امیرکبیر اسم و مشخصات من میاد و اینکه اون اشخاص داخل دانشکده که در موردشون مطلب نوشتم ممکن هست به خاطر مطالب من مشکلی واسشون پیش بیاد یا بابت کاری که کردند تیکه ای از طرف بقیه بشنوند که این مسئله رو دوست ندارم

v       اکثریت قریب به اتفاق مون وبلاگ ها رو درست کردیم که یه جوری حیاط خلوت روزمره ها و فکرهایی که به هر دلیلی نمیتونیم به طور عادی بگیم رو تو فضای مجازی و وبلاگمون راحت بگیم، الان من به هر دلیلی با مشخصات اصلی خودم بیام، باید همون قدری که محافظه کارانه رفتار میکنم و یا مثلا احساساتم رو پیش خونواده بیان نمیکنم، اینجا هم همونطوری باشه که نکنه یه موقع یه حرفی که زدم رو خونواده بخونه یا فلان مسئولی که باهاش جلسه داشتم ادعای ارتکاب جرم کنه که چرا محتوای جلسه رو افشا کردی و فلان، اگه قرار باشه مشخصات کامل خودم رو بذارم دلیلی نداره دیگه تو بیان باشم

v       و اینکه من واسه تاکید چندباره میگم که عکس خودم رو نمیذارم چون میترسم چاقو و ترنج دستتون باشه و آسیب ببینید یا وابسته بشید(خود شیفته هم خودتونید واین صوبتا، البته که واقعا چهره ی خاصی ندارم ولی در هر صورت از بین بقیه ی TA های دانشکده نسبتا وضعیت قیافه ی بهتری داشتم)

پ.ن: نظری اگه میخواید بدید یا خصوصی باشه یا ناشناس در غیر این صورت تضمین نمیکنم که تاییدش کنم (هشتگ آزادی بیان و این داستان ها)

۱۹ آذر ۹۸ ، ۱۱:۵۴
R_A Zeytun

چالش اصلی سخنرانی دکتر اونجا معلوم میشه که کلمه ی انتخابات (تغییر ساختار انتخابات فعلی سوال من بود) جزء کلمات پرتکرار سخنرانی دکتر تو اون بخشی که تو سایت دکترجلیلی منتشر شده، هست

البته دکتر جلیلی جواب سوالم رو نداد و کاملا ضمنی منو ارجاع داد به یه اصلی که خودش مورد سوال و چالش هست!

مردم سالاری دینی!!

نقل به مضمون سوالم این بود که:

من دانشجوی مهندسی صنایع امیرکبیر و دانشجوی مقطع ارشد مهندسی صنایع دانشگاه شهید بهشتی هستم

تو یه شرکت کوچولو یه هیئت مدیره ای هست که در جریان اتفاقات کلان و جزئیات و صلاح و استراتژی های اون شرکت هست و اونا تصمیم میگیرند که کی مدیر چندساله ی اون شرکت باشه و مثلا سرایدار یا آبدارچی و مثلا 50،60نفر کارمند و کارگر نقش خاصی تو انتخاب مدیر ندارند، با وجود اینکه نقش اونا مهم هست ولی اصلا لزومی نداره که تو انتخاب مدیر اون مجموعه نقش داشته باشند

با چه منطقی نظام انتخاباتی فعلی که مملکت و سرمایه و بودجه ی 4ساله ی رو به رای اکثریتی میذارید که غالبا تحلیل استراتژیک نمیدونند و بعضا اصلا تا حالا مفهوم نگاه سیستمی به گوششون نخورده؟

آیا این نیاز رو حس نمیکنید که نظام انتخاباتمون و قانون اساسی باید تغییر کنه؟

یه مملکت  از یه شرکت کوچولو، هم کمتره؟

که دکتر گفتند(نقل به مضمون): « جمهوری » بودنِ جمهوری اسلامی مهم است، چون مردم اسلام و انقلاب را خودشان انتخاب کردند، به جای انتقاد از ساختار فعلی از ظرفیت های استفاده نشده ی اون توجه کنید و تو این چهار سال برید مردم رو قانع کنید که چی خوب هست و چی بد هست

(منطق این حرفم که میگم انتخابات فعلی غلط هست و نباید هر فرد یک و فقط یک رای داشته باشه(مهندسی خونده ها میدونند که چرا یک و فقط یک نوشتم!) و... رو بعدا اگه حال داشتم بهتون میگم)

فقط اینم بگم که این سوال من در مورد غلط بودن ساختار انتخابات که دکتر جلیلی اینجوری جواب دادند، رو حاج آقا علوی و حاج آقا حامد کاشانی و حتی تو بعضی از اشاره ها خود رهبری هم مطرح کردند، فقط من یه خورده رنگ و لعاب مهندسی دادم

خیلی جالبه که این سه بزرگوار(حاج آقا علوی و حاج آقا حامد کاشانی و رهبری) هم اطلاع از اصل جمهوریت ایران و مردم سالاری دینی ندارند که این چالش واسشون پیش اومده!

پ.ن:

چه خبرتونه، چه خبببببرتونه؟(با لحن احمدی نژاد بخونید!)

این لیست انقلابی دادن هاتون بیشتر بوی عقده گشایی و تلافی کردن و الان میاییم دهن همتون رو سرویس میکنیم داره تا اصلاح امور

خدا عاقبت ایران و تک تکمون رو با این افراد انقلابی و ولایت مداری که کاندید شدند، بخیر کنه

حسم میگه اوضاع اونطوری که بعضیا تخیل میکنند، خوب نخواهد بود

این از من

پ.ن:

شعر احمد بابایی هم قشنگ بود، بعضی از بخش هاش اینا هست:

کارد مهمان استخوان شده است

اشعری هم حقوقدان شده است


اول قصه، «می‌شود!» می‌گفت

پشت تکلیف و عشق، بد می‌گفت


دل «بعضی» ، جهنم است انگار...

آخر قصه، مبهم است انگار!


دلخوریم از غرور، ما مردم!

ذلّه از حرف زور، ما مردم!


مردم ما به عشق، «جان دادند»

جنگ، تحمیل شد، جوان دادند


اشهدُ انَّ که همین مردم

 به سر نیزه‌ها اذان دادند


گله مندند...! ورنه می‌دانیم

همه جا خوب، امتحان دادند


-خودمانیم!- گاه گاهی هم،

کار بر غیر کاردان دادند!


دل «بعضی» ، جهنم است انگار...

آخر قصه، مبهم است انگار!


بنِگر بغض و بسته بالی را

سفره ی خالی اهالی را


زخم اشرافیت، علاج نداشت

پیر امت که برج عاج نداشت


رفته دوزخ ز یاد «بعضی» ها

دلخوریم از فساد «بعضی» ها


ای بت عافیت! – به هرعلت! –

از تو ناراضی‌اند این ملت...


مردم از دست بسته دلگیرند

سفره‌ها حفره‌های تدبیرند


نا امیدی، عذابمان نشود

گره انقلابمان نشود


در دل خسته، غم نخواهد ماند

«اینچنین نیز هم نخواهد ماند»


سرِ اشراف، گرم بی عملی ست

دلخوشی مان فقط به «سید علی» ست

۱۸ آذر ۹۸ ، ۲۲:۲۵
R_A Zeytun


یه عبارتی رو نخست وزیر بریتانیا (Benjamin Disraeli ) هست که میگه :

 "نیرنگ دروغ و خیانت در راه رسیدن به پیروزی گناه نیست"

۱۶ آذر ۹۸ ، ۲۲:۲۶
R_A Zeytun

حاج حسین یکتا در مورد دانشگاه یه جمله دارند که میگند:

زمان ما ، جبهه دانشگاه بود و  امروز دانشگاه شده جبهه!


پ.ن:(حامد عسکری)

لبخند بزن دو چشم بارانی را

تجویز کنی نگاه درمانی را

یک جرعه بخند تا به آتش بکشی

دانشکده علوم انسانی را

///

با عینک ری بن زرشکی خوانده ست 

درسی راجع به گاو مشکی خوانده ست

اخلاق تمام عاشقان را بلد است

معشوقه ی ما دامپزشکی خوانده ست

///

تو ماه زلالی و کمان ابرویی

من اند مرامم و صداقت گویی

مشکل حل است عصر یک سر برویم

تا دفتر ازدواج دانشجویی

///

تنها غزل کلاسمان بود و رفت

انگار که اهل آسمان بود و رفت

دلتنگ شدم برایش آموزش گفت

او ترم گذشته میهمان بود و رفت

///

شب گریه و بغض این دل پیر بس است

یک قلب که بیش نیست ، یک تیر بس است

لاک یاسی مال نوازشگرهاست

دستان تو را لاک غلط گیر بس است!

///

آزردن این همه طرفدار چرا؟

بر دلشدگان این همه آزار چرا؟

عکسی از ما به جزوه هایت حک کن

نقاشی نیکبخت و گلزار چرا؟

///

هم ریمل چشم و سایه اش کم شده است

هم بستن روسری ش، محکم شده است

از برکت عمره های دانشجویی  

 این ترم فرشته خانم آدم شده است!


پ.ن:

می روی؟ خب برو…ولی خوبم، راهِ رفتن که راهِ خوبی نیست

ایستگاهی که زندگی را برد تا ابد ایستگاه خوبی نیست


بی پناهم و زیر این باران، می رسم ناگهان به دانشگاه

غرق رگبار طعنه ها باشی، سِلف هم جانپناهِ خوبی نیست

محمدرضا شیخ حسنی 


پ.ن:

عشق، از هر کجا شروع کند

آدم آنجا شروع خواهد شد

مثل یک عشق توی دانشگاه...

حسین عزیزی


پ.ن:

گرفته عطر شما را فضای دانشگاه

هوا، هوای دوتایی…هوای دانشگاه


همیشه حاضر غایب…همیشه در رویا

و می روم پی چشمت به جای دانشگاه


بهانه های عجیبم برای دیدن تو

و سوژه های قشنگی برای دانشگاه!


نگاه کن به نگاهم بدون واسطه ها

به جای دیدن آیینه های دانشگاه


چگونه راحت و آسوده درس میخوانی؟

چرا همیشه دلت را سوای دانشگاه…؟


من عاشقم و هنوزم…هنوز منتظرم

در انتظار حضوری فرای دانشگاه…

مریم عظیمی

پ.ن:

مـثـل ایـن بـچـه بـسـیـجـی هـای دانـشـگـاهـمـان ...

مـی نـشـیـنـی پـیـشـم امـا ، ای دریـغ از یـک نـگـاه ...

پ.ن:

رستاک یه آهنگ داره که میگه:


زیبایی و برای هم کلاسیات

دیوونگی یه حس تکراری شده


استادها و هم کلاسی هات هیچ

با تو یه دانشگاه سیگاری شده!

۱۵ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۷
R_A Zeytun

یه نظریه هست که اساس برخورد انگلیس با کشور ایران رو بیان میکنه که به تئوری مکیندر (جغرافی دان اوایل قرن بیست) معروفه ولی خب تو ایران این جماعت انگلیس پرست، زیاد سر و صداش رو در نمیارند خلاصه ش اینه که میگه باید اوراسیا که قدرت شون تو خاک هست رو با تحریم و جنگ، از رشد هوایی و زمینی دور نگه داریم و بیشتر مشغول خودشون کنیم تا انگلیس که برگ برنده ش تو دریا هست همچنان قدرت دریایی بمونه

۱۱ آذر ۹۸ ، ۲۲:۲۵
R_A Zeytun


عشق یعنی که به شوق تو به صحرا بزنم

به هوای دل پاک تو به دریا بزنم

 

عشق یعنی بشوم آهوی آواره‌ی تو

بدهم دل به صدای خوش نقاره‌ی تو

 

عشق یعنی طپش این دل بارانی من

لطف پیدای تو و گریه‌ی پنهانی من

 

و خدا خواست که از دست تو درمان برسد

خواست تا عطر علی‌ش به خراسان برسد

 

یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گره ها

چه خبرها که رسید از دل این پنجره ها

 

یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی

یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی

 

عشق یعنی به هوایت گذر از دامن و دشت

عشق در شوق سلامی ست، سرِ ساعت هشت

 

عشق در قلب قطاری است که از قم برسد

در نمازی است که تا رکعت هشتم برسد

 

 

قاسم صرافان

خواننده : علی اکبر قلیچ

۱۰ آذر ۹۸ ، ۱۲:۰۱
R_A Zeytun


جزر آمده و حال مرا مَد کرده

بغض آمده، از حنجره ام رد کرده


من این چمدان، تو ساک ها را بردار

بدجور دلم هواى مشهد کرده

۰۹ آذر ۹۸ ، ۱۸:۰۷
R_A Zeytun

ما را به جبر هم که شده سر به راه کن

خیری ندیده‌ایم از این اختیار ها

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج


۰۸ آذر ۹۸ ، ۱۰:۳۶
R_A Zeytun

تصنیف "مرا ببوس" با همه ی حواشی و افسانه ها و تایید و تکذیبی که پشتش هست و داستان هایی که میخوان این رو سیاسی جلوه بدند و اونایی که میخوان تاکید کنند که این سیاسی نیست!

به نظر من خیلی قشنگه

و اینکه من دوست دارم اون افسانه ای که این آهنگ رو سیاسی میکنه، رو باور کنم!

نقل به مضمون و با تحریفات خودم این داستان اینجوریه:

خلاصه ی داستان اینه که یه آقا پسری یه دختری رو میخواد، بعد یه سری اتفاق ها میافته و داستان کودتای 28مرداد و مبارزه با حکومت و اینا میشه که این دو تا یه مدتی از هم جدا میشند، بعد از یه سری داستان ها این پسر از طرف یه واسطه میفهمه که اسمش رفته تو لیست اعدامی ها و میخوان اینو امشب بگیرند و اعدامش کنند، این پسر هم فرار میکنه و وقتی میبینه راه چاره نداره، برای آخرین بار از روزهای آزادی و زندگیش میره دم در خونه ی اون دختری که دوستش داره و یه مدتی با هم دیگه تو کوچه ها میگردند و آخر سر این پسر اینو واسه دختری که دوستش داره میخونه و بعد از خوندن این تصنیف و شعر، مامورها میگیرنش و طرف اعدام میشه

(البته تا اون مرحله که میره دم در یه نقل قولی هست که میگه اینا با هم بیرون نمیرند و این پسره از همون دم پنجره اینو میخونه و بعدش مامورها میگیرندش)

اون بخش های سیاسی و این وداعی که انجام میشه به نظرم این آهنگ رو از همه ی آهنگهای عاشقانه و سیاسی(که البته ظاهرا خیلی تاکید میکنید اصلا سیاسی نبود و اینا همه افسانه هست) حتی آهنگ یاردبستانی من، جدا میکنه

متن آهنگ اینه:

مرا ببوس

برای آخرین بار، تو را خدا نگهدار که می روم به سوی سرنوشت

بهار ما گذشته، گذشته ها گذشته، منم به جستجوی سرنوشت

در میان توفان هم پیمان با قایقران ها

گذشته از جان باید بگذشت از توفان ها

به نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها

که بر فروزم آتش ها در کوهستان ها

شب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنم

نگرتو ای گل من، سرشک غم بدامن، برای من میفکن

دختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می مانم، تا سر بگذاری بر سر من

دختر زیبا از برق نگاه تو، اشگ بی گناه تو، روشن گردد یک امشب من

ستاره مرد سپیده دم، به رسم یک اشاره، نهاده دیده برهم،میان پرنیان غنوده بود.

در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.

بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.

به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم

به صبح روشن باید از آن دل بردارم، که عهد خونین با صبحی

روشن تر دارم… ها

مراببوس

این بوسه وداع

بوی خون می دهد

شاعر:حیدر رقابی

 

خواننده:حسن گلنراقی

 

 

 

پ.ن مهم

تو کامنت ها دیدم که دکتر نقشینه به فضای بیان اومدن و وبلاگ دارند و هورا😍

جهت اطلاع بگم که قراره مودب تر بشم(شما حساب کنید که از این مودب تر چی میشه!)😊

۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۸:۱۲
R_A Zeytun