شعر و متن ادبی :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۸۶ مطلب با موضوع «شعر و متن ادبی» ثبت شده است

سیستوفیا آماده‌ی انتشار مطلب شد 🥳

فعلا تا موقعی که مطالبی که نوشتم رو وارد کنم، میتونید از صفحات مختلفِ اون و عکس‌هایی که داره و سر تیترهایی که هست، بازدید کنید

سیستوفیا محلی برای مشق‌نوشته‌های

طراحی و تحلیل سیستم‌های کلان پیچیده و متعارض در شرایط بحرانی

https://systophia.ir/


۱۹ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۵۶
R_A Zeytun


پ.ن ۱:

لا سلطة لنا على قلوبنا؛

هی تنبض لمن أرادت.. 


ما هیچ تسلطی روی دل هامون نداریم

قلب ها برای اون کسی که خودشون می‌خواهند می‌تپند


پ.ن ۲:

وطنم

باش ؛

وقتـی غُربتَم

اندازه یِ آغوش توست .

۲۰ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۳۰
R_A Zeytun

تو را دوست دارم مثل برفی که الان تو ویوی میز کارِ من از پشت پنجره، تو خیابون انقلاب و ولیعصر عج داره میباره


پ.ن 0:



پ.ن 1:

برف آمد - حجت اشرف زاده



تو را آن گونه می خواهم؛ که زندانِ زلیخا را

کمک کن… آهِ تو جانا؛ بگیرد دامنِ ما را

...

چنان از دیدنت دورم؛ که باور کرده ام، کورم

تو کاری کن؛ بدونِ تو، نبینم صبحِ فردا را…

برف آمد؛ پشتِ ردَّت، درخیابان گم شدم…

برف آمد… برف آمد… یک زمستان؛ گم شدم

برف آمــد؛ پشتِ ردَّت، درخیابان گم شدم…

...

نه عهدی؛ با کسی بستم…

نه در آغوشِ تو هستم…

تو که از دور می بینی… تو حل کن؛ این معما را...

۰۳ دی ۰۱ ، ۱۱:۲۷
R_A Zeytun


دوستان گویند سعدی دل چرا دادی به عشق

تا میان خلق کم کردی وقار خویش را


ما صلاح خویشتن در بی‌نوایی دیده‌ایم

هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را


سعدی

پ.ن 0:

عطر تو

عطر سیب ممنوعه ‌ایست 

که حوا چید

چیدمت  و از پا افتادم

سقوط،

 تنبیه قشنگیست

اگر گناهم تو باشی

مهسا اکبری


پ.ن 1:

«سوف تقبیل

أنت تضع رکنًا آمنًا

کم کنت أتوق أن أکون الفتات فی طریقک.»

 

بر می‌داشتی

می‌‌بوسیدی

می‌گذاشتی گوشه ای امن؛

چقدر دوست داشتم خُرده نان‌های سرِ راهت باشم. 


داود سوران


پ.ن2:

دیروز داشتم یه مدل ساختاری برای پروژه درست میکردم و اصرار و یه جوری لجبازی داشتم که حتما این مدل رو رسم کنم و توضیح بدم و (از اونجایی که احتمالا این بخش از پروژه رو خودم باید جمع کنم) پیاده‌سازی‌ش هم کنم؛ خیلی دوستانه به من گفتند که رضا یه لحظه صبر کن، این مدل‌های ماتریسی که تو میکشی، احتمالا فقط خودت به خاطر اون عقبه‌ی جبرخطی، می‌فهمی؛ این مدل‌های ماتریس و کِراس رو واقعا اونا که اصلا متوجه نمیشدند و برای ما هم سخت هست که ابعادش رو درک کنیم؛ حداکثر یه مدل افراز بندی شاید خوب باشه و اونم شاید.

از بعد از این مکالمه تا برسم خونه داشتم فکر میکردم که آیا این مدل‌های مارتیسی که تا الان از روی اون حرف میزدم، انقدر غیر قابل فهم بودند که آدم‌ها به خاطر اینکه متوجه نمیشدند، پذیرفتند یا واقعا اونقدری که منِ طراحِ سیستم، ذوق داشتم از رسیدن به اون ماتریس، اون ها هم از اون ماتریس لذت بردند.


پ.ن 3:

یه سوال عمیق تر هم اینکه چند هفته پیش تو یه مهمونی من در مورد فیزیک ناممکن‌ها، تحلیل ساختاری در مدیریت کلان و خیلی چیزهای مهندسی صنایع طور صحبت کردم که واقعا تو اون موقع، رضایِ بدونِ روتوش و دقیقا همون چیزی که بودم و هستم، رفتار کردم؛ نمیدونم از روی داشتنِ حرمتِ مهمون و این صحبت‌ها با پشت دست نزده شد تو دهنم یا واقعا زیاد، فاجعه نبودم

۱۴ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۵۱
R_A Zeytun


«‏فیک من ألقمر نوره و جماله… و بعده عنّی»

از ماه در تو سه چیز هست؛ نورش و زیبایی‌اش و دوری‌اش از من.

پ.ن ۰:

ماه کنعانم برفت از کلبهٔ احزان ولی

عکس رویش بر در و دیوار می‌یابم هنوز


اول شب بود کان یار از شبستانم برفت

وز نسیم صبح بوی یار می‌یابم هنوز

خواجوی کرمانی


پ.ن ۱:

اسلامی که به عدالت نرسد، کفری است که لباس توحید به تن کرده است.

سلمان کدیور / پس از بیست سال


پ.ن ۲:

مثل سبز که هم زرد سر جاش هست و هم آبی

۰۲ شهریور ۰۱ ، ۰۱:۰۸
R_A Zeytun

در شرایطی که دسترسی به امام نیست، تکلیف چیست؟

 

توی پست قبل تاکید زیادی روی این مسئله کردم که از نظر من (و نه لزوما نظر دین و اسلام و علما و...) این هست که اساسا تشیع بر محوریت ولایت پذیری از انسان کامل میگرده و این وجه تمایز تفکر شیعه (چه به عنوان یک مذهب، چه به عنوان یک منش (اعم از سیاسی و اجتماعی و...) برای برون رفت از هر بحرانی (به پ.ن1 مراجعه کنید)) با دیگر ادیان و مذاهب هست. تو این وضعیت یک سوال اساسی مطرح میشه که  در شرایطی مثل الان که مستقیما به امام معصوم دسترسی نداریم تکلیف چیه؟

آیا نباید از سیره و روش امام معصوم، شیوه‌ی عقلانی‌ای رو استخراج کنیم که بتونیم بر اساس اون عمل کنیم؟

 

جواب من (و استثنائا جواب دین و اسلام و علما و...) این هست که بله باید با استفاده از شیوه عقلانی و استدلالی، روش و سیره معصوم ع رو استخراج کنیم؛ اما نکته اینجاست که کدوم شیوه عقلانی هست و کدوم استدلال مبتنی بر اکت معصوم ع هست و کدوم اکت منطبق بر زمان حال حاضر هست، اختلافاتی هست که به همین سادگی نمیشه ازشون گذشت.

توی پست قبلی یک سوال نسبتا ساده پرسیدم که اگر حس کنیم که حاکم داره به مردم و دین و اعتقادات ظلم میکنه و بعد از تذکر، توبه هم نمیکنه آیا باید علیه‌ش قیام کرد یا نه؛ برای پاسخ به این سوال، دو تا از اکت‌هایی که اتفاق افتاد (برخورد امام علی ع با خوارجی که فکر میکردند علی ع ظلم کرده و توبه هم نمیکنه و رفتاری که امام حسین ع داشتند و اتفاقاتی که یزید مسبب‌ش بود) رو مثال زدم؛ اگر بخوایم روی همین دو مورد استدلال و بررسی کنیم که چه چیزی به عنوان اصل هست و منطبق بر شرایط امروز هست و چه چیزی شرایط و زمان دیگه‌ای رو می‌طلبه ساعت‌ها و سال‌ها بحث نیاز هست که احتمالا موقعی به جواب درست میرسیم که خیلی سال از اون واقعه گذشته.

مثلا در نظر بگیرید که دنبال این هستیم ببینیم باید علیه حرکتی که جنبش سبز سال 88 و 89 انجام داد، طرف سید خدا میرحسین موسوی باشیم و یعنی شرایط مثل دوران امام حسین ع هست و حاکمیت مثل حکومت یزید داره برخورد میکنه یا باید طرف سید خدا سید علی خامنه‌ای باشیم و وضعیت مثل فتنه خوارج در دوران امام علی ع هست و مخالفان رو باید شتک کرد. به نظر من (و نه لزوما نظر دین و اسلام و علما و...) این مسئله اصلا مسئله ساده‌ای نیست که بشه با استدلال و منطق و بحث‌های حدیث شناسی و سیره پژوهی و... به نتیجه رسید؛ پس چیکار باید کرد؟ این بر میگرده به ثانیا پست قبل که در جواب «سوال آیا میشه دلیلی برای درستی و صحت یا نادرستی و غلط بودن حرکت امام حسین ع و وقایع عاشورا آورد؟» بهش اشاره کردم:

«ملاک حبّ و بغض، قلب هست و نه عقل»

به قول امام خمینی


 

 

«...گاهی علم، انسان را به جهنم می‌فرستد؛ گاهی علم توحید انسان را به جهنم می‌فرستد؛ گاهی علمِ عرفان انسان را به جهنم می‌رساند؛ گاهی علم فقه انسان را به جهنم می‌فرستد؛ گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم می‌فرستد. با علم درست نمی‌شود. تزکیه می‌خواهد- یُزَکّیهِمْ - تزکیه مقدم است بر همه چیز...» (برای دیدن سخنرانی کامل به این لینک مراجعه کنید)

 

به نظر من (و نه لزوما نظر دین و اسلام و علما و...) اگر انسان قلب خودش رو خالص کرده باشه، از اونجایی که انسان کلا بر مبنای استدلال کاری رو انجام نمیده و با قلبش کار رو انجام میده (به قول حاج آقا قرائتی انسان اگر کاری رو بخواد انجام بده، دلیلش رو پیدا میکنه و اگر نخواد کاری رو انجام بده، بهونه‌ش رو)

(آقامون سعدی می‌فرماد:

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن

سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم)

در موقعیت‌های مختلف اعم از موقعیت‌های ساده و روزمره و موقعیت‌های بشدت حساس و سرنوشت‌ساز عمرش، حتی اگر اشتباه هم انتخاب کرده باشه، تا لب پرتگاه میره ولی اون حب‌ش به خدا و اهل بیت و امام معصوم و انسان کامل، نمیذاره که به قعر پرتگاه، سقوط کنه و دست‌ش رو میگیرند و بالاخره کمکش میکنند. برعکسش هم خب صادق هست که اگر با قلب به حب یک چیزی ایمان نداشته باشی و اشتباهی توی یک موقعیت درست و طرفِ درستِ ماجرا قرار گرفته باشی، هر چند که اجرت رو در لحظه طبق امداد الهی خواهند داد اما در نهایت موجب عاقبت بخیری‌ت نمیشه؛ مثالش هم تو کربلا فراوون هست، اون دو نفری که اومدند بالا سر امام حسین ع تا سر خون خدا رو ببرند ولی توبه کردند و برگشتند و شهید شدند و از اون طرف هم اون آدمی که اومد به امام گفت که تا الان فکر میکردم شما پیروز میشید ولی الان میبینم امکان نداره و خداحافظی کرد و امام حسین ع گفتند انقدری دور شو که صدای ما بهت نرسه و... و جزء شهدای کربلا نشد.

 

پ.ن 1:

یه نظریه در مورد امام موسی صدر هست که میگند «به باور امام موسی صدر تشیع نوعی نگرش است و نه صرفا یک مذهب» یعنی اینکه «تعبیر امام صدر این است که تشیع نوعی نگرش است و نه صرفا یک مذهب در کنار دیگر مذاهب اسلامی. مساله اصلی تشیع این است که با رحلت رسول خدا باب دسترسی به علم معتبر معصوم بسته نمی‌شود و با وجود دسترسی به امام معصوم این راه همچنان ادامه خواهد داشت. بنابراین سخنان ائمه بسیار مهم است.» یه جورایی منطقش به نظرم این میاد که کلا بن‌بستی رو در نظر نمیگیرند و اگر سرچشمه نباشه یه جورایی سعی میشه در شیعه با راهکارهای مختلف، شبیه به سرچشمه رو ایجاد کرد و منابع موجود رو به اندازه‌ای که میشه به اون آب زلال چشمه شبیه کرد؛ چه تو اکت سیاسی این بن‌بست وجود نداره و چه در مسائل عبادی؛ حالا اینکه این موضوع چقدر درست هست و اصلا امام موسی صدر گفته یا نه رو من نمیدونم!

 

۲۳ مرداد ۰۱ ، ۰۳:۱۳
R_A Zeytun

کل ما فیکِ جمیلً

حتىٰ محاولاتکِ الخائبة لتخبئة أحزانکِ


هر آن‌چه درون توست زیباست

حتّی تلاش‌های ناموفقت برای پنهان کردن غم‌هایت


پ.ن 1:

انتبه لنفسک

فأنا أحتاجها!


مواظب خودت باش 

چون من بهش نیاز دارم!


پ.ن 2:

{برای اون بزرگوارانی که زیاد جلوی آینه، خودشون رو نگاه می‌کنند و به جزئیات چهره‌شون توجه می‌کنند، آینه یه همچین حسی به این کار شما داره}



پ.ن 3:

دو جا به صورت خصوصی و نیمه شفاف با حداقل جزئیات، پروپوزال طرح رو پرزنت کردم و سر ضرب یکی گفت این رو به شعام می‌دم و اون یکی گفت طرح مسکوت بمونه چون عنوان این طرح و ارائه دهنده‌ش/هاش حتما توی لیست ثابت ترور هستند.



آقای صهیونیست جهانی

ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است

کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما...!


این خبط شما، آرزوی ماست! (ایوجی و عکس راه افتادن آب لب و لوچه (یه چیزی تو مایه‌های عکس پایین)

۰۳ تیر ۰۱ ، ۱۲:۵۳
R_A Zeytun


در جایی از فضا 

دور از چشم ما آدم های معمولی

بعضی ها یکسره عاشق اند 

تو چطور؟


پ.ن:


۱۷ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۲۱
R_A Zeytun

که می با دیگری خورده است و با ما سر گران دارد...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۲:۱۲
R_A Zeytun


(متن تصویر: هی، اگه بهت بگم واقعا می‌خوامت، جواب میده؟)

پنجشنبه‌ات بخیر ای آرزوی نداشته‌ی تمامِ هفته‌ی من ...


پ.ن:

روزه را شاید خدا بهر تو واجب کرده است 

که نبینم، که نبوسم، که نَنوشم از لبت

۱۸ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۲۷
R_A Zeytun


شبیه ارگ بعد از پنجم دی، دلخوش اینم

که دیگر بعد از این چیزی نخواهد کرد ویرانم


جدا کرده ست هرکس تکه‌ای را از وجود من

چقدر این روزها بی‌تو, بلاتشبیه ایرانم

حسین زحمتکش

۱ نظر ۱۲ اسفند ۰۰ ، ۰۹:۵۹
R_A Zeytun




اهلک حاسین بالنعمة إلی عندهم

و لا أجی آخدک؟


خانواده‌ت قدر نعمتی که دارند رو میدونند؟

یا بیام ببرمت؟!


پ.ن 0:

فارغم در غم عشق تو ز ویرانی دل

که خرابی نرسد مملکت ویران را ...

 

فروغی بسطامی


پ.ن 1:

در پایان جنگ وفتی جنگجو کشته شد

مردی بر بالینش آمد و گفت: نمیر، دوستت دارم

اما افسوس جسد بی جان بر جای ماند

دو مرد نزدیک نزدیکش آمدند و تکرار کردند

ما را ترک نکن، شجاع باش، برگرد

اما افسوس جسد بی جان بر جای ماند

سپس بیست، صد هزار، پانصدهزار آمدند و تکرار کردند...

آیا این همه عشق نمی تواند کاری علیه مرگ انجام دهد؟

اما افسوس جسد بی جان بر جای ماند


سزار والیه خو


ان‌شاءالله شب یلدای خوبی در کنار خونواده داشته باشید و اگر مادربزرگ و پدربزرگ و پدر و مادرتون هستند، در کنار بزرگترها بیشترین و بهترین حالِ دنیا رو تجربه کنید.


۲۹ آذر ۰۰ ، ۲۲:۴۳
R_A Zeytun

در مورد فلسفه‌ی اجابتِ دعا، نظریاتِ فلسفی و عرفانیِ مختلفی وجود داره که دو تا از اون‌ها اینطوری هست:

1. مفهومِ دعای حاجت یعنی اینکه یک بی‌اعتمادی به درگاه خدا داریم که کار رو درست پیش نمیبره، مثلا اگر فرزندِ آدم مریض بشه و از خدا بخوایم که بچه رو شفا بده یک جوری انگاری داریم میگیم که این کاری که کردی و بچه مریض شده، کارِ درستی نبوده و بیا و درستش کن و این تدبیر و کارت رو اصلاح کن؛ شبیه به این می‌مونه که پیشِ یک راننده نشستی و همش میگی به راست بپیچ و به چپ برو و سرعت رو فلان کن و همه‌ی این‌ها در حالی هست که اون راننده یک راننده‌ی ناشی نیست و خیلی هم آدمِ حرفه‌ای هست. پس اگر ما درخواستی از خدا کنیم یک‌جوری خطا و دورازانصاف هست.


2. تحقق و اجابت یک دعا و پاسخِ مثبت به اون اتفاق یعنی اینکه خدا نسبت به صحبت ِبنده‌ها تغییرپذیر و تأثیرپذیر هست که با توجه به اینکه قائل هستیم خدا نقص نداره، یک جوری اجابتِ دعا بی‌معنی هست، یعنی ممکن هست اون اتفاق بیافته ولی نه به این دلیل که خدا پاسخ داده بلکه به خاطر احتمال و اتفاق و شانس اون عمل با خواسته‌ی ما هماهنگ بوده. ابن سینا، خدا رو بیرون از زمان میدونه، یعنی فارغ از حال و اکنون، وضعیتِ افراد رو میدونسته و میدونه ولی جزئیاتِ متعلق به زمان رو نمیدونه؛ این یعنی نقش دعا رو رد میکنه و ارتباط رو با انسانی که متعلق به زمان است به نوعی رد میکنه؛ یعنی می‌دونه تهش چی میشه ولی اینکه الان بنده چه حسی داره رو نظری نداره مثلا میدونه فلان بنده مشکلی توی زندگی‌ش داره که به فلان صورت رفع میشه ولی اینکه الان بنده اون مشکل رو داره یا نه (یعنی فاکتورِ زمان در زندگی)، نظری نداره.


در موردِ نظرِ اول، باید بگم که نه نظرشون محترم هست و نه دوزار ارزش داره، اینکه خدا خودش اذنِ دعا داده و خودش با شرایطِ خاص (مثلِ اینکه دعای شر راجع‌به بقیه نباشه، یا مثلا دعای خیر در موردِ بنده‌های دیگه، حتما اجابت میشه) اجابتِ دعا رو تضمین میکنه؛ حالا اینکه بیایید و عارفانه بازی در بیارید و همچین نظری بدید، خیلی هم کارِ زشتی هست. درست هست که خدا قطعا خیرِ بنده‌هاش رو بهتر از خودشون میدونه ولی این ربطی به دعا نکردن نداره.


در مورد نظر دوم بگم که شهید مطهری تو کتابِ انسان و سرنوشت، این نظرِ فلسفیِ ابن سینا رو رد میکنه و ظاهرا خدای توصیف شده در قرآن، خدایی هست که در متنِ زمان، یک اکت رو برای بنده‌هاش انتخاب میکند و دقیقا منطبق بر زمانِ حالِ بنده‌هاش، یک تصمیم رو اجرا و یا انجام میده؛ مثلا در احوالِ اقوامِ گذشته بر قومی خشم گرفته و یا در احوالِ حالِ پیامبر ص صحبت میکنه و... یعنی در جزئیات هم موجود هست و هم در لحظه پاسخ میدهد؛ مثالش هم میشه به قضیه‌ی حضرت موسی اشاره کرد که خدا یک گفت‌و‌گویی رو با حضرت موسی ع داره که میگه این چوب دستی چی هست و... یا مثلا حضرت موسی ع میگه داداش هارون‌م رو مشاور(وزیر)م قرار بده و... که خدا هم میگه باشه.


چقدر اوضاعِ بد و وحشتناکی میشد که تو سختی‌ها، آدم در لحظه خدا رو هم نداشته باشه. مرسی خدا که هستی :)


۲۰ آذر ۰۰ ، ۲۲:۱۶
R_A Zeytun

 

اَحْضِــنوا بَعْض

 

یکدیگر را بغل کنید...

 

پ.ن 0:

 ولادت امام حسن عسکری (ع) و عیدمون مبارک باشه :)

 

پ.ن 1:

محسن چاووشی - جهان فاسد مردم

تو را ببوس که لب‌هایت

هنوز طعم عسل دارد

تو را بخواه که آغوشت

هنوز میل بغل دارد...



پ.ن 2:

تا حواس همه شهر به برف است بیا

گرم کن این بغل سرد زمستانی را...

سیداحمد حسینیان

 

۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۲:۲۵
R_A Zeytun


بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم...

پ.ن:

پریشب اگر آسمون رو دیده بودید، ماه کامل بود و در نزدیک‌ترین حالتِ خودش به زمین قرار داشت؛ دو تا تصویرِ بالا رو با گوشی پریشب گرفتم.


پ.ن:

گشتم که شعرهای مربوط به ماه یا مهتاب رو همراه با این تصاویر پیدا تو وبلاگ بذارم(به جز شعرهایی که تو پست افسانه‌ی ماه و پلنگ قرار دادم)، اینا رو پیدا کردم:


پ.ن:

نه لیلی می‌شوی باور کنی حد جنونم را

نه شیرین می‌شوی بر هم بریزی قند خونم را


تو ماه‌ای و تصور می‌کنی این برکه خوشحال است

چو از ان فاصله قطعا نمیبینی درونم را


#سید_سعید_صاحب_علم


پ.ن:

بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست

چنان که معجز موسی طلسم جادو را

سعدی


پ.ن:

از شرابِ ماه در جامِ شبم مستی بریز

جرعه در جرعه ستاره تا سحر میخاهمت

#شهراد_میدری 


پ.ن:

چارده شب به هوای تو هوایی شده ام

ماه زیبا شود آن لحظه که کامل باشد...

#محمد_صادق_رحمانی


پ.ن:

حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی

کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار

#حافظ


پ.ن:

چون برکه‌ی یخ بسته پر از حسرتم ای ماه

دل بی تو چه شب های درازی که شکسته است

#فاضل_نظری


پ.ن:

چو عکس ماه که افتد درون چشمه‌ی روشن

به چشم من همه نزدیکی و ز من همه دوری

#قاآنی


پ.ن:

برکه‌ای گفت به خود، ماه به من خیره شده‌ست

ماه خندید که من، چشم به خود دوخته‌ام 

#فاضل_نظری


پ.ن:

تو ماه بودی و بوسیدنت، نمی دانی ...

چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد!

#کاظم_بهمنی


پ.ن:

گفتم شب مهتاب بیا ...

نازکنان گفت :

آنجا که منم

حاجت مهتاب نباشد !!!

#مهدی_سهیلی


پ.ن:

شب مهتاب همان به که ز اندوه بمیری

تو که با ماهرخی وعده ی دیدار نداری

#سیمین_بهبهانی


هعیییی :(


پ.ن:

بی تو مهتاب کجا؟ کوچه کجا؟ شعر کجا؟

بی تو از باقی این عمر گذشتم


#محمدابراهیم_گرجی


پ.ن:

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست

#فاضل_نظری

۰۵ تیر ۰۰ ، ۱۸:۱۱
R_A Zeytun