بایگانی ارديبهشت ۱۴۰۰ :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است


خبر که خانه مردم به سیل افتاده

قطار حادثه ها روى ریل افتاده


چه شد به مملکت ما که هر دمش خبریست

که داغ قبل نرفته ست داغ تازه تریست ؟


عزیز بحث جناح و خطوط و دولت نیست

کسى میان رئیسان به فکر ملت نیست


رئیس ها همه یا خسته اند یا سفرند

وزیر ها همه در فکر عزل یک دگرند


بروى مردم بدبخت بار مسئولین

دقیق ، عکس امام است کار مسئولین


کمى زیادترش کن هنوز بى حس نیست

حقوق خلق که در راس کار مجلس نیست


خدا به داد جوانان بى زبان برسد

مگر دوباره لیاخوف به دادمان برسد


براى ما که نمردیم زندگى ننگ است

هنوز بر سر تسخیر لاله ها جنگ است


چراغ ها چه شد آخر که راه تاریک است

چه شد که همت و صیادمان ترافیک است


تمام خون شهیدان براى یک عده ست

تمام کشور ایران سراى یک عده ست


 برادران عزیزى که کاسه مى لیسند

براى عید ، همه راهیان تفلیس اند


چقدر راه شهیدان ز راه ما دور است

چقدر تلوزیون لنگ حذف و سانسور است


به ما چه مجرى از امشب به بعد عادل نیست

به ما چه حق تو با فرگوسن معادل نیست


به ما چه چهچه اقاى بوق ممنوع است

امام گفت برادر دروغ ممنوع است


به ما چه راست کسى را ندارد این دوره

به ما چه چپ شده بى مهره و بد این دوره


به ما چه نزدیک است حزبتان خلاص شود

امام گفت نباید که اختلاس شود!


براى حفظ عدالت میان انسان ها

امام گفت بریزید در خیابان ها


رئیس حق بده ما هم به عدل شک بکنیم

تو پشت میز نشستى که ما کمک بکنیم ؟


رئیس قیمت گوشت و پیاز را دیدى ؟

رکود و نرخ تورم ، تراز را دیدى ؟


رئیس با خبرى سفره هایمان خالیست

لیسانس فلسفه مشغول کار حمالیست ؟


رسیده ایم به جایى که خاک بر سرمان

تماممان شده انجام لیگ برترمان


کسى شبیه آوانگارد طالقانى نیست

وزیر خارجه ى دیپلماتمان نى نى است


نفوذ و پارتى و تطمیع و پول و دلالى

و مفسدان همه هستند و نیست خلخالى


یکى بیاید و این صفحه را ورق بزند

کسى نمانده در اینجا که حرف حق بزند ؟


همه شرنگ و ولیکن شراب یک نفر است

که بازمانده از آن انقلاب یک نفر است

سید تقی سیدی

۳۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۱۸
R_A Zeytun


این چند روزی که زیاد به وبلاگ سر نمی‌زدم اینجوری گذشت که یکشنبه پیش‌دفاعِ طرحِ نوآ دانشگاه شهید بهشتی برای استارت‌آپ ثنایاطب بود، با وجودِ اینکه می‌تونستیم بهتر ارائه بدیم ولی همینی که ارائه دادیم هم مورد قبولِ داورها قرار گرفت و یه جلسه‌ی دیگه هم باید بریم برای جذب سرمایه‌گذار

از ایرادهایی که به ارائه‌مون گرفتند یکی‌ش مربوط به تُنِ پایینِ صدای من بود که خب من همینجوری هستم و درست نمیشم! دومی مربوط به عدمِ هماهنگیِ کامل بینِ من و اون خانمِ هم‌تیمی بود که خب اینم کاملا عادی هست!


پ.ن:

حد نصاب‌ها رو جوری زدند که حتی برای دانشگاه فردوسیِ مشهد هم دعوت به مصاحبه نشدم :/


در دلت گاهی سوال زیر را تکرار کن

چند می‌اَرزم اگر دارایی ام را گُم کنم؟

۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۳۸
R_A Zeytun

این‌چنین نیست که انسانی که می‌میرد اگر اموال و فرزند را از او بگیرند تعلّق را هم از او بگیرند؛...دردِ حال احتضار و مرگ به بعد این است که متعلّق را از انسان می‌گیرند، تعلق می‌ماند و عذاب از اینجا شروع می‌شود، خب انسان از اینکه به چیزی وابسته است و به او دسترسی پیدا نمی‌کند درد می‌کشد؛ یک معتاد همین که به بند افتاد چون مواد را از او گرفتند، اعتیاد هست، دادش بلند است عذاب قبر همین است، در برزخ همین است، در حال احتضار همین است فرمود آنکه دردآور است وابستگی شماست ما این وابستگی را از شما نمی‌گیریم...

چیزی تهیه کنید که با شما باشد که و آن«عِندَ رَبِّکَ»است اینکه فرمود:«وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ»این صغراست، کبرایش هم که در سوره‌ی «نحل» گذشت که«مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ» خب اگر«مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ»انسان محبوبش را عنداللّهی قرار داد هم حب هست هم محبوب؛ لذّت شروع می‌شود اما اگر محبوبش عندالناس بود و حبّش در درون جان او، این محبوب گرفته می‌شود و حب هست و درد شروع می‌شود لذا فرمود:«وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَخَیْرٌ مَّرَدّاً»

درس تفسیر سوره‌ی مریم - آیت‌الله جوادی آملی ۱۳۸۸/۱۰/۱۴


پ.ن:

امشب سر افطار یا هر وقت که این پست رو دیدین به من منت بگذارید و  برای یک تازه درگذشته که بسیار نیک بود فاتحه‌ای بخونید یا یک صلوات مهمان‌ش کنید؛ خدا ان‌شاءالله اجرتون بده

۱۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۰۱
R_A Zeytun

دیروز اومدم برای روزِ قدس، یه پست با محتوای موسیقی و کلیپِ عربی در مورد فلسطین که «محمد عساف» خونده رو آماده کنم، کلیپ رو که تو آپارات آپلود کردم نیم ساعت بعد پیغامِ زیر رو داد!



حالا درسته که توی اون کلیپ رقص و پای کوبیِ دختران و پسرانِ نوارِ غزه بود و بعضا با پوشش‌های نامتعارف توی کلیپ رقصِ فلسطینی انجام می‌دادند و واقعا مغایر با فرهنگِ مقاومتِ اسلامی فلسطین و فرهنگِ عمومیِ ایران بود!! ولی آیا این درست هست که موزیک ویدیوی خواننده‌ی مردمیِ فلسطینی که در موردِ امید و آرزوش برای برگشت به فلسطین می‌خونه رو حذف کنید؟!


{تصویرِ یکی از دخترانِ چفیه به سر در اعتراضاتِ رام‌الله که به دوربین اشاره می‌کنه و خط و نشون می‌کشه}

VS

{تصویرِ یکی از دخترانِ اسرائیلی که داره اشک می‌ریزه در تظاهراتِ علیهِ فسادِ قضات در برخورد با قضیه‌ی قتل در هتل}


آیا باید همیشه چهره‌ی بچه‌های مقاومت فلسطین همراه با سنگ و کلوخ نشون داده بشه در صورتی که این بندگانِ خدا چندسالی هست که موشک‌های دقیقِ نقطه‌زن دارند و خودشون پهپاد درست می‌کنند؟!

آهنگش این بود:


فلسطین أنتِ الروح ونن العین / فلسطین مثل أرضک نلقى وین / فلسطین على عتابک لاقینا

فلسطین نفدیکى بعینینا / فلسطین أنتِ الروح ونن العین / فلسطین مثل أرضک نلقى وین

هلا والله ویا هلا ... بالأصل والمرجلة / هالفلسطینی المهیوب ... مین بالدنیا بیجهلا

فلسطینی واسمی کافی.. والکوفیة فوق کتافی / والکلمة ان طلعت على شفافی .... توقف الدنیا بأکملا


فلسطین تو قلب و چشمِ ما هستی/ فلسطین سرزمین‌ت رو ملاقات خواهیم کرد/ فلسطین بلندی‌هایی سرزمین‌ت را ملاقات خواهیم کرد

فلسطین با چشمان‌مان از تو محافظت می‌کنیم/.../...

به خدا قسم که نوشته شده فلسطین باشکوه است حتی اگر دنیا از روی جهالت این مسئله رو متوجه نشود

اسمِ من، فلسطینی هست و این کافیه و چفیه‌ی من روی دوشم هست/کلمه‌ای که بر زبانم جاری میشه (منظور همین اسمِ من فلسطینی هست) و این به عنوان حسن ختام کلمه‌های دنیا بس هست.


 فلسطین أنتِ الروح | محمد عساف




۱۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۲۷
R_A Zeytun

ما هر چه هم دعا بکنیم، هر چه هم آرزو بکنیم چون بیرون از حوزه‌ی فهم ماست اصلاً نمی‌فهمیم چه بخواهیم چون نه دیدیم، نه شنیدیم، نه خودمان فهمیدیم که آنجا چه خبر است. شما ببینید در تمام مدّت عمر یک کشاورز یا یک دامدار هرگز آرزو می‌کند که ای کاش نسخه‌ی خطّی مرحوم فارابی را من پیدا می‌کردم؟ او اصلاً در عمر فارابی را ندید، فارابی را نشناخت تا نسخه‌ی خطّی‌اش را بداند آرزوی ما به حوزه‌ی درک ماست؛ فرمود خیلی از چیزهاست که اصلاً شما نمی‌دانید تا در دعا از ما بخواهیم!


آیت‌الله جوادی آملی، درس تفسیر سوره‌ی مریم- 88/09/02


۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۵۲
R_A Zeytun


الله یجمع غسیلنا بغساله وحده

 خدا ان‌شاءالله کاری کنه که لباس‌هامون تو یه لباسشویی جمع بشه!


ببینید دوستان، اگر شبِ قدر این‌طوری برای خودتون یا بقیه دعا کنید، اتفاقاتِ زیر معادلِ هم هستند:
1. شما و فردِ مورد نظر با هم ازدواج کنید و از لباسشویی که جزء لوازمِ خونه هست، استفاده کنید.

2. شما و فردِ مورد نظر طیِ یک اتفاقِ کم محتمل بعد از چند سال متوجه بشید که خواهر و برادر هستید و به سببِ اتفاقات بعد از چند سال بیایید توی یه خونه در کنارِ پدر و مادرِ واقعی‌تون زندگی کنید و لباس‌هاتون توی یک لباسشویی شسته بشه.

3. لباسشوییِ منزلِ شما و منزلِ اون بنده خدا همزمان خراب بشه و برای شستنِ یک لباسی که با دست نمیشه شست، مجبور بشید از یک خشکشویی استفاده کنید. اینطوری یک هزینه‌ی تعمیر لباسشویی می‌افته گردن‌تون.

4. لباسِ عروسی/دومادیِ فردِ موردِ نظر همزمان با رخت چرک‌های شما واردِ یک لباسشویی توی خشک‌شوییِ محل‌تون برای شست‌و‌شو بشه

5. و...

غرض اینکه به نفعِ خودتون هست که برای خودتون و برای ما، خیلی شفاف و به دور از برداشت‌های مختلف؛ رک و پوست‌کنده دعا کنید و برای خودتون و برای ما، دردسر درست نکنید!

من دیشب به یادِ خیلی‌ها بودم ولی به طورِ خاص برای یک سری‌ها ویژه دعا کردم که جدای از اینکه خدا همه‌مون رو ببخشه (اون افراد + خونواده‌شون) آرزوشون همون افضل مصلحت‌ها باشه؛ خواستم اطلاع بدم همین و انتظارِ دیگه‌ای نیست:)

پ.1:
پارسال تو این پست، یه همچین متنی نوشتم:

از اونجایی که تصمیم گرفتم تا سالِ بعد شبِ قدر حداقل دو تا استارت آپ (یا خودم یا با کمک کردن به بقیه برای اجرای کارشون)، RUN کنم، طرح کلی یا ایده‌ای برای راه اندازی کسب و کار خودتون یا اونی که موردِ تاییدِ خودتون هست، اگه دارید و برای نوشتن بومِ کسب و کار یا طرح استراتژیک کمک میخواید/میخواد به صورت کلی برام بفرستید تا کمک‌تون/شون کنم.

البته یه شرط داره اینکه در صورتی که این کسب و کار تون/شون به رونق رسید، باید یه تعداد دلخواه غذا برای روز عید غدیر نذر کنه و به بقیه بدید/بده


الان که فکر می‌کنم، شاید هیچ‌کدوم از اون 15تا طرحی که از پارسال تا الان نوشتم، به مرحله‌ی اجرا در نیومد و هنوز به طورِ رسمی در قالبِ یک شرکت، کاری انجام نشده ولی خب اتفاقاتِ جالبی تو این یک سال افتاد:

ثنایاطب در شرف جذب سرمایه و شروع پر قدرت هست

نگارروم کارهای فنی‌ش تا حدودی انجام شد،تا تو وقت مناسب بریم برای اجرا

کادوبان بحث‌های تئوری مربوط به برنامه‌نویسی‌ش تقریبا کامل هست

صدای معنویت باعث شد یه خورده اون بنده خدا بیشتر به نذری که کرده و مسیرِ شرکتش توجه کنه و شاید اون نیازی که در حالِ حاضر جامعه داره رو بیشتر درک کرده باشه

و...

اِلهی تَوَلَّ مِن اَمری ما اَنتَ اَهلُهُ

خدایا کارم را چنآن که سزاوار آنی بر عهده گیر...

۱۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۲۳
R_A Zeytun


 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْزُقْنِی خَوْفَ غَمِّ الْوَعِیدِ ، وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّى أَجِدَ لَذَّةَ مَا أَدْعُوکَ لَهُ ، وَ کَأْبَةَ مَا أَسْتَجیِرُ بِکَ مِنْه

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و ترس و اندوهِ عذاب و اشتیاق پاداش وعده داده شده را روزی‌ام، کن تا لذّت آنچه تو را به خاطر آن می‌خوانم و دشواری چیزی که از آن به تو پناه می‌آورم، بیابم.


بخشی از دعای 22 صحیفه سجادیه ( دعا در سختی و دشواری امور )


پ.ن1:

با رئیس شورای شهرمون جلسه داشتم،میفرماد ما یه مرکز مطالعات توی شورای شهرنداریم که ایده ها رو بررسی کنند و...؛ شما یه نامه‌ی رسمی خطاب به من بنویس و من ارجاع بدم به شهردار(سرپرست داریم و نه شهردار!) بعد برو توی جلساتِ کمیسیون های مختلف و جلسه با شهردار شرکت کن، ببینیم چی میشه؛ 8سال توی شورا بوده ولی به من گله میکنه که ما یه مرکز مطالعات توی شورای شهر نداریم :/

این مرکز نوآوری هم بمونه بعدا خودم با دوستام، پول میذارم یه جا رو میخریم و تاسیس‌ش میکنیم.


پ.ن2:

برای ثنایاطب رفتیم دنبالِ جذبِ سرمایه و قرار شد قبل از جلسه با سرمایه‌گذار، با یه بنده خدایی که تو اکوسیستمِ استارت‌آپیِ کشور، فعال هست جلسه بذاریم که یه دور محاسبات‌مون رو چک کنه، جلسه‌ی جالبی بود؛ محاسبه کرد که اگه ماشین‌تون رو بفروشید و یه ماشینِ ارزون‌تر بگیرید کلا نیاز به جذب سرمایه از بیرون نیست، حتی اگه در کنارِ این تولیدی که میخواید راه بندازید، یه بخشِ فروشِ قوی راه‌بندازید؛ حتی همون ماشین هم نیاز نیست بفروشید؛ تصمیم این‌طور شد که من یه دور از اول سیاستِ و برنامه‌ی شرکت رو نوشتم و تو فازِ اول قرار هست به عنوانِ یک شرکتِ تحلیلِ داده‌ی فروش با واردات‌چی‌ها همکاری کنیم.

این بنده خدا؛ با چه دلسوزی‌ای تعریف می‌کرد که سورنا ستاری و کلِ جریانِ دانش‌بنیانِ مملکت رو هواست؛ می‌گفت کلِ حمایت‌هایی که ازشون میشه (سورنا ستاری) معادلش با مبالغِ بالا ازشون چک می‌گیره  و چون اصولا بچه‌های نخبه‌ی دانش‌بنیان تجارت و بازار بلد نیستند بعد از یه مدت میافتن به عنوانِ بدهکار می‌افتند زندان؛ حساب کنید که یه سری نخبه که هم علم دارند و هم عزم چند سال دیگه توی قزل‌حصار هستند و اونجا به صورت هدفمند خلاف و دزدی رو با نخبگیِ خودشون ترکیب می‌کنند و از یک بدهکارِ نخبه، تبدیل می‌شند به بزهکارِ نخبه؛ می‌گفت یه خیانتِ بزرگی که اتفاق افتاده اینه که هیچ جای مشورت دادن و حمایتشون، بازار رو در نظر نمی‌گیرند و بهشون قیمت‌های غیر منطقی می‌دند که از قیمتِ بازار و واردات خیلی بیشتر هست، مثلا یه کالا هست که وارداتی هست و با قیمتِ 700 تومن توی بازار پیدا میشه ولی از همون اول به بچه‌های نخبه سفارشِ 1000 تومن میدند که بومی سازیش کنند، این بنده‌های خدا هم شروع میکنند به تحقیقات و برای این‌کار وامِ مدت دار با سودِ بالا می‌گیرند و دو سال روی اون زمان می‌ذارند و ایرانی‌ش رو می‌سازند ولی میرند توی بازار، متوجه می‌شند که با قیمتِ کمتر توی بازار هست، حالا دو سال از عمرشون رفته و مهلتِ بازپرداختِ اون وامی که گرفتند رسیده، الان نه فروش دارند که بتونند وام رو پرداخت کنند و نه توان و حوصله‌ی این رو دارند که یه کارِ دیگه رو شروع کنند؛ اینجوری هم اون نخبه رو بدهکار کردند و در شرفِ زندان رفتن و هم توان و ظرفیت‌ش رو گرفتند.

پ.ن3:

پیروِ همون گوش دادن به درس-تفسیرِ سوره‌ی مریم که آیت الله جوادی آملی طرحِ بحث کردند، یه جا هست که می‌گند:

ما لازم نیست قیامتی شود و عرض اعمالی بشود و صراط مستقیمی بشود و پُل صراطی باشد تا بفهمیم نماز قبول است یا نه، آن قبولِ کامل و قبول نهایی البته به آن روز موکول می‌شود اما این قبولِ مقطعی کاملاً مقدور ماست یعنی اگر کسی نماز ظهرین را خوانده تا شب که نماز مغربین فرا می‌رسد این به صورت شفاف و کامل می‌تواند بفهمد این نماز ظهرینش مقبول شد یا نشد، اگر تا آن وقت مورد امتحان قرار گرفت دست و پایش نلغزید این اطمینان داشته باشد نمازش قبول شد اما همین که از مصلّی رفته بیرون چهار تا کار پیش آمده آن کار دیگر می‌کند مطمئن باشد این نماز قبول نشده ما یک قبولِ کلامی داریم که «تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ» به عهده‌ی اوست، یک صحّت، صحّت یعنی صحّت کاری به قبول ندارد صحّت کار فقه اصغر است این قدر نماز نه قضا دارد نه اعاده و صحیح هم هست یعنی رساله می‌گوید صحیح است ولی آن جهاد اکبر و فقه اکبر می‌گوید قبول نیست.


پ.ن4:

سه روز پیش به یه بنده خدایی که از دوران کارشناسی توی امیرکبیر با هم دوست بودیم، پیام دادم که دنبالِ یه نفر هستم که تو کارِ تحلیل داده بهم کمک کنه و...، گفت میخوام روی تز ارشدم کار کنم و برای دکتری دستم باز باشه که بگم فلان کارها رو انجام دادم و...، شب بهم یه کلیپ 3 دقیقه‌ای از صحبت‌های یه استادی فرستاد که دارند با مدیریتِ جهادی یه سری کارها رو انجام میدند و بهم گفت آیا این بنده خدا یا شبیه به این بنده خدا رو میشناسی و میتونی من رو بهشون وصل کنی که برم پیششون تا کار کنم و...؛ در جواب‌ش یه سری حرف‌های پسروونه بود که در شأنِ من نبود بهش بگم! کظمِ نوشتنِ اون مطلب کردم و بهش گفتم که صبح بهت پیام دادم بهم گفتی تز دارم و... الان دنبالِ رابط میگردی و....؛ هعییی روزگار ببین کی‌ها دورمون جمع شدند :/


پ.ن:

دیروز یه کاری بهم پیشنهاد شد که رزومه بفرستم و ببینم که می‌تونیم با هم همکاری کنیم یا نه، در توصیفِ اون کار بگم که اگه این مورد دو سال پیش بهم پیشنهاد می‌شد، حاضر بودم ارشد نخونم و برم دنبالِ این موضوع! ولی الان بخوام تصمیم بگیرم و توضیف‌ش کنم باید بگم که بهترین کارِ ممکن ولی در بدترین زمانِ ممکن هست!

ان‌شاءالله که هر چی خیر هست برای همه‌مون اتفاق بیافته، شب‌های قدر یادتونم، شب‌های قدر یادم بمونید:)

۱۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۱۰
R_A Zeytun