بایگانی فروردين ۱۳۹۹ :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است


هزار تکه شد این "من" به لطف آینه‌هایت...

۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۲۸
R_A Zeytun

 

پ.ن:

1186سال تولد قطب عالم امکان، بر همه‌مون مبارک باشه

خیلی تلاش کردم که این کلیپ خوب در بیاد، ان‌شاءالله که قبول باشه

بعد از دیدن این کلیپ به نظرم دعای سلامتی امام زمان عج رو با این کوچولوی لبنانی بخونیم

 

 

 

۲۱ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۲۰
R_A Zeytun


فکر کردم شاید برای شما هم جالب باشه که مراحلِ رسیدنِ توت‌فرنگی رو ببینید (عکس اول مربوط به تصویرِ چند وقت پیش مربوط به پست سلام گلای تو خونه هست، تصویرِ دوم برای پریشب هست و تصویرِ آخر برای دیشب)


پ.ن۱:

این مدتی که وبلاگ نویسی نکردم، این کتاب‌ها رو خوندم و در مورد زنجیره‌تامین دارم چنتا مقاله میخونم و یه سری فیلم‌های آموزش رو هم دارم در موردش میبینم، البته سعی کردم که بشینم انیمیشن درست کنم که داداشم راضی نشد داستانش رو بنویسه و این موضوع هم مثلِ قضیه‌ی پادکست و کتاب صوتی که هیچ وقت نشد که درست کنم، فعلا به بعد موکول شد.

«کیمیاگر» واقعا قشنگ بود

«ملت عشق» واقعا نتونست من رو قانع کنه و نمیدونم چجوری بعضی ها دوست دارند

«1984» بد نبود ولی توصیه نمیکنم بخونید

«گیله مرد» هم واقعا قشنگ بود

«سیاست‌نامه» هم هنوز تموم نشده :/ (اولِ نوشته خیلی توضیح داده که ما کتاب رو دستکاری نکردیم و فقط نوشته‌های مختلف و موجود از این کتاب رو جمع آوری و تو پاورقی بدونِ تغییر و تفسیر آوردیم، ولی جالب اینجاست که مقدمه خیلی بیشتر از بعضی از فصل‌های کتاب متن داره!)


پ.ن۲:

طاقتم رو گرفته این ویروس

نفسم رو بریده تو سینه


خواستم که بگم دوستت دارم

از همینجا! توی قرنطینه…


علی شهبازیان


پ.ن۳:

یا زیر باران بوسمت

 یا بوسه بارانت کنم....

۱۲ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۴۱
R_A Zeytun

بسم‎‌ الله الرحمن الرحیم

سپاس خدای را که نعمت‌ها فراوان بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در عصر خمینی (ره) حیاتمان قرار داد، همه پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند و ندیدند اما ما دیدیم.

دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملت‌های مسلمان، مقاومت مجاهدان سپاه اسلام، عصر تحول و شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملت‌ها، عصر زوال طاغوت‌ها، عصر فروپاشی قدرت‌های استکباری و عصر برگشتن به خویشتن.

خدا را هزاران شکر به خاطر نعمت‌هایش، نعمت زندگی در هشت سال دفاع مقدس، زندگی با مجاهدینی که محبوب خدا بودند و میهمان خدا شده‌اند.

زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و در مقابل همه توطئه‌ها و فشارهای سنگین دشمنان تسلیم نشدند و مدل شدند، نمونه شدند در بین ملت‌ها که سرآمد همه آنها پدران، مادران، همسران و فرزندان شهیدان گرانقدر ما هستند.

چه افتخاری بالاتر از آنکه آزادگان ما و جانبازان ما و خانواده مقاومشان صبر را شرمنده کردند و ۱۰ سال در اردوگاه‌های حزب بعث صفحه زرین بر تاریخ این ملت نگاشتند. جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را بر ما تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد.

خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت‌ برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع).

مگر می‌توان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛ نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامه‌دهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنه‌ها و کمین‎ها عبور می‎دهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم.

بنده حقیر، حسین همدانی، شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می‎کنم که وظایف خودم را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقع‎ها این نفس سرکش سراغ من می‎آمد و مرا گول می‎زد، وسوسه می‎شدم، نق می‎زدم، در درونم اعتراض ایجاد می‌شد اما خدا مرا کمک می‌کرد، متوجه می‌شدم، پشیمان می‌شدم، توبه می‌کردم و از خدا طلب عفو و بخشش می‌کردم و مرا می‌پذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم هوای رفتن کرده بود.

خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم.

از همه دوستان و آشنایان حلالیت می‎طلبم، از امام و مولایم حضرت آیت‌الله‎العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی و کوتاهی مرا ان‌شاالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.

از خانواده شهیدان، جانبازان و آزادگان همیشه شرمنده بودم که نمی‌توانستم خدمتگزار خوبی باشم؛ مرا حلال کنند.

تشکر دارم از همسر عزیزم که همسنگر و همراه خوبی بودند، خداوند ان‌شاالله این عمل شما را ذخیره آخرت قرار دهد و اما سفارش می‌کنم مثل گذشته بدهکار به انقلاب و نظام باشی نه طلبکار. قانع باش در مقابل کمبودها یا کم‎مهری‌ها صبر داشته باش و مراقب باش فضاسازان تو را ناسپاس نکنند، عشق به ولایت فقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد.

فرزندانم را سفارش می‌کنم و تأکید بر حفظ ارزش‌های اسلام عزیز و نظام مقدس جمهوری اسلامی که با حفظ ارزش‌هایش می‌توانند تأثیرگذار و مدل و الگو باشند، حجاب برتر بر شما واجب است رضایت پدر پیر شما با حفظ ارزش‌هاست. سعادتمندی و عاقبت به خیری شما را از خدای مهربان خواستارم.

برای خواهرانم و برادرم و فرزندان عزیزشان آرزوی سعادتمندی دارم، بسیار دوستان خوبی داشتم که یکایک آنها و زندگی با آنها همیشه در ذهن و خاطراتم ماندگار است و به این دوستی مفتخر هستم.

از همه آشنایان و دوستان می‌خواهم در صورت امکان یک روز برایم نماز و روزه به جای آورند؛ اگر ان‌شاالله در آن عالم دیگر باز هم در کنار شما عزیزان باشم، جبران کنم!

هیچگونه بدهی ندارم و به کسی هم بدهکار نیستم، اما اگر کسی طلبکار بود بدهی را بدهید شاید یادم رفته باشد، به امید رحمت خدایم، خداحافظی با شما و طلب مغفرت بنده گنهکار حسین همدانی.

۲۸ شهریور ماه ۱۳۹۴

منبع| تسنیم

پ.ن:

چیزی که باعث میشه من سردار همدانی رو یه خرده بیشتر از بقیه‌ی سرداران شهید دیگه (اسم نمی‌برم حاشیه درست نشه!) دوست داشته باشم، عظمت و بزرگی در عین دست یافتنی بودنشون هست، بقیه‌ی سرداران رو جوری معرفی کردند که بشدت وجه عرفانی دارند و انگار با روتوش به مردم معرفی شدند ولی سردار همدانی رو به خاطر احتمالا یه سری مسائل، کاری نداشتند و شاید تو بعضی از مسائل قصد داشتند ایشون رو تخریب کنند ولی همین کار نداشتن باعث شده که خیلی مردمی و قابل دست یافتنی باشند و خیلی صاف و به معنای واقعی کلمه از «مردم» بودن ایشون معلوم باشه و صد البته «مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا»

اینکه برای یک جوون انقلابی اختلاف سلیقه پیش بیاد، تنبلی کنه، نق بزنه، بعضی موقع‌ها دلیل بعضی کارها رو نفهمه با وصیت‌نامه خوندن خیلی از سرداران شهید، شبیه یک گناه غیر قابل قبول نمود پیدا میکنه ولی تو این وصیت‌نامه اینجوری نبود.

۰۶ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۴۹
R_A Zeytun


وقد بعثک الله لی و کأنی اتذوق شیئاً من الجنة

و خدا تو را برایم فرستاد که گویی چیزی از بهشت را چشیده‌ام

پ.ن:

چنتا سخنرانی خوب:

1.آیا می دانیم هر نفر اختصاصاً و شبانه روزی یک امام دارد؟

http://www.hkashani.com/?p=10566


2.آسیب شناسی؛ چرا ما منتظر نیستیم و در تب انتظار نمی سوزیم؟

http://www.hkashani.com/?p=7774


3.امام زمان ارواحنا فداه هنگام ظهور چگونه خود را معرفی می کند؟

http://www.hkashani.com/?p=9274


4.کرونا؛ عقایدِ ما و مجالسِ دینی

http://www.hkashani.com/?p=11680

۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۳۰
R_A Zeytun

 

در ارتش چشمان تو جاوید الاثر بود

هم عاشق آرامش و هم اهل خطر بود ...

 

هر لحظه به دنبال تو تا حادثه آمد

زن بود ولی همسفرت مرد سفر بود

 سارا صابر

پ.ن:

سید عباس موسوی، دبیرکل سابق حزب الله لبنان، هستند و همسرشون

چقدر من این خونواده رو دوست دارم❤

با هم بودند، با هم زندگی کردند و آخر هم با هم شهید شدند.

 

«...اون شب بیدار بودیم. مادرم توی اتاق نشیمن نشسته بود به بابام گفت سید هر جا بری من باهاتم، اون دنیا هم حوری توام. برای من کاملا معلوم شد یه چیزی هست که اونا میدونن....»

۲۷ دی ماه سال ۱۳۷۰  سیدعباس موسوی پس از سخنرانی در مراسم هشتمین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب، به همراه همسرش «ام یاسر» و فرزند خردسالش «حسین»، با شلیک موشک هلیکوپتر اسراییلی به خودروشون، در سن چهل سالگی به شهادت رسیدند.

کتاب هم قسم (زندگی ام یاسر، همسر سیدعباس موسوی | انتشارات آستان قدس)

مستند زیتون تلخ

مستند زندگی خوب، مرگ خوب

و سریال الغالبون2

در مورد ایشون هست.

 

مستند زیتون تلخ

مستند زندگی خوب، مرگ خوب (دانلود رایگان از سرور راسخون، خرید مستند از سینمامارکت)

سریال الغالبون2 (تلوبیون ، سایت زهرا_مدیا)

 

پ.ن:

(یکی از دعاهای قبلا پیش‌هام این بود که اگه یه روزی قرار باشه ازدواج کنم، یه همچین خانمی که پایه‌ی همه‌ی ایدوئولوژی‌های فکری‌م باشه، نصیبم بشه، البته تاکید میکنم که این دعا واسه قبلا پیش‌ها بود، اون موقع که به ازدواج هم، فکر میکردم.)

بخشی از صحبت‌های دختر سید عباس موسوی در مورد پدر و مادرشون:

مادرم در مرحله تاسیس حزب‌الله لبنان بهترین پشتیبان پدرم بود و منزلمان را پایگاهی برای مقاومت کرده بود؛ هرگاه شهیدی به درجه رفیع شهادت می‌رسید، او نخستین کسی بود که در تشییع‌اش حاضر می‌شد و به خانواده آن شهید تسلیت می‌گفت.

مادرم همیشه آرزوی شهادت در کنار پدرم را داشت؛ پدرم نیز دعا می‌کردند که به‌صورت اربااربا به شهادت برسند؛  اطرافیانمان به ام یاسر می‌گفتند اگر شما هر دو از این دنیا بروید، چه کسی تکفل فرزندانتان را قبول می‌کند؟؛ مادرم در جوابشان می‌گفت که خداوند کفیل فرزندان من است.

سرانجام پدر و مادرم به آرزوی خود رسیدند و در کنار یکدیگر و به‌صورت اربااربا به شهادت رسیدند؛ ام یاسر و سیدعباس موسوی در کنار برادرم در ماشین بودند که موشک‌های رژیم صهیونیستی به ماشین اصابت می‌کند و آن‌ها به شهادت می‌رسند. (منبع دفاع‌پرس)

پ.ن:

پیرو پ.ن بالا بگم که یه جا خونده بودم، حاج حسین همدانی و همسرشون هم با هم دیگه خیلی خوب بودند (منبع‌ش رو یادم نیست)

کتاب خداحافظ سالار هم که احتمالا می‌دونید در مورد بخشی از خاطرات همسر ایشون هست

(الان دیدم که طاقچه تخفیف 50% گذاشته که میتونید کتاب رو بخرید کنید| لینک )

به نظرم در مورد شهید حاج حسین همدانی، ابووهب، انقدری که باید، کاری انجام نشد، نمیدونم شاید سرِ ماجرایِ 88 باشه یا چیز دیگه ولی در هر صورت در مورد این نابغه‌یِ جنگ‌های نامنظم و کسی که مسئولیت امنیت حرم حضرت زینب (س)، سازماندهی و برنامه‌ریزی ارتش سوریه و تشکیل بسیج مردمی سوریه رو بر عهده داشت، باید بیشتر از یه مستند ابووهب کار می‌شد.

 



۰۴ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۱۳
R_A Zeytun

کتاب افسانه‌های ایرانی رو من حدودا یک ماه پیش باهاش آشنا شدم، دنبال این کتاب بودم که واسه داداشم بخرم که با هم بخونیم ولی نمیدونیم چی شد که نشد!

تا اینکه چند وقت پیش‌ها دیدم فایل صوتی-رادیویی ش تو ایران صدا هست

خونوادگی گوش داده بودیم، به نظرم عالی بود حالا بد نیست چند قسمتش رو شما هم گوش بدید

افسانه‌های ایرانی| ایران صدا

 

۰۳ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۵۴
R_A Zeytun



...عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری، وَلا اَسْمَعُ لَکَ حَسیساً وَلا نَجْوی...

...برای من اینکه مردم را ببینم و تو را نبینم و از تو صدایی و نجوایی نشنوم سخت است...


یَوْمُ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ یُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَیَصْلِبُهُ عَلَى کُنَاسَةِ الْکُوفَةِ وَ مَا مِنْ یَوْمِ نَیْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَیَّعْتُمُوه‏.

 امام صادق علیه السلام:

نوروز روزى است که قائم از ما اهل بیت و والیان امر در آن ظاهر میشود و خداوند تعالى او را بر دجال پیروز میگرداند، پس او را بر کناسه کوفه به دار می آویزد و هیچ نوروزى نیست مگر اینکه ما منتظر فرج در آن هستیم چون که آن از روزهاى ما است، فارسیان آن را حفظ کرده اند و شما به آن بى توجهى کرده اید.

بحار الأنوار ، علامه مجلسی ج ‏52 ص 308 همان، ج ‏56، ص 92؛زاد المعاد، علامه مجلسی، ص 326


عید نوروز و عید مبعث و اعیاد شعبانیه که در پیش هست هم، برای همه‌مون مبارک و پربرکت باشه


حاج آقا حامد کاشانی تو یه سخنرانی نقل به مضمون میگفتند که:

«اگه می‌خوایید دعا کنید، حتما تو دعاهاتون بخواید که امام زمان عج براتون دعا کنند، چون اولا خدا، مسئولیتِ اجابتِ دعاها رو بر عهده‌ی امامِ هر عصری گذاشته و ثانیا امام بهترین‌ها رو برای هر فرد می‌خواد و بخیل هم نیست و اگه به عهده‌ی ایشون بذارید، قطعا بهترین‌ها نصیب‌تون میشه...»

ان‌شاءالله که امام زمان عج برامون دعا کنند...

«صوتِ اون سخنرانی رو میتونید از اینجا دانلود کنید:آیا می دانیم هر نفر اختصاصاً و شبانه روزی یک امام دارد؟»

پ.ن:

یک نکته‌ای که تو پیام نوروزی رهبری بود و واقعا دوستش داشتم:

 به حضرت بقیه‌الله عرض میکنیم کشور خودش را، به ساحل نجات برساند


پ.ن:

چه احوال قشنگی داره قلبم

توآغوشت به آزادی اسیرم


چه احساسی ازاین بهتر واسه من

که دستای تو رو عیدی بگیرم...

سمانه نوریان

پ.ن:

صبح که تلفنی به مامان بزرگم(اون یکی مامان بابابزرگم که بهش میگم عزیز بابلی، همونی که چند سالی هست مسئولیت پذیرایی از مهمون‌هاشون گردن من هست و بزرگ اون روستا محسوب میشند و خاطرات پذیرایی کردن از مهمون‌ها رو مینوشتم) (منظورم عزیز و بابابزرگ نیستند!) زنگ زدیم، گفت که دیشب همش فکر میکردم الان

«مِ پِسِر» (پِسرِ من، منظورش من بودم) میاد و سفره رو میچینه که آخرِ شب یادم اومد که شما نباید بیایید و خودم باید تنهایی سفره بذارم....

خدا به همه‌مون صبر بده و با وجود اینکه پیش بزرگترهای فامیل حضوری نرفتیم، دعای خیرشون همیشه کنارمون باشه، آمین

پ.ن:

از پست قبل لذت بردید، به خصوص اون بخش کلیک نکن؟؟؟😁😁

حوّل حالَنا بظُهور الحجّة⁦

۰۱ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۱۵
R_A Zeytun