بایگانی دی ۱۴۰۱ :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۴ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

این پست قرار بود که شامل ویدیوهایی که امروز ضبط کردم (یک Vlog از امیرکبیرِ برفی + توضیحات استعاره زندگی بر مبنای جنگل یا گلخونه) باشه؛ اما از اونجایی که چند سری تلاش کردم اما هر سری یه بلایی سر محتوای فیلم اومد و آخرین ضبطی که تو محل شرکت، داشتم، کامل ذخیره نشد؛ محتوای ویدیویی، در دسترس نیست!

فلذا تا موقعی که برای بارِ nام بشینم و ضبط کنم و در مورد اینکه زندگی بر مبنای گلخونه چطور هست و زندگی بر مبنای جنگل، چطور هست، از تصاویرِ دانشگاهِ امیرکبیرِ برفی، لذت ببرید 🤓







پ.ن 1:

لینکدینم رو آپدیت کردم و اطلاعات توش رو تکمیل کردم؛ همچنین، اکانتم رو به صورت کامل، پابلیک کردم؛ شاید بپرسید چرا نشستم آپدیت زدم و certificateها رو اضافه کردم؟ اولیش به این خاطر بود که این دوره آخری که پریشب تو کورسرا گذروندم رو میخواستم تو چش و چال بقیه فرو کنم، به این صورت که یه دوره معتبر رو به زبون انگلیسی، تو کمتر از یک روز کامل گذروندم و نمره نود و یک هم آوردم؛ دومی که از همه مهمتر بود رو نمیگم!


پ.ن 2:

نمره آزمون زبان msrtم (تافل ایرانی) چند روز پیش‌ها اومد و قبولی تو آزمون نمره 50 بود که من دقیقا 50 آوردم و حداقل رو پاس کردم و مشمول دریافت امتیاز آزمون زبان تو استعداد درخشان دکتری امیرکبیر میشم؛

تقریبا از هر بخشی که وجود داشت، نصف + 2 رو زدم که خب از اونجا که نمره منفی نداشت و یه تعدادش غلط بود، در مجموع شدم 50؛

آیا سوادِ علمیِ کافی، برای کسب نمره بیشتر رو داشتم؟ بلی

آیا تمرکز کافی برای کسب نمره بیشتر رو داشتم؟ خیر

۲۱ دی ۰۱ ، ۱۱:۵۹
R_A Zeytun


زخم‌هایت را نشانم بده

‏تا بدانم چگونه باید دوستت بدارم,

‏تا یاد بگیرم چگونه نوازشت کنم...

‏لِوِنت شیک


پ.ن:

نمونه یک دوست خوب رو بخوام مثال بزنم، قطعا یکی‌ش علی **** هست؛ دیشب بهش پیام دادم که میخوام ببینمت و این صحبت‌ها، ظهر قرار بود باهم ناهار بخوریم و یه کم حرف بزنیم، رفتم پیشش و کلا پلن عوض شد و روضه خانم حضرت زهرا س رفتیم و بعد از روضه هم کمک کردیم و پذیرایی انجام دادیم و خودمون هم نشستیم و غذا رو مهمون هیئت خانم حضرت زهرا س بودیم؛ برای شب هم برگشتنی بعد از سرکار، با هم یه چیزی خوردیم و یه کم حرف زدیم, خدا حفظش کنه و برای خانمِ در شرفِ عقدش، نگهش داره

از این روضه‌ها و غذاهای بدون قرار قبلی و یهویی، خدا قسمت همه کنه

۰۳ دی ۰۱ ، ۲۲:۵۷
R_A Zeytun

تو را دوست دارم مثل برفی که الان تو ویوی میز کارِ من از پشت پنجره، تو خیابون انقلاب و ولیعصر عج داره میباره


پ.ن 0:



پ.ن 1:

برف آمد - حجت اشرف زاده



تو را آن گونه می خواهم؛ که زندانِ زلیخا را

کمک کن… آهِ تو جانا؛ بگیرد دامنِ ما را

...

چنان از دیدنت دورم؛ که باور کرده ام، کورم

تو کاری کن؛ بدونِ تو، نبینم صبحِ فردا را…

برف آمد؛ پشتِ ردَّت، درخیابان گم شدم…

برف آمد… برف آمد… یک زمستان؛ گم شدم

برف آمــد؛ پشتِ ردَّت، درخیابان گم شدم…

...

نه عهدی؛ با کسی بستم…

نه در آغوشِ تو هستم…

تو که از دور می بینی… تو حل کن؛ این معما را...

۰۳ دی ۰۱ ، ۱۱:۲۷
R_A Zeytun

هفته‌ای که ازش یه چند ساعتی مونده تا تموم بشه رو میتونم هفته‌ی پارتی (Party) و قمارهای بزرگ بنامم و هفته‌ی پیش‌رو رو هفته‌ی افترپارتی و هشیاریِ بعد از مستی؛ دیروز (پنجشنبه) کل طرحی که چند سالی هست دارم بهش فکر میکنم و سرش چند تا از بزرگترین قمارهای عمرم رو انجام دادم و یه سری چیزهای بزرگی رو باهاش معامله کردم و احتمالا باعث میشد امسال از دستم خلاص بشید، با 100 امتیاز بنیاد و مبلغ حداکثر ماهانه 2 میلیون تاخت زدم؛ از این مدلِ خودشون بمونند و مملکت‌شون 🤌 موقتا، جایگاه خودم به عنوان مدیر و مسئول پروژه رو برای چند روز با یه دیتاگَدِر (کسی که دیتاها را کرول و استخراج میکند) عوض کردم و با یه بنده خدایی قرار بستم که شنبه برم و به صورت پاره وقت فایل صحبت‌های یک مجموعه جلساتی رو پیاده سازی و تایپ کنم.

در مورد اون طرح، برای اون بنده خدا پرزنت میکردم که اون افرادی که دارم باهاشون سروکله میزنم نمیفهمند که تهاتر، یه مدل بالا به پایین هست، مثل مدلسازی ریاضی/آماری؛ اما اینی که من میگم یه مسئله‌ی پایین به بالا هست مثل مدل‌های عامل بنیان، یه کم فکر کرد و گفت مگه این‌ها باهم فرق دارند :/

خلاصه که نسخه پرمیوم پلاس توربو رضا چیز عجیبی هست و خوبی‌ش اینه که تهش ایستاده می‌میرم!


﴿ لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴾


پ.ن 0:

یه خرده عکس ببینیم که اگر تا الان فشار غروب جمعه به مجردهای بیان نیومده، امتیازِ غمگین بودن تو غروب جمعه رو از دست ندیم





۰۲ دی ۰۱ ، ۲۲:۲۲
R_A Zeytun