بایگانی اسفند ۱۳۹۹ :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۱۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

 


در این زمانه تبدار حال ما خوش نیست

بیا و قافله را بیمه با دعایت کن

فاطمه طاهریان


الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم


اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج


دراین هوای بهاری، شدم دوباره هوایی

بهار میرسد، اما ... بهار من، تو کجایی؟  

قاسم صرافان


پ.ن:

تو آمدی که بفهمیم کارمان لنگ است

برای ما حسین اسم نیست، فرهنگ است

پ.ن:

عکس‌ها برای گلدون‌های توی خونه‌مون هست و با گوشی‌م گرفتم، عکس زیر هم هست، کپشن مناسبی سراغ دارید، به صورت عمومی کامنت کنید:)

دور از وطن خویش و به غربت مانده



درس اول کسب و کار - عدم اعتماد به تخمین اعداد هم‌تیمی :)

۴ نظر ۲۹ اسفند ۹۹ ، ۰۱:۰۸
R_A Zeytun

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟

حافظ

پ.ن : یاران را چه شد؟


یه همچین تصویر و همچین متنی رو برای دوستام تو تلگرام فرستادم، یکیشون در جواب، نسبت به تصویر نوشت که «باز اینم خودش یه جور کمکه..» براش تو بله نوشتم:

«راجع به پیام تلگرام, نیاز به یه گرگ داری که تو رو بخوره؟ البته من نقش گرگ رو نمی‌تونم بازی کنم ولی می‌تونی باهام صحبت کنی!»

و یه سری حرف‌ها زدیم...

یه بخشیش این بود که تو(یعنی من) چرا با رفتن به کافه مشکل داری و نسبت به این قضیه موضع می‌گیری

در جواب گفتم:

کافه رو معمولا دست در دستِ یار/دوست‌دختر می‌رند نه...

کافه‌ی دانشگاه رو باهاش مشکلی ندارم

البته حتی همون اگه میشد ترجیحم این بود که از vendor یه چیزی بگیرم و یه گوشه تنهایی به موزیک گوش بدم و از فضای سبز لذت ببرم

و اینکه بعضی چیزها اولین تجربه‌ش لذت بخش هست, دوست دارم اون اولین تجربه رو با یارم, خاطره بسازم و...


پ.ن:

چند وقت قبل به دوستم این موزیک ویدیوی عربی(السلاح زینة الرجال و نحن تزینّا(سلاح زینت مردان است و ما به این زینت آراسته شدیم)) که آخر پ.ن هست رو فرستادم و در ادامه نوشتم:

زندگیِ ایده‌آلِ من این بود که الان باید تو بلندی‌های جولان، رزم نامتقارن تمرین میکردم برای آمادگی‌های حمله/دفاع از خاک لبنان نه اینکه بشینم مقاله‌ی ژورنالی بنویسم که تهش باید به عنوان نویسنده‌ی همکار، اسم استادم رو که هیچ نقشی نداره، هم اضافه کنم علاوه بر اون مقاله‌ی کنفرانسی که قبلا پذیرش گرفت؛ بعدش هم باید بر میگشتم خونه با خانم لبنانی‌م سر اینکه شب خونه‌ی مامانش اینا بریم یا شبگردی تو بیروت کنیم، یه کم بحث میکردیم و آخرش به این نتیجه می‌رسیدیم که شام رو خونه‌ی مامانش بخوریم و بعدش بریم بیروت گردی

برام نوشت که:

آوینی اگه به جای قلم اسلحه دست گرفته بود جهاد نکرده بود...اشتباه کرده بود!

نوشتم:

اینا فانتزی‌ها و ایده‌آل‌های خودم بود و اینکه نیتم از قلم به دست گرفتن هم این منطق داره که قلم رو فرو کنم تو چشم دشمن:)

تو این مواقع چمران رو میشه مثال زد یا حسن باقری رو...

پ.ن2:

شما چه خبر؟

خوب هستید؟

روزگار خوب می‌گذره؟

۲۵ اسفند ۹۹ ، ۱۱:۴۰
R_A Zeytun


ما بی سلیقه ایم تو حاجات ما بخواه  

ورنه گدا مطالبه‌ی آب و نان کند...

محمد سهرابی 

(تصویر حرم پدری‌مون، امیرالمومنین امام علی ع مون هست)


منتی گر می‌کشی، از مرد می‌باید کشید...

پ.ن:

چند خط مطلب نوشتم که پست کنم، خودم از این تصویر و این تک بیتی، خجالت کشیدم که دغدغه‌م در چه حدی هست، هر چند که حدیث داریم که فرمودند، نمک سر سفره‌تون رو هم از ما بخواید ولی در هر حال، خدایا بابت این حجم از کم بودنِ سطح فکر و دغدغه‌هام ببخشید:)

۱۷ اسفند ۹۹ ، ۱۴:۲۹
R_A Zeytun


السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّٰهِ فِی أَرْضِه


پ.ن1:

از دانشگاه که بر می‌گشتم، به این فکر می‌کردم که آخرین کلمه‌ای که دوست دارم فریاد بزنم و بعدش کشته بشم، چیه و مشابه با این پرسش رو آیا کسی از علما جواب داده یا نه، از بینِ گزینه‌هایی که به ذهنم اومد به نتیجه نرسیدم که یک کلمه رو انتخاب کنم ولی از بینِ اونا «یا حیدر» رو خیلی دوست دارم، مثل بقیه‌ی کلمات، حالا می‌گردم و اگه شد پیدا میکنم که جوابِ علما اگر این سوال رو جواب دادند، چی هست و بهتون میگم.

پ.ن2:

برای تحمل حرف‌های غیر اصولیِ سعدآبادی (رئیس مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی) هم نشد، برای حملِ دوجلدیِ تحریرالوسیله‌ی امام خمینی تو این مسافتی که پیاده روی کردم، انتظار دارم خدا جدای از برکتِ مال و وقت که محتاج‌ش هستیم، پولِ قالب‌سازمون رو هم جور کنه!

البته این مزاح بود نه طلبی رو از خدا دارم که باید وصول کنه و نه انتظارِ اینکه این کار و شرکتمون رو پیش ببره هست، اصولا من به حدّ افراط قائل به مالکیتِ مطلقِ خدا و عدمِ مالکیت و اقدامِ افراد هستم (با جبر، متفاوت هست؛ حالا یه سری وقت کردم بیشتر توضیح میدم) و خدا اگه بخواد می‌رسونه اگر نه، دست و پا زدنِ الکیِ ما  بدرد نخواهد خورد و همون

اِلهی تَوَلَّ مِن اَمری ما اَنتَ اَهلُهُ

خدایا کارم را چنآن که سزاوار آنی بر عهده گیر...

کفایت می‌کنه برامون.

پ.ن3:

کتاب‌هایی که برای مطالعه‌ی تجارت در فقه شیعی گرفتم، به جزء اون مقاله‌ی «اخلاق و آداب تجارت در فقه شیعه»:

تحریرالوسیله‌ی امام خمینی

مکاسب (که کتاب رو نخریدم ولی توی این لینک می‌تونید شرح و کتاب مکاسب رو هم بخونید و هم ببینید)

 و کتاب رساله‌ی آموزشی، احکام معاملات رهبری  که یه آدمی که بشدت قبولش دارم بهم معرفی کردند که میگند خوبه، من هنوز نخوندم و صرفا دانلود کردم که از لینک زیر میتونید دریافت کنید:

https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/27128/ResaleAmouzeshi2.pdf

البته یه سری دوره‌ها هم هست که تو حوزه‌ی علمیه دانشگاه شریف برگزار میشه که من ثبت‌نام نکردم ولی مختصرِ این جلسات رو از یکی از دوستایی که شرکت میکنه قرار هست بگیرم.


پ.ن4:

فقط ۱۵۲ روز مونده و هم وطن قوی باش:)

پ.ن5:

یه نکته‌ای هست مِن بابِ آیه‌ی «لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» اینکه این آیه اصلا به معنیِ این نیست که خدا قرار نیست چیزی رو بیشتر از تواناییِ ما به ما تکلیف کنه؛ بعضی از علما اعتقادشون اینه که شما باید از آخر به این آیه نگاه کنید که اگر یه چیزی رو الان در موقعیتش قرار گرفتید، پس لزوما خدا این توانایی رو در شما گذاشته بوده که بتونید این رو کنترل کنید و به بهترین نحوِ ممکن این رو به خیر به اتمام برسونید، فقط شاید این مهارت یا توانایی در شما خاموش بوده و این وقایع باعثِ پیدا کردن و آزاد کردنِ شما از این بند میشه؛(از مدافعانِ این دیدگاه و حتی حمله به نگاه و تفسیرِ نگاهِ اولی، شخصِ رهبری توی یه سری جلسه‌ی خصوصی هستند)

پ.ن6:

من فردا صبح(جمعه) کنکور دکتری دارم و بعدش میام بهتون سر میزنم و دعاهای قشنگ قشنگی که برام انجام دادید رو می‌خونم، پیشاپیش تشکر بابتِ دعاها:)

۱۴ اسفند ۹۹ ، ۲۲:۴۲
R_A Zeytun

‏از سالن ابوریحان مرکز همایش‌های بین‌المللی دانشگاه شهید بهشتی نمی‌خونم‌تون! چون دارم مطالعه می‌کنم:)


‎ثنایاطب✌️😉


پ.ن:

پروتکل‌ها ‌رعایت میشه و مجبورمون کردن که از دو ماسک استفاده کنیم


پ.ن:

شروع برنامه با تلاوت قرآن و آیات:

التین

وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ

ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﻴﺮ ﻭ ﺯﻳﺘﻮﻥ(١) 

بود؛ جالب بود برام!

پ.ن:

اخلاق و آداب تجارت در فقه شیعه می‌خونم, نقل به مضمون از پیامبر ص حدیثی رو دیدم که فرمودند: «هر کس بدون دانستن احکام شرعی، تجارت کند به ورطه‌ی ربا گرفتار خواهد شد.»

یه سری کتاب هم هست که قراره بعد از جلسه برم بخرم و ان‌شاءالله بخونم:)

۱۳ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۱۷
R_A Zeytun

به نام قبله ایرانیان به نام حرم...

امام رضا علیه السلام فرمودند:

لَا یسْتَکمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَهَ الْإِیمَانِ حَتَّی تَکونَ فِیهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَهِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزَایا

حقیقت ایمان بنده‌ای کامل نمی شود مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت ها و بلاها.

تحف العقول ص ۴۴۶- بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۳۹


صبحِ اولین روزِ بعد از روز تولدم، از طرف دانشگاه زنگ زدیم: تبریک میگم، شما به طور رسمی توی طرح نوآ پذیرفته شدید و برای حضور در یه سری کارگاه‌ها و اینکه محل استقرارتون توی پارک علم و فناوری رو بهتون نشون بدیم، باید آخر این هفته توی کارگاه‌های ما شرکت کنید.

با این حساب برنامه‌م برای آخرِ هفته فعلا اینطور هست که:

چهارشنبه: از ساعت 8 تا ساعت 12 کارگاه معارفه و معرفی خدمات پارک علم و فناوری و.... داخل دانشگاه شهید بهشتی

پنجشنبه: از ساعت 8 تا ساعت 12 بخش دوم کارگاه‌ها.... داخل دانشگاه شهید بهشتی

جمعه: از ساعت 8 تا حدودهای ظهر باید کنکور دکتری بدم، ظهر تا حدود بعدازظهر سخنرانی توی دومین کنفرانس بین المللی چالش ها و راهکارهای نوین در مهندسی صنایع

از خودم و خدا به شدت شرمنده هستم و خجالت می‌کشم که انقدر غر زدم که چرا المپیاد دانشجویی فلان شد یا چرا من باید به جای بهمان دانشگاه توی شهیدبهشتی با این شرایطش ارشد بگذرونم و...، مطمئنا اگر دانشگاه دیگه‌ای بودم، اطلاع پیدا نمی‌کردم که همچین طرحی هست که میشه توش ثبت نام کرد و این اتفاق‌های قشنگ و خوب برام بیافته، اگر هم به طریقی متوجه می‌شدم چون دانشجوی دانشگاه نیستم امتیاز لازم رو شاید کسب نمی‌کردیم یا شاید حتی همگروه شدن با این تیم و بچه‌ها کلا اتفاق نمی‌افتاد، جدای از این مسائل با بچه‌های ستادِ آقای دکتر به خاطرِ اون سخنرانی و طرح پرسش که پارسال روزدانشجو انجام شد، کلا آشنا نمی‌شدم و خیلی از اتفاق‌های مثبتِ دیگه کلا اتفاق نمی‌افتاد.

خدایا شرمنده؛ امام رضا ع ان‌شاءالله کمک کنه که همه‌مون حقیقت ایمان کامل و بندگی رو درک و کسب کنیم

«عَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ...»


کاری بکن برای دلِ بی ثباتِ ما...

پ.ن1:

قصد دارم به عنوان یکی از شعارهای تبلیغات بنویسم:

«با محصولاتِ ما، دهانِ بچه‌های‌تان را سرویس کنید!»

ثنایاطب😉✌

پ.ن2:

شاید براتون جالب باشه که بدونید به جز مامان و بابا و یکی از دایی‌هام، فقط شما دوست‌ها و بزرگواران وبلاگی به من پیام تبریک تولد فرستادید و هیچ کدوم از بچه‌های دیگه‌ای که من رو می‌شناختند تا قبل از اینکه خودم بهشون اطلاع بدم، بهم تبریک نگفتند؛ این مسئله باعث میشه که به پاسخ‌هایی که برای من در جواب اینکه آیا اگر به نحوی متوجه بشید که من (رضا) توی این دنیا دیگه نیستم برام صلوات یا فاتحه می‌خونید یا نه، بیشتر امیدوار بشم؛ دم‌تون گرم و ان‌شاءالله خدا به خودتون و خانواده‌هاتون سلامتی و عمر با عزت و شادی در کنارِ هم و خیر کثیر بده و به قول یکی از علما در دعایی که برای حاج قاسم انجام دادند:«دور تا دورتون رو خدا بگیره»


یکی از دوستام بعد از اینکه متوجه شد، یه همچین چیزی رو فرستاد:

خلاصه‌نویسی سخنرانیِ بررسیِ این محتواها هست که خودش از چنتا از سخنرانی‌ها جمع آوری کرده و نوشته

نمیدونم نوشتم یا نه ولی چند هفته پیش هم کتاب انسان 250ساله حلقه‌ی سوم رو همراه با بسته‌ی متبرک از حرم امام رضا ع برام فرستاده بودند
خلاصه بگم که حاجی ما گنگ مون بالاست😎

۱۰ اسفند ۹۹ ، ۱۳:۳۸
R_A Zeytun

همونطور که احتمالا یادتون مونده، 9 اسفند، تولدِ من هست؛ به عنوان کادوی من به شما، دعوت‌تون می‌کنم به خوندن/شنیدن تفسیر چند آیه از سوره‌ی مبارکه‌ی طه که توسط آیت‌الله جوادی آملی در درس تفسیرشون در سال 89 مطرح شده و چند روز پیش گوش کردم، این متن خلاصه‌برداریِ خودم هست و صوت و لینک درس تفاسیر ایشون آخرِ این متن اومده. به طور خلاصه در ابتدا در خصوص آیات توضیحاتی آورده شده و در ادامه سوالات اساسی از آیات مطرح شده که پاسخِ این سوالات با توجه به فهم ناقصِ ما از عمقِ کلماتِ قرآن و عدم اطلاعِ و دسترسیِ ما به نظر و شخصِ امام معصوم ع، در دسترس نیست؛ من به شخصه بعد از شنیدنِ این درسِ تفسیر اون حسِ «الان ما دسترسی به امام زمان عج نداریم، دقیقا چه خاکی باید تو سرمون بریزیم، خدایا خودت راهنمایی‌مون کن و امام‌مون رو زودتر بهمون برسون» داشتم، امیدوارم این حس، بعد از خوندنِ این متن به شما هم منتقل بشه


ما فقط گریه نمی کنیم که در آن خانه را آتش زدند. باب فهم ما آسیب خورد.

 

 وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (115) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَه‌ی اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی (116) فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّه‌ی فَتَشْقَی (117) إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فِیهَا وَلاَ تَعْرَی (118) وَأَنَّکَ لاَ تَظْمَؤُا فِیهَا وَلاَ تَضْحَی (119) فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَه‌ی الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی(120)

۰۹ اسفند ۹۹ ، ۰۱:۲۳
R_A Zeytun

خطبه 7

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ

از خطبه هاى آن حضرت است

که مریدان شیطان را مذمت مى نماید

اِتَّخَذُوا الشَّیْطانَ لاَِمْرِهِمْ مِلاکاً، وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْراکاً، فَباضَ

شیطان را ملاک و پشتوانه زندگى خود گرفتند، او هم از آنان به عنوان دام استفاده کرد، در درونشان


وَ فَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ، وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فى حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِاَعْیُنِهِمْ،

لانه کرد، و در دامنشان پرورش یافت، چشمشان در دیدنْ چشم شیطان،


وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ، فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ،

و زبانشان در گفتنْ زبان شیطان شد، بر مرکب لغزشها سوارشان کرد، و امور فاسد را در دیدگانشان جلوه داد،


فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطانُ فى سُلْطانِهِ، وَ نَطَقَ بِالْباطِلِ عَلى لِسانِهِ.

کارشان کار کسى است که شیطان او را شریک سلطنت خود قرار داده، و با زبان او به یاوه سرایى برخاسته است.

۰۹ اسفند ۹۹ ، ۰۰:۲۹
R_A Zeytun

به لبم نام جواد است و کرم می‌بارد...


در بیان تفاوت بین کریم و جواد گفتند که

از کریم همین که درخواست کنی، سریع میبخشه ولی جواد خودش میگرده ببینه کی چی نیاز داره تا بهش ببخشه؛ یا رضا ع بحق جواد ع عاقبت بخیری رو برای همه‌مون دعا کنید که خودِ دعا کردنِ شما، از شئون عاقبت بخیری هست.

عیدمون مبارک باشه:)

چند روز پیش داشتم تصاویر برخط حرم امام رضا ع رو می‌دیدم(به آدرس https://tv.razavi.ir/fa مراجعه کنید) دورِ گنبد داربست کشیده بودند، جست‌و‌جو کردم ظاهرا چهل روزی بود که در حال بازسازی و تعمیرات بودند، امشب که دوباره نگاه کردم، داربست‌ها رو برداشته بودند و این عکسِ اولِ پست برای چند دقیقه پیش هست که از پخش زنده عکس گرفتم؛ اینکه پخش زنده داره ولی کیفیت‌ش پایین هست رو باید یه سری از مسئولین بپرسم که واقعا چرا؟؟؟؟

طبق چیزی که من تو تصاویر دیدم، صحن‌ها خلوت هست و دلم از این موضوع می‌گیره؛

من اینجام و تو مشهدی، چه فراقی چه فراقی...(با ریتم خونده بشه)



پ.ن:

جهان خوابی است در بیخوابی چشم جهان دیده...

بعدازظهری داشتم به این فکر می‌کردم که بدترین حالتِ ممکنی که می‌تونه تو این ماه‌های آتی، اتفاق بیافته چیه، به نتایج جالبی رسیدم! به این شرح که:

  1. من برم توی لیست اصلیِ تیمِ انتخاباتیِ دکتر و این بنده خدا به طورِ مفتضحانه‌ای رای نیاره و اسمِ من به عنوانِ فردی که با این آقای دکتر همکاری می‌کرده، بره تو لیستِ سیاهِ دولت‌های بعدی
  2. کنکور دکترا رو به بدترین حالتِ ممکن امتحان بدم و ترازم به حد نصابِ مصاحبه تو دانشگاه‌هایی که می‌خوام برم، نرسه
  3. دکترا مستقیمم به خاطرِ یه سری اختلافِ نظرهای اساتید با من و تازه شدنِ زخم‌های گذشته‌شون، اکی نشه
  4. مقاله‌ای که فرستادم به کنفرانس و تاییدِ پذیرش در کنفرانس، سخنرانی و چاپ در مجلاتِ منتخب رو گرفت، به دلیل عدم حضورم تو کنفرانس برای سخنرانی به خاطر تداخل زمانِ کنفرانس با کنکور دکترا، رد بشه
  5. مقاله‌ای که قرار هست بعد از کنکور برای یکی از ژورنال‌های بین‌المللی و تخصصی قرار هست بفرستم و توش در مورد کلیّتِ کارهایی که تو تز ارشدم انجام دادم، قرار هست بنویسم؛ به دلیلِ شباهتِ کاری یا باگ‌هایی که توی کدها هست (تا الان مشابه کارِ من رو کسی انجام نداده ولی ممکن هست تا دو ماهِ اخیر شاید کسی این کار رو ارائه بده، باگ هم یه کوچولو داره که کسی نمی‌دونه!(البته تا زمانی که شما به فردِ دیگه‌ای نگید!!)) رد بشه و با استنادِ این رد شدن، مجبور باشم از اول موضوع انتخاب کنم و... .
  6. اون مجموعه‌ای که چهارشنبه برای مذاکره جهت ساخت فضای کار اشتراکی و مرکز رشد توی شهرمون و مصاحبه‌ی شغلی رفتم پیش‌شون، اکی بدند مشروط به اینکه تمام وقت پیش‌شون باشم و یه سری شرایطِ خاصِ دیگه که گفتم نمی‌تونم انجام بدم رو بهم محوّل کنند.
  7. ایده‌ی شرکت‌مون که برای طرحِ نوآ برای استقرار توی دانشگاه شهیدبهشتی فرستادیم، رد بشه و از این موضوع که من و تیم‌م برای ثبتِ شرکت اقدام کردیم، استاد راهنمام مطلع بشه و یه دعوا راه بندازه که تو گفتی روی تزم فعلا کار نمیکنم چون دارم برای دکترا می‌خونم ولی از اون رفتی ایده‌ی استارت‌آپی دادی و... و لج کنه

چنتا سوال مطرح میشه اینکه، چرا من کمتر از دو هفته مونده به کنکور به این چیزها فکر می‌کنم که باید اشاره کنم که تاب‌آوری (برای آشنایی مراجعه کنید به تاب‌آوری چیست؟یه مهارت هست که باید تمرین بشه و البته اگه برای بدترین حالت‌های ممکن آدم خودش رو آماده نگه‌داره کلا چیزِ بدی نیست و اینکه از خصلت‌های مؤمن در کلام امام جواد(ع) این است که انسان باید گاهی خودش را موعظه کند تا بهتر از این باشد! در هر حال

اِلهی تَوَلَّ مِن اَمری ما اَنتَ اَهلُهُ

خدایا کارم را چنآن که سزاوار آنی بر عهده گیر...

حالا نکته اینجاست که اگه همه‌ی این اتفاقات بالا که گفتم با همین شدتی که ذکر کردم اتفاق بیافته، چند ماه بعد من به چی فکر می‌کنم و حسرتِ چه چیزی رو می‌خورم؟

به این فکر می‌کنم که نامه‌ی ایجاد مرکز رشد و فضای کار اشتراکی رو باید به فرماندار بدم یا شهردار یا شورای شهر یا پاراف کنم و به هر سه مجموعه ارجاع بدم!

و حسرت این موضوع رو خواهم خورد که چرا تصمیم به این نگرفتم که برای دکتری بدون کنکور دانشگاه فردوسی مشهد یا اون موقعیت سربازیِ امریه‌ی آستانِ قدس، اقدام نکردم!

۰۳ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۱۴
R_A Zeytun

 ﺗﺎب ﺁﻭﺭی ﭼﻴﺴﺖ؟ (برگرفته از کانال مرکز مشاوره دانشگاه صنعتی امیرکبیر)

ﺗﺎﺏآوری ظرفیت گذشتن از دشواری پایدار و ترمیم خویشتن است. این ظرفیت می تواند به فرد کمک کند پیروزمندانه از رویدادهای ناگوار زندگی بگذرد و با وجود قرار گرفتن در معرض تنش های شدید، شایستگی های اجتماعی، تحصیلی و شغلی خود را ارتقا ببخشد. حال ببینیم افراد تاب آور چه ویژگی هایی دارند که آن ها را از دیگران متمایز می کند؟

۰۳ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۱۲
R_A Zeytun