سیاسی :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۵۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاسی» ثبت شده است

هفته‌ای که ازش یه چند ساعتی مونده تا تموم بشه رو میتونم هفته‌ی پارتی (Party) و قمارهای بزرگ بنامم و هفته‌ی پیش‌رو رو هفته‌ی افترپارتی و هشیاریِ بعد از مستی؛ دیروز (پنجشنبه) کل طرحی که چند سالی هست دارم بهش فکر میکنم و سرش چند تا از بزرگترین قمارهای عمرم رو انجام دادم و یه سری چیزهای بزرگی رو باهاش معامله کردم و احتمالا باعث میشد امسال از دستم خلاص بشید، با 100 امتیاز بنیاد و مبلغ حداکثر ماهانه 2 میلیون تاخت زدم؛ از این مدلِ خودشون بمونند و مملکت‌شون 🤌 موقتا، جایگاه خودم به عنوان مدیر و مسئول پروژه رو برای چند روز با یه دیتاگَدِر (کسی که دیتاها را کرول و استخراج میکند) عوض کردم و با یه بنده خدایی قرار بستم که شنبه برم و به صورت پاره وقت فایل صحبت‌های یک مجموعه جلساتی رو پیاده سازی و تایپ کنم.

در مورد اون طرح، برای اون بنده خدا پرزنت میکردم که اون افرادی که دارم باهاشون سروکله میزنم نمیفهمند که تهاتر، یه مدل بالا به پایین هست، مثل مدلسازی ریاضی/آماری؛ اما اینی که من میگم یه مسئله‌ی پایین به بالا هست مثل مدل‌های عامل بنیان، یه کم فکر کرد و گفت مگه این‌ها باهم فرق دارند :/

خلاصه که نسخه پرمیوم پلاس توربو رضا چیز عجیبی هست و خوبی‌ش اینه که تهش ایستاده می‌میرم!


﴿ لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴾


پ.ن 0:

یه خرده عکس ببینیم که اگر تا الان فشار غروب جمعه به مجردهای بیان نیومده، امتیازِ غمگین بودن تو غروب جمعه رو از دست ندیم





۰۲ دی ۰۱ ، ۲۲:۲۲
R_A Zeytun
۲۹ آذر ۰۱ ، ۱۲:۴۳
R_A Zeytun

آیت الله جوادی آملی می‌فرماند که:

مال در نظام اسلامی به منزله ستون فقرات یک ملّت است، ثروت مملکت را نباید به دست سفیهان سپرد، زیرا ثروت مملکت عامل پایداری یک ملّت است. اگر ملّتی نتواند ستون فقراتش را حفظ بکند فقیر است؛ فقیر به آن ملّتی می‌گویند که ستون فقراتش شکسته است.


به عنوان یک مهندس صنایع که میشه گفت اجازه‌ی دادنِ دکترین رو داره و همین الان درگیرِ بهینه‌سازیِ کارهای یک شرکت بزرگ تولیدی-خدماتی هست و کامل با پیچیدگی مسائل اقتصادی آشنا هست و...، باید بگم که:

نمیشه بخوای "جراحی اقتصادی" بکنی اما ته تحصیلات و تخصصت "طب سنتی" باشه ای دلربا


پ.ن 0:

اگر میشه برای خوب بودنِ آزمونِ ارشدِ یه بنده خدایی و قبولی تو بهترین جایگاه با بیشترین حسِ خوبی که میتونه به خودش و خونواده‌ش منتقل بشه، رو سر من منت بذارید و دعا کنید. خدا خیرتون بده


۱۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۰۳
R_A Zeytun

چند روز پیش مستند Brainchild محصول نتفلیکس که نماوا دوبله‌ش کرده رو با داداشم می‌دیدم، یه قسمتش در مورد درماندگی آموخته شده (Learned helplessness) بود؛ به نظرم هم قسمت‌های مختلفِ مستند و هم این مفهومی که ارائه داده، چیزِ باحالی هست.

میگند وقتی یه نفر یه شکستی رو تجربه میکنه، تو ناخودآگاه‌ش این مسئله شکل میگیره که محکوم به شکست هست، تو کارِ بعدی سعی می‌کنه که این قضیه رو جبران کنه، معمولا اگر به این دلیل که سریِ قبلی تویِ یه کاری شکست خورده باشه و این دفعه اومده باشه برای جبران، این سری هم شکست میخوره؛ این مسئله دیگه توی ذهنش ثبت میشه که محکوم به شکست هست و بازدهیِ کارهای بعدی‌ش همینجوری میاد پایین. در نهایت این تصور توی ذهنش شکل میگیره که اوضاعِ زندگی دیگه توی دست‌های خودش نیست و نمیتونه کاری انجام بده.

برای مطالعه‌ی بیشتر می‌تونید به لینک‌های زیر مراجعه کنید:


درماندگی آموخته شده چیست؟ | بیشتر از یک نفر


درماندگی آموخته شده (Learned helplessness) چیست؟


یه حالتی هست که بهش میگرند بحران؛ این لفظ رو احتمالا خیلی جاها شنیدیم (بحران آب، بحران جمعیت، بحران آلودگی و...). اساسا همه‌ی این مواردی که توی پرانتز به عنوانِ بحران نوشتم، بحران نیستند!

لفظ بحران چه تو ادبیات سیاسی و چه مواردِ دیگه یه سری تعریفِ خاصی داره:

بحران، با شرایطِ معمولِ زندگی فرق داره و باید برای اون مسئله یک راه‌حل در شرایطِ بحران گرفت و اصطلاحا مدیریتِ بحران انجام بشه.

بحران، مقطعی هست و بعد از حداکثر 3 ماه، از شرایطِ بحران باید خارج شد. (مثلا زلزله یا سیل، یک بحران هست چون به صورت مقطعی اتفاق می‌افتند و باید در لحظه تصمیماتی گرفته بشه که در شرایطِ عادی منطقی نیست.)


اگر یک مثال بخوام بزنم در موردِ کارهایی که توی شرایطِ بحرانی باید تصمیم‌گیری بشه ولی در شرایط عادی، منطقی نیست؛ مثالش منفجر کردنِ جاده توی سیل گلستان بود. در شرایطِ معمول اگر آب‌گرفتگی توی یک طرف جاده باشه باید یک سری آب‌راه‌ها از زیرِ جاده بزنند یا پل‌های متحرک ایجاد کنند تا آب از یک طرف به اون طرف بره؛ اما وقتی شما با مسئله‌ی سیل مواجه میشید، آب‌گرفتگی در شرایطِ بحرانی هست و تصمیم‌گیری باید کنید که جاده رو منفجر کنید و مردم رو با قایق از این‌ور به اون‌ور ببرید تا یه کم اوضاع درست بشه.


اکثرِ این الفاضی که در موردِ مثالِ بحران توی پرانتز نوشتم (بحران آب، بحران جمعیت و...) تو مملکتِ ما دیگه بحران نیستند چون چند سالی هست که باهاش مواجه هستیم، بحران نهایتا 3 ماه زمان می‌بره!

دلیلی که خیلی‌ها از لفظ بحران استفاده می‌کنند این هست که دوست دارند یک تصمیماتِ دفعتی بگیرند و کارشون رو توی دوره‌ی خودشون انجام بدند و چند نفر براشون کف و سوت بزنند و بعد مسئولیت رو به نفر بعدی بدند و برند. تصمیمی که تو شرایط بحرانی گرفته میشه معمولا منطقی نیست و بعدها باعث میشه که مشکلاتِ بزرگتری ایجاد بشه. نکته اینجاست که اون مسئولی که این تصمیم رو گرفت، چون مسئولیت رو تحویل داده و رفته قرار نیست با چالش‌های بزرگتر مواجه بشه و صرفا همون سوت و کف زدن و اون جایگاه اجتماعی براش می‌مونه.


یه بنده خدایی می‌گفت که مشکلاتِ مملکتِ ما دیگه بحرانِ پس از حادثه نیست، این کشور توی مشکلات‌ش دیگه از بحران گذشته و تبدیل به بیماریِ افسردگی شده!


پ.ن 0:


کتاب زیتون سرخ رو شنیدم و به نظرم هم کتاب صوتیِ خوش ساختی بود و هم داستانش، جالب بود؛ توصیه نمی‌کنم البته.


۰۸ دی ۰۰ ، ۲۳:۰۰
R_A Zeytun

مسلم: دلم گرفته مرتضی، دلم گرفته.

این همه چراغ، توی این شهر، هیچ کدوم چشامو روشن نمی کنه.

این همه چشم، توی این شهر، مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه.

مرتضی این جا همه می دوند که زنده بمونند، هیچ کس نمی دوه که زندگی کنه.

این شهر همش شده زمین، دیگه آسمونی نداره این شهر.

من دلم آسمون میخواد مرتضی، آسمون!

مرتضی: وقتی دلت آسمون داشته باشه چه توی چاه کنعان باشی چه تو زندان هارون آسمون آبی بالا سرته.

مسلم: از کجا یه آسمون پیدا کنم مرتضی؟!

مرتضی: فقط چشماتو باز کن تا آسمون چشمای صاحبتو بالا سرت ببینی.

زمین و آسمون از چشمای اون نور میگرن پسر.

چشماتو رو خودت ببند مسلم، ببند...

 

اینا دیالوگ‌های فیلمِ «خداحافظ رفیق» هست.

 

پ.ن۰:

 

 

 

شهید عماد مغنیه:

قدرت بدنی در جنگ و جهادِ ما تاثیری ندارد، روحیه‌ی ما است که در جنگ اثر دارد.

شهید جهاد مغنیه:

لا الکورنیت ولا الغراد ولا الزلزال ولا خیبر ولا الرعد، هیدا الدم هو لی کان عم یثمر نصر

نه کورنت و نه غراد و نه زلزال و نه خیبر و نه رعد (این‌ها نام برخی از موشک‌های محور مقاومت هستند) اثری در پیروزی ما ندارند، این خونِ ما و ایمانِ ما است که موجب پیروزی شده است.

۰۷ تیر ۰۰ ، ۲۳:۱۵
R_A Zeytun

 

أطمئن الجمیع بأن وضعی الصحی جید ولا زلت أحمل أملاً کبیراً بأن نصلی فی القدس ان‌شاءالله...

من به همه اطمینان می دهم که وضع سلامتی من خوب است و هنوز بسیار امیدوارم که در مسجدالاقصی نماز بخوانیم، ان‌شاءالله...

 

دیروز که احتمالا یه جمع کثیری از ملت در حالِ تماشای مناظره دومِ مسخره، چرت، قبیح، وقت تلف کن و بسیار زشتِ انتخابات بودند؛ سید حسن نصرالله به مناسبت تأسیس شبکه المنار اومدند صحبت کنند و البته به این شایعاتی که بعد از سخنرانیِ قبلی‌شون مطرح شده بود و نگرانی‌های مردم بابتِ اون سرفه‌ها پایان بدند.(سید حسن ظاهرا حساسیت فصلی دارند و این قضیه هرسال هست و سعی میکنند که تو این فصل کمتر سخنرانی داشته باشند ولی این سری مجبور شدند که سخنرانی کنند و چندباری توی سخنرانی سرفه کردند، رسانه‌های اسرائیلی یه سری شایعات رو تو لبنان و اسرائیل و حتی یه چنتایی تو ایران هم دیدم، منتشر کردند که سید حسن نصرالله حالش خوب نیست و حزب‌الله دنبالِ دبیرکل بعدی هست یا گفته بودند این سرفه‌ها به خاطر ابتلای سید به کرونا هست و...)

من به جای دنبال کردنِ اون مناظره‌ی کثیف که به قولِ اون کلیپ‌ها {لینک‌ها باز شود!} «خریت محض» و «زشت و کثیف و...و ما داریم کجا میریم و...» تو نحوه‌ی اجرا و نحوه‌ی پرسش و پاسخ و حتی جواب دادنِ کاندیدها بود و اعصابم رو خورد کنم؛ زنده و با زبون عربی این سخنرانی رو از بخش اینترنتی المنار تا یه جاهایی‌ش شنیدم و دیدم و از بخش‌های خیلی خوب و حال خوب کن برای من، این لبخندِ سید و خبرِ سلامتی دادن‌شون و البته اینکه گفتند من هنوز هم امید بسیار دارم که ان‌شاءالله تو مسجدالاقصی نماز بخونیم بود.

۱۹ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۴۹
R_A Zeytun


یه پسرِ بود مسئول بسیج یکی از دانشگاه‌ها؛ نامه زده بود به وزیر و کاندیدهای دوره احمدی نژاد (ماجرای نامه برای دهه 80 هست) که من طبق سنت پیامبر و ائمه معصومین دخترِ شما رو خواستگاری میکنم (به استناد اینکه پیامبر فرد ثروتمند مکه رو خواستگاری کردند، امام حسین ع با دختر پادشاه ایران عروسی کردند، امام حسن عسکری با نوه شاهزاده ی روم و... )؛ از اونجایی که آقای رئیسی دیشب از دخترِ بزرگشون رونمایی کردند (از لحاظ اینکه دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران دارند و...) و خروجیِ تربیتیِ این خونواده مشخص شده، شاید اگر پسرهای امتِ حزب‌الله خبر داشته باشند که دختر دوم آقای رئیسی دانشجوی کارشناسی رشته فیزیک دانشگاه شریف هستند و هنوز مجرد، تلاشِ خودشون رو بیشتر کنند تا بیشتر توی چشم باشند و حرکت‌های محیر العقول انجام بدند! (مثل قدیم که جلوی مدرسه دخترونه یه عده تک چرخ میزدند!)

اصولا ولی به نظرم اگر رئیسی یا هر نامزد انتخاباتِ دیگه‌ای اگر دختر مجردِ خودشون رو می‌آوردند اثرگذاریِ بیشتری داشت! مثلِ نقشِ موثر دختر آقای قاضی زاده هاشمی تو اون فیلم تبلیغاتی!!

دکتر جلیلی‌مون همینجوری خودش رای نداشت حالا دختر هم که نداره و اصلا دیگه انتخاب شدنش سخت هست ولی اگر بتونه از ظرفیتِ وجودِ پسرش برای جذب دخترهای امت حزب الله استفاده کنه، دخترهای امت حزب الله میتونند رای کثیری از ملت (اعم از حزب اللهی یا سکولار یا برانداز) رو جمع کنند، پسر ایشون 25ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد برق هستند و البته تک فرزند!

آقای همتی هم که برگشته بودند توی صحبت‌هاشون اعلام کردند که «همسرِ من، یک زن هست»؛ خب خدا رو شکر ما تا الان فکر میکردیم خدایی نکرده همسرِ ایشون یک مرد هست و الان خیالمون راحت شد.

(این متن رو نوشتم صرفا برای اینکه از طرفِ دوست‌هام نقد شده بودم که چرا تو که یکی از ویژگی‌های بارزت تحلیلِ علمیِ سیاسی هست؛ در مورد انتخابات 1400 کمتر حرف میزنی!)


پ.ن:

تو این تقریبا 400روزی که هر شب دارم چند صفحه نهج‌البلاغه میخونم، رسیدم به نامه‌ی ۳۰ نهج‌البلاغه که وصیت امام علی ع به فرزندان‌شون هست.


این نامه، بشدت سنگین، دلنشین و پدرانه هست و البته بشدت انتظارآور از خدا که حیِّ لایموت و «اون کسی که میمیراند همو هست که زنده میکند» وقتی در توانش هست که کاری انجام بده، چرا اتفاقی نمی‌افته از این لحاظ که فرق ایدئولوژی‌های دین محور و لاییک توی مشکلات و مواجه شدن با دردها مشخص میشه و حداقل من انتظار دارم و ایمان دارم که خدا صرفا ناظر نیست و در عوامل دنیا اثرگذار هست و پس حالا باید یه اتفاقی بیافته که من بتونم تشخیص بدم وگرنه صحبت‌هایی هست که گفته میشه وجود یا عدمِ وجودِ خدایِ غیر کنش‌گر صرفا برای التیام دردها و ظلمِ بیشتر ساخته شده که تو اتفاقاتی که آدم‌ها نمیتونند مقابله به مثل کنند یا ظلم‌ها رو برکنار کنند، وجودِ این خداها باعثِ آروم کردنِ افراد میشه و نقش مسکن رو داره که افرادِ ظالم و یا اتفاقاتِ غیرقابلِ تحمل، به کارهای خودشون برسند(مثالِ انجمن انحرافیِ حجتیه رو در نظر داشته باشید)


پ.ن:

حاج آقا کاشانی تو یکی از سخنرانی ها میگه وقتی مواظبِ حبّ نباشید و حبّ از مسیرِ اصلی انحراف بشه, تبدیل به عدم حب نمیشه، تبدیل به تنفر میشه و بعد در مورد افرادی که تو زمان‌هایی واقعا طرفدار اهل بیت بودند و بعد تبدیل به دشمن شدند مثال میزنه (مثل زبیر که تنها کسی بود که تو ماجرای حمله به خانه‌ی وحیّ شمشیر به دست بود و...)

از عاقبت به خیر نشدنم می‌ترسم؛ برای هم دعا کنیم لطفا

۱۳ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۶
R_A Zeytun


خبر که خانه مردم به سیل افتاده

قطار حادثه ها روى ریل افتاده


چه شد به مملکت ما که هر دمش خبریست

که داغ قبل نرفته ست داغ تازه تریست ؟


عزیز بحث جناح و خطوط و دولت نیست

کسى میان رئیسان به فکر ملت نیست


رئیس ها همه یا خسته اند یا سفرند

وزیر ها همه در فکر عزل یک دگرند


بروى مردم بدبخت بار مسئولین

دقیق ، عکس امام است کار مسئولین


کمى زیادترش کن هنوز بى حس نیست

حقوق خلق که در راس کار مجلس نیست


خدا به داد جوانان بى زبان برسد

مگر دوباره لیاخوف به دادمان برسد


براى ما که نمردیم زندگى ننگ است

هنوز بر سر تسخیر لاله ها جنگ است


چراغ ها چه شد آخر که راه تاریک است

چه شد که همت و صیادمان ترافیک است


تمام خون شهیدان براى یک عده ست

تمام کشور ایران سراى یک عده ست


 برادران عزیزى که کاسه مى لیسند

براى عید ، همه راهیان تفلیس اند


چقدر راه شهیدان ز راه ما دور است

چقدر تلوزیون لنگ حذف و سانسور است


به ما چه مجرى از امشب به بعد عادل نیست

به ما چه حق تو با فرگوسن معادل نیست


به ما چه چهچه اقاى بوق ممنوع است

امام گفت برادر دروغ ممنوع است


به ما چه راست کسى را ندارد این دوره

به ما چه چپ شده بى مهره و بد این دوره


به ما چه نزدیک است حزبتان خلاص شود

امام گفت نباید که اختلاس شود!


براى حفظ عدالت میان انسان ها

امام گفت بریزید در خیابان ها


رئیس حق بده ما هم به عدل شک بکنیم

تو پشت میز نشستى که ما کمک بکنیم ؟


رئیس قیمت گوشت و پیاز را دیدى ؟

رکود و نرخ تورم ، تراز را دیدى ؟


رئیس با خبرى سفره هایمان خالیست

لیسانس فلسفه مشغول کار حمالیست ؟


رسیده ایم به جایى که خاک بر سرمان

تماممان شده انجام لیگ برترمان


کسى شبیه آوانگارد طالقانى نیست

وزیر خارجه ى دیپلماتمان نى نى است


نفوذ و پارتى و تطمیع و پول و دلالى

و مفسدان همه هستند و نیست خلخالى


یکى بیاید و این صفحه را ورق بزند

کسى نمانده در اینجا که حرف حق بزند ؟


همه شرنگ و ولیکن شراب یک نفر است

که بازمانده از آن انقلاب یک نفر است

سید تقی سیدی

۳۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۱۸
R_A Zeytun

نامه ای منسوب به امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه:

قربانت شوم

الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله نمی‌شود.

زیاده جسارت است. تقی


پیشنهاد میدم، امروز که سالروز شهادت امیرکبیر هست نمایشنامه‌ی صوتیِ «شهر غصه» رو گوش کنید که بشدت قشنگ درست شده(هم از لحاظِ متن و هم از نظرِ اجرا و صداگذاری)؛ کلیتش یک نمایشنامه‌ی صوتی در موردِ عصرِ حاضر هست که اسطوره‌های کشور(مثل بوعلی سینا، ناصرخسرو، کاوه آهنگر و امیرکبیر، شیرین، فرهاد و...) مجبور شدند که از فعالیت‌های خودشون دست بکشند و کارهاشون رو امروزی کنند، این وسط امیرکبیر که از دلاکیِ حمام ِ کاشان منصرف شده بود و واردِ این شهر شده، با این اسطوره‌ها کم و بیش برخورد میکنه و بقیه‌ی ماجرا؛ کلُ فایل هم زیرِ یک ساعت هست.


پ.ن:

از نگاهِ یک مهندسیِ صنایع خونده که پروژه‌ی کارشناسی‌ش در مورد روش‌های محاسباتیِ پیدا کردنِ IC50 اینتگرازِ ویروس HIV بود و نسبتا با تاریخ و سیاست آشنا هست می خوام بررسی کنم که آیا رهبر طبقِ قانون حق داره در موردِ اینکه چه واکسنی از چه کشور/شرکتی بخریم یا نه، اظهار نظر کنه یا نه؟

خلاصه‌ش اینه که طبق اصل ۱۱۰(وظایف و اختیارات رهبر)بند۲:

۲- نظارت بر حسن اجراى سیاستهاى کلى نظام

سلامت و بهداشت جامعه, جزء سیاست‌های کلی نظام هست؛ مسئولیت اجرایی‌ش بر عهده‌ی مجموعه‌های مربوطه(وزارت بهداشت، هلال احمر و..) هست, اما نظارت بر عهده رهبری هست. وقتی احساس خطر میشه و منطقِ خطر هم مطرح میشه و جوابی براش نیست, میتونه ورود کنه، دو تا سوال مطرح شد که به نظرم فکر کردن بهش زیاد بد نیست:

۱.کشوری که به واکسن موثر دست پیداکرده, چرا روزانه ۴۰۰۰ هزار فوتی بابت کرونا داره(آمریکا | واکسن فایزر)؟

۲.از کجا معلوم, این واکسن‌ها بابت تست روی مردم مختلف دنیا به فروش نمیرسه(با توجه به اینکه سابقه داشته خون آلوده به ویروس HIV از طرف فرانسه داده شده)؟

چه تضمینی هست کشورهایی که قبلا خون آلوده به ویروس HIV به ما دادند و مارو سالها تحریم دارویی کردند و به کودکان ما هم رحم نکردند حالا واکسنهای سالم و غیر آلوده به ما بفروشند؟

اما در خصوصِ اینکه آیا اینجا نظارت به دخالت، تبدیل شده یا نه و آیا در سیاست‌های کلیِ نظام سلامت، حرفی از  ممنوعیتِ خریدِ واکسن از فلان کشورها شده یا نه؛ باید جواب بدم که بله، بندهای زیر:

۳-۲ و ۴ و به طور خاص بند:

۱-۸- ترویج تصمیم‌گیری و اقدام مبتنی بر یافته‌های متقن و علمی در مراقبت‌های سلامت...

به عنوان یک مهندس صنایع, حرفم اینه که واکسنی که به اندازه‌ی کافی آزموده نشده و چنتا کشته داده و عوارضش هر سری یه جایی از جهان مشخص میشه, مبتنی بر تقان و رویکرد علمی نیست

وقتی حسنِ اجرا نیست,

من خودم سر تخمین‌های IC50 اینتگراز HIV (پروژه‌ی کارشناسی‌م تو دانشگاه امیرکبیر) با دقت ۹۵٪ محاسبه کرده بودم, استاد بهم گفت جون انسان‌ها هست و چون خطر داره دقت رو بیشتر کن, تهش با ۹۸٪ محاسبات رو انجام داد، اون وقت همچین مسئله‌ی مهمی رو بدون آزمودن رفتن سفارشِ خریدِ واکسن دادند از کشورهایی که سابقه‌ی خوبی تو مباحثِ دارویی ندارند اگر خیانت نباشه، قطعا جهالت هست؛ با توجه به شناختی که از یه سری سیات‌مدارها دارم، احتمالا این مسئله‌ی خریدِ واکسن یک شوی سیاسی برای رای جمع کردن بود که خب قرار نبود مسئله‌ی سلامتِ عموم توش بررسی بشه، کشوری که روزانه 90 کشته بابتِ کرونا داره، از کشوری که 4000 کشته بابتِ کرونا داره، واکسن نمیخره!، شما به مرغِ پخته توی ماهیتابه بگید، خندش میگیره واقعا چجوری یه سری‌ها این مسئله رو مطرح کردند جای بسی سوال داره!

(در موردِ سابقه‌ی خوب نداشتن در بحثِ واکسیناسوین، پیج اینستای زیر رو ببینید به نظرم بد نباشه

https://instagram.com/robertfkennedyjr/)

انگلستان و امریکا!

تاریخ این دو کشور رو خوندن از تاریخ ایران رو خوندن هم مهم‌تره؛ آخه کدوم احمقی به کشورایی که تاریخشون با قتل و غارت یکی شده اعتماد می‌کنه؟ واقعا ندیدید و نشنیدید کشتارهای گسترده این دو کشور در جای جای دنیا رو؟

پ.ن:

بی‌تو تهران چیست؟ آیا از بلندی دیده‌ای؟ 

آسمانی تیره، برجی کج، دماوندی کثیف    

مهدی عابدی 

۲۰ دی ۹۹ ، ۱۴:۰۱
R_A Zeytun

لذت نمانده است در آیینه‌ی حیات

از عیش های رفته دلی شاد می‌کنیم

صائب تبریزی

پ.ن:

احسان و برادرشون حسن محبوبی هر دو شهید شدند.

پ.ن:

آقای اردوغان، اون جملات و کلماتی که در جوابِ چرت و پرت‌های تو میشه گفت، در شأن من نیست که بگم!

پسر ببین آذربایجان چقدر حقیر و بی هویت شده که برای پیدا کردنِ یه‌هویت دست به دامن این ادوغانِ وقف‌عام‌شده‌ی از همه‌جا باخته میشه(ایموجی دست بر پیشانی کوبیدن)

رفتار اردوغان و این حالتِ بی‌هویتی که آذربایجانِ الان داره، من رو یادِ ماجرای زیاد بن ابیه(زیاد پسرِ باباش) و ابوسفیان میندازه(عبیدالله بن زیاد پسرِ زیاد بن ابیه یا زیاد بن سمیه همونی هست که توی زیارت عاشورا خودش و کلِ خاندانش رو لعن می‌کنیم(لعن الله آل زیاد و...)؛ این زیاد بن ابیه توی تاریخ مادرش(سمیه) معلوم هست اما پدرش دقیقا معمول نیست کیه و مادرش به اصطلاح اون دوران، پرچمدار بوده؛ هر از چند گاهی که قصد داشتند از این بشر استفاده کنند، یکی پیدا می‌شد و بهش می‌گفت من می‌دونم بابات کیه و... اونم قبول می‌کرد تا از این بی‌هویتی خارج بشه؛ در زمان عمر، ابوسفیان گفت که من اون شب که مردها با مامانت بودم، یکیشون من بودم و این صوبتا و تو پسرِ من(پسر خونده‌ی من) هستی اما امام علی ع شدیدا با این حرفی که زده شد، مخالفت کردند. بعد از صلح امام حسن ع و استحکام خلافت معاویه، زیاد به دمشق دعوت شد و معاویه گفت تو داداش من هستی و کجا بودی داداشی و این چرت‌و‌پرت‌ها(همون حرفی که ابوسفیان زده بود که با مامانت آره و...، این سری معاویه بهش زد که بابام با مامانت آره و...) پسرش عبید الله بن زیاد هم که از کنیز زناکارى به نام مرجانه به دنیا اومد و به‌ «ابن ‌مرجانه‌» مشهور شد و از عاملان اصلی وقوع حادثه کربلا و شهادت امام حسین ع بود، یکی از خطبه‌های امام حسین ع تو روز عاشورا که فرمودند ‌«الا و ان الدعى بن ‌الدعى...» اشاره به همین پدر و پسرِ بی‌هویت دارند.)

کاش آقای علی‌اف به خودشون بیاند و بدونند که آذربایجان هویت داره و جزئی از تاریخ ما بوده و صد البته اردوغان غلط کرده؛ این اردوغان توی نگه‌داشتنِ ترکیه مونده و رسما به خاطرِ پیوستن به اروپا، کلِ ترکیه رو به فنا داده توی سوریه هم که رسما شکست خورد، حالا اومده سرِ آذربایجان قمار کنه؛

خدایا خودت به داد همه‌مون برس

 

۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۱:۳۴
R_A Zeytun

امام خمینی رحمه‌الله‌علیه: اگر به جای نفت، ایمان داشتید؛... احتیاج به هیچ‌چیز نداشتید.


و من خطبة علی (علیه السلام)(خطبه ۱۵۳ در توصیف گمراهان)


وَ هُوَ فِی مُهْلَةٍ مِنَ اللَّهِ یَهْوِی مَعَ الْغَافِلِینَ وَ یَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبِینَ بِلَا سَبِیلٍ قَاصِدٍ وَ لَا إِمَامٍ قَائِدٍ. 

انسان گمراه در مهلتی از جانب خدا به سر می برد. هوا و میلش با غفلت زدگان است بامدادان که سر از خواب بردارد، دمساز گنهکاران است. نه راه راست برای حرکت پیش می گیرد و نه از پیشوایی راهنما پیروی می نماید.


صفات الغافلین

در صفت غفلت زدگان

منها: حَتَّى إِذَا کشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ وَ اسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلَابِیبِ غَفْلَتِهِمُ اسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اسْتَدْبَرُوا مُقْبِلًا فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَکوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لَا بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ .

 از جمله سخنان آن حضرت است: تا آنگاه که خداوند توانا از روی جزای گناه آنان پرده بردارد، و آنان را از حجاب های غفلتشان بیرون بیاورد.  در این هنگام است که با اموری رویاروی شوند که پشت به آن ها داشتند، و پشت گردانند به آنچه که رو به آن ها کرده بودند.  غفلت زدگان از آنچه که به عنوان مطلوب دریافته بودند، سودی نبردند و از آن امور که خود را نیازمند آن ها می دانستند به نفعی نرسیدند. 


إِنِّی أُحَذِّرُکمْ وَ نَفْسِی هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ فَلْیَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَک جَدَداً وَاضِحاً یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهَاوِی وَ الضَّلَالَ فِی الْمَغَاوِی وَ لَا یُعِینُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِی حَقٍّ أَوْ تَحْرِیفٍ فِی نُطْقٍ أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ.

من خودم را و شما را از موقعیت غفلت زدگی برحذر می دارم.  پس هر کس برای خود به وسیله خویشتن منتفع گردد.  جز این نیست که انسان بینا کسی است که بشنود و در آن بیندیشد، و نظر کند و بینا شود و از تجارب دنیا بهره گیرد.  سپس در راه است و روشن حرکت کند و از سقوط در سیه چال ها، و از گمراهی در کژراهه ها بپرهیزد.  و گمگشتگان وادی معصیت را به وسیله کجروی در مسیر حق، یا تحریف و اخلال در گفتار، یا به وسیله ترس و هراس در صدق و صفا بر ضرر خود کمک نکند. 

عظة الناس

پند مردم  


فَأَفِقْ أَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکرَتِک وَ اسْتَیْقِظْ مِنْ غَفْلَتِک وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِک وَ أَنْعِمِ الْفِکرَ فِیمَا جَاءَک عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ (صلى الله علیه وآله) مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَلِک إِلَى غَیْرِهِ .

پس بیدار شو ای شنونده و به خود آی از آن مستی که تو را از تو ربوده و از غفلتی که تو را در خود فرو برده است.  و از شتاب و حرص و آز در امور دنیوی (بیش از نیازهای ضروری) کم کن، و خوب بیندیش در آنچه که با زبان پیامبر امی (صلی الله علیه و آله)به تو رسیده است، اموری که چاره و گریز از آنها امکان پذیر نیست.  مخالف باش با هر کسی که مخالفت کند با آنچه که از پیامبر به تو رسیده و روی به بیگانه دارد. 


وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِیَ لِنَفْسِهِ وَ ضَعْ فَخْرَک وَ احْطُطْ کبْرَک وَ اذْکرْ قَبْرَک فَإِنَّ عَلَیْهِ مَمَرَّک وَ کمَا تَدِینُ تُدَانُ وَ کمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ وَ مَا قَدَّمْتَ الْیَوْمَ تَقْدَمُ عَلَیْهِ غَداً فَامْهَدْ لِقَدَمِک وَ قَدِّمْ لِیَوْمِک فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ وَ الْجِدَّ الْجِدَّ أَیُّهَا الْغَافِلُ وَ لا یُنَبِّئُک مِثْلُ خَبِیرٍ.

او را رها کن تا روزگار خود را با آنچه که برای خود پسندیده است، سپری کند.  فخر و مباهات را بگذار و کبرت را ساقط نما.  گوری را (که آخرین منزلگه حیات طبیعی تو است) به یاد بیاور، زیرا که بالاخره گذارت به همان خاک تیره خواهد افتاد.  و همانگونه که دیگران را جزا داده ای، مجازات کارهای خود را خواهی دید.  همان را درو خواهی کرد که کشته ای.  با آنچه امروز برای آینده اندوخته ای، رویاروی خواهی گشت.  برای گامی که خواهی برداشت، راه هموار کن و توشه برای آن روز که به انتظارت است، از پیش بفرست.  این شنونده، برحذر باش و برحذر باش ای غوطه ور در غفلت، بکوش و بکوش.  (و هیچ کس تو را مانند خداوند خبیر و آگاه، مطلع از حقایق نخواهد ساخت.)


إِنَّ مِنْ عَزَائِمِ اللَّهِ فِی الذِّکرِ الْحَکیمِ الَّتِی عَلَیْهَا یُثِیبُ وَ یُعَاقِبُ وَ لَهَا یَرْضَى وَ یَسْخَطُ أَنَّهُ لَا یَنْفَعُ عَبْداً وَ إِنْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ أَخْلَصَ فِعْلَهُ أَنْ یَخْرُجَ مِنَ الدُّنْیَا لَاقِیاً رَبَّهُ بِخَصْلَةٍ مِنْ هَذِهِ الْخِصَالِ لَمْ یَتُبْ مِنْهَا أَنْ یُشْرِک بِاللَّهِ فِیمَا افْتَرَضَ عَلَیْهِ مِنْ عِبَادَتِهِ أَوْ یَشْفِیَ غَیْظَهُ بِهَلَاک نَفْسٍ أَوْ یَعُرَّ بِأَمْرٍ فَعَلَهُ غَیْرُهُ أَوْ یَسْتَنْجِحَ حَاجَةً إِلَى النَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَةٍ فِی دِینِهِ .

از حتمی ترین دستورات خداوندی در قرآن حکیم که بر مبنای آن ها پاداش می دهد و عذاب می کند و ملاک رضایت و خشنودی او است اینست:  هیچ بنده ای اگر چه خویشتن را به تلاش وادارد و عمل خود را خالص نماید، سودی نخواهد داشت اگر از این دنیا برون رود و خدای خود را با یکی از خصلتهای ذیل که از آن ها توبه نکرده است دیدار نماید:  شرک به خدا بورزد در آن عبادات که خدا برای او مقرر فرموده است.  تسکین (تشفی) پیدا کند و غضب خود را بخواباند با کشتن نفسی.  عیب کسی را به خاطر کاری که انجام داده است، بر زبان راند.  یا با بدعتی که در دینش گذارد، برآورده شدن حاجتی را از مردم بخواهد


أَوْ یَلْقَى النَّاسَ بِوَجْهَیْنِ أَوْ یَمْشِیَ فِیهِمْ بِلِسَانَیْنِ اعْقِلْ ذَلِک فَإِنَّ الْمِثْلَ دَلِیلٌ عَلَى شِبْهِهِ إِنَّ الْبَهَائِمَ هَمُّهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ السِّبَاعَ هَمُّهَا الْعُدْوَانُ عَلَى غَیْرِهَا وَ إِنَّ النِّسَاءَ هَمُّهُنَّ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ الْفَسَادُ فِیهَا إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُسْتَکینُونَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُشْفِقُونَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ خَائِفُونَ

با دورویی با مردم ارتباط برقرر می نماید. در میان مردم با دو زبان رفتار می کند. تعقل کن این پند را، زیرا هر مثلی، دلیل است برای مثل و شبیه خود،همت و هدف چهارپایان سیر کردن شکم است. و قطعی است که هدف جدی درندگان دشمنی با غیر خویشتن. همت و کوشش زنان آراستن زندگی دنیوی و فساد در آن است. مردم با ایمان، فروتن و متواضعند. مردم با ایمان خوف و رجا درباره خدا دارند. مردم با ایمان از خداوند بیمناکند... 

۱۶ آبان ۹۹ ، ۰۰:۵۴
R_A Zeytun

تا حالا شده ساعت ۱ شب ایمیل‌تون رو باز کنید و یک ایمیل از طرف شهید داشته باشید:/

من دیشب حدود ساعت 1، اینترنتم رو باز کردم که اگه پیام یا ایمیلی دارم جواب بدم و بعد بخوابم(وی چند هفته‌ای هست که برنامه‌ریزی کرده است که تنها در یک ساعتِ خاص از شبانه‌روز در دسترس برای پاسخگویی باشد و در بقیه‌ی ساعت‌ها پاسخی به پیام‌ها نمی‌دهد) دیدم پیام اومده، شما یک ایمیل از طرف شهید احمدی روشن دارید!


30ثانیه‌ای طول کشید تا از شوک در بیام و روی پیام کلیک کنم و واردِ صفحه‌ی ایمیلم که تو  تصویر میبینید، بشم، همش فکر میکردم که میگند شهدا دستشون باز هست ولی انقدر امکانات دارند که بتونند ایمیل ارسال کنند؟!

بعد فهمیدم که از طرف طرح شهید احمدی روشن که تو پست قبل گفتم ثبت نام کردم، هست.

۰۷ آبان ۹۹ ، ۱۱:۴۶
R_A Zeytun


دوستان! این گربه، ایرانِ ما هست؛ همون «زخمیِ سربلندِ بحران‌ها»


ماه من در دل دیوانه ی شب زندانی ست

سهمم از پنجه ی تقدیر، شب ِ بارانی ست


عقب افتاده تر از آن شده که می گویند

کشور ملتهبم منتظر ویرانی ست

...

سیدمهدی نژادهاشمی


پ.ن:

از بین ایمیل‌های طبقه‌بندی شده‌ی هیلاری کلینتون که ترامپ چند روز پیش دستور داد از اسناد محرمانه خارج بشند و انتشار عمومی پیدا کنند، ایمیل‌های مرتبط با مسائل

  • هسته‌ای
  • ایران و جنگ سوریه
  • حاج قاسم سلیمانی
  • مکاتباتِ مرتبط با دکتر سعید جلیلی
  • انتخابات 88 و میرحسین موسوی

رو تقریبا بیشتری‌هاش رو خوندم و هیچ نکته‌ی خاصی که بشه بهش گفت یک اتفاقِ خارج از عرف از طرف مسئولینِ مملکت انجام شده باشه، توش نبود.

دو تا از بخش‌هایی که برام جالب بود این دو تا بود که یکیش در موردِ فتوای رهبری در خصوص حرمتِ ساخت سلاح هسته‌ای بود که به هیلاری گزارش دادند که اینا یه چیزی دارند به اسم تقیه که فتاوا بر اساس زمان و مورد، ممکن هست کنار گذاشته بشه و یه سری صبحت‌ها و سوال‌ها شده بود که دقیقا کی این فتوا تغییر میکنه و چقدر این مسئله سابقه داره و... . دومی هم مربوط به رابطه‌ی خطی بین آراء موسوی و احمدی‌نژاد بود که میگه چطوری ممکن هست که انقدر دقیق رابطه‌ی ریاضی بین آراء وجود داشته باشه.

(این ایمیل‌ها رو می‌تونید از لینک زیر دریافت کنید(قاعدتا نیاز به تاکید نداره که باید از ابزارهای تغییر آی‌پی یا پروکسی برای ورود به سایت جهت حفظ حریم خصوصی و اطلاعاتیِ خودتون استفاده کنید!)

https://foia.state.gov/search/results.aspx?collection=Clinton_Email)

پ.ن:

اگه میشه منت سرِ من بگذارید و برای یک پدر و مادرِ عزیز دعا کنید که حالشون خوب بشه

پ.ن:

به رغم صحبتی که راجع‌به حذف کنکور دکترا زده بودند، زمانِ ثبت نام و برگزاریِ کنکورِ دکترا چند روز پیش اعلام شد! و خب به قول «یاقوت خانم» اینجا ایران هست و من هم زیاد غافلگیر نشدم.

۲۲ مهر ۹۹ ، ۱۲:۲۱
R_A Zeytun


این چند وقتی که تو وبلاگ مطلبی ننوشتم داشتم:

  • فایل پروپوزالم رو تکمیل کردم,
  • کتاب قیدار رو دارم تموم می‌کنم و چقدر تا الان قشنگ بود,
  • وردپرس نوشتن رو دارم یاد می‌گیرم و تقریبا تا جای خوبی پیش رفتم و لوکال یه دمو از سایت تو لپ‌تاپم از سلسله سایت‌ها و استارت‌آپ‌هایی که گفتم اگه خدا بخواد تا ۲ماه دیگه بالا میاد رو دارم می‌سازم,
  •  برای بار چندم رفتم سراغ کتاب الگوریتم‌های فراابتکاری و بالاخره امروز بخش شبیه‌سازی تبرید رو با متلب تموم کردم 
  • به صورت مجازی و با استفاده از یه اپلیکیشن ِ گیمیفیکیشن بِیس دارم با مربی مجازی, ورزش می‌کنم!

و... .

پ.ن۲:

قسم به گندمِ ری گرچه مدتی‌ست مدید

خراجِ خاصه‌ی دولتسرای طهران است


بقای سلطنتِ هیچ‌کس نمی‌بینم 

مگر خدا که به ذات از قدیم سلطان است...!


حسین جنتی

۰۱ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۱۴
R_A Zeytun

دیشب داشتم با مامانم در مورد اینکه ما خیلی از اساتید دانشگاهیمون درک درست و عملی از علمی که درس می‌دهند ندارند برای همین از سایتِ کتابِ مرجعی که درس می‌دهند، اسلایدهای آماده‌ی زبان اصلی و انگلیسی رو دانلود میکنند و همون ها رو بدون تغییر به دانشجو میدند که بخونند، نه به خاطر اینکه دانشجو یه چیزی از منابع اصلی برای تحقیقات بیشتر یاد بگیره، صرفا بخاطر اینکه اساتیدِ محترم یا خودشون بلد نیستند یا حال ندارند که اون مفاهیم رو به زبانِ خودمون در بیارند، بعد تعریف میکردم که من خودم موقعی که جبرخطی درس می‌دادم، کتاب و جزوه‌ای که سرِ کلاس داشتم، انگلیسی بود ولی به جز یه سری از اصطلاحات و نامگذاری ها، بقیه مطالب رو فارسی میگفتم و درس میدادم و حتی اگه دانشجوها سوالی از کتاب داشتند، مطالب انگلیسی رو سر کلاس میدیدم ولی ترجمه‌ی در لحظه به زبان فارسی می‌کردم و می‌گفتم یا مثلا اگه موردی تو درس‌هام بود یا ارائه‌ای بود که باید یه مثال بزنم، میگشتم و از اون تجربه‌هایی که تو شرکت‌ها و استارت‌آپ‌های ایرانی هست مثال می‌آوردم، حرفامون ادامه داشت تا اینجا که گفتم ما خیلی از علومی که منابع انگلیسی واسشون هست، اساسا تو تاریخِ کشورِ خودمون وجود داشته و حتی اصل و شروعش از زبونِ خودمون بوده و حتی رگه‌هایی از بعضی از علوم حتی تو دوران هخامنشیان هم احتمالا بوده مثل کنترل و مدیریت پروژه و... .

داشتم میگفتم که چند سال پیش به دکتر «گیلبرت استرنگ» (استاد جبرخطی دانشگاه MIT که کتاب جبرخطی ایشون از منابع اصلی درسی تو اکثر نقاط جهان به خصوص ایران هست و اصلا خیلی آدم خفنی تو ریاضیات و جبر و اخلاق و رفتار هستند) ایمیل زده بودم که من دانشجوی کارشناسی مهندسی صنایع دانشگاه امیرکبیر هستم و چند وقتی هست که TA جبرخطی هستم و دارم از روی کتابِ شما درس میدم و ممنون و این صوبتا و در آخر گفتم که اجازه میدید این کتابِ شما رو به فارسی برگردونم که یه همچین ایمیلی رو در جواب ارسال کردند:


مامان گفت، کاش یه نفر این رویه های غلط آموزشی و این وابسته نشون دادن‌مون به غرب رو تموم کنه و بیاد همه‌ی اون چیزهایی که واسه خودمون هست رو با زبون خودمون ارائه بده و به جای اینکه همه‌ی این چیزهایی که واسه خودمون بوده ولی الان داریم از کشورهای دیگه می‌گیریم به خصوص این علوم رو، از ریشه های خودمون بیان کنه، و کاش این یه نفر تو باشی.


جدای از اینکه خواستم این خاطره رو ثبت کنم، این موضوع رو هم میخوام بگم که خیلی مهم هست که شما عقبه و اصالت داشته باشید و تو انتخاب هاتون تو هر مسئله‌ای به بحث با اصالت و عقبه داشتن توجه کنید ( این موضوع تو نهج البلاغه هم ذیل مواردی که باید برای انتخاب کارگزاران بهش توجه بشه هست)، این موارد برای ساختنِ آینده مهم هست ولی کافی نیست و باید به مسئله‌ی ساختنِ فرصت‌ها و آدمِ پیگیر و کاری بودنِ فرد هم توجه بشه.

یادمه در موردِ این با اصالت بودنِ کارگزارها تو نهج البلاغه، یه جایی میخوندم که نوشته بود اونی که با اصالت هست کمتر یه کاری میکنه که به عقبه‌ی خونوادگی‌ش آسیب وارد بشه ولی اونی که یک دفعه‌ای به حایی رسیده معمولا این مانعِ درونی برای عدم خرابکاری رو نداره.

۱۱ تیر ۹۹ ، ۲۰:۰۴
R_A Zeytun