تاریخچه پول و بانک
تاریخچه پول و بانک
نویسنده: امید نقشینه ارجمند - ۱۳٩٤/۱/٢٧
آنچه تاکنون نوشتهام بیشتر در مورد کلاهبرداری بزرگ آمریکا در مسلط کردن دلار بدون پشتوانه در جهان با زیر پا گذاشتن تعهدات بینالمللی خود، به خدمت گرفتن دولتها و حکومتهای دستنشانده و کودتا و جنگ بر ضد مخالفان سلطه دلار بوده است.
در این یادداشت به بحثی در مورد داستان رسیدن به پول امروزی و توصیفی متفاوت از نظام بانکی میپردازم.
آیا پول فعلی پشتوانه دارد؟
پول بدون پشتوانه واقعی، منحصر به دلار نیست و امروزه نظام پولی اکثر کشورها از جمله ایران نیز بر پایه پول بدون پشتوانه است. البته ماده یک قانون پولی و بانکی کشور مصوب 18 تیر 1351 میگوید:
الف. واحد پول ایران ریال است. ریال برابر صد دینار است.
ب. یک ریال برابر 0.0108055 (یکصد و هشت هزار و پنجاه و پنج ده میلیونیم) گرم طلای خالص است.
و لذا به نظر میرسد شما برای خرید یک گرم طلا فقط احتیاج به 93 ریال دارید! در حالی که واقعیت این است که در این تاریخ، یعنی 27 فروردین 1394 (حدوداً 43 سال بعد از تصویب این قانون) برای خریدن یک گرم طلای 24 عیار باید حدود یک میلیون و سیصد هزار ریال پرداخت کنید. این یعنی قیمت طلا حدوداً 14000 برابر شده است! اگر ریشه 43 م این عدد را محاسبه کنید، میبینید که این یعنی طلای خالص بهطور متوسط سالانه حدود 24.8 درصد گران شده است.
سازگاری این وضعیت با قانون به دلیل وجود بند ج است:
ج. تغییر برابری ریال نسبت به طلا به پیشنهاد بانک مرکزی ایران و موافقت وزیر دارایی و تأیید هیأت وزیران و تصویب کمیسیونهای داراییمجلسین میسر خواهد بود.
این ماده بند دالی هم دارد که فعلاً به آن کاری نداریم:
د. برابر پولهای خارجی نسبت به ریال و نرخ خرید و فروش ارز از طرف بانک مرکزی ایران با رعایت تعهدات کشور در مقابل صندوق بینالمللی پول محاسبه و تعیین میشود.
معنای بند ج این است که حکومت در قبال ریالی که چاپ میکند هیچ تعهدی ندارد، زیرا میتواند برابری ریال و طلا را به میل خودش تغییر دهد. یعنی اگر این نهادها تصمیم بگیرند میتوانند در ازای صد هزار میلیارد ریال، به شما اپسیلون گرم طلا هم ندهند!
به نظر من برای درک درست این موضوع، توجه به تاریخچه پول و بانک بسیار مهم است. من البته این تاریخچه را بهشکلی که برای خودم قابل فهم است، بیان میکنم و نشان میدهم که نظام پولی و بانکی ریشه در سه چیز دارد و یا به عبارتی دیگر کار واقعی بانک متشکل از سه چیز است:
کلاهبرداری، اختلاس و رباخواری!
امیدوارم خوانندگان عزیز با انتقادهای دوستانه و خصمانه به تصحیح و تکمیل یادداشت کمک کنند.
همانطور که میدانید بشر سالها برای تسهیل فعالیتهای اقتصادی خود از سکههای طلا و نقره استفاده میکرد. از جمله دلایل انتخاب این مواد، کمیاب و مقاوم بودن آنها بوده است. البته صنف کلاهبرداران آن روزها هم فعال بودهاند و هر چند کیمیاگران موفق نشدند مس را به طلا تبدیل کنند، در عوض آنها مس و نقره و... را با طلا مخلوط میکردند و یک سکه طلا را به دو سکه طلا، با همان اندازه قبلی تبدیل میکردند! (این کار از جهتی شبیه پارادوکس باناخ-تارسکی است!)
کار به جایی کشید که در چند هزار سال قبل هیرو، پادشاه یونانی، ارشمیدس را مأمور کرد که بفهمد که آیا تاجش طلای خالص است یا خیر و امروزه همه داستان حمام و فریاد یافتم، یافتم و باقی ماجرا را میدانند.
به هر حال، اگر کسی میتوانست برای خودش سکه قلابی بسازد و به مردم قالب کند، ثروتمند میشد و اگر چنین کاری به شکل انبوه انجام میشد، موجب اتفاقی میشد که امروزه به آن تورم گفته میشود و مردمان با سکههای طلای خود قدرت خرید کمتری میداشتند تا به این طریق «قانون بقای ثروت» رعایت شود.
در همان دوران صرافیها به وجود آمدند که کار اصلیشان مبادله انواع سکهها با یکدیگر بود. مدتها گذشت و سطح بهداشت و امنیت در جوامع ارتقا یافت و به همین دلیل صرافهای مهربان به مردم میگفتند که سکههای طلا و نقره برای شما خطرناک است؛ جیبتان را سوراخ، امنیتتان را سلب و سلامتتان را تهدید میکند! این سکههای سنگین و خطرناک و کثیف را پیش ما بگذارید تا از آنها بهخوبی نگهداری کنیم.
مردم هم به صرافیها اعتماد کردند و با سپردن سکههای خود، احتمالاً با صرف کمی کارمزد، سندی کاغذی را دریافت میکردند که در آن مثلاً نوشته بود هر کس این را به فلان صراف بدهد، یک سکه طلا به او داده خواهد شد. با گذشت زمان صرافها اعتباری کسب کردند و مردم دیگر به جای اینکه مستقیماً با سکه طلا معامله کنند با این اسناد کاغذی معامله میکردند و این کاغذها پدر جد اسکناسهای امروزی هستند.
نتیجه رواج کاغذهای یادشده به عنوان واسطه معاملات این بود که سکههای مردم در صرافیها انباشته میشد و این ایدهای را در ذهن برخی صرافان شکل داد؛ اگر فقط درصدی از سکهها در صرافی باقی بماند و مابقی را بی سر و صدا به بازار ببریم، هم میتوانیم در مقابل تعهداتمان پاسخگو باشیم و هم تجارتی راه بیندازیم و ثروتمند شویم! با چنین کاری در واقع یک سکه طلا به دو شکل در بازار وارد میشود؛ خود سکه طلا و قبض کاعذی سکه طلا. چنین اتفاقی به شکل کاهش ارزش طلا در بازار موجب میشد که ثروت مردم به جیب صرافان جاری شود.
ترفند دوم چاپ کاغذهایی به عنوان سند طلا بود که به ازای آن طلایی از کسی گرفته نشده بود. این کاغذها را میشد در بازار برد و خرج کرد و ثروتمند شد. چرا که نه؟!
ترفند سوم در واقع ایده جدیدی نبود و آن هم رباخواری بود. چرا خود صرافان محترم و معتبر وقت خود را در بازار تلف کنند؟ آیا بهتر نیست که به دیگران، طلا و قبض کاغذی وام بدهند و سر ماه سود خود را دریافت کنند؟ حتماً هست!
تقسیم کار بین دولت و بانکها
معلوم نیست که آیا دولتها به فعالیت صرافی رو آوردند و یا اینکه صرافها قدرت گرفتند و بر دولتها چیره شدند ولی به هر حال سه ترفندی که ذکر شد تداوم یافت و البته شکل کاملاً قانونی به خود گرفت. در عین حال اگر کسی خارج از چارچوب قانونی به آنها بپردازد، هنوز هم زشت و جرم و ناپسند شمرده میشود. خلاصه این سه ترفند در کلمه زیبای «کار» خلاصه میشود.
«ک» اول کلمه «کلاهبرداری»
چاپ سند قلابی، کلاهبرداری است. مثلاً اگر کسی بدون اینکه خانهای وجود داشته باشد یک سند خانه جعل کند و از آن بهرهبرداری کند کلاهبرداری کرده است. این ترفند امروزه به بانک مرکزی سپرده شده است: چاپ اسکناس.
«الف» اول کلمه «اختلاس»
اگر اموال دیگران به امانت در اختیار کسی باشد و آنکس آن اموال را بردارد، با آن کار تجاری انجام دهد و سپس اصل مال را برگرداند، در ادبیات امروز میگویند طرف اختلاس کرده است. این ترفند امروزه به بانکها و مؤسسات مالی اعتباری اعطا شده است و به آن «به جریان انداختن سرمایههای مردم» میگویند!
توجه داشته باشید که عموم مردم، در گذشته و حال تصور میکردند و میکنند که اگر عملاً به سپردههای خود در هر زمان که بخواهند دسترسی داشته باشند، دیگر مهم نیست که بان بخشی از سپرده آنها را در بازار وارد کند و خبر نداشتند که این کار موجب کاهش ارزش پول میشود.
«ر» اول کلمه «رباخواری»
ربا جزء اصلی نظام بانکداری در دنیا است. البته در ایران بعد از انقلاب اسلامی، تلاش شده است که نظام بانکداری بدون ربا باشد ولی اینکه این کار تا چه حد با موفقیت همراه بوده است، بسیار محل مناقشه است.
تورم چیست و چهگونه به وجود میآید؟
مقدار تورم سالانه حاکی از این است که کالاها بهطور متوسط در طول یک سال چند درصد گران شدهاند و یا به طور معادل، ارزش پول چند درصد کاهش پیدا کرده است.
پاسخ دقیق به سؤال «تورم چهگونه به وجود میآید؟» ساده نیست ولی باید توجه داشت تورم چیزی مثل بارندگی و زلزله و ریزگردها نیست که خودش بیاید!
از جمله مهمترین عوامل تورم یکی چاپ پول است که به آن افزایش پایه پولی میگویند و دوم فعالیتهای بانکهاست که احتیاج به توضیح بیشتری دارد. )توجه میکنید که اصطلاح «پایه پولی» چهقدر غرورانگیز است؟!)
در قوانین بانکی اکثر کشورهای دنیا هر بانک باید درصدی از سپردههای مردم را (نزد بانک مرکزی) نگهداری کند و میتواند بقیه را مورد استفاده قرار دهد. مثلاً فرض کنید بانک بتواند 80 درصد را وارد بازار کند. این 80 درصد بعد از ورود به بازار، کمتر در جیب یا زیر بالشت یا داخل گاوصندوق گذاشته میشود، چون پول امنیت و سلامت ما را به خطر میاندازد! پس کجا میرود؟ داخل بانکها و مجدداً 80 درصد آن وارد بازار میشود و این قصه ادامه پیدا میکند.
نتیجه این اتفاقات این است که یک واحد پول در بازار به اندازه سری هندسی زیر افزایش پیدا میکند:
1 + 0.8 + 0.64 + ... = 5.
یعنی افزایش پول معادل 5 برابر آنچه در ابتدا چاپ شده است! توجه داشته باشید که در این فرایند، مردم اگر پولی از بانکها میگیرند عموماً به شکل وام با بهره (یا کارمزد) است و لذا بیشتر ثروتی که از این راه تولید میشود به جیب بانکها و رفقای آنها میرود. رفقا یعنی کسانی که وامهای کلان را میگیرند، پس نمیدهند یا خیلی دیر پس میدهند و اتفاق خاصی هم نمیافتد!
البته من و شما هم خوشحالیم که با سپردن پول خود به بانکها، امنیت و سلامتمان حفظ میشود و بانکهای عزیز نه تنها حقالزحمهای از ما نمیگیرند، بلکه به ما سود هم میدهند و ما را تا حدی در مقابل این تورم پدرسوخته، که معلوم نیست از کجا آمده!، حفظ میکنند. پس چرا باید ناراحت شویم که در هر خیابان بهترین ساختمانها را بانکها خریدهاند تا من و شما برای رسیدن به یک بانک کافی باشد به جهتی تصادفی صد قدم برداریم؟
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.