اقتصاد آزاد: دلار، نفت، جنگ!
اقتصاد آزاد: دلار، نفت، جنگ!
نویسنده: امید نقشینه ارجمند - ۱۳٩۳/۸/٢٢
همانطور که در یادداشت قبل گفتم، پس از جنگ جهانی دوم آمریکا برای بینالمللی کردن دلار متعهد شد که متناظر با هر 35 دلار یک اونس طلا در بانک مرکزی خود نگهداری کند و به هر کشوری در ازای هر 35 دلار یک اونس طلا بدهد. با این تعهد قرار بود از اینکه آمریکا با چاپ کردن پول دنیا را بچاپد جلوگیری شود که نشد؛ آمریکا پس از سی سال که دلار در بدنه اقتصاد جهانی وارد شده بود، رسماً تعهد خود را زیر پا گذاشت و نیکسون با کمی لفاظی دنیا را شوکه کرد و عملاً گفت: طلا، بیطلا! [1]
پس از این اتفاق بیم آن میرفت که کشورهای دیگر به تدریج دلار را از چرخه مبادلات بینالمللی خارج کنند. به همین دلیل سیاستمداران و اقتصاددانان آمریکایی فکر بکری کردند؛ در جهان آزاد هدف علم سیاست و علم اقتصاد مگر غیر از این است راحتتر بر مردم سوار شوی و بیشتر آنها را بدوشی؟!
اقتصاد آزاد: حمایت از دیکتاتوری
در سال ۱۹۷۳ میلادی رئیسجمهور وقت آمریکا، نیکسون با ملک فیصل حاکم وقت عربستان سعودی توافق کرد که عربستان سعودی بابت فروش نفت خام هیچ ارز دیگری غیر از دلار آمریکا را قبول نکند. در عوض آمریکا از حکومت آل سعود حمایت نظامی میکند و اگر تهدیدی از جانب شوروی و یا سایر کشورهای دیگری متوجه حکومت دیکتاتوری خانواده آل سعود بشود قدرت نظامی آمریکا با آن مقابله خواهد کرد. [2]
ملک فیصل، هنری کسینجر و ریجارد نیکسون
به تدریج فروش نفت به دلار به کشورهای عضو اپک تسری پیدا کرد [2] و در نتیجه از آن به بعد آمریکا کاغذ رنگیهایی به نام دلار چاپ میکرد و مردم دنیا که به نفت نیاز داشتند مجبور بودند آن را با کالاهای خود به دست بیاورند و در انتهای این زنجیره، حاکمانی بودند که ثروت ملی کشور خود را با دلار معاوضه میکردند تا آمریکا از آنها در مقابل دشمنان خارجی و مخالفان داخلی حمایت کند.
به این فکر کنید که چاپ یک اسکناس صد دلاری، با تیراژ بالا، برای آمریکا چهقدر هزینه دارد و در مقابل مردم دنیا برای رسیدن به صد دلار چهقدر باید زحمت بکشند!
در چنین شرایطی تعجب نخواهید کرد اگر بفهمید در سال 2013 هزینههای نظامی آمریکا، کشوری که جمعیتش 4/5 درصد جمعیت کل دنیا است، حدود 39 درصد کل هزینههای نظامی کل دنیا است و از مجموع هزینه ده کشور بعد از خودش تجاوز میکند! [3] و [4]
البته خدمات دلار و نیروهای نظامی متقابل است!
اقتصاد آزاد: اروپا هم از پول مفت بدش نمیآید!
لقمه دلار برای آمریکا آنچنان چرب و شیرین است که در یک «اقتصاد آزاد» باید برای حفظ آن هر کاری کرد. طبق قانون بقای ثروت، هر چه آمریکا دلار چاپ کند، چون از طرفی ثروتی تولید نکرده و از طرفی ثروتش اضافه شده، از ثروت دیگران کاسته میشود و این دیگران همانهایی هستند که برای معاملات خود وابسته به دلارند.
اروپاییان نیز به این نتیجه رسیدند که پول واحدی داشته باشند تا اولاً آمریکا کمتر آنها را بچاپد و ثانیاً خود نیز در این بازار چاپ پول و چاپیدن دنیا سهمی داشته باشند:
ایده واحد پول یکسان، نخستین بار توسط ژاک دلور، وزیر اقتصاد سابق فرانسه که از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۵، ریاست کمیسیون اروپا را به عهده داشت، ارائه شد. او در گزارشی که در سال ۱۹۸۹ ارائه داد، واحد پول مشترک را یک هدف پولی مشترک توصیف کرد که تا حدی موجب رهایی از جنبشهای سرمایهداری خواهد شد. پیمان ماستریخت در تاریخ ۷ فوریه ۱۹۹۲ در یکی از شهرهای هلند به نام ماستریخت به امضاء رسید و از سال ۱۹۹۳ به اجرا درآمد. این معاهده، ساختار یک واحد پول مشترک به نام یورو را طراحی کرد و از سال ۲۰۰۱، سکهها و اسکناسهای آن توسط بانک مرکزی اروپا منتشر و وارد بازار شد. [5]
اقتصاد آزاد: کودتا و جنگ بر ضد دشمنان دلار!
دیگرانی هم بودهاند که در این سالها خواستهاند با دلار از کانال تغییر در معاملات نفتی مقابله کنند.
عراق و صدام حسین: یورو به جای دلار
صدام مدتی بعد از پایان جنگ با ایران، در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (۲ اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرد و بلافاصله رفقای اروپایی و آمریکایی کویت، با اجازه شورای امنیت سازمان ملل، بر سر صدام خراب شدند و از این به بعد عراق شدیداً تحت تحریم و کنترل بود. [6]
پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، رئیسجمهور آمریکا جرج دبلیو بوش در بیانیهٔ اتحاد خود به کنگره، در دی ماه ۱۳۸۱ (ژانویه ۲۰۰۲) از «محور شرارت» که به زعم وی از کشورهای ایران، عراق و کرهٔ شمالی تشکیل شدهاند سخن به میان آورد. همچنین او احتمال داد که برای براندازی دولت عراق از زور استفاده خواهد کرد. او اعلام کرد: «رژیم عراق طرح تولید گاز اعصاب و سیاهزخم و سلاحهای اتمی را به مدت یک دهه دنبال کرده است و همچنان درصدد است دشمنی خود را به آمریکا نشان دهد و از ترور حمایت کند.» [6]
آمریکا باز هم به عراق حمله کرد ولی این بار بدون مجوز شورای امنیت، و بر همین اساس روابط خود را با گروهی از کشورها که با او مخالفت کرده بودند، مورد بازنگری قرار داد و قوانین تنبیهی را در خصوص آنان اعمال کرد تا جایی که فرانسه، روسیه و آلمان را از شرکت در مناقصههای ۱۸/۶ میلیارد دلاری در عراق محروم کرد! [7]
بعد از سرنگونی صدام مشخص شد که خبری از سلاحهای کشتار جمعی نبوده است! پس چرا آمریکا به عراق حمله کرد؟ آیا با آن همه اشراف اطلاعاتی، مرتکب اشتباه شده است؟ [8]
شاید پاسخ این سؤال در این حقیقت نهفته است که در سال ۲۰۰۰ صدام تصمیم گرفت تا نفت خود را در عوض دلار به یورو بفروشد. [9] پس این نظریه نیز منطقی به نظر میرسد که آمریکا برای حفظ ارزش دلار، در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد و پس از تسلط بر میدانهای نفتی عراق، فروش نفت را بهسرعت به حالت فروش با دلار برگرداند. [10] پس طبیعی بود که تولیدکنندگان یورو تمایل چندانی به این جنگ دلارپسندانه نداشته باشند!
لیبی و معمر قذافی: پول واحد افریقایی با پیشوانه طلا به جای دلار و یورو
قذافی که سالها علم ضدیت با غرب و آمریکا را برافراشته بود، در اواخر عمر خود ظاهراً روابطش با غرب رو به بهبود بود ولی در مدتی نسبتاً کوتاه ورق برگشت و مخالفان او با حمایت کشورهای غربی سرنگونش کردند! چرا؟ این موضوع احتمالاً ابعاد متنوعی دارد ولی باز هم به نظر میرسد به برخی حقایق باید توجه بیشتری کرد:
در فوریه سال ۲۰۰۹ معمر قذافی رهبر لیبی به ریاست اتحادیه آفریقا برگزیده شد. او بلافاصله تشکیل یک دولت متحد با پول واحد را پیشنهاد کرد. در ماه مارس سال ۲۰۰۹ اتحادیه آفریقا بیانیهای را با عنوان «به سوی پول واحد آفریقایی» منتشر کرد. صفحات ۱۰۶ و ۱۰۷ آن سند به طور خاص از منافع و نکات فنی ایجاد بانک مرکزی آفریقایی تحت استاندارد طلا بحث میکند. در صفحه ۹۴ به صراحت بیان شده که کلید موفقیت اتحادیه پولی آفریقا آن است که، پول واحد به طلا پیوند بخورد. [10]
بر پایه گزارشهای صندوق بینالمللی پول، میزان ذخایر طلای لیبی در آن زمان ۱۴۴ تن بوده است. مسلماً تلاش لیبی برای جایگزین کردن دینار طلا، به جای دلار و یورو، نخستین واکنش را از سوی فرانسه داشت که از ناحیه یکی از مستعمرات سابق خود تهدید اقتصادی میشد. دقیقاً پیش از حمله به لیبی، اوباما سی میلیارد دلار از داراییهای بانک مرکزی لیبی را بلوکه کرد. این سی میلیارد دلار قرار بود صرف هزینه اتحادیه آفریقا شود. [9]
در سال ۲۰۱۱ سیا به سمت لیبی حرکت کرد و از گروهای شبه نظامی در مبارزه برای سرنگونی قذافی حمایت کرد. [10]
در هفتههای آغازین جنگ داخلی در لیبی، انقلابیون این کشور، بانک مرکزی بنغازی را تشکیل دادند که همه اختیارات سیاست پولی لیبی را در دست گرفت. در نتیجه این انقلاب در لیبی، اکنون فرانسه ۳۵ درصد نفت لیبی را در کنترل خود گرفته است. [9]
اقتصاد آزاد: تحریم، کودتا و ترور بر ضد دشمنان دلار!
ونزوئلا و هوگو چاوز: موز و شکر به جای پول!
در سال ۲۰۰۰ که وزیر خارجه ونزوئلا خبر از طرح نافرجام ترور چاوز داد، مردم در انتخابات زودهنگام شرکت کردند تا دوباره به چاوز رأی بدهند و او بتواند قانون جدید و طرحهای اقتصادیاش را پیش ببرد. این در شرایطی بود که آمریکا، ونزوئلا را تحریم اقتصادی کرده بود.
چاوز برای اینکه نشان بدهد با آمریکا سر سازگاری ندارد، تحریمهای آمریکا را نادیده گرفت و برای دیدن صدام به بغداد رفت. بعد از جنگ ۱۹۹۱ عراق، او نخستین رئیسجمهوری بود که جرأت کرده بود بدون اعتنا به آمریکا به عراق برود. در ۱۱ دسامبر ۲۰۰۱ بزرگترین انجمن تجاری ونزوئلا از مردم خواست یک روز اعتصاب کنند تا نشان دهند با قانون سلب مالکیت املاک و زمینهای کشاورزی بایر مخالفند. چند روز بعد با یک حرکت دولت در بازار ارز، ارزش پول ونزوئلا در برابر دلار یکباره ۲۵درصد کم شد، اما چاوز خم به ابرو نیاورد و با هیات مدیره جدیدی که برای شرکت نفت ونزوئلا تعیین کرده بود، به جنگ مدیران این شرکت رفت. این مدیران پیرو نظریه فروش بیدردسر، فراوان و ارزان نفت به آمریکا بودند. او ترجیح میداد روزی ۵۳ هزار بشکه نفت ارزان به کوبا صادر کند و در عوض چند ده هزار پزشک و معلم و متخصص دیگر از کوبا بیاورد تا ونزوئلا را آباد کنند ولی نفت خود را به آمریکا نفروشد. در سال ۲۰۰۲ اتحادیههای کارگری اعتصاب بزرگی راه انداختند تا از مدیران سابق شرکت نفت در برابر چاوز دفاع کنند. چاوز هم با اعتصاب مخالفت کرد. طرفداران چاوز و مخالفانش به خیابانها ریختند و به جان هم افتادند. در 12 آوریل، فرمانده قوای مسلح اعلام کرد چاوز استعفا داده و کنار رفته است و پدرو کارمونا، یکی از رهبران اعتصاب قرار است دولت جدید را تشکیل بدهد. مطبوعات و رسانهها هم که در دست مخالفان چاوز بودند از این حکومت جدید حمایت کردند. بعدها معلوم شد چاوز استعفا نداده بود و او را بازداشت کرده بودند.
دولت آمریکا و نشریههای دست راستی ایالات متحده مانند والاستریت ژورنال، واشنگتنپست و نیویورکتایمز از این کودتا استقبال کردند. از نظر آنها چاوز بلای نفت ونزوئلا شده بود، به ایران و عراق نزدیک شده و با این کار قدرت اوپک را در مقابل آمریکا زیاد کرده بود. آمریکا تنها کشوری بود که این دولت مستعجل چهل و چند ساعته را در ونزوئلا به رسمیت شناخت. پالایشگاههای تگزاس نفت سنگین ونزوئلا را لازم داشتند و چرخشان با نفت سبک نمیگشت. حتی نمایندههای شرکتهای نفتی آمریکایی که از چند روز پیشتر به هتلی در کاراکاس رفته بودند از هتل بیرون آمدند و قراردادهای خودشان را با دولت جدید امضا کردند، اما گروههای نظامی وفادار به چاوز و مردم دوستدار او به خیابانها ریختند و در کمتر از ۴۸ ساعت او را برگرداندند. [1] و [13]
هوگو چاوز در اجلاس پتروکاربیه 2007
در اواخر سال 2007 میلادی، شبکه خبری بی.بی.سی اعلام کرد هوگو چاوز که در کوبا در اجلاس منطقهای «پتروکاریبه» شامل مصرفکنندگان و صادرکنندگان نفت سخن میگفت، اظهار داشت که آنها در حال ایجاد یک شرایط «ژئوپولیتیک تازه نفتی» هستند. کشورهای آمریکای مرکزی و منطقه کارائیب میتوانند نفت را با خدمات و محصولاتی مثل موز و شکر مبادله کنند. وی تصریح کرد که این گروه در خدمت «امپریالیسم و کاپیتالیستها» نیست، ونزوئلا با قیمتهای ترجیحی به ۱۷ کشور این گروه نفت صادر میکند که هزینه آن با وامهای بهره پایین تامین میشود.
در این اجلاس که در شهر سینفوئگوس برگزار شد، آقای چاوز به گسترش یک طرح داد و ستد مانند آنچه میان کوبا و ونزوئلا وجود دارد اشاره کرد و گفت: ونزوئلا روزانه تقریباً ۱۰۰ هزار بشکه نفت سوبسیدی به کوبا میفرستد و در مقابل هزار پزشک و آموزگار کوبایی در ونزوئلا خدمات رایگان ارائه میکنند. [11]
در نهایت چاوز در سال 2013 به علت ابتلاء به بیماری سرطان در 58 سالگی درگذشت و این اتفاق به عقیده برخی طبیعی نبود؛ پایگاه اطلاع رسانی «گلوبال ریسرچ» طی گزارشی که «اوا گولینگر» به نگارش در آورده به آن پرداخته است: «سرطانی که باعث مرگ هوگو چاوز شد، مشکوک و ناشناخته است. بر اساس اعلام مقامات ونزوئلایی، نوع سرطان او با وجود چند ماه از درگذشتش، همچنان مشخص نیست. سرطانی که با سرعت هر چه تمام پیش رفت و چاوز را از پای در آورد. در میان خانواده چاوز هیچ مورد مشابهی از سرطان وجود نداشته است. چاوز استعداد ژنتیکی سرطان نداشت. در ژوئن 2011 ناگهان و بدون هیچ سابقه بیولوژیکی مشخص شد چاوز سرطان گرفته است. بر اساس اسنادی که بر اساس قانون دسترسی به اطلاعات آزاد (FOIA) از طبقه بندی محرمانه اطلاعات آمریکا خارج شده است، پنتاگون از سال 1948 در جستوجوی نوعی سلاح رادیو شیمیایی برای ترورهای سیاسی خود بوده است. بر اساس تحقیقات و اطلاعات منتشره دیگری در سال 1969، استفاده از سلاحهای رادیو شیمیایی میتواند منجر به مرگ سریع شود. اینها نشاندهنده آن است که در تمام این سالها، آمریکا در پی دستیابی به چنین سلاحی برای قتل آرام مخالفانش بوده است.» [12]
روسیه و ولادیمیر پوتین: روبل و طلا به جای دلار و یورو
در فوریه ۲۰۱۴ روسیه به هدف جدیدی برای آمریکا تبدیل شد. روسیه دومین صادرکننده بزرگ نفت در جهان است. روسیه در سال ۲۰۰۸ با راهاندازی بورس انرژی توانست نفت خود را با ارز ملی خود یعنی روبل و طلا بفروشد. از سال ۲۰۰۶ روی این پروژه کار شده بود. آنها همچنین در تلاشاند تا در تجارت دو جانبه با چین دلار را کنار بگذارند. روسیه همچنان در حال سازماندهی اتحادیه اقتصادی اوراسیا است. یکی از برنامههای این اتحادیه اتخاذ واحد پولی مشترک است و قرار است که برای خود بازار انرژی مستقلی داشته باشد. این مسایل میتواند از جمله ریشههای تقابل روسیه با اروپای غربی و آمریکا باشد که بهطور خاص در مسایل اوکراین نمودی بیشتر پیدا کرد.
بعد از سرنگونی یانوکوویچ در اوکراین، که به روسیه متمایل شده بود، و روی کار آمدن یک دولت متمایل به آمریکا باعث نشد تا آمریکا بتواند به اندازه کافی دست بالا را در این بحران داشته باشد. آنها سرانجام تصمیم گرفتند که روسیه را تحریم کنند و او را به عنوان یک شیطان جلوه دهند، به این امید که روسیه دوستان بینالمللی خود را از دست بدهد. تحریم روسیه و چین را تحت فشار قرار داده تا روابطشان را نزدیکتر کنند و دستور کار حذف دلار از مبادلاتشان را شتاب دهند. [10]
اوکراین و ویکتور یانوکوویچ: اوراسیا به جای اتحادیه اروپا
بحران اخیر در اوکراین با یک انتخاب اوج گرفت: پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا و یا پیوستن به اتحادیه اوراسیا. اتحادیه اروپا اصرار داشت که اوکراین باید یکی از این دو را انتخاب کند و عضویت در هر دو آنها امکانپذیر نیست. از طرفی روسیه اعلام کرد که پیوستن به هر دو اتحادیه هیچ مشکلی ندارد. رئیسجمهور یانوکوویچ تصمیم گرفت تا با روسیه همراه شود. در عوض دولت آمریکا یانکوویچ را سرنگون کرد و یک دولت دستنشانده به جای آن روی کار آورد. [10]
این پرونده هنوز باز است!
بعید است که مصادیق مخالفت با سلطه دلار به آنچه به آن اشاره شد محدود باشد و در آینده نیز چنین ماجراهایی ادامه خواهد داشت.
به نظر من نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه شود این است که طرف مجرم در این پرونده واقعاً کیست؟ آمریکا، دولت آمریکا؟ اروپا و دولتهای عضو اتحادیه اروپا؟ آیا در این کلاهبرداریها و رقابتهای اقتصادی مرزبندی همان مرزبندیهای سیاسی رایج است؟ ثروتی که ناشی از رواج دلار و یورو در جهان است عمدتاً به جیب چه کسانی میرود؟
نظر شما چیست؟
مراجع
- روزنامه وطن امروز، بزرگترین کلاهبرداری تاریخ
- پایگاه خبری-تحلیلی «نکونیوز»، دلار چرا و چگونه به معاملات نفتی راه یافت
- دانشنامه آزاد ویکیپدیا، فهرست کشورها بر پایه جمعیت
- دانشنامه آزاد ویکیپدیا، فهرست کشورها بر پایه هزینههای نظامی
- دانشنامه آزاد ویکیپدیا، یورو
- دانشنامه آزاد ویکیپدیا، صدام حسین
- سایت باشگاه اندیشه، دردسرهای یک محاکمه
- وبسایت خبری-تحلیلی مشرقنیوز، نگاهی به دروغهای آمریکا درباره عراق
- وبسایت تابناک، دلار آغشته به نفت، نفت آکنده از دلار
- سایت عیار، تحریم روسیه، آغازی بر پایان ماشین پترودلار
- روزنامه دنیای اقتصاد، ۲ دی ۱۳۸۶، پیشنهاد چاوز برای مبادله نفت در برابر کالا
- وبسایت خبری-تحلیلی مشرقنیوز، گزارش افشاگرانه درباره مرگ چاوز
- روزنامه شرق، ۱۷ اسفند ۱۳۸۲، چاوز با آمریکا کنار نمیآید
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.