ادعیه و حدیث :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۵۱ مطلب با موضوع «دل نوشت‌ها :: ادعیه و حدیث» ثبت شده است

خطبه‌ی ۱۸۷ {با حالِ روحیِ مناسب و با طمانینه خونده بشه!}

در بیان پیشامدها


و من خطبة له (علیه السلام) و هی فی ذکر الملاحم: 

از آن حضرت (علیه السلام): این خطبه در بیان رویدادهای ناگوار است  


أَلَا بِأَبِی وَ أُمِّی هُمْ مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَاؤُهُمْ فِی السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِی الْأَرْضِ مَجْهُولَةٌ أَلَا فَتَوَقَّعُوا مَا یَکونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِکمْ وَ انْقِطَاعِ وُصَلِکمْ وَ اسْتِعْمَالِ صِغَارِکمْ ذَاک حَیْثُ تَکونُ ضَرْبَةُ السَّیْفِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ ذَاک حَیْثُ یَکونُ الْمُعْطَى أَعْظَمَ أَجْراً مِنَ الْمُعْطِی .

آگاه باشید، پدر و مادرم فدای آن عده از پاکان باد که نامهای آنان در آسمان معروف و در زمین مجهول است.  هشیار باشید، در انتظار رویگردان شدن امور از شما، و گسیخته شدن عوامل پیوندها و گذاشتن مردم کوچک بر سر کارهای بزرگ.  در این هنگام است که ضربت شمشیر بر مومن، آسان تر از به دست آوردن یک درهم از راه حلال می باشد.  در چنان وضعی است که کسی که چیزی به او عطا می شود، پاداشی باعظمت تر از کسی خواهد داشت که چیزی عطا می کند. 


ذَاک حَیْثُ تَسْکرُونَ مِنْ غَیْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِیمِ وَ تَحْلِفُونَ مِنْ غَیْرِ اضْطِرَارٍ وَ تَکذِبُونَ مِنْ غَیْرِ إِحْرَاجٍ ذَاک إِذَا عَضَّکمُ الْبَلَاءُ کمَا یَعَضُّ الْقَتَبُ غَارِبَ الْبَعِیرِ مَا أَطْوَلَ هَذَا الْعَنَاءَ وَ أَبْعَدَ هَذَا الرَّجَاءَ !

این رویدادها در زمانی است که مست خواهید شد، نه به جهت میگساری، بلکه از فراوانی نعمتها.  سوگند خواهید خورد بدون آن که اضطراری داشته باشید و دروغ خواهید گفت، بدون گرفتاری به مشقت.  این نابکاریها زمانی به قوع خواهد پیوست که بلاء و آشوبها شما را چنان بگزد که جهاز شتر پشت شتر را در طوفان این فتنه ها چه مشقتهای طولانی که نصیبتان خواهد گشت و چه دور و دراز است امیدی که به رهایی از آن فتنه ها بسته اید.  


أَیُّهَا النَّاسُ أَلْقُوا هَذِهِ الْأَزِمَّةَ الَّتِی تَحْمِلُ ظُهُورُهَا الْأَثْقَالَ مِنْ أَیْدِیکمْ وَ لَا تَصَدَّعُوا عَلَى سُلْطَانِکمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ فِعَالِکمْ وَ لَا تَقْتَحِمُوا مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِ نَارِ الْفِتْنَةِ وَ أَمِیطُوا عَنْ سَنَنِهَا وَ خَلُّوا قَصْدَ السَّبِیلِ لَهَا فَقَدْ لَعَمْرِی یَهْلِک فِی لَهَبِهَا الْمُؤْمِنُ وَ یَسْلَمُ فِیهَا غَیْرُ الْمُسْلِمِ .

ای مردم، این مهارها را رها سازید که بارهای سنگین خطاهای اندوخته با دست خود را به مرکبهای آن مهارها حمل کرده اید.  و بین خود و پیشوای خود شکاف ایجاد نکنید که بعدها کردارهای منحرف خود را توبیخ نمایید.  و از روی غفلت و نادانی هجوم نبرید بر آتش شعله ور فتنه، و دور شوید از طرق آشوبگریها و راه را برای عبور آنها باز کنید.  سوگند به جانم، انسان مومن در زبانه آتش فتنه هلاک می شود و غیر مسلمان در آن سالم می ماند.  


إِنَّمَا مَثَلِی بَیْنَکمْ کمَثَلِ السِّرَاجِ فِی الظُّلْمَةِ یَسْتَضِی‏ءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا فَاسْمَعُوا أَیُّهَا النَّاسُ وَ عُوا وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِکمْ تَفْهَمُوا.

جز این نیست که مثل من میان شما مانند چراغ در تاریکی است.  آن کس که به حیطه روشنایی آن داخل شود، از نور آن برخوردار گردد.  بشنوید ای مردم و بپذیرید و گوش های دل را نزدیک کنید و بفهمید.

///

میشه گفت واقعا خطبه‌ی سنگینی هست به این صورت که

اولش که با قسمِ امام علی ع به پدر و مادرشون که جان عالم فدای این بزرگواران باد, شروع میشه

و بعد گمنام‌هایی که در آسمان معروف هستند صحبت می‌کنند

و از زمانی سخن گفتند که ضربه به مومن آسانتر از بدست آوردن یک درهم حلال هست

و در ادامه از طولانی بودنِ این مشقت‌ها و امید به رهایی که دور از دسترس هست، صحبت فرمودند

و...

اگر این توصیف، در موردِ زمانِ ما باشه، خدا عاقبتِ همه‌مون رو با صبری که میده بخیر تموم کنه اگر هم نباشه باز هم خدا عاقبت‌مون رو بخیر کنه:)

۱۶ دی ۹۹ ، ۰۹:۲۵
R_A Zeytun

من از چند وقت پیش که اعلام کرده بودم، داشتم کتابِ «امام رضا ع زندگی و اقتصاد» که تصویرش این زیر هست رو می‌خوندم و خب این کتاب پریشب تموم شد؛ الان وقت کردم که بیام و یه چند خط در موردش بنویسم:)


به نظرم کتابِ خوب و مختصری در موردِ کلیاتِ جهان‌بینیِ تشیع از دیدِ امام رضا ع به مسئله‌ی اقتصاد به آدم می‌ده اما خب چنتا نکته داره اینکه بعضی جاها حس کردم نویسنده برایِ نقدِ لیبرالیسم در ورطه‌ی کمونیسم و تفکرِ اقتصادیِ سوسیالیسم افتاده! {چقدر من از این ایسم‌ها متنفرم!؛ ساده شده‌ی این چند کلمه یعنی ببینید مالکیتِ اقتصادی رویِ یک چیز یک مسئله‌ی مشروع و معقولی هست اما به هر قیمت، داشتن و زیاد کردنِ این چیز(که تعبیر به لیبرالیسم میشه) عملی غیر انسانی طلقی میشه که خب از نظرم درسته، نویسنده/محقق برای نقدِ این ماجرا به نظرم زیادی پیش میره و به تفکراتی که منجر به نفیِ هر گونه مالکیتی میشه(کمونیسم) میرسه؛ البته این نظرِ من بود و حتما این بنده خدا که توفیق جمع‌آوری و تحقیق روی همچین کتابی رو داشتند، ماجور خواهند بود، ان‌شاءالله} و البته یک کتابِ مختصر ولی به شدت مفید هست که به نظرم حداقل یکبار خوندنش بشدت توصیه میشه:)

از بعضی از یادداشت‌هام توی این کتاب بگم:

*مالکیت سرچشمه‌ی فساد است. خداوند مالک حقیقی مردمان و اموال و چیزهاست و سرچشمه‌ی فتنه‌ها و بی‌عدالتی‌ها از اشتباه در مالک دانستنِ انسان سرچشمه می‌گیرد.

*آنچه دستِ ماست عاریت است برای گذران زندگی!

*امام رضا ع می‌فرمایند(عیون اخبار الرضا 124/2): «آن کس که برای حفظ مال خویش کشته شود، شهید است.»

*هدف اصلی در اسلام، توزیع سالم کالا در جامعه و رفع نیاز مردم و رعایت مصالح عمومی است.

*امام رضا ع می‌فرمایند(الحیاة 113/6):«آدمی اگر خوراک یک سال را ذخیره کند، خود را سبکبار و آسوده حس می‌کند، و چنین بودند امام باقر ع و امام صادق ع-هنگامی که امکانی به هم می‌رسید- باغی نمی‌خریدند، مگر پس از اینکه به مقدار خوراک خود کنار می‌گذاشتند.»

حدیث بالا رو من اینجوری فهمیدم که اولویتِ سرمایه‌گذاری باید روی مایحتاجِ خوراک باشه و بعد سراغ ملک یا ثروت رفت.

در فصلِ آخر(کرامت انسان و حقوقِ او) در بخشِ هفتم روایتی هست که به نظرم قدرتِ این رو داره که ساعت‌ها ما جدا‌از‌حرم‌افتاده‌ها بخونیمش و باهاش اشک بریزیم:

*عیون اخبار الرضا ع 241/2: «یاسر می‌گوید:(در روزی که امام رضا ع مسموم شده بودند و در همان روز درگذشتند) پس از اینکه نماز ظهر را گزارد، به من گفت: ای یاسر، مردم اهل خانه و کارکنان و خدمتگزاران چیزی خوردند؟ گفتم: آقای من، که می‌تواند غذا بخورد با اینکه شما در چنین حالی هستید(حال مسمومیت شدید و واپسین لحظات حیات)، (در این هنگام) امام راست نشست، سپس گفت: سفره بیاورید و همگان را بر سفره فراخواند و کسی را فروگذار نکرد و یکایک را مورد محبت و مهر خویش قرار دادند... هنگامی که همه غذا خوردند، امام بیهوش افتادند...»

چی میشه یابن فاطمه (س) ما رو هم به سفره‌ی کرمت دوباره دعوت کنی...

و...

۰۹ دی ۹۹ ، ۲۲:۰۷
R_A Zeytun

امام رضا ع:

من محض الاسلام و شرایع الدین البرائة ممّن نفی الأخیار...وجعل الأموال دولة بین الأغنیاء واستعمل السفهاء

ازمسائل ناب و از پایه‌های دین آن است که انسان از کسانی که نیکان را از جامعه‌ی اسلامی تبعید کردند...و اموال را میان ثروتمندان به گردش گذاشتند, برائت بجوید.

عیون اخبار الرضا ع 126/2؛ الحیاة 160/3


پ.ن:

دیروز توی گروه دانشگاه یه پیام گذاشتند که آستان قدس، سرباز امیریه جذب می‌کنه و از شرایطِ مثبتش معدل خوب و دانشگاه خوب هست؛ رفتم چک کردم که ببینم چه رشته‌هایی رو می‌خواند و ببینم آیا مهندسی صنایع هم می‌خواند که ببینم و حسرت‌ش رو بخورم یا نه، دیدم بله نه تنها مهندس صنایع می‌خواند، بلکه 2نفر رو هم می‌خواند و البته برای موقعیت معاونت سرمایه انسانی که جزء چیزهایی هست که احتمالا جذبشون می‌کنند  :(


الإمام الرضا ع:

الامام الانیس الرفیق و الوالد الشفیق والاخ الشقیق و الام البره بالولد الصغیر و مفزع العباد فی الداهیه الناد

امام مونسی است غمگساروپدری است مهربان و برادری است همانند و مادری است نیک رفتار به فرزند خردسال و او پناه مردمان است به هنگام پیش آمدهای ناگوار

دلتنگ حرم هستیم، آقای مهربانی‌ها...


پ.ن:

میلاد حضرت زینب س مبارکمون باشه و ان‌شاءالله اتفاق‌های خوب و با برکت برامون رقم بخوره

۳۰ آذر ۹۹ ، ۱۱:۵۲
R_A Zeytun

خطبه‌ی ۱۷۲ (بخش‌های مربوط به جنگ جمل)

...فَوَاللَّهِ لَوْ لَمْ یُصِیبُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً مُعْتَمِدِینَ لِقَتْلِهِ بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِی قَتْلُ ذَلِک الْجَیْشِ کلِّهِ إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ یُنْکرُوا وَ لَمْ یَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِیَدٍ دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِی دَخَلُوا بِهَا عَلَیْهِمْ.

...سوگند به خدا، اگر از مسلمانان تنها یک فرد را از روی عمد و بدون ارتکاب جرم می‌کشتند، کشتن همه آن لشکریان برای من حلال بود، زیرا آنان حاضر بودند و آن جنایت را منکر نشدند و نه با زبان از مقتول مظلوم دفاع کردند و نه با دست.  صرف نظر از اینکه آن تبهکاران مسلمانان را به شماره عده‌ای از لشکریان که به آنان هجوم آوردند، به قتل رساندند.


این صحبت‌های امام علی ع رو در کنار بیانیه‌ی امروز آقای روحانی قرار بدید که نه اشاره‌ای به دانشمند هسته‌ای بودنِ شهید محسن فخری‌زاده کرده و نه حرفی در مورد آمریکا زده که توی اکثر خبرگزاری‌های خارج از ایران، چند وقتی هست که تحلیل‌های اقدامات ترامپ تو ماه‌های آخر دولت‌ش علیه برنامه‌ی هسته‌ای ایران رو می‌کنند.

شهید محسن فخری‌زاده توی مجامع علمی بین‌المللی از نظر علمی با رابرت اوپنهایمر (پدر بمب اتمی) مقایسه می‌شدند.

نکته‌ای که توی پیام رهبری هست اینه که بدور از احساس و متهم کردنِ کشور/دستگاهی پیام دادند و الکی مثلا اسرائیل رو(برعکس آقای روحانی که مستقیم به رژیم صهیونیستی تاخته) عامل ترور ندونستند:


 بسم‌الله الرحمن الرحیم

دانشمند برجسته و ممتاز هسته‌ای و دفاعی کشور جناب آقای محسن فخری‌زاده به دست مزدوران جنایتکار و شقاوت‌پیشه به شهادت رسید. این عنصر علمی کم‌نظیر  جان عزیز و گرانبها را به خاطر تلاشهای علمی بزرگ و ماندگار خود، در راه خدا مبذول داشت و مقام والای شهادت، پاداش الهی اوست. دو موضوع مهم را همه‌ی دست‌اندرکاران باید به جِدّ در دستور کار قرار دهند، نخست پیگیری این جنایت و مجازات قطعی عاملان و آمران آن، و دیگر پیگیری تلاش علمی و فنی شهید در همه‌ی بخشهائی که وی بدانها اشتغال داشت. اینجانب به خاندان مکرم او و به جامعه‌ی علمی کشور و به همکاران و شاگردان او در بخشهای گوناگون، شهادت او را تبریک و فقدان او را تسلیت میگویم و علو درجات او را از خداوند مسألت میکنم.

سیّدعلی خامنه‌ای

۸ آذرماه ۹۹

پ.ن:

به قول قیصر:

«ما برای استقرار صلح

جنگ می‌کنیم

و شما برای استمرار جنگ

صلح را پیشنهاد می‌کنید»


پ.ن:

دیشب با یه استاد حقوق جزا در خصوص اقدام هم تراز صحبت می‌کردم، یه بخشی از صحبت‌هاشون این بود:


«‏در سایر شاخه های حقوق ما با یک نظام متمرکز به نام حکومت و دولت مستقر در کشور و یک نظام حقوقی سر و کار داریم، ‏اما در حقوق بین الملل چنین چیزی نیست. ‏به همین خاطر خود حقوقدانان میگویند: «حقوق بین الملل قواعد و حقوق برساخته کشورها و دول قدرتمند دنیاست» ‏اینجاست که مثلاً حق وتو درست میشود که ظاهرش ناحق است ولی واقعیت این است که چاره و گریزی از ان نیست.»

۰۸ آذر ۹۹ ، ۱۲:۰۹
R_A Zeytun

خطبه‌ی ۱۷۱ نهج‌البلاغه

و من کلام له (علیه السلام) لما عزم على لقاء القوم بصفین: الدعاء

خطبه ای است از آن حضرت (علیه السلام):  این نیایش را در آن هنگام که تصمیم به رویارویی با قوم شامیان در صفین گرفته بود انجام داد

نیایش  

اللَّهُمَّ رَبَّ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ وَ الْجَوِّ الْمَکْفُوفِ الَّذِی جَعَلْتَهُ مَغِیضاً لِلَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَجْرًى لِلشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ مُخْتَلَفاً لِلنُّجُومِ السَّیَّارَةِ وَ جَعَلْتَ سُکَّانَهُ سِبْطاً مِنْ مَلَائِکَتِکَ لَا یَسْأَمُونَ مِنْ عِبَادَتِکَ . 

پرودگارا، ای خدای سقف بلند آسمان و فضای محفوظ که شب و روز پشت سر هم در آن فرو می روند و خورشید و ماه در آن جریان دارند و ستارگان سیار به طور متوالی در آن حرکت می کنند.  ای خداوندی که ساکنان آن را گروهی از فرشتگانت قرار دادی که از عبادت تو خسته نمی شوند.  


وَ رَبَّ هَذِهِ الْأَرْضِ الَّتِی جَعَلْتَهَا قَرَاراً لِلْأَنَامِ وَ مَدْرَجاً لِلْهَوَامِّ وَ الْأَنْعَامِ وَ مَا لَا یُحْصَى مِمَّا یُرَى وَ مَا لَا یُرَى.

و ای خداوندی که این زمین را قرارگاه انسان ها نمودی و جایگاهی برای خزندگان و چارپایان، و هر آنچه که قابل شمارش نیست، چه آنچه که دیده می شود و چه آن اشیاء که دیده نمی شوند. 


وَ رَبَّ الْجِبَالِ الرَّوَاسِی الَّتِی جَعَلْتَهَا لِلْأَرْضِ أَوْتَاداً وَ لِلْخَلْقِ اعْتِمَاداً إِنْ أَظْهَرْتَنَا عَلَى عَدُوِّنَا فَجَنِّبْنَا الْبَغْیَ وَ سَدِّدْنَا لِلْحَقِّ وَ إِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَیْنَا فَارْزُقْنَا الشَّهَادَةَ وَ اعْصِمْنَا مِنَ الْفِتْنَةِ.

و ای خداوندی که کوه های محکم و پابرجا را مانند میخ های تعدیل کننده حرکات زمین و تکیه گاه برای مخلوقات قرار دادی.  خداوندا، اگر ما را بر دشمنان پیروز ساختی، ما را از ظلم و تعدی برکنار فرما و برای پیروی از حق موفق فرما و اگر آنان را بر ما غالب فرمودی، شهادت را نصیب ما فرما و از فتنه و آشوب ما را محفوظ بدار.  


الدعوة للقتال

دعوت برای جنگ


أَیْنَ الْمَانِعُ لِلذِّمَارِ وَ الْغَائِرُ عِنْدَ نُزُولِ الْحَقَائِقِ مِنْ أَهْلِ الْحِفَاظِ الْعَارُ وَرَاءَکُمْ وَ الْجَنَّةُ أَمَامَکُمْ.

 کجاست وارسته مردی از حافظان اصول انسانی و ارزشها که از سقوط مردم جامعه خویش جلوگیری کند و آنکه در هنگام نزول سختی ها با غیرت و مردانگی برای مرتفع ساختن آن شداید در حوادث فرو رود؟ ای مردم، ننگ و عار را پشت سر دارید و بهشت را پیش رویتان.


پ.ن:

به جز شهید صیاد که چند وقت پیش سردار حاجی‌زاده گفتند، انتقامشون گرفته شده؛ من یادم نمی‌آد که شهیدی از این مملکت، انتقامِ خونش به اندازه‌ای که در قد و قواره‌ی شهید باشه، گرفته شده باشه؛ این یک واکنش کاملا طبیعی از طرف دشمن هست که اگه جوابش رو ندید وقیح‌تر میشه، چند روز پیش یه بیتی از صائب دیدم اینجوری بود که گفته:

آبی که زفین شهر کاشان خیزد

اشکی است که از دیده‌ی ایران خیزد

صائب

ظاهرا این عادت مردمِ ایران شده که انتقام کشته شدنِ بزرگان‌ش رو صرفا از طریق غم و غصه و اشک بدند. شهید محسن فخری‌زاده که عاقبت بخیر شدند و مثل همیشه این ما هستیم که باید انتقام این شهید رو هم در کنار بقیه‌ی شهدای خودمون لیست کنیم و همینجوری بیخودی انتظار بکشیم؛ آقایون مسئولین، تو کمتر از یکسال اخیر دو نفر از مقامات ارشدت ترور شدند و نکته اینکه این یکی توی خاک خودت بود... .

شبیه ناصرالدین‌ شاه، ناخن می‌کِشَم بر دل

چه امضایی شبِ مستیِ ما دزدیده‌ شد از ما...

حامد عسکری

بعدانوشت:

شما اجالتا تا اطلاع ثانوی، سوار هواپیما نشید و به دوستان و عزیزان خودتون هم بگید با هواپیما به ایران نیاند تا ببینیم چی پیش میاد.

البته از وزیر اطلاعاتی که تنها ویژگی‌ای که به مجلس در توصیفِ گرفتنِ این سِمت بهش دادند این بود که من مادرم حضرت زهرا س هست و هیچ گزارش و رزومه‌ای از کار اطلاعاتیِ ایشون ارائه نشده؛ بیشتر از این‌ها نباید توقع داشت.

۰۷ آذر ۹۹ ، ۲۱:۲۵
R_A Zeytun

فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ وَ أَعْمَلَ فِکْرَهُ لِیَعْلَمَ کَیْفَ أَقَمْتَ عَرْشَکَ وَ کَیْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَکَ وَ کَیْفَ عَلَّقْتَ فِی الْهَوَاءِ سَمَاوَاتِکَ وَ کَیْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَکَ رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِیراً وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً وَ سَمْعُهُ وَالِهاً وَ فِکْرُهُ حَائِراً.

پس آن کس که دل را از همه چیز تهى سازد، و فکرش را به کار گیرد تا بداند که: چگونه عرش قدرت خود را برقرار ساخته اى و پدیده را چگونه آفریده اى و چگونه آسمان ها و کرات فضایى را در هوا آویخته‌اى و زمین را چگونه بر روى امواج آب گسترده‌اى نگاهش حسرت زده، و عقلش مات و سرگردان، و شنواییش آشفته، و اندیشه‌اش حیران مى‌ماند.(نهج‌البلاغه بخشی از خطبه‌ی 160)

 

سوپر نوا یا ابرنواختر

سوپر نوا یا ابرنواختر زمانی رخ می‌دهد که یک ستارهٔ در حال مرگ شروع به خاموش شدن می‌کند. آن گاه به‌طور ناگهانی منفجر شده و مقدار بسیار زیادی نور تولید می‌کند و یک هستهٔ کوچک نوترونی به جای می‌گذارد. نوترون سنگین‌ترین ذره در فضا است. مقداری نوترون به اندازهٔ یک سر سوزن می‌تواند هزاران تن جرم داشته باشد. ستاره، مادهٔ خود را به سوی فضا پرتاب می‌کند و ممکن است درخشندگی آن چند روزی از کل یک کهکشان هم بیشتر باشد. هنوز هم می‌توان بقایای درخشان ستاره‌های منفجر شده را، که صدها یا هزاران سال پیش از هم پاشیده‌اند، دید. ابرنواخترها نادراند؛ در کهکشان خودمان به‌طور میانگین در هر قرن یک یا دو ابرنواختر رخ می‌دهد که برخی از آن‌ها نیز در پس غبار کهکشان پنهان می‌شوند.

 

 

ویدیو بالا رو من از سایت تلسکوپ هابل (https://hubblesite.org/گرفتم که در توضیحاتش اومده:

 این ویدئو...از ابرنواختر 2018gv در کهکشان NGC 2525 است، این تایم‌لپس فشرده سازی یک ویدیوی تقریبا یک‌ساله شامل مشاهدات از فوریه 2018 تا فوریه 2019 است. نمودار منحنی نور در سمت راست محو شدن ابرنواختر را ترسیم می کند. NGC 2525 تقریباً 70 میلیون سال نوری از زمین فاصله دارد.

مطلبی که هست و اهمیت سوپرنواها رو نشون میده اینه که سوپرنواها نقش عمده‌ای توی پراکندگی عناصر در جهان ایفا می‌کنند. زمانی که یک ستاره منفجر می‌شود، عناصر و باقیمانده‌های خود را به فضا پرتاپ می‌کند. بسیاری از عناصری که بر روی زمین یافت می‌شوند در هسته ستارگان ساخته شده بودند. این عناصر یک ستاره جدید، سیاره و یا هر آنچه که در کائنات وجود دارد را تشکیل می‌دهند.

 

 

ویدیوی بالا داره یک سوپرنوا رو در کهکشان NGC 2525 که در فاصله 70 میلیون سال نوری قرار داره، بزرگنمایی می‌کنه...هابل انفجار اولیه را در ژانویه 2018 ثبت نکرد، اما برای تقریباً یک سال از سال 2018 تا 2019 عکس های متوالی گرفت که در یک سکانس مرور زمان جمع شده اند. در اوج خود ، ستاره در حال انفجار به اندازه 5 میلیارد خورشید درخشان بود.

(منابع بیشتر: بیگ‌بنگ، NASA، Space)

 

پ.ن:

دیشب آخرین دعای صحیفه‌سجادیه رو خوندم و پایانی بود بر این 54 شبی که مدام قبل از خواب توفیق داشتم که بیدار بمونم و یک دعا از این خواهر قرآن و انجیل اهل بیت بخونم؛ حس می‌کنم هوشمندی خاصی در قرار دادنِ آخرین دعا که «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی اسْتِکْشَافِ الْهُمُومِ | دعاى آن حضرت است در زدودن اندوه‌ها» هست، بوده، چون حسی که بعد از تموم شدنِ این کتاب و این 54 شب به من دست داد اینه که «خب حالا الان من چه غلطی باید برای بقیه‌ی عمرم کنم» داشتم؛ بنای اینکه چی شد این کتاب رو شروع به خوندم کردم این بود که به خودم گفتم از بین این کتاب‌هایی که داری(اعم از کتاب صوتی و کتاب الکترونیکی و کتاب‌های چاپی) اگه بهت بگند فقط اندازه‌ی خوندنِ یک کتاب زنده هستی، حسرت نخوندنِ کدوم کتاب تو دلت میمونه، که خب جوابِ اون موقع‌م این بود که صحیفه‌سجادیه؛ دیشب این سوال رو دوباره از خودم پرسیدم و جوابش این بود که کتاب «امام رضا ع زندگی و اقتصاد» از انتشارات آستان قدس و کتاب «دین و سیاست از منظر امام رضا ع» رو هنوز نخوندم؛ البته خب از اونجا که نویسنده‌های این دو تا کتاب صرفا به بیان صحبت‌های امام رضا ع نپرداختند و برداشت‌های خودشون رو هم وارد متن کردند، قرار نیست به اندازه‌ی صحیفه‌سجادیه به من انرژی مثبت بده ولی خب فعلا از هیچی بهتره!

(وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی اسْتِکْشَافِ الْهُمُومِ | دعاى آن حضرت است در زدودن اندوه‌ها)

(دعای 54 صحیفه‌سجادیه)

...

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ اقْبِضْ عَلَى الصِّدْقِ نَفْسِی ، وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْیَا حَاجَتِی ، وَ اجْعَلْ فِیما عِنْدَکَ رَغْبَتِی شَوْقاً إِلَى لِقَائِکَ ، وَ هَبْ لِی صِدْقَ التَّوَکُّلِ عَلَیْکَ .

خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و جان مرا بر پایۀ درستی و راستی و عمل و اخلاق دریافت کن و نیازم را از دنیا بگسل و رغبتم را در آنچه نزد توست، در حالی که مشتاق لقایت باشم، قرار ده؛ و صدق توکّل بر وجود مبارکت را به من ببخش.

 

 أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ کِتَابٍ قَدْ خَلَا ، وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ کِتَابٍ قَدْ خَلَا ، أَسْأَلُکَ خَوْفَ الْعَابِدِینَ لَکَ ، وَ عِبَادَةَ الْخَاشِعِینَ لَکَ ، وَ یَقِینَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ ، وَ تَوَکُّلَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْکَ .

 از تو بهترین سرنوشتی که مقدّر شده درخواست می‌کنم و از بدترین سرنوشتی که مقرر شده به تو پناه می‌آورم؛ ترس بندگان را از مقامت و بندگی فروتنان را برایت و یقین توکّل‌کنندگان را بر وجودت و توکّل مؤمنان را بر حضرتت، از تو درخواست دارم.

 

اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِی فِی مَسْأَلَتِی مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِیَائِکَ فِی مَسَائِلِهِمْ ، وَ رَهْبَتِی مِثْلَ رَهْبَةِ أَوْلِیَائِکَ ، وَ اسْتَعْمِلْنِی فِی مَرْضَاتِکَ عَمَلًا لَا أَتْرُکُ مَعَهُ شَیْئاً مِنْ دِینِکَ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ .

خدایا! اشتیاقم را در خواسته‌هایم مانند اشتیاق عاشقانت در خواسته‌هایشان و ترسم را مانند ترس دوستانت قرار ده؛ و مرا در عرصۀ خشنودی‌ات به عمل و کوششی به کار گیر که با آن، چیزی از دینت را به خاطر ترس از کسی از آفریده‌هایت، رها نکنم.

 

اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَتِی فَأَعْظِمْ فِیهَا رَغْبَتِی ، وَ أَظْهِرْ فِیهَا عُذْرِی ، وَ لَقِّنِّی فِیهَا حُجَّتِی ، وَ عَافِ فِیهَا جَسَدِی .

خدایا! این است حاجت من، پس اشتیاقم را در آن بزرگ و زیاد کن و عذرم را در آن آشکار فرما و برهان و دلیلم را در آن به من بیاموز و جسمم را در آن سلامت بخش.

 

اللَّهُمَّ مَنْ أَصْبَحَ لَهُ ثِقَةٌ أَوْ رَجَاءٌ غَیْرُکَ ، فَقَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَنْتَ ثِقَتِی وَ رَجَائِی فِی الْأُمُورِ کُلِّهَا ، فَاقْضِ لِی بِخَیْرِهَا عَاقِبَةً ، وَ نَجِّنِی مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .

خدایا! کسانی صبح می‌کنند در حالی که به غیر تو اعتماد و امید دارند؛ ولی من صبح کردم در حالی که در همۀ امورم اعتماد و امیدم تویی. برای من به آنچه سرانجامش از همه بهتر است حکم کن و از فتنه‌های گمراه‌کننده نجاتم ده، به مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان.

 

وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِینَ .

و درود خدا بر سرور ما محمّد، فرستادۀ برگزیده خدا و اهل بیت پاکش.

۲۴ آبان ۹۹ ، ۱۱:۱۱
R_A Zeytun

دعای 7 صحیفه سجادیه ( دعا در پیشآمدهای سخت و اندوهناک )

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ

دعای آن حضرت است هنگامی که دشواری طاقت‌فرسایی برای او رخ می‌داد یا بلای سختی بر او نازل می‌شد و زمانی‌که حزن و اندوهی به او دست می‌داد.

...

فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً ، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً ، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ .

پروردگارا به سبب بلایی که بر من نازل شده، درمانده شده‌ام؛ و از تحمّل آنچه برای من پیش آمده، دلم از اندوه و غصّه پر شده؛ و تو به برطرف کردن آنچه که به آن گرفتار شده‌ام و دور کردن بلایی که در آن افتاده‌ام، توانایی؛ بنابراین قدرت و توانایی‌ات را دربارۀ من به کار گیر؛ اگرچه از جانب تو سزاوار آن نیستم؛ ای دارای عرش بزرگ


دیشب داشتم دعای عرفه امام سجاد ع رو می‌خوندم، حقیقتا هر چقدر از عظمت این دعا بگم (مثل بقیه‌ی دعاهای دیگه‌ای که تو این کتاب اومده) کم گفتم، به نظرم همین دعا به تنهایی می‌تونه خط بطلانی باشه بر همه‌ی ادعاها و حرف‌هایی که زده میشه در رابطه با اینکه امام سجاد ع حرکت سیاسی و جهادی علیه حاکمیت ظالم انجام ندادند؛ از مطالبی که به طور دقیق تو این دعا اومده شأن و جایگاه امام بر حق و توانایی و وظایفی که باید انجام بدهند و آرزو و ویژگی‌های یاران امام بر حق در هر زمان هست، کاش وقت بشه که یک دور دیگه به بتونم صحیفه‌ی سجادیه رو این بار با تاریخ نگاری و واقعه‌نگاری مربوط به گفته شدنِ هر دعا بخونم.

۱۷ آبان ۹۹ ، ۲۲:۳۸
R_A Zeytun

امام خمینی رحمه‌الله‌علیه: اگر به جای نفت، ایمان داشتید؛... احتیاج به هیچ‌چیز نداشتید.


و من خطبة علی (علیه السلام)(خطبه ۱۵۳ در توصیف گمراهان)


وَ هُوَ فِی مُهْلَةٍ مِنَ اللَّهِ یَهْوِی مَعَ الْغَافِلِینَ وَ یَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبِینَ بِلَا سَبِیلٍ قَاصِدٍ وَ لَا إِمَامٍ قَائِدٍ. 

انسان گمراه در مهلتی از جانب خدا به سر می برد. هوا و میلش با غفلت زدگان است بامدادان که سر از خواب بردارد، دمساز گنهکاران است. نه راه راست برای حرکت پیش می گیرد و نه از پیشوایی راهنما پیروی می نماید.


صفات الغافلین

در صفت غفلت زدگان

منها: حَتَّى إِذَا کشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِیَتِهِمْ وَ اسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلَابِیبِ غَفْلَتِهِمُ اسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اسْتَدْبَرُوا مُقْبِلًا فَلَمْ یَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَکوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لَا بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ .

 از جمله سخنان آن حضرت است: تا آنگاه که خداوند توانا از روی جزای گناه آنان پرده بردارد، و آنان را از حجاب های غفلتشان بیرون بیاورد.  در این هنگام است که با اموری رویاروی شوند که پشت به آن ها داشتند، و پشت گردانند به آنچه که رو به آن ها کرده بودند.  غفلت زدگان از آنچه که به عنوان مطلوب دریافته بودند، سودی نبردند و از آن امور که خود را نیازمند آن ها می دانستند به نفعی نرسیدند. 


إِنِّی أُحَذِّرُکمْ وَ نَفْسِی هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ فَلْیَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَک جَدَداً وَاضِحاً یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهَاوِی وَ الضَّلَالَ فِی الْمَغَاوِی وَ لَا یُعِینُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِی حَقٍّ أَوْ تَحْرِیفٍ فِی نُطْقٍ أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ.

من خودم را و شما را از موقعیت غفلت زدگی برحذر می دارم.  پس هر کس برای خود به وسیله خویشتن منتفع گردد.  جز این نیست که انسان بینا کسی است که بشنود و در آن بیندیشد، و نظر کند و بینا شود و از تجارب دنیا بهره گیرد.  سپس در راه است و روشن حرکت کند و از سقوط در سیه چال ها، و از گمراهی در کژراهه ها بپرهیزد.  و گمگشتگان وادی معصیت را به وسیله کجروی در مسیر حق، یا تحریف و اخلال در گفتار، یا به وسیله ترس و هراس در صدق و صفا بر ضرر خود کمک نکند. 

عظة الناس

پند مردم  


فَأَفِقْ أَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکرَتِک وَ اسْتَیْقِظْ مِنْ غَفْلَتِک وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِک وَ أَنْعِمِ الْفِکرَ فِیمَا جَاءَک عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ (صلى الله علیه وآله) مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَلِک إِلَى غَیْرِهِ .

پس بیدار شو ای شنونده و به خود آی از آن مستی که تو را از تو ربوده و از غفلتی که تو را در خود فرو برده است.  و از شتاب و حرص و آز در امور دنیوی (بیش از نیازهای ضروری) کم کن، و خوب بیندیش در آنچه که با زبان پیامبر امی (صلی الله علیه و آله)به تو رسیده است، اموری که چاره و گریز از آنها امکان پذیر نیست.  مخالف باش با هر کسی که مخالفت کند با آنچه که از پیامبر به تو رسیده و روی به بیگانه دارد. 


وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِیَ لِنَفْسِهِ وَ ضَعْ فَخْرَک وَ احْطُطْ کبْرَک وَ اذْکرْ قَبْرَک فَإِنَّ عَلَیْهِ مَمَرَّک وَ کمَا تَدِینُ تُدَانُ وَ کمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ وَ مَا قَدَّمْتَ الْیَوْمَ تَقْدَمُ عَلَیْهِ غَداً فَامْهَدْ لِقَدَمِک وَ قَدِّمْ لِیَوْمِک فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ وَ الْجِدَّ الْجِدَّ أَیُّهَا الْغَافِلُ وَ لا یُنَبِّئُک مِثْلُ خَبِیرٍ.

او را رها کن تا روزگار خود را با آنچه که برای خود پسندیده است، سپری کند.  فخر و مباهات را بگذار و کبرت را ساقط نما.  گوری را (که آخرین منزلگه حیات طبیعی تو است) به یاد بیاور، زیرا که بالاخره گذارت به همان خاک تیره خواهد افتاد.  و همانگونه که دیگران را جزا داده ای، مجازات کارهای خود را خواهی دید.  همان را درو خواهی کرد که کشته ای.  با آنچه امروز برای آینده اندوخته ای، رویاروی خواهی گشت.  برای گامی که خواهی برداشت، راه هموار کن و توشه برای آن روز که به انتظارت است، از پیش بفرست.  این شنونده، برحذر باش و برحذر باش ای غوطه ور در غفلت، بکوش و بکوش.  (و هیچ کس تو را مانند خداوند خبیر و آگاه، مطلع از حقایق نخواهد ساخت.)


إِنَّ مِنْ عَزَائِمِ اللَّهِ فِی الذِّکرِ الْحَکیمِ الَّتِی عَلَیْهَا یُثِیبُ وَ یُعَاقِبُ وَ لَهَا یَرْضَى وَ یَسْخَطُ أَنَّهُ لَا یَنْفَعُ عَبْداً وَ إِنْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ أَخْلَصَ فِعْلَهُ أَنْ یَخْرُجَ مِنَ الدُّنْیَا لَاقِیاً رَبَّهُ بِخَصْلَةٍ مِنْ هَذِهِ الْخِصَالِ لَمْ یَتُبْ مِنْهَا أَنْ یُشْرِک بِاللَّهِ فِیمَا افْتَرَضَ عَلَیْهِ مِنْ عِبَادَتِهِ أَوْ یَشْفِیَ غَیْظَهُ بِهَلَاک نَفْسٍ أَوْ یَعُرَّ بِأَمْرٍ فَعَلَهُ غَیْرُهُ أَوْ یَسْتَنْجِحَ حَاجَةً إِلَى النَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَةٍ فِی دِینِهِ .

از حتمی ترین دستورات خداوندی در قرآن حکیم که بر مبنای آن ها پاداش می دهد و عذاب می کند و ملاک رضایت و خشنودی او است اینست:  هیچ بنده ای اگر چه خویشتن را به تلاش وادارد و عمل خود را خالص نماید، سودی نخواهد داشت اگر از این دنیا برون رود و خدای خود را با یکی از خصلتهای ذیل که از آن ها توبه نکرده است دیدار نماید:  شرک به خدا بورزد در آن عبادات که خدا برای او مقرر فرموده است.  تسکین (تشفی) پیدا کند و غضب خود را بخواباند با کشتن نفسی.  عیب کسی را به خاطر کاری که انجام داده است، بر زبان راند.  یا با بدعتی که در دینش گذارد، برآورده شدن حاجتی را از مردم بخواهد


أَوْ یَلْقَى النَّاسَ بِوَجْهَیْنِ أَوْ یَمْشِیَ فِیهِمْ بِلِسَانَیْنِ اعْقِلْ ذَلِک فَإِنَّ الْمِثْلَ دَلِیلٌ عَلَى شِبْهِهِ إِنَّ الْبَهَائِمَ هَمُّهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ السِّبَاعَ هَمُّهَا الْعُدْوَانُ عَلَى غَیْرِهَا وَ إِنَّ النِّسَاءَ هَمُّهُنَّ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ الْفَسَادُ فِیهَا إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُسْتَکینُونَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ مُشْفِقُونَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ خَائِفُونَ

با دورویی با مردم ارتباط برقرر می نماید. در میان مردم با دو زبان رفتار می کند. تعقل کن این پند را، زیرا هر مثلی، دلیل است برای مثل و شبیه خود،همت و هدف چهارپایان سیر کردن شکم است. و قطعی است که هدف جدی درندگان دشمنی با غیر خویشتن. همت و کوشش زنان آراستن زندگی دنیوی و فساد در آن است. مردم با ایمان، فروتن و متواضعند. مردم با ایمان خوف و رجا درباره خدا دارند. مردم با ایمان از خداوند بیمناکند... 

۱۶ آبان ۹۹ ، ۰۰:۵۴
R_A Zeytun

اون حرفی که زده بودم، فکر کنم ببینم که جدول برنامه‌ریزی خودم رو اینجا با شما به اشتراک بگذارم، به این نتیجه رسیدم که تصویرِ جدولِ خودم رو نگذارم ولی فایل خامِ جدول رو بگذارم شاید بدرد کسی خورد.


حدثنا أبی رضی الله عنه قال حدثنا سعد بن عبد الله عن یعقوب بن یزید عن محمد بن أبی عمیر عن غیر واحد عن أبی عبد الله ع قال السبت لنا و الأحد لشیعتنا و الإثنین لأعدائنا و الثلاثاء لبنی أمیة و الأربعاء یوم شرب الدواء و الخمیس تقضى فیه الحوائج و الجمعة للتنظف و التطیب و هو عید المسلمین و هو أفضل من الفطر و الأضحى و یوم الغدیر أفضل الأعیاد و هو ثامن عشر من ذی الحجة و کان یوم الجمعة و یخرج قائمنا أهل البیت یوم الجمعة و یقوم القیامة یوم الجمعة و ما من عمل یوم الجمعة أفضل من الصلاة على محمد و آله. (شیخ صدوق، الخصال، احمد فهری، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۲،ص۳۹۴، باب، ما جاء فی یوم السبت …ح۱۰۱).


حدیث بالا در خصوص برنامه‌ریزی یک هفته هست که امام صادق ع فرمودند:

شنبه برای ما (ائمه)

یکشنبه برای شیعیان ما

دوشنبه برای دشمن‌شناسی

سه‌شنبه برای بنی‌امیه شناسی

چهارشنبه وقت نوشیدن دارو

پنجشنبه وقتی است که حاجت‌ها برآورده می‌شود

جمعه برای پاکیزه شدن و عطر زدن و آن عید مسلمانان است بهترین عیدها روز غدیر است که هیجدهم ماه ذى الحجه بوده [و اولین عید غدیر] با جمعه مصادف بود و قائم ما جمعه ظهور می‌کند و رستاخیز در جمعه بپا خواهد شد و هیچ کارى در جمعه بهتر از درود فرستادن بر محمد و آل او نیست.


فایل‌ها:

۰۹ مهر ۹۹ ، ۱۱:۵۹
R_A Zeytun

دلتنگ مشهدیم و پریشان کربلا...💔

 پ.ن:

یا مَلجَاَ کُلِّ مَطرُود

ای پناه هر طرد شده

(دعای جوشن کبیر)


پ.ن:

بین عکس‌هایی که تو حرم امام رضا ع، گرفتم و تو وبلاگ گذاشتم، این عکس اول پست و عکس پایین رو خیلی دوست دارم(البته مطمئن نیستم عکس پایینی رو گذاشته بوده باشم)

علی‌ای‌حال نه تنها داریم با حسین حسین پیر میشویم و من هنوز کربلا نرفتم، بلکه مشهد هم از ما گرفتند و بویِ تعفنِ این «آبِ بینیِ بز» بیشتر از همیشه غیر قابل تحمل شده برام.

«یا عَلِىُّ یا عَظیمُ»

«یا رادَّ ما قَدْ فاتَ» حرم‌ها رو حداقل بهم برگردون

«یا اَجْوَدَ الاْجْوَدینَ یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ» دلتنگیِ باب الجواد رو به کی بگیم؟

«یا مَنْ لا تُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ» اون همه آرزوهامون چی میشه؟

«یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ» خنده‌هایی که از ته دل‌های بعضی‌هامون رفته رو چیکارش کنیم؟

«یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ یا مُنْتَقِمُ» داغ‌هایی که تو دلمون مونده و انتقام‌هاشون گرفته نشده رو چجوری آروم کنیم؟

«یا راحِمَ الْعَبَراتِ» ای رحم کننده بر اشک‌ها، با دل‌های گرفته‌مون چیکار کنیم؟

«یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ» درسته به اندازه‌ی یعقوب نبودیم ولی یوسف رو هم ندیدیم...؛ یوسف‌مون رو بهم بر می‌گردونی...؟

(دعای مشلول)



پ.ن:

چند وقت پیش داشتم یه سخنرانی گوش میدادم در مورد شرح زیارت جامعه کبیره، عبارتی که حاج‌آقای مهدوی گفتند نقل به مضمون این بود که بعضی وقت‌ها صفتی که خدا برای خودش تو قرآن معرفی می‌کنه یه جورایی، بیانگرِ اسمِ مضمون به اون صفت هست (برای روشن تر شدن بگم که مثلا گفته میشه حضرت عباس ع به کلمه‌ی برادر، ارزش و اعتبار و معنی بخشید و اگه بخواید لفظِ برادر رو تعریف کنید ذهن به توصیفِ حضرت عباس ع می‌پردازه) اشاره کردند به آیه‌ی زیر که می‌گفتند اینجا با وجودِ اینکه از نظرِ دستورِ ادبیات خیلی از مفسرین، علی رو صفت گرفتند و اون «انه» رو یه معنی ضمیر گرفتند، ولی همون اسمِ امام علی ع هست که بیانگرِ اون صفتی هست که خدا داره؛ به نظرم این نکته از قرآن و این آیه، خیلی قشنگ بود:

الزخرف

وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ

ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﻪ او ﺩﺭ ﺍمِّ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ [ ﻛﻪ ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺍﺳﺖ ] ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(٤)

۲۷ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۲۸
R_A Zeytun


یه جا می‌خوندم که نوشته بود، آرزوی مرگ کردن، چیز خوبی نیست و حتی اینکه دعا کنید زودتر شهید بشید و از این جور صحبتا با اینکه نفسِ موضوع و شهید شدن مسئله‌ی دینیِ خوبی هست ولی خب در کل چیزِ خوبی نیست، اونجا که امکانِ نقد نوشتن نداشت ولی اینجا، دعوتتون می‌کنم به بخش‌هایی از دعای مکارم الاخلاق از امام سجاد ع:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِی بِهُدًی صَالِحٍ لَا أسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِیقَه حَقٍّ لَا أزِیغُ عَنْهَا، وَ نِیه رُشْدٍ لَا أشُک فِیهَا، وَ عَمِّرْنِی مَا کانَ عُمْرِی بِذْلَه فِی طَاعَتِک، فَإِذَا کانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلشَّیطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیک قَبْلَ أنْ یسْبِقَ مَقْتُک إِلَی، أوْ یسْتَحْکمَ غَضَبُک عَلَی

بارخدایا.... مرا تا وقتی زنده بدار که عمرم در طاعت تو به کار رود و چون بخواهد عمرم چراگاه شیطان شود، جانم را بستان قبل از آن که دشمنیت به من رو کند، یا خشمت بر من مستحکم شود.


در کل به قول سعدیِ جان باید بگم که:

چشمی که جمالِ تو ندیده‌ست، چه دیده‌ست...؟

می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت

اللهم عجل لولیک الفرج

پ.ن:

نوشته بود، اگر زمین جایِ ماندن بود، هیچگاه پرواز کشف نمی‌شد!


۱۳ شهریور ۹۹ ، ۱۹:۱۲
R_A Zeytun

گاهی انسان روی اصول استدلالی مطلبی می‌فهمد اما چون به آن تن نداده‌است، از او کاری ساخته نیست.

سلسله اموری هست به نام‌های تصور، تصدیق، جزم، مظنه، وهم و مانند این‌ها که شعبه‌های اندیشه عقل نظری هستند و با این بخش یک سلسله از امور علمی تأمین می‌شوند. بخش دیگری از امور نیز هست به نام‌های نیت، اراده، عزم، تصمیم و خلوص که مربوط به انگیزه‌های عقلی عملی است و برای تحقق انگیزه عقل عملی گرچه جزم نظری لازم است، ولی کافی نیست.

علم حصولی هر چند نور است؛ لیکن در برابر شهود قلبی، ظلمت است، زیرا مفهوم، هماره حجاب چهره مصداق است و اثر از آن مصداق خارجی، یعنی معلوم است نه مفهوم ذهنی؛ یعنی علم و روح عالم تا از علم هجرت نکند و به معلوم نرسد، همواره از ورای حجاب سخن می‌گوید و از پشت پرده ندا دریافت می‌کند و مادامی که گفتمانِ عالم و معلوم بدون حجاب و حضوری نباشد، اتحاد عاقل و معقول رخ نمی‌دهد، زیرا مفهوم لایق آن نیست که با روح ملکوتی متحّد گردد، چنان‌که اتّحاد روح مجرّد با مفهوم ذهنی (بر فرض امکان) اثربخش نخواهد بود، بلکه روح مجرد را بی‌اثر می‌کند، زیرا «حکم اَحَد المتّحدین ینسحب إلی الاخر»، آن‌گاه فرسودگی دامن‌گیر روح مجرّد می‌شود... .

علم صائب و عمل صالح، لازمه شاگردی انسان معصوم

علوم حوزه و دانشگاه ممکن است ما را در حوزه حکمت نظری قوی کنند اما تا اراده و عزم عمل صالح نباشد، انسان نمی‌تواند خود را شاگرد امام معصوم بداند... .

همت حسینی

...وقتی نبیّ اکرم از دنیا رفت، ایشان یک نوجوان هشت، نه ساله بود. وقتی امیرالمومنین به شهادت رسید، ایشان یک جوان سی و هفت، هشت ساله بود. در دوران امیرالمومنین هم که دوران آزمایش و تلاش و کار بود، این مایه مستعد، زیردست آن پدر، مرتّب ورز خورده بود و قوی، درخشان و تابناک شده بود.

اگر همّت یک انسان مثل همّت ما باشد، خواهد گفت که همین مقدار بس است؛ همین خوب است و با همین خدا را ملاقات کنیم. همّت حسینی این نیست. در دوران حیات مبارک برادرش، که ایشان ماموم آن بزرگوار و امام حسن ع، امام بود، ایشان همان حرکت عظیم را ادامه داد. باز همین طور پیشرفت و انجام وظایف در کنار برادر و اطاعت مطلق از امام زمان است. همه اینها درجه و تعالی است. لحظه‌لحظه‌هایش را حساب کنید. بعد در مقابل شهادت برادر قرار گرفت. بعد از آن هم زندگی مبارک این بزرگوار، ده سال ادامه پیدا کرده است- از وقت شهادت امام حسن ع تا هنگام شهادت امام حسین ع، حدود ده سال و اندکی است- شما ببینید امام حسین ع، در این ده سال قبل از عاشورا چه می‌کرد.

آن عبادت و تضرّع، آن توسّل و اعتکاف در حرم پیغمبر و آن ریاضت معنوی و روحانی، یک طرف قضیه است. از طرف دیگر تلاش آن بزرگوار در نشر علم و معارف و مبارزه با تحریف است....لحظه‌ای نباید متوقّف شد. باید دائم در حال پیشرفت بود... .


پ.ن:

امروز تمام دشت، ع.ل.ی ا.ک.ب.ر شد...

پ.ن:

طبق نقل‌هایی که هست، امام سجاد ع در ماجرای کربلا، ۲۲ تا ۲۴ سال سن داشتند.

این یک درس بزرگ برای من هست که یادم بمونه, امام معصوم ع همچون مصائبی رو درک کردند و برخوردشون چی بوده ولی من به خاطر کمتر از یک هزارمِ اون اتفاقات چه برخوردی داشتم.

پ.ن:

نقل هست که تو اون مجلس پیش ابن زیاد وقتی دستور داد که امام سجاد ع رو بکشتند، امام سجاد ع خطاب به ابن زیاد گفتند:

مرا از مرگ می‌ترسانید، ندانستی که کشته شدن ما را عادت است و شهید شدن ما را کرامت؟

از این نمونه صحبت‌ها زیاد بعد از ماجرای کربلا اتفاق افتاده و چه با شکوه صحبت می‌کنند، این خاندانِ رسول اکرم ص و فرزندان علی ع و فاطمه س

حقیقتا مداح‌ها و سخنران‌هایی که این بخش از حماسه‌ها رو نقل نمی‌کنند و صرفا دنبالِ نشون دادنِ مصائب هستند، به نظرِ من، دارند در حقِ ماجرا، جفا می‌کنند.

پ.ن:

«شهید محمدحسین محمدخانی» از شهدای مدافع حرم که به ایشون لقب‌های «مالک اشتر» و «همت مقاومت» و «عمار حلب» دادند و سردار سلیمانی (😢) در موردِ ایشون گفته بود:«من همّت خودم را با این شهید در منطقه پیدا کردم.» یک خاطره‌ای هست که گفته می‌شه:

به حاج آقا آیت اللهی از علمای بزرگ یزد گفته بود: «دعا کنید شهادت نصیب و روزی‌مان بشود». حاج آقا گفته بودند از خدا می خواهم که مثل حبیب‌بن‌مظاهر شوید و محمدحسین پاسخ داده بود:

لذتی که علی اکبر سید الشهدا از شهادت برد، هرگز حبیب نبرد...

طبق نقلی که نسبت به بقیه معتبرتر هست سن علی اکبر ع در هنگام شهادتشون از ۲۳ تا ۲۸ نقل شده که تا اونجا که من خوندم، اعتبارِ ۲۸ سالگی دقیق‌تر هست. با این حساب هنوز وقت دارم که دعا کنم مثل علی اکبر ع، ع_ل_ی_ا_ک_ب_ر ها بشم و شهادت نصیبم بشه و صد البته شما هم هنوز وقت دارید که منت سرِ من بذارید و برای من دعا کنید که شهید بشم.

پ.ن:

حضرت عباس ع هم به نقل مقتل «نفس المهموم» نوشته‌ی محدث قمی که برخی از نوشته‌های این پست رو از این مقتل نوشتم، ۳۴ سال داشتند.

۰۹ شهریور ۹۹ ، ۱۹:۳۷
R_A Zeytun
۱۷ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۰۹
R_A Zeytun

قسـماً بتُـربِ نِعـالِه فَـمَحاجِری

أبَـداً بِـغَــیرِ غُــبــارِه لا تُـکحَـلُ

قسم به خاک پای او هیچ گاه چشمانم را

به غیر از غبار قدمش سرمه نکشم

من القصیدة اللّامیة لابن أبی الحدید المعتزلی (المتوفی ۶۵۶ هـ.ق) فی مدح أمیرالمؤمنین علیه السلام


پ.ن:


متن خطبه غدیر

حدیث امام رضا ع در مورد اهمیت اطعام در روز غدیر

حدیث مفاخره خانم فاطمه زهرا س با امیرالمومنین علی ع 

بیعت کردیم آنچه دیدیم بازگوییم، سینه به سینه، نسل به نسل تا قیام قیامت


پ.ن:

به نظرم تو دنیای واقعی، هر کی باید یه نفر رو داشته باشه که اینجوری براش دعا کنه (خدا دعاکننده و خانواده‌شون رو حفظ کنه و خیر دنیا و آخرت رو نصیب‌شون کنه):

۱۱ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۵۱
R_A Zeytun


«أَنْتَ الَّذِی سَتَرْتَ»

«بازگشت من به سوی تو خواهد بود»

(این تصویر رو از سایت نورنگ گرفتم)

پ.ن:

دیروز صبح رمان «کمی دیرتر» رو شروع کردم و دیشب حدود ساعت 3 و نیم تموم کردم.

بعدش دیدم اگه بخوابم، احتمالا برای نماز صبح بیدار نمی‌شم، برای همین تا اذان صبح بیدار موندم و یه خرده هم برای احتیاط اینکه اومده که «روزی رو خدا بین الطلوعین تقسیم می‌کنه»، بیدار موندم و بعد رفتم خوابیدم.

تو طول مدت بیداری و حتی یه خرده هم تو خواب، ذهنم مشغول بود که اگه یهو اون موقع که کارهای برنامه‌ی جامع تموم شد و اقبال با من و دوستام یار بود و به مرحله‌ی اجرا رسید، اگه اسد نامی پیدا بشه و بگه، الان وقت‌ش هست و بیا، واقعا میرم یا نه

الان که مثلا تو دوران جوونی هستم، شاید این ویژگی‌هایِ مثبتِ عدمِ تعلق و وابستگی‌های جدی وجود داشته باشه، نکته‌ی اساسی و مهمی که وجود داره اینه که من به اندازه‌ی ظرفیتی که داشتم، کار برای ارائه دادن به جامعه‌ی آخرالزمانی و مهدوی و تمدن اسلامی، ارائه ندادم و این یعنی کلا دستم خالی هست، از اون طرف هم این هست که اگه مثلا به اون سن پختگی (برای تاکید بگم که پختگی رو به معنی کمال در نظر نمیگیرم) هم برسم، احتمالا انقدر تعلق و وابستگی دارم که نمیشه گفت راحت همه‌چیز رو بذارم کنار و همراه بشم، البته ترجیح خودم دوران جوونی هست.

اساسا همیشه از ذکر «لا اله الا الله» که اگه یه خرده عرفان اسلامی خونده باشید، منجر به کنار زدن حجاب ظلمانی و نورانی میشه، می‌ترسیدم، چون که ته دلم بیخیال شدن از بعضی چیزها رو راضی نیستم و این مسئله یعنی انقدری که باید به شناخت خودم نرسیدم و اصلا خدایا خودت ما رو درست کن و این صحبت‌ها



«وَ اِلَیْکَ مَرَدّی»

«و بازگشت من به سوی تو خواهد بود»

پ.ن:

تو دعای عرفه‌تون امیدوارم من رو یادتون بمونه

همونطور که اکثریت قریب به اتفاق‌تون رو من یا با اسم اکانت یا با منطقه‌ی جغرافیا، تو دعاهام ذکر میکنم!

مشهد، تبریز، گیلان، شیراز، تهران، کرمانشاه، کرج، همدان، شمیران، اونی که خراسان شمالی درس می‌خوند ولی محل زندگی‌ش جای دیگه‌ای هست، بابل، لبنان، هم‌دانشگاهی، قم و بقیه که جغرافیا‌شون رو نمیدونم یا به دلیلی ذکر نکردم!


۰۹ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۳۵
R_A Zeytun