حدیث مفاخره خانم فاطمه زهرا س با امیرالمومنین علی ع
مفاخره در لغت به معنی غالب شدن در فخر، اظهار بزرگی کردن و به خود بالیدن و ... هست که در زمان جاهلیت قبل از اسلام این کارها انجام میشد، اکثر این فخر عرب ها هم بر مبنای رفتارهای غیر انسانی و جاهلی خودشون بود.
بعد از اسلام این مفاخره با یک سری تغییرات موند، که اگر قرار هست افتخاری گفته بشه اول باید مورد تایید اسلام باشه و دوم اینکه اینا رو نه از توانایی خودتون بلکه از لطف خدا باید بدونید.
یعنی معنی درست اسلامی مفاخره میشه:{وَأَمّا بِنِعْمَهِ رَبّکَ فَحَدّثْ} بیان نمودن نعمتهای الهی است که از جانب خداوند متعال به بنده خود اعطاء شده است و باید عاری از هرگونه تفاخر مادی و دنیوی و به دور از هر نوع ریا و سمعه و عجب و… باشد.
به طور خلاصه بخوام بگم متنی که در ادامه میخونیم، مفاخره(مناظره!)ی خانم حضرت زهرا س با امیرالمومنین مولامون امام علی ع هست که یه بحثی شده بود بین این دو بزرگوار(البته بحثی که میگم منظور آموزش دادن به ما بوده تا در تاریخ این گفته ها ثبت بشند و به ما برسند، من این جوری برداشت میکنم) که پیامبر ص امیرالمومنین ع رو بیشتر دوست دارند یا خانم فاطمه زهرا س و بعدش ادلهای برای هم میارند که این منطق رو برای هم دیگه ثابت کنند، بحث یه خرده جدی تر میشه و این دو بزگوار پیش پیامبر میروند و اونجا بقیه ی ماجرا و گفت و گو ها اتفاق میافته، به نظرم خالی از لطف نیست بخونیم:
(من متن رو از نرمافزار جامع الاحادیث گرفتم و تقریبا ترجمه از خودم هست ولی میتونید تو سایتهای مجمع جهانی شیعه شناسی و پایگاه تحلیلی خبری ندای اصفهان و مدرسه علمیه رضویه (موسسه جامعه الرضویه) هم این حدیث و ترجمهی اختصاصی اون سایتها رو ببینید)
منبع:کتاب «الفضائل» تألیف «شاذان بن جبرئیل قمی»
رُوِیَ أَنَّهُ جَاءَ فِی الْخَبَرِ أَنَّ الْإِمَامَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ هُوَ وَ زَوْجَتُهُ فَاطِمَةُ ع یَأْکُلَانِ تَمْراً فِی الصَّحْرَاءِ إِذْ تَدَاعَیَا بَیْنَهُمَا بِالْکَلَامِ فَقَالَ عَلِیٌّ ع یَا فَاطِمَةُ إِنَّ النَّبِیَّ ص یُحِبُّنِی أَکْثَرَ مِنْکِ فَقَالَتْ وَا عَجَبَا مِنْکَ یُحِبُّکَ أَکْثَرَ مِنِّی وَ أَنَا ثَمَرَةُ فُؤَادِهِ وَ عُضْوٌ مِنْ أَعْضَائِهِ وَ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهِ وَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ غَیْرِی
روزی امیرالمومنین علی (ع) همراه حضرت فاطمه (س) به صحرا رفتند و در آنجا در حال تناول خرما بودند که امیرالمومنین علی (ع) به شوخی فرمودند: یا فاطمه! به درستی که پیامبر اکرم (ص) مرا از تو بیشتر دوست دارد!
حضرت فاطمه(س) فرمودند: یا علی از تو تعجب می کنم! تو را از من بیشتر دوست دارد؟! و حال آنکه من میوه قلب رسول الله و عضوی از اعضای او و تکه ای از بدن آن حضرتم و من تنها فرزند پیامبر اکرم (ص) هستم.
فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّ ع یَا فَاطِمَةُ إِنْ لَمْ تُصَدِّقِینِی فَامْضِی بِنَا إِلَى أَبِیکِ مُحَمَّدٍ ص قَالَ فَمَضَیْنَا إِلَى حَضْرَتِهِ ص فَتَقَدَّمَتْ وَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص أَیُّنَا أَحَبُّ إِلَیْکَ أَنَا أَمْ عَلِیٌّ ع قَالَ النَّبِیُّ ص أَنْتَ أَحَبُّ إِلَیَّ وَ عَلِیٌّ أَعَزُّ عَلَیَّ مِنْکَ
امیرالمومنین علی(ع) به حضرت فاطمه (س) فرمودند: ای فاطمه اگر از من قبول نمی کنی برویم خدمت پدرت رسول اکرم (ص).
امیرالمومنین (ع) می فرمایند ما به نزد پیامبر اکرم (ص) رفتیم و
فاطمه (س) خود را مقدم نمود و فرمود:
ای رسول خدا (ص) آیا من در نزد شما محبوب ترم یا علی؟
پیامبر اکرم فرمودند:
تو پیش من محبوب تری و امیرالمومنین علی (ع) در نزد من عزیزتر است.
فَعِنْدَهَا قَالَ سَیِّدُنَا وَ مَوْلَانَا الْإِمَامُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ أَنَا وَلَدُ فَاطِمَةَ ذَاتِ التُّقَى قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ خَدِیجَةَ الْکُبْرَى
در این هنگام سید و مولای متقیان امیرالمومنین (ع) به حضرت زهرا (س) فرمودند:
آیا نمی دانی که من فرزند فاطمه ای هستم که وجودش تقوای محض بود.
خانم فاطمه زهرا (س) فرمودند:
و من نیز فرزند خدیجه کبری هستم…
قَالَ عَلِیٌّ ع وَ أَنَا ابْنُ الصَّفَا قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا ابْنَةُ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى
علی علیه السلام:
من پسر کسی هستم که صفا را بنا گذاشت.
فاطمه سلام الله:
من دختر کسی هستم که او را سدره المنتهی بردند.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا فَخْرُ الْوَرَى قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ دَنا فَتَدَلَّى وَ کَانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى
علی علیه السلام:
من آنم که بلندی پرچم اسلام به دست من بوده.
فاطمه سلام الله:
من دختر کسی هستم که تا مقام دنی فتدلی رفت و به مقام قرب قاب قوسین او ادنی رسید.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا وَلَدُ الْمُحْصَنَاتِ قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا بِنْتُ الصَّالِحَاتِ وَ الْمُؤْمِنَاتِ
علی علیه السلام:
من پسر محصنات زنان هستم.
فاطمه سلام الله:
من دختر صالحات زنان هستم.
قَالَ عَلِیٌّ خَادِمِی جَبْرَئِیلُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا خَاطَبَنِی فِی السَّمَاءِ رَاحِیلُ وَ خَدَمَتْنِی الْمَلَائِکَةُ جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ
علی علیه السلام:
من کسی هستم که جبرئیل خدمت من کرده است.
فاطمه سلام الله:
من کسی هستم فرشته راحیل با من سخن گفت و ملائکه بر خدمت من برخاستند.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا وُلِدْتُ فِی الْمَحَلِّ الْبَعِیدِ الْمُرْتَقَى قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا زُوِّجْتُ فِی الرَّفِیعِ الْأَعْلَى وَ کَانَ مَلَاکِی فِی السَّمَاءِ
علی علیه السلام:
من کسی هستم که در محل ارتقا یافته متولد شدم.
فاطمه سلام الله:
من کسی هستم که ازدواجم در رفیع اعلی و در آسمان بود.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا حَامِلُ اللِّوَاءِ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ مَنْ عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ
علی علیه السلام:
من آنم که همیشه پرچم فتح و پیروزی به دست من بوده.
فاطمه سلام الله:
من دختر کسی هستم که به آسمان عروج کرد.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ
علی علیه السلام:
من پسر صالح مومنین هستم
فاطمه سلام الله:
من دختر خاتم نبیین هستم
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا الضَّارِبُ عَلَى التَّنْزِیلِ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا صَاحِبَةُ التَّأْوِیلِ
علی علیه السلام:
من مجری تاویل (قرآن) هستم.
فاطمه سلام الله:
من سپر حفظ کننده تاویل (قرآنم) هستم.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سِینِینَ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا الشَّجَرَةُ الَّتِی تُخْرِجُ أُکُلَهَا أَعْنِی الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ع
علی علیه السلام:
من آن درختی هستم که از طور سینین خارج شد.(اشاره به آن درختی که خداوند به واسطهی آن با حضرت موسی ع صحبت کرد)
فاطمه سلام الله:
من آن شجره (نسلی) هستم که حسن ع و حسین ع از آن به وجود آمد.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنُ الْحَکِیمُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ النَّبِیِّ ص الْکَرِیمِ
علی علیه السلام:
من مثانی(جایی دیدم نوشته بود از نام های دیگر قرآن است) و قرآن کریم هستم.
فاطمه سلام الله:
من دختر نبی کریم هستم
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا النَّبَأُ الْعَظِیمُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ الصَّادِقِ الْأَمِینِ
علی علیه السلام:
من نباء عظیم روز قیامت هستم.
فاطمه سلام الله:
من دختر راستگوترین و امین ترین خلق خدایم.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا الْحَبْلُ الْمَتِینُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ خَیْرِ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ
علی علیه السلام:
من ریسمان محکم وسیله الهی هستم.
فاطمه سلام الله:
من دختر بهترین خلق هستم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا لَیْثُ الْحُرُوبِ قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا مَنْ یَغْفِرُ اللَّهُ بِهِ الذُّنُوبَ
علی علیه السلام:
من شیردرنده(همان معنی اسد)جنگها هستم
فاطمه سلام الله:
من کسی هستم که بخاطر او خدا گناهان را میآمرزید.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا الْمُتَصَدَّقُ بِالْخَاتَمِ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ سَیِّدِ الْعَالَمِ
علی علیه السلام:
من تصدیق کنندهی خاتم هستم(در بعضی از ترجمهها دیدم که خاتم را نگین انگشتری ترجمه کردند و اشاره به دادن انگشتر در نماز کردند)
فاطمه سلام الله:
من دختر بزرگوارترین فرد عالمم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا سَیِّدُ بَنِی هَاشِمٍ قَالَتْ أَنَا ابْنَةُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى
علی علیه السلام:
من بزرگ بنی هاشم هستم
فاطمه سلام الله:
من دختر محمد مصطفی (ص) هستم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا الْإِمَامُ الْمُرْتَضَى قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا ابْنَةُ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ
علی علیه السلام:
من امام مرتضی هستم(مرتضی: پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته)
فاطمه سلام الله:
من دختر سیدمرسلین هستم
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا ابْنَةُ النَّبِیِّ الْعَرَبِیِّ
علی علیه السلام:
من سید اوصیا هستم
فاطمه سلام الله:
من دختر پیغمبر عربی هستم.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا الشُّجَاعُ الْکَمِیُّ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ أَحْمَدَ النَّبِیِّ ص
علی علیه السلام:
من دلاور مسلح(کمی) شجاع هستم
فاطمه سلام الله:
من دختر نبی برگزیده هستم
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا الْمُبْطِلُ الْأَرْوَع قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا الشَّفِیعُ الْمُشَفَّعُ
علی علیه السلام:
من مبطل غایت شگفتی از حسن و کمال در برابر مردم(الاروع) هستم(ترجمهی دقیقتر بیت"نرخ یوسف شکند وقتی به بازار آید" است)
فاطمه سلام الله:
من کسی هستم که شفاعت میکند(الشَّفِیعُ) و شفاعت او مورد قبول است(الْمُشَفَّعُ)
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا ابْنَةُ مُحَمَّدٍ الْمُخْتَارِ
علی علیه السلام:
من تقسیم کننده بهشت و دوزخم
فاطمه سلام الله:
من دختر محمد که اختیار به او داده شده است، هستم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا قَاتِلُ الْجَانِّ قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا ابْنَةُ رَسُولِ الْمَلِکِ الدَّیَّانِ
علی علیه السلام:
من کشنده بد اندیشان هستم
فاطمه سلام الله:
من دختر آن پیغمبر رحمه للعالمینم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا خِیَرَةِ الرَّحْمَنِ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا خِیَرَةُ النِّسْوَانِ
علی علیه السلام:
من بهترینِ بخشاینده هستم
فاطمه سلام الله:
من بهترینِ زنان هستم
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا مُکَلَّمُ أَصْحَابِ الرقیم قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ مَنْ أُرْسِلَ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ بِهِمْ رَءُوفُ رَحِیمُ
علی علیه السلام:
من آنم که با اصحاب کهف و رقیم سخن گفت
فاطمه سلام الله:
من دختر کسی هستم که رحمت برای مومنان است و با آنها رئوف و مهربان است
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا الَّذِی جَعَلَ اللَّهُ نَفْسِی نَفْسَ مُحَمَّدٍ ص حَیْثُ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ الْعَزِیزِ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا الَّذِی قَالَ فِی أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ
علی علیه السلام:
من آنم که محمد(ص) مرا چون جان خود شمرد همانطور که در کتابش گفته شده، "أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ" (اشاره به آیهی مباهله)
فاطمه سلام الله:
من هم همانم که گفته شده و "أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ"
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَلَّمْتُ شِیعَتِی الْقُرْآنَ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا یُعْتِقُ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّنِی مِنَ النِّیرَانِ
علی علیه السلام:
من آنم که به شیعیانم قرآن را آموختم.
فاطمه سلام الله:
من آنم که هر که مرا دوست بدارد خداوند او را از آتش آزاد گرداند.
قَالَ أَنَا شِیعَتِی مِنْ عِلْمِی یَسْطُرُونَ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا مِنْ بَحْرِ عِلْمِی یَغْتَرِفُونَ
علی علیه السلام:
من آنم که شیعیانم دانشم را بهره میبرند و مینگارند.
فاطمه سلام الله:
و من آن دریای دانشم که شیعیان از آن پیمانه برمیدارند.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا الَّذِی اشْتَقَّ اللَّهُ تَعَالَى اسْمِی مِنْ اسْمِهِ فَهُوَ الْعَالِی وَ أَنَا عَلِیٌّ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا کَذَلِکَ فَهُوَ الْفَاطِرُ وَ أَنَا فَاطِمَةَ
علی علیه السلام:
من آنم که نامم از نام خدا علی اعلی مشتق شده و من علی هستم
فاطمه سلام الله:
و من نیز نامم از نام خدا گرفته شده است؛ پس او فاطر است و من فاطمه ام.
قَالَ عَلِیٌّ ع أَنَا حَیَاةُ الْعَارِفِینَ قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا مَسْلَکِ نَجَاةِ الرَّاغِبِینَ
علی علیه السلام:
من حیات عارفین هستم(سرچشمهی عارفان)
فاطمه سلام الله:
من راه نجات مشتاقان هستم.(مسلک را تنها راه نجات هم معنی کردند)
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا الْحَوَامِیمُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ الطَّوَاسِینِ
علی علیه السلام:
من حوامیم (جمع حم) قرآن هستم.
فاطمه سلام الله:
من دختر طواسین (طس) هستم
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا کَنْزُ الْغِنَى قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا الْکَلِمَةُ الْحُسْنَى
علی علیه السلام:
من گنج بی نیازی و کشتی نجات امتم.
فاطمه سلام الله:
من کلمه الحسنای الهی هستم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا بِی تَابَ اللَّهُ عَلَى آدَمَ فِی خَطِیئَتِهِ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا بِی قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَهُ
علی علیه السلام:
من آنم که بنام من آدم توبه کرد.
فاطمه سلام الله:
من آنم که توبه او بواسطه من قبول شد.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا کَسَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا أُشَارِکُکَ فِی الدَّعْوَى
علی علیه السلام:
من مانند کشتی نوحم که هرکس خود را به آن رساند، نجات یافت.
فاطمه سلام الله:
و من هم شریک در این ادعایت هستم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا طُوفَانُهُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا سَوْرَتُهُ
علی علیه السلام:
من طوفان آنم.
فاطمه سلام الله:
و من تکیهگاه نجات اویم.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا النَّسِیمُ الْمُرْسَلُ لِحِفْظِهِ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا مِنِّی أَنْهَارُ الْمَاءِ وَ اللَّبَنِ وَ الْخَمْرِ وَ الْعَسَلِ فِی الْجِنَانِ
علی علیه السلام:
و من آن نسیم فرستاده شده برای حفاظتش هستم.
فاطمه سلام الله:
و من جاریکننده نهرهای گوارای آب و شیر و شراب و عسل مصفای بهشتیام
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا الطُّورُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا الْکِتَابُ الْمَسْطُورُ
علی علیه السلام:
و من طور هستم.
فاطمه سلام الله:
و من کتاب مسطور هستم.(ترجمهی مسطور را نگاشته شده گفتند اما احتمالا معنی دیگری دارد)
قَالَ عَلِیٌ وَ أَنَا الرُّقِّ الْمَنْشُورُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ
علی علیه السلام:
و من صفحه گسترده شده (برای نگارش آن کتاب) هستم.
فاطمه سلام الله:
و من آن بیت معمور(خانه همواره آباد)م.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا السَّقْفُ الْمَرْفُوعُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا الْبَحْرُ الْمَسْجُورُ
علی علیه السلام:
و من آن سقف بلند برافراشتهام
فاطمه سلام الله:
و من آن دریای سرشار برافروختهام.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عِلْمِی مِنَ النَّبِیِّینَ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا ابْنَةُ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ
علی علیه السلام:
و من دانشم از دانش پیامبران است
فاطمه سلام الله:
و من دختر بزرگوارترین پیامبران از اولین و آخرین هستم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا الْبِئْرُ وَ الْقَصْرُ الْمَشِیدُ قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا مِنِّی شَبَّرُ وَ شَبِیرٌ
علی علیه السلام:
من چاه عمیق قرآن و کاخ برافراشته آنم
فاطمه سلام الله:
من آنم که مادر حسن و حسینم
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا بَعْدَ الرَّسُولِ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ قَالَتْ أَنَا الْبَرَّةُ الزَّکِیَّةُ
علی علیه السلام:
من آنم که بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم بهترین خلق خدایم.
فاطمه سلام الله:
من پاکترین زن نیکوکردارم.
فَعِنْدَهَا قَالَ النَّبِیُّ ص لَا تُکَلِّمِی عَلِیّاً فَإِنَّهُ ذُو الْبُرْهَانِ
در اینجا بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به دخترش فاطمه علیها السلام فرمود:
در مقابل علی سکوت کن که او صاحب برهان است.
قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا ابْنَةُ مَنْ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ
فاطمه سلام الله:
منم دختر دریافتکننده و صاحب قرآنم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا الْبَطِینُ الْأَصْلَعُ قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا الْکَوْکَبُ الَّذِی یَلْمَعُ
علی علیه السلام:
من آن امانتدار توانگر هستم.
فاطمه سلام الله:
من آن ستاره درخشان آیینم.
قَالَ النَّبِیُّ ص فَهُوَ الشَّفَاعَةُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ
در این زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم به دخترش فاطمه فرمود:
علی صاحب شفاعت بزرگ در روز قیامت است.
قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا خَاتُونُ یَوْمِ الْقِیَامَةِ
فاطمه سلام الله:
و من هم خاتون صحرای محشرم.
فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَتْ فَاطِمَةُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَا تُحَامِ لِابْنِ عَمِّکَ وَ دَعْنِی وَ إِیَّاهُ
آنگاه فاطمه سلام الله به پدر عرض کرد: یا رسول الله! مرا حمایت نمی کنی بر پسرعمت؟ مرا تنها میگذاری؟
قَالَ عَلِیٌّ ص یَا فَاطِمَةُ أَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ عَصَبَتُهُ وَ نُخْبَتُهُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا لَحْمُهُ وَ دَمُهُ
علی علیه السلام فرمود:
یا فاطمه! من از محمد بمنزله نفس او هستم.(ترجمهی بهتر: همانند رگ و عصب هستیم)
فاطمه سلام الله فرمود:
من گوشت و پوست و خون او هستم.
قَالَ عَلِیٌّ أَنَا الصُّحُفُ قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا الشَّرَفُ
علی علیه السلام فرمود:
و من همان (الصحف) کتابهای آسمانی هستم.
فاطمه سلام الله:
من شرافت آفرینشم.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا وَلِیُّ زُلْفَى قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا الْخَمْصَاءُ الْحَسْنَاءُ
علی علیه السلام:
و منم سرپرست رستگاریها.(احتمالا "زلفی" معنی بهتری هم داشته باشد)
فاطمه سلام الله:
و منم آن زنِ نیکسرشتی که در اثر روزه بسیار لاغر گشته است.
قَالَ عَلِیٌّ وَ أَنَا نُورُ الْوَرَى قَالَتْ فَاطِمَةُ وَ أَنَا الزَّهْرَاءُ
علی علیه السلام:
و منم نور عالم خلقت.
فاطمه سلام الله:
و منم فاطمه زهرا.
فَعِنْدَهَا قَالَ النَّبِیُّ ص لِفَاطِمَةَ یَا فَاطِمَةُ قُومِی وَ قَبِّلِی رَأْسَ ابْنِ عَمِّکَ فَهَذَا جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ وَ عَزْرَائِیلُ مَعَ أَرْبَعَةٍ آلَافِ مِنَ الْمَلَائِکَةُ یُحَامُونَ مَعَ عَلِیٍّ ع وَ هَذَا أَخِی رَاحِیلُ وَ دَرْدَائِیلُ مَعَ أَرْبَعَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَنْظُرُونَ بِأَعْیُنِهِمْ قَالَ فَقَامَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ فَقَبَّلَتْ رَأْسَ الْإِمَامِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع ع بَیْنَ یَدَیِ النَّبِیِّ ص وَ قَالَتْ یَا أَبَا الْحَسَنِ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ ص مَعْذِرَةً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَیْکَ وَ إِلَى ابْنِ عَمِّکَ قَالَ فَوَهَبَهَا الْإِمَامُ ع وَ قَبَّلَتْ یَدَ أَبِیهَا ع.
در این موقع پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم به دخترش فاطمه زهرا علیها السلام فرمودند:
فاطمه دخترم! برخیز سر پسر عمت را ببوس که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل با چهار هزار ملک برای حمایت پسر عمت آمده اند و این برادرم راحیل به همراه دردائیل است که با چهار هزار فرشته آمده اند و نگاه میکنند.{حاجآقا علوی تو مسجد دانشگاه امیرکبیر وقتی داشت این حدیث رو میخوند به این بخش که رسید این جوری ترجمه کرد که ای فاطمه دخترم کوتاه بیا و بیخیال شو عرش بهم ریخته کل ملائکه اومدند بس کن دیگه!}
در این موقع فاطمه سلام الله برخاست همسر خود را بوسید و گفت:
یا ابوالحسن! به حق رسول خدا از خدا و از شما معذرت میخواهم و امام علی علیه السلام نیز حضرت فاطمه علیها السلام را مورد بخشش و تفقّد قرار داد و دستان پدر او را بوسید.