قرآن :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

کسی که مثل کمیل(رضوان الله علیه) خب او اهل دعا و مناجات و صفا بود ولی مدیر نبود حضرت نامه‌ٴ اعتراض‌آمیزی به کمیل نوشته که آخر تو چه می‌کردی اینها آمدند انبار را غارت کردند زدند بردند تو نتوانستی اداره بکنی! بعضیها برای دعای کمیل خوب‌اند برای مدیریت خوب نیستند همین اعتراض حضرت امیر است در نهج‌البلاغه به کمیل. حِیط منطقه‌ای است اینها دیگر تاریخ بیهقی و ناسخ‌التواریخ و اینها که نیست اینها بیان شفاف حضرت است در نهج‌البلاغه حیط منطقه‌ای بود تحت حکومت حضرت امیر مدیریتش را داده بود به کمیل آنها آمدند زدند بردند و کمیل نتوانست مقاومت کند خب حالا اگر کسی جزء اصحاب سرّ حضرت بود این به درد حوزه می‌خورد این دیگر به درد حکومت نمی‌خورد که حضرت اعتراض کرد اعتراضش هم در نهج‌البلاغه هست.

#آیت_الله_جوادی_آملی 

#تفسیر_سوره_نور

درس تفسیر آیت الله جوادی آملی

90/07/23

آیات 1 تا 3 سوره نور

۲۷ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۰۶
R_A Zeytun
  • رأفت و رقّت یک امر نفسانی است اگر در نسبت به محرومان و مستضعفان و ایتام و اینها باشد هم محمود است هم انسان باید تلاش و کوشش کند که به آن برسد و اگر درباره اجرای حدود الهی باشد مذموم است باید سعی کند که به آن نرسد و به هر حال این امر نفسانی که تحت اختیار نیست این مورد تکلیف نیست اینکه فرمود: ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ یعنی مبادا کاری بکنید که این رقّت کاذب در اجرای حدود الهی اثر بگذارد یا گرفتار شفاعت سیّئه بشوید ﴿وَمَن یَشْفَعْ شَفَاعَةً سَیِّئَةً﴾ یا در اجرای حدود نقصی را روا بدارید به هر وسیله است ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ بنابراین اگر صرف رقّت یک امر نفسانی بود پدید آمد این معصیت نیست ولی اگر این رقّت نفسانی ضمیمه عدم اجرای حدود الهی باشد آن مشکل دارد.
  • شما این چند روزی که در دنیا هستید این فضا را آلوده نکنید اگر فضا طیّب و طاهر باشد شما بهتر زندگی می‌کنید شما اصرار نکنید که پرده‌دری کنید ولی ذات اقدس الهی به همه اینها می‌رسد ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ جامعه را با طهارت باید حفظ کرد.
  • یک وقت است که فضای جامعه را با یک فرهنگ باطل آلوده کرد مقاله‌ای نوشت یک سخنرانی کرد بحثی را کرد و شبهه‌ای را دامن زد بعد حالا فهمید که این کار، کار بدی بود کرده حالا بین خود و خدای خود توبه کند و اشک بریزد کافی نیست این قدم اول است این باید آن محیطی را که افرادی را که آلوده کرد اصلاح کند بعد یک مقاله علمی بنویسد کتاب علمی بنویسد سخنرانی علمی بنویسد این شبهه را ابطال کند که در بخشهای دیگر در سورهٴ مبارکهٴ بقره و مانند آن فرمود نه دربارهٴ رمی دربارهٴ مطالب دیگر فرمود: ﴿إِلاَّ الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾ تنها جایی که ذات اقدس الهی فیض خاصّ خودش را به میدان می‌آورد می‌فرماید من بر آنها توبه نازل می‌کنم و می‌پذیرم همان آیه است البته کار سنگینی هم است ﴿إِلاَّ الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَیَّنُوا﴾ حالا بعضیها آمدند فکر باطل، شبهه باطل را در جامعه به صورت یک سمّ پاشیدند این بخواهد توبه کند اشک بریزد و مانند آن کافی نیست این قدم اول است هم باید آن فسادها را اصلاح کند هم باید به خوبی تبیین کند


  • ۲۷ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۰۶
    R_A Zeytun
  • سورهٴ مبارکهٴ «نور» که در مدینه نازل شد قسمت مهمّ مطالبش را دربارهٴ تأمین خانواده‌های اصیل و راه پرورش اولاد صحیح و مانند آن قرار دارد
  • جامعه را خانواده‌های اصیل تشکیل می‌دهند و عنصر محوری خانواده عفاف است که فرمود: ﴿وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ اگر کسی این حریمِ عفاف را رعایت نکرد اهل غیرت نیست
  • غیرت حقیقتی است که سه عنصر محوری را در بردارد یکی معرفتِ هویّت خود دوم عدم دخالت در امور غیر سوم اجازه ندادن دخالت غیر در امور او آن غیرزدایی را می‌گویند غیرت اگر کسی بخواهد در حریم دیگری وارد نشود و اگر کسی بخواهد دیگری را در حریم خود راه ندهد که چنین انسانی را می‌گویند غیور این فرع بر آن عنصر اول است که هویّت خودش را بشناسد اگر کسی انسانیّت خودش را شناخت قلمرو هویّت خودش را شناخت توان مرزبندی را دارد نه از مرز خود بیرون می‌رود نه اجازه می‌دهد کسی وارد مرز او بشود نه خانهٴ کسی را نگاه می‌کند نه اجازه می‌دهد کسی خانهٴ او را نگاه کند
  • اگر جامعه بخواهد به امنیّت برسد جامعه غیور باشد باید خانواده را درست تأسیس کند (این یک) به همین مناسبت وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود هیچ بِنایی در اسلام به عظمت بنای نکاح و ازدواج نیست بعد در حدیث دیگر که وجود مبارک امام صادق از آن حضرت(علیهما السلام) نقل می‌کند فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه»
  • یک وقت زندگی, زندگی حیوانی است خیال می‌کنند نکاح برای ارضای غریزهٴ شهوت و جوانی است این زندگی, زندگی حیوانی است انسانی نیست چه رسد به اسلامی یک وقت است که نه, نکاح را به عنوان ما که فرشته نیستیم دائماً بمانیم برای اینکه نسل بماند انسانیّت محفوظ بماند نکاح می‌شود فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه» این نگاه کجا آن نگاه کجا فرمود پنجاه درصد حفظ دین جامعه به وسیلهٴ ازدواج است این نگاه به نکاح یک نگاه ملکوتی است این می‌خواهد خانوادهٴ دینی بسازد که بعد جامعهٴ متمدّن را تشکیل بدهد
  • خدا غریق رحمت کند مرحوم مدرّس را اینکه می‌گفت سیاست ما عین دیانت ماست حرف صحیحی است زندگی ما هم عین دیانت ماست ما واقعاً سکولار زندگی می‌کنیم یعنی مرز دین ما از مرز زندگی ما جداست ما یک نماز و روزه‌ای داریم بله اما یک ازدواج داریم خرید و فروش داریم خورد و خواب داریم در این زندگی نیست دین ما فقط در نماز و روزه است یعنی جدایی دین از سیاست یک مرحله, جدایی دین از زندگی ما نمی‌گوییم جدایی دین از سیاست ولی می‌گوییم جدایی دین از زندگی خب آثار دخالت دین در زندگی همین است دیگر اگر دین در زندگی رهایت کند می‌شود «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه



  • سوره نور آیات 1 تا 3
    ۲۴ اسفند ۰۲ ، ۱۲:۱۱
    R_A Zeytun

    • ظلم معنایش این است که ظالم از حدّ خود تجاوز بکند به مرز دیگری برسد مظلوم معنایش این است که بیگانه وارد حریم او شد این معنی ظالم و مظلوم است.
    • انسان می‌تواند خودش را تعقّل کند به خودش عالِم بشود اتحاد عالم و معلوم ممکن است اتحاد عاقل و معقول ممکن است اما اتحاد ظالم و مظلوم که ممکن نیست این بازگشتش به نقیضین است.
    • اینها به خودشان ظلم کردند, اینها به خودشان ظلم کردند یعنی چه؟ چه کسی ظالم است چه کسی مظلوم است. در تحلیلهایی که از این طایفه از آیات برمی‌آید روشن شده است که این شهوت و غضب که بخش تحریکی و عملِ شئون نفس است آن بخش وهم و خیال که بخش اندیشه و ادراکی نفس است اینها مرزی دارند عقل که با فطرت الهی آمیخته است و آن عقلِ عملی که خدا او را مُلهم کرده به فجور و تقوا این نورانیّتی است در درون انسان یک موجود مجرّدی است در درون انسان که خدا این را به ما تملیک نکرد این را امانت به ما داد که ما از این چراغ استفاده کنیم مثل اینکه چراغی را دیگری به زید می‌دهد می‌گوید آقا این چراغ را بگیر و این راه را برو دیگر تملیک نکرده این چراغ را به او به عنوان امانت داده حالا اگر او این شیشه چراغ را بشکند یا این شیشه را غبارآلود کند که نور این چراغ به جایی نرسد خب به این چراغ ظلم کرده به صاحب چراغ ظلم کرده حقّ دیگری را برده. آن ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ مِلک ما نیست آن ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ امانت الله است مِلک ما نیست اگر کسی در بخش اندیشه به آن عقل اهانت کند ظلم کرد به آن خودی که لایه دوم است و امانت الهی است, اگر در بخش انگیزه شهوت و غضب به آن عقلی که «به عُبد الرحمن» تعدّی بکنند او را به بند بکشند خودشان امینِ قافله بشوند به آن خود ظلم کردند. چون ما دو خود داریم یک خودی است که امانت الله است یک خود داریم که به حسب ظاهر مِلک ماست در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» و در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» و «نساء» بین این دو خود فرق گذاشته در سورهٴ «حشر» فرمود اینها چون خدا را فراموش کردند خدا اینها را از یاد خودشان برد اینها خودشان را فراموش کردند ﴿لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ﴾
    • قصاص حقّ خود شخص است در قصاصِ طرف شخص می‌تواند عفو کند شخص می‌تواند ترمیم کند در قصاص نفس ولیّ دم می‌توانند اعمال حق کنند می‌توانند ببخشند اما بعضی از حقوق است که نه برای خود انسان است نه برای ولیّ او ـ معاذ الله ـ اگر به زنی تجاوز شده یا به مردی تجاوز شده این ناموس و عفّت آیا حقّ‌الناس است یا حقّ‌الله اگر به زنی تجاوز شده این زن می‌تواند بگوید من گذشتم اگر به مردی تجاوز شده این مرد می‌تواند بگوید من گذشتم این مثل خون است که حقّ اوست یا عِفاف است که حقّ الله است چرا زن اگر بگذرد باز پرونده هست که ﴿فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا﴾ هست معلوم می‌شود عفّت و ناموس جزء آن خود دوم است که حقّ الله است ما امینیم این آیات الهی است. خب کدام فقه است کجا فقه است کدام فقیه است که می‌تواند فتوا بدهد که اگر زن بگذرد حدّ زنا و حدّ رَجم و امثال ذلک ساقط است ـ معاذ الله ـ معلوم می‌شود این حقّ الله است این حقّ الله برای آن امانت الله است این همان لایه دومی است این همان خودی است که ما امین اوییم نه مالک او که اگر کسی عفافش را از دست داد حجابش را از دست داد به خود ظلم کرد یعنی آن خود دوم آن خودی که امانت اوست برای او نیست اینکه می‌گوید من خودم آزادم این آمده امانت الهی را انکار کرده مِلک خود گرفته و غاصبانه دارد زندگی می‌کند و خود را مالک آن می‌داند این می‌شود ﴿أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾ خدایِ او همان هوس اوست برای اینکه مالکِ آن نفس خداست مالک عفّت و ناموس خداست اگر کسی بگوید من صاحب‌اختیار خودم هستم همین می‌شود ﴿أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾
    • آنچه را که طهارت جامعه و قداست جامعه را فراهم کرده است همین چشمِ پاک گوش پاک زبان پاک لسان پاک و امثال ذلک است گفتند خلوت اجنبیّه با اجنبی در جایی جایز نیست و نماز هم بی‌اشکال نیست برای اینکه این به حریم خدا دارد تعدّی می‌کند هر اشکالی در جامعه پیدا شده بر اثر رعایت نکردن مسئله حجاب و مسئله عفاف و رعایت نکردن آداب چشم و گوش است وگرنه خطرهای مهم پیش نمی‌آمد
    • بدن انسان را خدای سبحان موقّتاً تملیک کرده به دلیل اینکه فرمود اگر کسی به شما آسیب رساند می‌توانید عفو بکنید در اختیار شماست مِلک شماست چیزی را خدای سبحان تفویض نکرده در خلال حرف هم اشاره شد که تفویض نشده که انسان بشود مالکِ مطلق لذا به بدن خودش هم نمی‌تواند آسیب برساند تفویض نکرده لکن اگر کسی به بدن او آسیب رساند قصاص طرف می‌خواهد بکند ولی اگر نکرد حقّ مشروع اوست می‌تواند عفو کند چه قصاص طرف چه قصاص نفس اما مسئله حجاب این طور نیست مسئله عفاف این طور نیست.

    سوره نور آیات 1 و 2


    ۲۳ اسفند ۰۲ ، ۰۵:۱۵
    R_A Zeytun

    آیا حرکت (و نه قیام) امام حسین ع در سال 61 هجری درست بود؟

    (الجمعة - ٧ محرم ١٤٤٤-- ۱۴ مرداد ۱۴۰۱)

    چند وقتی هست که در مورد معنای زندگی مطالبی میخونم و سعی کردم هم از کتاب‌ها با تِم مذهبی مثل نوشته معنای زندگی شهید مطهری استفاده کنم و هم از فیلسوف‌های غربی و یا ایرانیِ غیر مذهبی استفاده کنم (به دلیل تبلیغ نشدن، اسامی افراد ذکر نشد!). هر کدوم یه سری بحث‌ها در مورد اینکه کلا چرا باید زندگی کنیم و کلا زندگی کردن یعنی چی، مطالبی رو نوشتند. همه‌ی این موارد با همه‌ی اختلافات را در کنار هم قرار بدهیم و با اندیشه‌ها و نوشته‌ها و بحث‌هایی که در مورد حرکت سال 61 هجری امام حسین ع وجود داره، جمع کنیم، آیا میشه دلیلی برای درستی و صحت یا نادرستی و غلط بودن حرکت امام حسین ع و وقایع عاشورا آورد؟

    نظرِ من (و نه لزوما نظر دین و اسلام و علما و...) این هست که خیر! هیچ منطق و دلیلی رو نمیشه از این نوشته‌ها و استدلال‌ها برای صحت یا غلط بودنِ حرکت امام آورده بشه؛ چون امام (انسان کامل) اعتبار و صحتِ درستیِ یک کار هست و اصلا ملاک درستیِ یک چیز امام هست و هر استدلال و دلیل و نوشته و بحثی که در موردِ چراییِ یک حرکتِ منتسب به امام، آورده میشه، مسیر کاملی رو نمیتونه نشون بده چون

    اولا درستی و نادرستی یک چیز بر مبنای یک معیار هست و خودِ معیار، یک فعلی رو انجام داده؛ پس اون کار درست هست و نمیشه استدلالی رو آورد که بخواد صحت سنجی کنه

    ثانیا ملاک حبّ و بغض، قلب هست و نه عقل

    برای توضیح بیشتر، سوال زیر رو در نظر بگیریم و قدم به قدم استدلال کنیم:

    آیا اگر حس کردیم که یک حاکمی، ظالم هست و به اعضای جامعه و دین خدا، ظلم میکنه، باید علیه اون حاکم، قیام کرد؟ نظر اسلام و دین چی هست؟

    چون اول پست رو با امام حسین ع شروع کردم و الان تو حال و هوای محرم هستیم احتمالا به ذهنتون، وقایع عاشورا سال 61 هجری و قیام (و نه حرکت (بر خلاف تیتر!)) امام حسین ع به ذهنتون اومده باشه، ولی این سوال رو در رابطه با حرکتی که خوارج انجام دادند پرسیدم (اگر با این حرکت ژورنالیستی من حس بازنده بودن رو دارید، عذرخواهی میکنیم).

    یه عده از آدم‌های نماز شب خون و قاری قرآن و بشدت مشهور به نمازها و سجده‌های طولانی، حس کردند و بعدا این برداشت براشون پیش اومد که یک حاکمی به اسم علی ابن ابی طالب ع در یک حرکتی داره ظلم میکنه و حتی گناه هم کرده و بعدا با تذکری که دادیم بهش، توبه هم نکرده؛ اومدند و با استدلال به مبانیِ دینی‌شون قیام کردند؛

    درسته که یه سری رفت و برگشت‌هایی بین امام علی ع و این گروه رخ داد و صحبت‌هایی هم شد اما در هر حال و در نهایت، امام علی ع انگاری بر خلاف اون استدلالِ دینی که علیه ظالم و حاکم گنه کار باید اقدام کرد، اومدند و همه‌شون رو شَتَک کردند و همه رو گردن زدند. 

    و همین برخورد رو اگر مبنای دینی قرار بدیم که باید همه مخالفینی که استدلالِ این طوری دارند رو گردن زد و این واقعه رو با اتفاقی که در سال 61 افتاد مقایسه کنید که یه گروه از افراد حس میکردند که حاکم مفسد هست و داره با حرکت‌هاش به مردم و دین ظلم میکنه و باید علیه اون قیام کرد؛ یه سری حرکت هم انجام میشه و یه سری رفت و برگشت و صحبت هم اتفاق میافته و در نهایت اون اتفاقات رخ میده و امام حسین ع و یارانشون رو اون طوری شهید میکنند.

    تفاوت این دو واقعه در کجاست؟

    به نظرم (و نه لزوما نظر دین و اسلام و علما و...) تفاوت و معیار و مبنای فهمیدنِ این دو واقعه در فردی هست که اکت رو انجام میده و بر مبنای اون فرد که انسان کامل هم هست فقط میشه گفت که وقایع از هم برش میخورند و برچسب‌گذاریِ وقایع رخ میده.

    واقعه اول که جنگ نهروان هست و بین امام علی ع و  خوارج رخ داد، چون علی ع اون اکت رو انجام داد پس مقابله با اون گروه درست هست و اصلا علی ع خودِ دین هست پس اون کاری که امام علی ع انجام دادند، درست هست و دینی هست.

    واقعه دوم که قیام امام حسین ع هست و قیام کردن، موضوعیت داره، چون حسین بن علی ع اون اکت رو انجام داد پس درست هست (و نه به خاطر اون استدلال هایی که گفته میشه و احتمالا تو سخنرانی‌ها شنیدیم) و اصلا حسین ع خود دین هست، اگر قیام نمیکردند، قیام نکردن، درست بود؛ اگر هر کار دیگه‌ای هم انجام میدادند، همون کار درست بود و لاغیر.

    همین مسئله رو میشه به امام زمان عج هم بسط داد. چرا الان ظهور اتفاق نمی‌افته؟ چون وقتش نیست، چرا میگم وقتش نیست؟ چون امام زمان عج در حال حاضر ظهور نکردند پس ظهور نکردن، یک اکت درست و صحیح هست. اگر قیامشون رو فلان زمان علنی کنند، اون فلان زمان، زمان درست قیام کردن بوده و هست و...

    میخوام آخر این نوشته رو با این برداشتِ خودم از شیعه، تو اوج، رها کنم که به نظرم بر خلاف همه‌ی نگارش و نگرش‌هایی که تو اسلام وجود داره و برای هر موضوعی ده‌ها مطلب و گزاره و کتاب ذکر میشه، شیعه کاملا بر محور امام و انسان کامل که ولایت روی تک‌تک اعضا داره، میچرخه و هیچ کنش و اکتی رو نمیشه فارغ از نگاه و دستور انسان کامل، درست یا نادرست بودنش رو تشخیص داد و صراحتا میشه گفت که قائل به حسبنا کتاب الله نیستیم و صریحا به انسان کامل وابسته هستیم و برامون هر حرکتی که امام انجام میده، موضوعیت داره، مثل زیارت آل یاسین:

    ...السَّلامُ عَلَیکَ حِینَ تَقُوم،  سلام بر تو هنگامی‌که بر می‌خیزی

    السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْعُدُ،   سلام بر تو زمانی که می‌نشینی

    السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَتُبَیِّن،  سلام بر تو وقتی که می‌خوانی و بیان می‌کنی

    السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَتَقْنُتُ، سلام بر تو هنگامی‌که نماز می‌خوانی و قنوت بجا می‌آوری

    السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَرْکَعُ وَتَسْجُدُ،  سلام بر تو زمانی که رکوع و سجود می‌نمایی



    و در آخر به نقل از آقامون سعدی بگم که:

    من آن نى ام، که حلال از حرام نشناسم...

    شراب با تو حلال است و آب بى تو حرام!


    ۱۴ مرداد ۰۱ ، ۰۳:۲۶
    R_A Zeytun
    ‏إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا
    إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا
    وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا

    سوره معارج آیات 19-21
    همانا انسان، بى‌تاب و حریص آفریده شده است. هرگاه بدى به او رسد، نالان است. و هرگاه خیرى به او رسد، بخیل است.
    هلوع: بسیار حریص بسیار جزع کننده.

    آیه می‌فرماند که همچین انسان رو جَوگیر آفریدیم که با یه غوره سردیش میشه با یه کشمش گَرمی

    ۱۵ تیر ۰۱ ، ۰۱:۴۴
    R_A Zeytun

    «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»

    (الأنبیاء، 87)


    امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «عجب دارم از کسى که غم‌زده است چطور این دعا را نمى خواند [لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ]؟! چرا که خداوند به دنبال آن مى‌فرماید: [فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ - ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤمنان را نجات مى دهیم]»

    ( خصال شیخ صدوق ج1/241 باب احادیث چهارگانه)


    پ.ن:

    «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ»

    (الأنبیاء، 88)

    ۰۳ خرداد ۰۰ ، ۰۵:۰۰
    R_A Zeytun

    سلام

    با آرزوی موفقیت و کسب انواع اتفاق‌های خوب خوب تو ماه رمضون

    از اونجا که تصمیم گرفتم ماه رمضان امسال یه کار باحال انجام بدم, نتیجه این شد که صوت درس تفسیر آیت‌الله جوادی آملی رو تو ماه رمضون گوش کنم (مثل چیزی که در پست تولدم؛ نوشتم) گشتم از بین درس-تفسیر‌ها سوره‌ی مریم ۶۰ جلسه داره که با طول ماه رمضون می‌خوره؛ اگر که می‌تونید و وقتش رو دارید شما هم استفاده کنید (روزی ۲ تا فایل حدودا سر جمع با سرعت ۱.۴ گوش بدید میشه میانگین ۴۰ دقیقه در روز) از لینک زیر هم میتونید این درس‌ها رو به ترتیب گوش کنید:

    https://www.zahra-media.ir/آیت-الله-جوادی-آملی-تفسیر-سوره-مریم-60-جل/


    برنامه سحر شبکه 3 «ماه من» هست که حاج آقا حامد کاشانی قرار هست توی این شب‌های ماه رمضون از فضائل امیرالمومنین ع و دغدغه‌هاشون صحبت کنند، به نظرم مبحث‌ش خیلی شیرین هست از دست ندیم:)


    ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۳۰
    R_A Zeytun


    الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ؟



    پ.ن:

    تصور کن اگه حتی، تصور کردنش سخت

    جهانی که هر انسانی تو اون، خوشبخته خوشبخت

    جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت، ارزش نیست

    جواب هم‌ صدایی‌ها پلیس ضدشورش نیست

    نه بمب هسته‌ای داره، نه بمب‌ افکن، نه خمپاره

    دیگه هیچ بچه‌ای پاشو روی مین جا نمی زاره

    همه آزاده آزادن همه بی ‌درد بی‌ دردن

    توو روزنامه نمی خونی نهنگ‌ها خود کشی کردن

    جهانی رو تصور کن بدون نفرت و باروت

    بدون ظلم خودکامه بدون وحشت و تابوت

    جهانی رو تصور کن پراز لبخند و آزادی

    لبا لب از گل و بوسه پر از تکرار آبادی

    تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه

    اگه با بردن اسمش گلو پر می شه از سرمه

    تصور کن جهانی رو که توش زندان یه افسانه‌‌س

    تمام جنگای دنیا، شدن مشمول آتش ‌بس

    کسی آقای عالم نیست برابر با همن مردم

    دیگه سهم هر انسان تن هر دونه‌ ی گندم

    بدون مرز و محدوده وطن ینی همه دنیا

    تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا...




    نمیدونم سیاوش قمیشی تو آهنگِ بالا (آهنگ «تصور کن») منظورش دورانِ ظهور بود یا نه ولی چیزی که توصیفش کرده، نقل به مضمون به نظرم با مضامینِ مهدوی و دورانِ ظهور که من تو حدیث‌ها و کتاب‌ها خوندم و شنیدم نزدیک میاد؛ نظرِ من هست و لزوما اعتبار نداره! (اینکه میگم نزدیک هست بر این مبنا که اشاراتی که شده با اون دعاهای ماه رمضون که می‌خونیم:

    ...اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ

    خدایا دارا کن هر نداری را


    اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعٍ

    خدایا سیر کن هر گرسنه ای را...


    تطابق داره، برای آشنایی بیشتر، مراجعه کنید که به «به سلیمان برسد از طرف مور سلام»)


    پ.ن:

    عیدمون مبارک باشه، ان‌شاءالله که خدا می‌بخشه که به جای یک مولودی و مدیحه سرایی از یک آهنگ با مضمونِ آزادی و امنیت که نزدیک به مفاهیمِ ظهور هست، استفاده کردم! :)

    ۰۹ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۱۰
    R_A Zeytun


    السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّٰهِ فِی أَرْضِه


    پ.ن1:

    از دانشگاه که بر می‌گشتم، به این فکر می‌کردم که آخرین کلمه‌ای که دوست دارم فریاد بزنم و بعدش کشته بشم، چیه و مشابه با این پرسش رو آیا کسی از علما جواب داده یا نه، از بینِ گزینه‌هایی که به ذهنم اومد به نتیجه نرسیدم که یک کلمه رو انتخاب کنم ولی از بینِ اونا «یا حیدر» رو خیلی دوست دارم، مثل بقیه‌ی کلمات، حالا می‌گردم و اگه شد پیدا میکنم که جوابِ علما اگر این سوال رو جواب دادند، چی هست و بهتون میگم.

    پ.ن2:

    برای تحمل حرف‌های غیر اصولیِ سعدآبادی (رئیس مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی) هم نشد، برای حملِ دوجلدیِ تحریرالوسیله‌ی امام خمینی تو این مسافتی که پیاده روی کردم، انتظار دارم خدا جدای از برکتِ مال و وقت که محتاج‌ش هستیم، پولِ قالب‌سازمون رو هم جور کنه!

    البته این مزاح بود نه طلبی رو از خدا دارم که باید وصول کنه و نه انتظارِ اینکه این کار و شرکتمون رو پیش ببره هست، اصولا من به حدّ افراط قائل به مالکیتِ مطلقِ خدا و عدمِ مالکیت و اقدامِ افراد هستم (با جبر، متفاوت هست؛ حالا یه سری وقت کردم بیشتر توضیح میدم) و خدا اگه بخواد می‌رسونه اگر نه، دست و پا زدنِ الکیِ ما  بدرد نخواهد خورد و همون

    اِلهی تَوَلَّ مِن اَمری ما اَنتَ اَهلُهُ

    خدایا کارم را چنآن که سزاوار آنی بر عهده گیر...

    کفایت می‌کنه برامون.

    پ.ن3:

    کتاب‌هایی که برای مطالعه‌ی تجارت در فقه شیعی گرفتم، به جزء اون مقاله‌ی «اخلاق و آداب تجارت در فقه شیعه»:

    تحریرالوسیله‌ی امام خمینی

    مکاسب (که کتاب رو نخریدم ولی توی این لینک می‌تونید شرح و کتاب مکاسب رو هم بخونید و هم ببینید)

     و کتاب رساله‌ی آموزشی، احکام معاملات رهبری  که یه آدمی که بشدت قبولش دارم بهم معرفی کردند که میگند خوبه، من هنوز نخوندم و صرفا دانلود کردم که از لینک زیر میتونید دریافت کنید:

    https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/27128/ResaleAmouzeshi2.pdf

    البته یه سری دوره‌ها هم هست که تو حوزه‌ی علمیه دانشگاه شریف برگزار میشه که من ثبت‌نام نکردم ولی مختصرِ این جلسات رو از یکی از دوستایی که شرکت میکنه قرار هست بگیرم.


    پ.ن4:

    فقط ۱۵۲ روز مونده و هم وطن قوی باش:)

    پ.ن5:

    یه نکته‌ای هست مِن بابِ آیه‌ی «لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» اینکه این آیه اصلا به معنیِ این نیست که خدا قرار نیست چیزی رو بیشتر از تواناییِ ما به ما تکلیف کنه؛ بعضی از علما اعتقادشون اینه که شما باید از آخر به این آیه نگاه کنید که اگر یه چیزی رو الان در موقعیتش قرار گرفتید، پس لزوما خدا این توانایی رو در شما گذاشته بوده که بتونید این رو کنترل کنید و به بهترین نحوِ ممکن این رو به خیر به اتمام برسونید، فقط شاید این مهارت یا توانایی در شما خاموش بوده و این وقایع باعثِ پیدا کردن و آزاد کردنِ شما از این بند میشه؛(از مدافعانِ این دیدگاه و حتی حمله به نگاه و تفسیرِ نگاهِ اولی، شخصِ رهبری توی یه سری جلسه‌ی خصوصی هستند)

    پ.ن6:

    من فردا صبح(جمعه) کنکور دکتری دارم و بعدش میام بهتون سر میزنم و دعاهای قشنگ قشنگی که برام انجام دادید رو می‌خونم، پیشاپیش تشکر بابتِ دعاها:)

    ۱۴ اسفند ۹۹ ، ۲۲:۴۲
    R_A Zeytun

    به نام قبله ایرانیان به نام حرم...

    امام رضا علیه السلام فرمودند:

    لَا یسْتَکمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَهَ الْإِیمَانِ حَتَّی تَکونَ فِیهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَهِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزَایا

    حقیقت ایمان بنده‌ای کامل نمی شود مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت ها و بلاها.

    تحف العقول ص ۴۴۶- بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۳۹


    صبحِ اولین روزِ بعد از روز تولدم، از طرف دانشگاه زنگ زدیم: تبریک میگم، شما به طور رسمی توی طرح نوآ پذیرفته شدید و برای حضور در یه سری کارگاه‌ها و اینکه محل استقرارتون توی پارک علم و فناوری رو بهتون نشون بدیم، باید آخر این هفته توی کارگاه‌های ما شرکت کنید.

    با این حساب برنامه‌م برای آخرِ هفته فعلا اینطور هست که:

    چهارشنبه: از ساعت 8 تا ساعت 12 کارگاه معارفه و معرفی خدمات پارک علم و فناوری و.... داخل دانشگاه شهید بهشتی

    پنجشنبه: از ساعت 8 تا ساعت 12 بخش دوم کارگاه‌ها.... داخل دانشگاه شهید بهشتی

    جمعه: از ساعت 8 تا حدودهای ظهر باید کنکور دکتری بدم، ظهر تا حدود بعدازظهر سخنرانی توی دومین کنفرانس بین المللی چالش ها و راهکارهای نوین در مهندسی صنایع

    از خودم و خدا به شدت شرمنده هستم و خجالت می‌کشم که انقدر غر زدم که چرا المپیاد دانشجویی فلان شد یا چرا من باید به جای بهمان دانشگاه توی شهیدبهشتی با این شرایطش ارشد بگذرونم و...، مطمئنا اگر دانشگاه دیگه‌ای بودم، اطلاع پیدا نمی‌کردم که همچین طرحی هست که میشه توش ثبت نام کرد و این اتفاق‌های قشنگ و خوب برام بیافته، اگر هم به طریقی متوجه می‌شدم چون دانشجوی دانشگاه نیستم امتیاز لازم رو شاید کسب نمی‌کردیم یا شاید حتی همگروه شدن با این تیم و بچه‌ها کلا اتفاق نمی‌افتاد، جدای از این مسائل با بچه‌های ستادِ آقای دکتر به خاطرِ اون سخنرانی و طرح پرسش که پارسال روزدانشجو انجام شد، کلا آشنا نمی‌شدم و خیلی از اتفاق‌های مثبتِ دیگه کلا اتفاق نمی‌افتاد.

    خدایا شرمنده؛ امام رضا ع ان‌شاءالله کمک کنه که همه‌مون حقیقت ایمان کامل و بندگی رو درک و کسب کنیم

    «عَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ...»


    کاری بکن برای دلِ بی ثباتِ ما...

    پ.ن1:

    قصد دارم به عنوان یکی از شعارهای تبلیغات بنویسم:

    «با محصولاتِ ما، دهانِ بچه‌های‌تان را سرویس کنید!»

    ثنایاطب😉✌

    پ.ن2:

    شاید براتون جالب باشه که بدونید به جز مامان و بابا و یکی از دایی‌هام، فقط شما دوست‌ها و بزرگواران وبلاگی به من پیام تبریک تولد فرستادید و هیچ کدوم از بچه‌های دیگه‌ای که من رو می‌شناختند تا قبل از اینکه خودم بهشون اطلاع بدم، بهم تبریک نگفتند؛ این مسئله باعث میشه که به پاسخ‌هایی که برای من در جواب اینکه آیا اگر به نحوی متوجه بشید که من (رضا) توی این دنیا دیگه نیستم برام صلوات یا فاتحه می‌خونید یا نه، بیشتر امیدوار بشم؛ دم‌تون گرم و ان‌شاءالله خدا به خودتون و خانواده‌هاتون سلامتی و عمر با عزت و شادی در کنارِ هم و خیر کثیر بده و به قول یکی از علما در دعایی که برای حاج قاسم انجام دادند:«دور تا دورتون رو خدا بگیره»


    یکی از دوستام بعد از اینکه متوجه شد، یه همچین چیزی رو فرستاد:

    خلاصه‌نویسی سخنرانیِ بررسیِ این محتواها هست که خودش از چنتا از سخنرانی‌ها جمع آوری کرده و نوشته

    نمیدونم نوشتم یا نه ولی چند هفته پیش هم کتاب انسان 250ساله حلقه‌ی سوم رو همراه با بسته‌ی متبرک از حرم امام رضا ع برام فرستاده بودند
    خلاصه بگم که حاجی ما گنگ مون بالاست😎

    ۱۰ اسفند ۹۹ ، ۱۳:۳۸
    R_A Zeytun

    همونطور که احتمالا یادتون مونده، 9 اسفند، تولدِ من هست؛ به عنوان کادوی من به شما، دعوت‌تون می‌کنم به خوندن/شنیدن تفسیر چند آیه از سوره‌ی مبارکه‌ی طه که توسط آیت‌الله جوادی آملی در درس تفسیرشون در سال 89 مطرح شده و چند روز پیش گوش کردم، این متن خلاصه‌برداریِ خودم هست و صوت و لینک درس تفاسیر ایشون آخرِ این متن اومده. به طور خلاصه در ابتدا در خصوص آیات توضیحاتی آورده شده و در ادامه سوالات اساسی از آیات مطرح شده که پاسخِ این سوالات با توجه به فهم ناقصِ ما از عمقِ کلماتِ قرآن و عدم اطلاعِ و دسترسیِ ما به نظر و شخصِ امام معصوم ع، در دسترس نیست؛ من به شخصه بعد از شنیدنِ این درسِ تفسیر اون حسِ «الان ما دسترسی به امام زمان عج نداریم، دقیقا چه خاکی باید تو سرمون بریزیم، خدایا خودت راهنمایی‌مون کن و امام‌مون رو زودتر بهمون برسون» داشتم، امیدوارم این حس، بعد از خوندنِ این متن به شما هم منتقل بشه


    ما فقط گریه نمی کنیم که در آن خانه را آتش زدند. باب فهم ما آسیب خورد.

     

     وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (115) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَه‌ی اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی (116) فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّه‌ی فَتَشْقَی (117) إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فِیهَا وَلاَ تَعْرَی (118) وَأَنَّکَ لاَ تَظْمَؤُا فِیهَا وَلاَ تَضْحَی (119) فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَه‌ی الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی(120)

    ۰۹ اسفند ۹۹ ، ۰۱:۲۳
    R_A Zeytun

    چندتا مسئله ی اساسی هست که من با فامیلی خودم این وبلاگ رو درست نکردم و یا مثلا عکس خودم رو نذاشتم و ... اینا به طور ضمنی این زیر لیست کردم البته که دلایل دیگه ای هم وجود داره:

    v       من قبل از این وبلاگ تو چند جای دیگه مطلبهایی رو مینوشتم و یه کتابی هست به اسم زیتون, ترجمه خصائص الحسینیه, آیت الله شیخ جعفر شوشتری،کلا خوشم اومد از این اسم و کتاب و اینکه اون قبلاها هم که مطلب مینوشتم با همین اسم بوده خواستم این پیوستگی حفظ بشه(کتاب رو از لینک زیر میتونید دریافت کنید)
    http://www.2noor.com/wp-content/books/28/2267.pdf

    v       این بخشی از تفاسیر رو از دو آیه زیر بخونید:
    تفسیر آیه نور: الله نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکاة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار نور على نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شی ء علیم (۳۵سوره نور)

    ... گروهی از مفسران کلمه (نور) را در اینجا به معنی (هدایت کننده). و بعضی به معنی (روشن کننده). و بعضی به معنی زینت بخش تفسیر کرده اند.

    همه این معانی صحیح است ولی مفهوم آیه باز هم از این گسترده تر می باشد....

    قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگی نور الهی را در اینجا مشخص می کند و می فرماید: مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، (مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری ). و این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی ، (یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة ).

    آنچنان روغنش صاف و خالص است که گوئی بدون تماس با آتش می خواهد شعله ور شود، (یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار).نوری است بر فراز نور، (نور علی نور). و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند، ( یهدی الله لنوره من یشاء). و برای مردم مثلها می زند (و یضرب الله الامثال للناس ). و خداوند به هر چیزی آگاه است (و الله بکل شی ء علیم ).

    ...توضیح اینکه :

    نور ایمان که در قلب مؤ منان است دارای همان چهار عاملی است که در یک چراغ پر فروغ موجود است :

    (مصباح) همان شعله های ایمان است که در قلب مؤمن آشکار می گردد و فروغ هدایت از آن منتشر می شود.

    (زجاجه) و حباب، قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم می کند.

    و (مشکاة) سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت ، آگاهی ، علوم و افکار او است که ایمان وی را از گزند طوفان حوادث مصون می دارد.

    و (شجره مبارکه زیتونه) همان وحی الهی است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکی می باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعله ور و پر بار می گردد.

    در حقیقت این نور خدا است همان نوری است که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستی آنها را روشن و نورانی می کند.

    دلائلی را که از عقل و خرد دریافته اند با نور وحی آمیخته می شود و مصداق نور علی نور می گردد.

    و هم در اینجا است که دلهای آماده و مستعد به این نور الهی هدایت می شوند و مضمون ( یهدی الله لنوره من یشاء) در مورد آنان پیاده می گردد.

    بنابراین برای حفظ این نور الهی (نور هدایت و ایمان ) مجموعه ای از معارف و آگاهیها و خودسازیها و اخلاق لازم است که همچون مشکاتی این مصباح را حفظ کند.

    و نیز قلب مستعد و آماده ای می خواهد که همچون زجاجه برنامه آن را تنظیم نماید.

    و امدادی از ناحیه وحی لازم دارد که همچون شجره مبارکه زیتونه به آن انرژی بخشد.

    و این نور وحی باید از آلودگی به گرایشهای مادی و انحرافی شرقی و غربی که موجب پوسیدگی و کدورت آن می شود بر کنار باشد.

    آنچنان صاف و زلال و خالی از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهای وجود انسان را بسیج کند، و مصداق (یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار) گردد.

    ...

    از آنچه در بالا گفتیم این نکته روشن می شود که اگر در روایات ائمه معصومین (علیهم السلام ) در تفسیر این آیه رسیده است مشکاة گاهی به قلب پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و ((مصباح )) نور علم ، و ((زجاجة )) وصی او علی (علیه السلام ) و ((شجره مبارکه )) به ابراهیم خلیل که ریشه این خاندان از او است ، و جمله ((لا شرقیه و لا غربیه )) به نفی گرایشهای یهود و نصارا تفسیر شده است ، در حقیقت چهره دیگری از همان نور هدایت و ایمان ، و بیان مصداق روشنی از آن است ، نه اینکه منحصر به همین مصداق باشد.

    سوره التین (1) : وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ

    قرآن کریم علاوه بر آن‌که دارای معنای ظاهری است، ممکن است بطون زیادی هم داشته باشد. به عنوان نمونه معنای ظاهری «تین» و «زیتون» که خداوند در آیات اول و دوم سوره تین به آنان سوگند یاد می‌کند، می‌تواند همان انجیر و زیتونی باشد که مورد نظر تمام مردم است؛ یعنی میوه انجیر و زیتون که محصول درخت انجیر و زیتون است. اما در عین حال می‌تواند معانی باطنی هم داشته باشد که یک مورد آن، در تفسیر سوره تین حدیثی آمده است که منظور از تین امام حسن مجتبی(ع) و منظور از زیتون امام حسین(ع) است.

    همچنین می‌تواند معانی دیگری مراد آیه باشد، چنان‌که در روایت دیگری آمده است؛ منظور از «تین» مدینة الرسول و مراد از «زیتون» بیت المقدس، اولین قبلگاه مسلمانان است. و در تفسیر قمی آمده است: «انجیر»؛ رسول خدا(ص)، «زیتون»؛ امیرمؤمنان، «طور سینین»؛ حسن و حسین، و «هذا البلد امین»؛ ائمه (ع) هستند.

    منابع:

    https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa20021

    https://www.porseman.com/article/%D9%85%D9%86%D8%B8%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D9%87-%DB%B3%DB%B5-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%B1/115568

     

    v       من تو این وبلاگ از یه سری از اشخاص و اتفاقات تو دانشکده ی مهندسی صنایع امیرکبیر یا درباره ی اون مجموعه هایی که توشون پروژه داشتم، صحبت کردم، از نظر اصول رسانه ای تا زمانی که من با اسم خودم یه مطلبی رو منتشر نکنم، قابلیت استناد نداره و مجموعه های مخالف اون شرکت ها یا سازمان هایی که من توشون بودم، نمیتونند علیه اونجاهایی که من بودم تخریبی انجام بدهند، وگرنه که فقط یه دانشجوی دانشکده ی مهندسی صنایع دانشگاه امیرکبیر هست که هم TAجبرخطی بوده و هم المپیاد دانشجویی اسمش جز لیست المپیادی های دانشگاه ثبت شده و پروژه ی کارشناسی ش طراحی دارو بوده و هم فلان بوده و هم بهمان بوده و با یه سرچ ساده تو سایت دانشگاه امیرکبیر اسم و مشخصات من میاد و اینکه اون اشخاص داخل دانشکده که در موردشون مطلب نوشتم ممکن هست به خاطر مطالب من مشکلی واسشون پیش بیاد یا بابت کاری که کردند تیکه ای از طرف بقیه بشنوند که این مسئله رو دوست ندارم

    v       اکثریت قریب به اتفاق مون وبلاگ ها رو درست کردیم که یه جوری حیاط خلوت روزمره ها و فکرهایی که به هر دلیلی نمیتونیم به طور عادی بگیم رو تو فضای مجازی و وبلاگمون راحت بگیم، الان من به هر دلیلی با مشخصات اصلی خودم بیام، باید همون قدری که محافظه کارانه رفتار میکنم و یا مثلا احساساتم رو پیش خونواده بیان نمیکنم، اینجا هم همونطوری باشه که نکنه یه موقع یه حرفی که زدم رو خونواده بخونه یا فلان مسئولی که باهاش جلسه داشتم ادعای ارتکاب جرم کنه که چرا محتوای جلسه رو افشا کردی و فلان، اگه قرار باشه مشخصات کامل خودم رو بذارم دلیلی نداره دیگه تو بیان باشم

    v       و اینکه من واسه تاکید چندباره میگم که عکس خودم رو نمیذارم چون میترسم چاقو و ترنج دستتون باشه و آسیب ببینید یا وابسته بشید(خود شیفته هم خودتونید واین صوبتا، البته که واقعا چهره ی خاصی ندارم ولی در هر صورت از بین بقیه ی TA های دانشکده نسبتا وضعیت قیافه ی بهتری داشتم)

    پ.ن: نظری اگه میخواید بدید یا خصوصی باشه یا ناشناس در غیر این صورت تضمین نمیکنم که تاییدش کنم (هشتگ آزادی بیان و این داستان ها)

    ۱۹ آذر ۹۸ ، ۱۱:۵۴
    R_A Zeytun



    لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِیزٌ(سوره حدید - آیه‌ ۲۵)

    ترجمه

    همانا ما پیامبرانمان را با معجزات و دلایل آشکار فرستادیم و همراه آنان کتاب (آسمانى) و وسیله سنجش فرو فرستادیم تا مردم به دادگرى برخیزند و آهن را که در آن نیرویى شدید است و منافعى براى مردم دارد فرو آوردیم (تا از آن بهره گیرند) و تا خداوند معلوم دارد چه کسى او و پیامبرانش را به نادیده و در نهان یارى مى‏کند. همانا خداوند، قوى و شکست‏ ناپذیر است.


    مراد از «البیّنات»، معجزاتِ روشنگر است که حجّت را بر مردم تمام مى‏کند و مراد از «الکتاب»، وحى آسمانى است که باید مکتوب شود و کتاب گردد.

    مراد از «میزان»، یا همین ترازوى مورد استفاده در داد و ستدهاست که نماد قسط و عدالت است و یا قوانین شریعت که معیار سنجش حق از باطل است و یا عقلِ بشر، که میزان شناخت نیک از بد است.

    مراد از انزال آهن در «أنزلنا الحدید»، شبیه انزال چهارپایان در «أنزل لکم من الانعام ثمانیة أزواج» مى‏باشد. زیرا بر اساس آیه‏ى «و ان من شى‏ء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم» منشأ وجودى هر چیز نزد خداوند است و او هر موجودى را پس از تعیین حدود وجودیش، به این عالم مى ‏آورد، که این خود نوعى نزول است.

    مراد از «ینصره... بالغیب» آن است که خداى نادیده و رسولان او را بى آنکه دیده باشند یارى کنند و روشن است که مراد از یارى خدا، یارى دین اوست که توسط رسولان به مردم ابلاغ شده است.

    بهره‏گیرى از آهن، بارها در قرآن مطرح شده است. ذوالقرنین براى ساختن سد معروف خود، از مردم، آهن تقاضا کرد. نرم شدن آهن در دست حضرت داود، یکى از نعمت‏هاى ویژه خداوند به اوست، «النّا له الحدید» در این آیه نیز براى آهن کلمه منافع به کار رفته است، در قیامت نیز برخى ابزار عذاب مجرمان از آهن است. «و لهم مقامع من حدید»


    پیام ها

    ۱- در مدیریّت به هر کس مسئولیّت مى‏دهیم باید ابزار کار او را در اختیارش قرار دهیم. «أرسلنا رسلنا بالبیّنات و... الکتاب و المیزان»

    ۲- در مدیریّت صحیح، راهنمایى از مدیر، و عمل از مردم است. «أرسلنا... الکتاب و المیزان... لیقوم الناس بالقسط»

    ۳- عدالت واقعى در سایه قانون و رهبر الهى است. «رسلنا... الکتاب... لیقوم النّاس بالقسط»

    ۴- فلسفه نبوّت، ایجاد عدالت است. «أرسلنا رسلنا... لیقوم النّاس بالقسط»

    ۵ - بعد از اتمام حجّت از طرف خداوند، مسئولیّت با مردم است که براى عمل و اجرا بپاخیزند. «أرسلنا... أنزلنا... لیقوم النّاس بالقسط»

    ۶- عدالت در تمام ابعاد مطلوب است. «بالقسط» مطلق آمده که شامل همه چیز مى‏شود. «لیقوم النّاس بالقسط»

    ۷- تمام انبیا، یک هدف دارند. «أرسلنا رسلنا... لیقوم النّاس بالقسط»

    ۸ - مردم باید حکومت و تشکیلات داشته باشند تا بتوانند براى قسط بپاخیزند و جلو طغیانگران را بگیرند. «لیقوم النّاس بالقسط»

    ۹- اول کار فرهنگى و تربیتى، بعد اعمال قدرت و تنبیه. «أنزلنا... الکتاب و المیزان... و أنزلنا الحدید»

    ۱۰- جامعه به سه قوه نیاز دارد: مقنّنه، «الکتاب»، قضائیّه «المیزان لیقوم النّاس بالقسط» و مجریّه. «أنزلنا الحدید فیه بأس شدید»

    ۱۱- با موانع گسترش عدالت، باید برخورد شدید کرد. «لیقوم النّاس بالقسط و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید»

    ۱۲- پذیرش دعوت انبیا در حقیقت نصرت خداست. «و لیعلم اللّه من ینصره»

    ۱۳- حمایت از دین و اولیاى خدا، زمانى ارزش دارد که از باطن دل و طیب نفس باشد. «من ینصره و رسله بالغیب»

    ۱۴- گمان نکنیم خداوند به نصرت ما محتاج است. «لیعلم اللّه من ینصره... انّ اللّه قوى عزیز»


    منبع: پایگاه درس هایی از قرآن

    ۱۶ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۵
    R_A Zeytun