کاظم بهمنی :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کاظم بهمنی» ثبت شده است


بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم...

پ.ن:

پریشب اگر آسمون رو دیده بودید، ماه کامل بود و در نزدیک‌ترین حالتِ خودش به زمین قرار داشت؛ دو تا تصویرِ بالا رو با گوشی پریشب گرفتم.


پ.ن:

گشتم که شعرهای مربوط به ماه یا مهتاب رو همراه با این تصاویر پیدا تو وبلاگ بذارم(به جز شعرهایی که تو پست افسانه‌ی ماه و پلنگ قرار دادم)، اینا رو پیدا کردم:


پ.ن:

نه لیلی می‌شوی باور کنی حد جنونم را

نه شیرین می‌شوی بر هم بریزی قند خونم را


تو ماه‌ای و تصور می‌کنی این برکه خوشحال است

چو از ان فاصله قطعا نمیبینی درونم را


#سید_سعید_صاحب_علم


پ.ن:

بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست

چنان که معجز موسی طلسم جادو را

سعدی


پ.ن:

از شرابِ ماه در جامِ شبم مستی بریز

جرعه در جرعه ستاره تا سحر میخاهمت

#شهراد_میدری 


پ.ن:

چارده شب به هوای تو هوایی شده ام

ماه زیبا شود آن لحظه که کامل باشد...

#محمد_صادق_رحمانی


پ.ن:

حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی

کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار

#حافظ


پ.ن:

چون برکه‌ی یخ بسته پر از حسرتم ای ماه

دل بی تو چه شب های درازی که شکسته است

#فاضل_نظری


پ.ن:

چو عکس ماه که افتد درون چشمه‌ی روشن

به چشم من همه نزدیکی و ز من همه دوری

#قاآنی


پ.ن:

برکه‌ای گفت به خود، ماه به من خیره شده‌ست

ماه خندید که من، چشم به خود دوخته‌ام 

#فاضل_نظری


پ.ن:

تو ماه بودی و بوسیدنت، نمی دانی ...

چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد!

#کاظم_بهمنی


پ.ن:

گفتم شب مهتاب بیا ...

نازکنان گفت :

آنجا که منم

حاجت مهتاب نباشد !!!

#مهدی_سهیلی


پ.ن:

شب مهتاب همان به که ز اندوه بمیری

تو که با ماهرخی وعده ی دیدار نداری

#سیمین_بهبهانی


هعیییی :(


پ.ن:

بی تو مهتاب کجا؟ کوچه کجا؟ شعر کجا؟

بی تو از باقی این عمر گذشتم


#محمدابراهیم_گرجی


پ.ن:

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست

#فاضل_نظری

۰۵ تیر ۰۰ ، ۱۸:۱۱
R_A Zeytun