اولین نوشته سیستوفیا به صورت عمومی، منتشر شد 🥳 :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

اولین نوشته سیستوفیا به صورت عمومی، منتشر شد 🥳

يكشنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۱، ۰۷:۰۶ ق.ظ

اولین نوشته سیستوفیا، به صورت عمومی، در بخش مشق‌نوشته‌ها، در دسترس قرار گرفت 🥳

لینک دسترسی به مطلب: بدون حفظ آرمان‌های خود، عاقبت لوکیشن‌فروشی دیاثت است

پ.ن ۱:

حاج احمد می‌گفت، انتظار ندارم خالصانه مثل قبلاها برای خودت و بقیه دعا کنی چون تفکیک اینکه داری می‌ری امام رضا ع رو ببینی یا .... سخت هست، اما همون یه ذره هم، به یادمون باش :)

نوع نگاه و شعورش رو خیلی دوست داشتم!

در هر حال اما، به یاد بچه‌های بیان هستم.




پ.ن ۲:

دیروز و دیشب رو، شب تماس‌های بد موقع و نیمه پنیک‌آور می‌نامم؛ از زنگ اون بزرگوار که گفت اگر بتونیم این ور سال، یه پروژه رو تحویل بدیم خیلی خوب میشه، تا اون یکی بزرگوار که گفت یارو قالب رو آماده کرده و می‌تونی این ور سال، ثبت شرکت کنیم که شرکت‌مون ۱۴۰۱ بشه و حتی تماس همسایه بالایی‌مون که تو ایستگاه سمنان بودیم و زنگ زد که از تراس‌تون دود و آتیش بلند شده در حالی که من گاز و پکیج رو خاموش کردم و تقصیر بچه‌ی طبقه بالایی بود و ترقه انداخته بود تو خونه‌مون (زنگ زدیم به دایی و آدرس کلید خونه رو بهش دادیم و رفت و دید که اتفاقی نیافته و حتی گل‌های توی تراس هم کوچکترین آسیبی ندیدند و فقط روی خاک گلدونی که روی نرده وصل بود، یه خرده آتیش و دود بود که خاموش شده بود) و حتی تماس یهویی عمو بزرگه که دو ماه یکبار هم زنگ نمی‌زنه به بابا ولی یهو دیشب تصمیم گرفت یه خبر نسبتا بی‌ربط و پنیک‌آور رو به بابا بده و...

۰۱/۱۲/۲۸
R_A Zeytun

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.