هست آرزوی جانان کز خلق رو بتابم...! :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

هست آرزوی جانان کز خلق رو بتابم...!

چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ق.ظ

هست آرزوی جانان کز خلق رو بتابم

من اختیار کردم خلوتگه عدم را

امیرخسرو دهلوی

پ.ن:

حدود نیم ساعت پیش، پروژه‌ی تحلیلی‌م رو به شرکت تحویل دادم و میریم که آماده بشم برای دفاع پروپوزال یکشنبه ظهر!

پ.ن:

چند روز پیش، داشتم یک پادکستی راجع‌به یک رمان نویس گوش میدادم، کلیتش اینجوری بود که این بشر از سن چهارده سالگی هر ده سال برای تولدِ ده‌سال بعدش (مثلا تو چهارده سالگی برای بیست و چهارسالگیش، تو بیست و چهارسالگی برای سی و چهارسالگیش و...) نامه می‌نویسه و نگه میداره تا روز تولدش باز کنه و وضعیتِ خودش رو با اون چیزی که تصور کرده بود، مقایسه کنه؛ نوشته بود که مثلا اون نامه‌های اولی که برای خودم نوشتم، دغدغه‌هام این بود که لاغر باشم و دوست پسر داشته باشم و فکرم در این سطح بود یا مثلا نامه ی دوم این بود که با این دوست پسری که دارم ازدواج کنم و فلان که در کمال تعجب فهمیدم که چقدر ذهنم نسبت به مسائل فقیر بود، اما حالا که سنم بیشتر شده یه خرده ثبات فکری بیشتری دارم و تمرکزم برای آینده بیشتر هست هر چند که ذوقِ نوشتن و خوندنِ نامه رو تقریبا با خوشحالی دارم ولی دیگه برای اون بی‌تابی نمیکنم؛ یادِ چالشِ آینده‌ی من که تو بیان راه افتاده بود، افتادم و گشتم تو نوشته‌هام که الان که چند ماهی ازش گذشته هنوز هم همونقدر شهادت بعد از آزادسازی فلسطین رو با همون توصیفات میخوام یا نه که یادم اومد در اون تغییر و تحولِ بزرگی که تو وبلاگ داشتم، اکثر نوشته‌ها مِن جمله، این نوشته رو پاک یا اصلاح کردم، هر چند که با یه سری جست و جو پیدا کردم ولی خب این مسئله که تا الان تا حدودی، پشیمونم از اینکه چرا پست‌ها رو پاک کردم، خودش چالش جدیدی هست!

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.