آیت الله جوادی آملی :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آیت الله جوادی آملی» ثبت شده است

کسی که مثل کمیل(رضوان الله علیه) خب او اهل دعا و مناجات و صفا بود ولی مدیر نبود حضرت نامه‌ٴ اعتراض‌آمیزی به کمیل نوشته که آخر تو چه می‌کردی اینها آمدند انبار را غارت کردند زدند بردند تو نتوانستی اداره بکنی! بعضیها برای دعای کمیل خوب‌اند برای مدیریت خوب نیستند همین اعتراض حضرت امیر است در نهج‌البلاغه به کمیل. حِیط منطقه‌ای است اینها دیگر تاریخ بیهقی و ناسخ‌التواریخ و اینها که نیست اینها بیان شفاف حضرت است در نهج‌البلاغه حیط منطقه‌ای بود تحت حکومت حضرت امیر مدیریتش را داده بود به کمیل آنها آمدند زدند بردند و کمیل نتوانست مقاومت کند خب حالا اگر کسی جزء اصحاب سرّ حضرت بود این به درد حوزه می‌خورد این دیگر به درد حکومت نمی‌خورد که حضرت اعتراض کرد اعتراضش هم در نهج‌البلاغه هست.

#آیت_الله_جوادی_آملی 

#تفسیر_سوره_نور

درس تفسیر آیت الله جوادی آملی

90/07/23

آیات 1 تا 3 سوره نور

۲۷ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۰۶
R_A Zeytun
  • رأفت و رقّت یک امر نفسانی است اگر در نسبت به محرومان و مستضعفان و ایتام و اینها باشد هم محمود است هم انسان باید تلاش و کوشش کند که به آن برسد و اگر درباره اجرای حدود الهی باشد مذموم است باید سعی کند که به آن نرسد و به هر حال این امر نفسانی که تحت اختیار نیست این مورد تکلیف نیست اینکه فرمود: ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ یعنی مبادا کاری بکنید که این رقّت کاذب در اجرای حدود الهی اثر بگذارد یا گرفتار شفاعت سیّئه بشوید ﴿وَمَن یَشْفَعْ شَفَاعَةً سَیِّئَةً﴾ یا در اجرای حدود نقصی را روا بدارید به هر وسیله است ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ بنابراین اگر صرف رقّت یک امر نفسانی بود پدید آمد این معصیت نیست ولی اگر این رقّت نفسانی ضمیمه عدم اجرای حدود الهی باشد آن مشکل دارد.
  • شما این چند روزی که در دنیا هستید این فضا را آلوده نکنید اگر فضا طیّب و طاهر باشد شما بهتر زندگی می‌کنید شما اصرار نکنید که پرده‌دری کنید ولی ذات اقدس الهی به همه اینها می‌رسد ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ جامعه را با طهارت باید حفظ کرد.
  • یک وقت است که فضای جامعه را با یک فرهنگ باطل آلوده کرد مقاله‌ای نوشت یک سخنرانی کرد بحثی را کرد و شبهه‌ای را دامن زد بعد حالا فهمید که این کار، کار بدی بود کرده حالا بین خود و خدای خود توبه کند و اشک بریزد کافی نیست این قدم اول است این باید آن محیطی را که افرادی را که آلوده کرد اصلاح کند بعد یک مقاله علمی بنویسد کتاب علمی بنویسد سخنرانی علمی بنویسد این شبهه را ابطال کند که در بخشهای دیگر در سورهٴ مبارکهٴ بقره و مانند آن فرمود نه دربارهٴ رمی دربارهٴ مطالب دیگر فرمود: ﴿إِلاَّ الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾ تنها جایی که ذات اقدس الهی فیض خاصّ خودش را به میدان می‌آورد می‌فرماید من بر آنها توبه نازل می‌کنم و می‌پذیرم همان آیه است البته کار سنگینی هم است ﴿إِلاَّ الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَیَّنُوا﴾ حالا بعضیها آمدند فکر باطل، شبهه باطل را در جامعه به صورت یک سمّ پاشیدند این بخواهد توبه کند اشک بریزد و مانند آن کافی نیست این قدم اول است هم باید آن فسادها را اصلاح کند هم باید به خوبی تبیین کند


  • ۲۷ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۰۶
    R_A Zeytun
  • سورهٴ مبارکهٴ «نور» که در مدینه نازل شد قسمت مهمّ مطالبش را دربارهٴ تأمین خانواده‌های اصیل و راه پرورش اولاد صحیح و مانند آن قرار دارد
  • جامعه را خانواده‌های اصیل تشکیل می‌دهند و عنصر محوری خانواده عفاف است که فرمود: ﴿وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ اگر کسی این حریمِ عفاف را رعایت نکرد اهل غیرت نیست
  • غیرت حقیقتی است که سه عنصر محوری را در بردارد یکی معرفتِ هویّت خود دوم عدم دخالت در امور غیر سوم اجازه ندادن دخالت غیر در امور او آن غیرزدایی را می‌گویند غیرت اگر کسی بخواهد در حریم دیگری وارد نشود و اگر کسی بخواهد دیگری را در حریم خود راه ندهد که چنین انسانی را می‌گویند غیور این فرع بر آن عنصر اول است که هویّت خودش را بشناسد اگر کسی انسانیّت خودش را شناخت قلمرو هویّت خودش را شناخت توان مرزبندی را دارد نه از مرز خود بیرون می‌رود نه اجازه می‌دهد کسی وارد مرز او بشود نه خانهٴ کسی را نگاه می‌کند نه اجازه می‌دهد کسی خانهٴ او را نگاه کند
  • اگر جامعه بخواهد به امنیّت برسد جامعه غیور باشد باید خانواده را درست تأسیس کند (این یک) به همین مناسبت وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود هیچ بِنایی در اسلام به عظمت بنای نکاح و ازدواج نیست بعد در حدیث دیگر که وجود مبارک امام صادق از آن حضرت(علیهما السلام) نقل می‌کند فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه»
  • یک وقت زندگی, زندگی حیوانی است خیال می‌کنند نکاح برای ارضای غریزهٴ شهوت و جوانی است این زندگی, زندگی حیوانی است انسانی نیست چه رسد به اسلامی یک وقت است که نه, نکاح را به عنوان ما که فرشته نیستیم دائماً بمانیم برای اینکه نسل بماند انسانیّت محفوظ بماند نکاح می‌شود فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه» این نگاه کجا آن نگاه کجا فرمود پنجاه درصد حفظ دین جامعه به وسیلهٴ ازدواج است این نگاه به نکاح یک نگاه ملکوتی است این می‌خواهد خانوادهٴ دینی بسازد که بعد جامعهٴ متمدّن را تشکیل بدهد
  • خدا غریق رحمت کند مرحوم مدرّس را اینکه می‌گفت سیاست ما عین دیانت ماست حرف صحیحی است زندگی ما هم عین دیانت ماست ما واقعاً سکولار زندگی می‌کنیم یعنی مرز دین ما از مرز زندگی ما جداست ما یک نماز و روزه‌ای داریم بله اما یک ازدواج داریم خرید و فروش داریم خورد و خواب داریم در این زندگی نیست دین ما فقط در نماز و روزه است یعنی جدایی دین از سیاست یک مرحله, جدایی دین از زندگی ما نمی‌گوییم جدایی دین از سیاست ولی می‌گوییم جدایی دین از زندگی خب آثار دخالت دین در زندگی همین است دیگر اگر دین در زندگی رهایت کند می‌شود «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه



  • سوره نور آیات 1 تا 3
    ۲۴ اسفند ۰۲ ، ۱۲:۱۱
    R_A Zeytun

    • ظلم معنایش این است که ظالم از حدّ خود تجاوز بکند به مرز دیگری برسد مظلوم معنایش این است که بیگانه وارد حریم او شد این معنی ظالم و مظلوم است.
    • انسان می‌تواند خودش را تعقّل کند به خودش عالِم بشود اتحاد عالم و معلوم ممکن است اتحاد عاقل و معقول ممکن است اما اتحاد ظالم و مظلوم که ممکن نیست این بازگشتش به نقیضین است.
    • اینها به خودشان ظلم کردند, اینها به خودشان ظلم کردند یعنی چه؟ چه کسی ظالم است چه کسی مظلوم است. در تحلیلهایی که از این طایفه از آیات برمی‌آید روشن شده است که این شهوت و غضب که بخش تحریکی و عملِ شئون نفس است آن بخش وهم و خیال که بخش اندیشه و ادراکی نفس است اینها مرزی دارند عقل که با فطرت الهی آمیخته است و آن عقلِ عملی که خدا او را مُلهم کرده به فجور و تقوا این نورانیّتی است در درون انسان یک موجود مجرّدی است در درون انسان که خدا این را به ما تملیک نکرد این را امانت به ما داد که ما از این چراغ استفاده کنیم مثل اینکه چراغی را دیگری به زید می‌دهد می‌گوید آقا این چراغ را بگیر و این راه را برو دیگر تملیک نکرده این چراغ را به او به عنوان امانت داده حالا اگر او این شیشه چراغ را بشکند یا این شیشه را غبارآلود کند که نور این چراغ به جایی نرسد خب به این چراغ ظلم کرده به صاحب چراغ ظلم کرده حقّ دیگری را برده. آن ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ مِلک ما نیست آن ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ امانت الله است مِلک ما نیست اگر کسی در بخش اندیشه به آن عقل اهانت کند ظلم کرد به آن خودی که لایه دوم است و امانت الهی است, اگر در بخش انگیزه شهوت و غضب به آن عقلی که «به عُبد الرحمن» تعدّی بکنند او را به بند بکشند خودشان امینِ قافله بشوند به آن خود ظلم کردند. چون ما دو خود داریم یک خودی است که امانت الله است یک خود داریم که به حسب ظاهر مِلک ماست در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» و در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» و «نساء» بین این دو خود فرق گذاشته در سورهٴ «حشر» فرمود اینها چون خدا را فراموش کردند خدا اینها را از یاد خودشان برد اینها خودشان را فراموش کردند ﴿لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ﴾
    • قصاص حقّ خود شخص است در قصاصِ طرف شخص می‌تواند عفو کند شخص می‌تواند ترمیم کند در قصاص نفس ولیّ دم می‌توانند اعمال حق کنند می‌توانند ببخشند اما بعضی از حقوق است که نه برای خود انسان است نه برای ولیّ او ـ معاذ الله ـ اگر به زنی تجاوز شده یا به مردی تجاوز شده این ناموس و عفّت آیا حقّ‌الناس است یا حقّ‌الله اگر به زنی تجاوز شده این زن می‌تواند بگوید من گذشتم اگر به مردی تجاوز شده این مرد می‌تواند بگوید من گذشتم این مثل خون است که حقّ اوست یا عِفاف است که حقّ الله است چرا زن اگر بگذرد باز پرونده هست که ﴿فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا﴾ هست معلوم می‌شود عفّت و ناموس جزء آن خود دوم است که حقّ الله است ما امینیم این آیات الهی است. خب کدام فقه است کجا فقه است کدام فقیه است که می‌تواند فتوا بدهد که اگر زن بگذرد حدّ زنا و حدّ رَجم و امثال ذلک ساقط است ـ معاذ الله ـ معلوم می‌شود این حقّ الله است این حقّ الله برای آن امانت الله است این همان لایه دومی است این همان خودی است که ما امین اوییم نه مالک او که اگر کسی عفافش را از دست داد حجابش را از دست داد به خود ظلم کرد یعنی آن خود دوم آن خودی که امانت اوست برای او نیست اینکه می‌گوید من خودم آزادم این آمده امانت الهی را انکار کرده مِلک خود گرفته و غاصبانه دارد زندگی می‌کند و خود را مالک آن می‌داند این می‌شود ﴿أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾ خدایِ او همان هوس اوست برای اینکه مالکِ آن نفس خداست مالک عفّت و ناموس خداست اگر کسی بگوید من صاحب‌اختیار خودم هستم همین می‌شود ﴿أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾
    • آنچه را که طهارت جامعه و قداست جامعه را فراهم کرده است همین چشمِ پاک گوش پاک زبان پاک لسان پاک و امثال ذلک است گفتند خلوت اجنبیّه با اجنبی در جایی جایز نیست و نماز هم بی‌اشکال نیست برای اینکه این به حریم خدا دارد تعدّی می‌کند هر اشکالی در جامعه پیدا شده بر اثر رعایت نکردن مسئله حجاب و مسئله عفاف و رعایت نکردن آداب چشم و گوش است وگرنه خطرهای مهم پیش نمی‌آمد
    • بدن انسان را خدای سبحان موقّتاً تملیک کرده به دلیل اینکه فرمود اگر کسی به شما آسیب رساند می‌توانید عفو بکنید در اختیار شماست مِلک شماست چیزی را خدای سبحان تفویض نکرده در خلال حرف هم اشاره شد که تفویض نشده که انسان بشود مالکِ مطلق لذا به بدن خودش هم نمی‌تواند آسیب برساند تفویض نکرده لکن اگر کسی به بدن او آسیب رساند قصاص طرف می‌خواهد بکند ولی اگر نکرد حقّ مشروع اوست می‌تواند عفو کند چه قصاص طرف چه قصاص نفس اما مسئله حجاب این طور نیست مسئله عفاف این طور نیست.

    سوره نور آیات 1 و 2


    ۲۳ اسفند ۰۲ ، ۰۵:۱۵
    R_A Zeytun

    آیت الله جوادی آملی می‌فرماند که:

    مال در نظام اسلامی به منزله ستون فقرات یک ملّت است، ثروت مملکت را نباید به دست سفیهان سپرد، زیرا ثروت مملکت عامل پایداری یک ملّت است. اگر ملّتی نتواند ستون فقراتش را حفظ بکند فقیر است؛ فقیر به آن ملّتی می‌گویند که ستون فقراتش شکسته است.


    به عنوان یک مهندس صنایع که میشه گفت اجازه‌ی دادنِ دکترین رو داره و همین الان درگیرِ بهینه‌سازیِ کارهای یک شرکت بزرگ تولیدی-خدماتی هست و کامل با پیچیدگی مسائل اقتصادی آشنا هست و...، باید بگم که:

    نمیشه بخوای "جراحی اقتصادی" بکنی اما ته تحصیلات و تخصصت "طب سنتی" باشه ای دلربا


    پ.ن 0:

    اگر میشه برای خوب بودنِ آزمونِ ارشدِ یه بنده خدایی و قبولی تو بهترین جایگاه با بیشترین حسِ خوبی که میتونه به خودش و خونواده‌ش منتقل بشه، رو سر من منت بذارید و دعا کنید. خدا خیرتون بده


    ۱۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۰۳
    R_A Zeytun

    آنجا که تو با مرگ مانوس می‌شوی، ناچار به آن فکر می‌کنی و بهترینش را می‌خواهی. وقتی بناست مرگ تو را انتخاب کند، تو پیش دستی کن و بهترین مرگ را انتخاب کن که این زیرکی انگیزه‌ی دیگری است که تو را به مرگ سرخ می‌خواند و باعث می‌شود که سنگینی خون را در رگ‌هایت احساس کنی و شهادت را بخواهی. من نمی‌دانم تو چه احساسی از مرگ داری ولی اینقدر می‌دانم که اگر خط مرگ در تقاطع زندگی تو نباشد و زندگی تو را نبرد، بل ادامه‌ی آن باشد و استمرار آن دیگر مرگ مسأله‌ای نیست.


    قسمتی از وصیت نامه استاد صفایی حائری


    *****


    شما وفات می‌کنید، نه فوت؛ وفات آن استیفای کامل است؛ یعنی تمام حقیقت شما به دست آن فرشته‌ای است که روح را قبض می‌کند، پس چیزی از شما فوت نمی‌شود; این از آن ره‌آوردهای دقیق و عَمیق اسلام است که می‌گوید انسان، مرگ را می‌میراند، نه بمیرد.

    تمام هراس‌های ما این است که نابود می‌شویم، دین آمده گفته تمام وحشت‌های انسان از مرگ است و شما در مصاف با مرگ، مرگ را می‌میرانید، نه بپوسید. شما در این مصاف مرگ زیر پایتان لِه می‌کنید; طبق همان بیان نورانی سیدالشهداء(سلام الله علیه) در روز عاشورا که فرمود: «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ»؛ مرگ در زیر پایتان یک پلی است، شما این مرگ را زیر پایتان لِه می‌کنید و از آن می‌گذرید و می‌روید آن طرف که شما هستید و مرگ نیست. انسان مرگ را می‌میراند، نه بمیرد. انسان با مرگ از پوست به در می‌آید، نه بپوسد. انسان می‌شود ابدی 

    #تفسیر_سوره_ق

    #آیت_الله_جوادی_آملی


    و گفت: از نماز جز ایستادگیِ تن ندیدم، و از روزه جز گرسنگی ندیدم.

    آنچه مراست از فضل اوست، نه از فعل من...


    - تذکرة الاولیاء ، ذکر بایزید بسطامی


    پ.ن:

    پناه میبرم به خواب از شر 

    آرزوهای‌ برباد رفته...

    ۲۶ فروردين ۰۱ ، ۱۴:۴۱
    R_A Zeytun

    این‌چنین نیست که انسانی که می‌میرد اگر اموال و فرزند را از او بگیرند تعلّق را هم از او بگیرند؛...دردِ حال احتضار و مرگ به بعد این است که متعلّق را از انسان می‌گیرند، تعلق می‌ماند و عذاب از اینجا شروع می‌شود، خب انسان از اینکه به چیزی وابسته است و به او دسترسی پیدا نمی‌کند درد می‌کشد؛ یک معتاد همین که به بند افتاد چون مواد را از او گرفتند، اعتیاد هست، دادش بلند است عذاب قبر همین است، در برزخ همین است، در حال احتضار همین است فرمود آنکه دردآور است وابستگی شماست ما این وابستگی را از شما نمی‌گیریم...

    چیزی تهیه کنید که با شما باشد که و آن«عِندَ رَبِّکَ»است اینکه فرمود:«وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ»این صغراست، کبرایش هم که در سوره‌ی «نحل» گذشت که«مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ» خب اگر«مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ»انسان محبوبش را عنداللّهی قرار داد هم حب هست هم محبوب؛ لذّت شروع می‌شود اما اگر محبوبش عندالناس بود و حبّش در درون جان او، این محبوب گرفته می‌شود و حب هست و درد شروع می‌شود لذا فرمود:«وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَخَیْرٌ مَّرَدّاً»

    درس تفسیر سوره‌ی مریم - آیت‌الله جوادی آملی ۱۳۸۸/۱۰/۱۴


    پ.ن:

    امشب سر افطار یا هر وقت که این پست رو دیدین به من منت بگذارید و  برای یک تازه درگذشته که بسیار نیک بود فاتحه‌ای بخونید یا یک صلوات مهمان‌ش کنید؛ خدا ان‌شاءالله اجرتون بده

    ۱۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۰۱
    R_A Zeytun

    ما هر چه هم دعا بکنیم، هر چه هم آرزو بکنیم چون بیرون از حوزه‌ی فهم ماست اصلاً نمی‌فهمیم چه بخواهیم چون نه دیدیم، نه شنیدیم، نه خودمان فهمیدیم که آنجا چه خبر است. شما ببینید در تمام مدّت عمر یک کشاورز یا یک دامدار هرگز آرزو می‌کند که ای کاش نسخه‌ی خطّی مرحوم فارابی را من پیدا می‌کردم؟ او اصلاً در عمر فارابی را ندید، فارابی را نشناخت تا نسخه‌ی خطّی‌اش را بداند آرزوی ما به حوزه‌ی درک ماست؛ فرمود خیلی از چیزهاست که اصلاً شما نمی‌دانید تا در دعا از ما بخواهیم!


    آیت‌الله جوادی آملی، درس تفسیر سوره‌ی مریم- 88/09/02


    ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۵۲
    R_A Zeytun