بایگانی شهریور ۱۳۹۹ :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۲۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است


به ما گفته‌اند در مسائل علمی و فکری، به گوینده توجه نکنید.

«انْظُرْ اِلَی ما قَال و لاتنظرُ اِلَی مَنْ قَال» توجه کن که چه می‌گوید و منگر چه کسی می‌گوید.

اما در مسائل قلبی و تربیتی، سفارش کرده‌اند که حتما ببینید گوینده کیست؟ و هر حرفی را از هر کسی نشنوید... .

طبق نثل مرحوم کلینی وقتی از عیسی ع پرسیدند با که بنشینیم؟ از کدام عالِم استفاده کنیم؟ نفرمود «انْظُرْ اِلَی ما قَال و لاتنظرُ اِلَی مَنْ قَال»...، بلکه فرمود: با کسی مجالست کنید که «یُذَکِّرُکُمُ الله رُوْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُه»

دیدار او شما را به یاد خدا و قیامت بیندازد و سخن و منطق او بر علم شما بیفزاید و عمل او شما را به آخرت نزدیک کند... .

...قبح ظلم و حسن عدل مربوط به راه ذکر است. چون در حکمت نظری مسئله گرایش به عدل و گریز از ظلم راه ندارد. اندیشه ممکن است که قبح ظلم، یا حسن عدالت را درک کند، اما آن جنبه از نفس که به عدل گرایش دارد و از ظلم گریزان است، جنبه عمل و قلب است، نه جنبه عقل و فکر.

ضمانت اجرایی نسخه عاشورا

...هماهنگی کامل عقل و قلب را می‌توان در نهضت اباعبدالله الحسین ع مشاهده کرد. امام حسین ع که فلسفه حرکت خود را عدالت و مقابله با جور قرار می‌دهد، در راه چنین هدفی، دشوارترین مبارزه را نیز تحمّل می‌کند و خود ایشان وسط معرکه است. بیان این نکته لازم است که عدالت در ادیان الهی از دو ویژگی برتر برخوردار است: داشتن منبع علمی، داشتن پشتوانه اجرایی.

آغاز و انجام عدالت اسلامی، مسبوق و ملحوق به ضمانت اجرایی است: آغازش متکی به مبدأ و مرتبط به اعتقاد به خداست و انجامش مستظهر به معاد و ملحوق به باور محکمه عدل الهی و پاداش آخرت است. بر این اساس، جهاد و شهادت خالصانه و نثار جان و ایثار مال برای تحقق عدالت از جانب کسانی مثل امام حسین ع و یارانش مقبول است که از این باورها برخوردارند... .

پ.ن:

دلداده‌ی حسین و دلتنگ کربلاییم...

۰۵ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۲۵
R_A Zeytun

برای پیوند شئون دوگانه انسان و برای عمل به علم، اراده انسانی، مهم‌ترین عامل محسوب می‌شود.

... در شرح چهل حدیث امام خمینی آمده، بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنّیات سلب اراده و عزم از انسان می‌کند. از همین فرمای امام می‌توان به این موضوع پی برد که دو دسته عوامل در بحث عزم مطرح هستند یکی عوامل اراده‌ساز و دیگری عوامل اراده‌سوز. از عواملی که باعث سستی اراده می‌شوند(اراده‌سوزند) می‌توان به جزئت برمعاصی، گوش دادن به تغنیات و موسیقی، جبن اشاره کرد.

«بعضی ممکن است بگویند منظور از عزم انسان چیست؟...اراده منِ یک نفر...؟ ...عرض بکنم که عزم یکایک انسان‌ها در حد خودش تاثیر دارد؛ نه فقط در مسائل شخصی-که تاثیر تام دارد-بلکه در مسائل اجتماعی...»

اهل فکر و اهل ذکر

کمال انسان در این است که آن‌چه فهمیده به دل تحویل دهد تا با دو بال دل و عقل پرواز کند. هرگز به تنهایی، با بال عقل نمی‌توان پرواز کرد، زیرا که اندیشه فقط یک بال است... .

ذکر، امامِ فکر

...محراب محل جنگ و نماز، جنگ بین عقل و جهل است. گاهی انسان می‌خواهد از شرّ علم، نجات پیدا کند و این جنگ در نماز به ظهور می‌رسد. در نماز، انسان موفق می‌شود که از دانش بدون گرایش نجات پیدا کند... .

سهم عاطفه و احساس

انبیا و فرستگان الهی ننشسته‌اند با مردم با زبان فلسفی حرف بزنند؛... زبان آنان ترکیبی است از اندیشه و عقل و عواطف؛ عاطفه است کهه می‌تواند مسیر فهم عقلی و حرکت عقلی و جریان عقلی را هموار کند... .

...در حرکت‌های معنوی، عاطفه سهم و جای خود را دارد. نه عاطفه جای استدلال را می‌گیرد و نه استدلال می‌تواند به جای عواطف بنشیند. حادثه عاشورا، در ذات و طبیعت خود، یک دریایِ خروشانِ عواطفِ صادق است.

پ.ن:

یک چیزی که خیلی دیر متوجه شدم(یعنی همین دو روز پیش) و البته صد خدا رو شکر که بالاخره متوجه‌ش شدم، تفاوت نگارشِ نامه‌هایی هست که برای امام حسین ع، مردم کوفه فرستادند.

برای مثال یه نمونه از نامه‌هایی که ارسال شد ترجمه‌ی روایت‌ش این‌جوری بود:

«بسم الله الرّحمن الرّحیم به پیشگاه حسین بن علی(علیهما السلام) از طرف شیعیان او و پدرش امیر المومنین (علیه السلام).

پس از تقدیم سلام، مردم در انتظار شما هستند و کسی را به جز شما نمی خواهند. زود زود به جانب ما بیا ای فرزند پیغمبر، زیرا باغستان‌ها به سبزه آراسته و میوه‌ها رسیده و گیاه‌ها روییده و برگ‌های سبز بر زیبایی درخت‌ها افزوده‌اند. بیا به سوی ما، زیرا بر سپاه مجهز و آماده خود وارد می شوی وَالسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ وَ عَلى اءَبیکَ مِنْ قَبْلِکَ.»

آنگاه حسین (علیه السلام) از آن دو نفری(هانی بن هانی و سعیدبن عبدالله حنفی) که نامه را آورده بودند پرسید: این نامه را چه کسانی نوشتند؟ گفتند: یابن رسول الله فرستادگان نامه عبارت بودند از شبث بن ربعی، حجّار بن ابجر، یزید بن حارث، یزید بن روُیم، عروت بن قیس ، عمرو بن حجّاج و محمد بن عمر بن عطارد.

به اون بخش‌های رنگی اگه توجه کنید، انگاری دارند امام حسین ع رو به پیکنیک دعوت می‌کنند :/

در مقابل نامه‌ای که توجه من رو بشدت جلب کرد و به نظرم حقیقتا با اشک و آه خوندمش و بشدت غبطه خوردم به سطحِ فهم و شعورِ جناب حبیب‌بن‌مظاهر به صورت زیر هست:

فکتبوا الیه: بسم الله الرحمن الرحیم لحسین بن على من سلیمان بن صرد و المسیب ابن نجبه و رفاعة بن شداد و حبیب بن مظاهر و شیعته من المؤمنین و المسلمین من اهل الکوفه سلام علیک، فانا نحمد إلیک الله الذى لا اله الا هو، اما بعد، فالحمد لله الذى قصم عدوک الجبار العنید الذى انتزى على هذه الامه فابتزها امرها، و غصبها فیئها، و تامر علیها بغیر رضا منها، ثم قتل خیارها، و استبقى شرارها، و جعل مال الله دوله بین جبابرتها و اغنیائها، فبعدا له کما بعدت ثمود! انه لیس علینا امام، فاقبل لعل الله ان یجمعنا بک على الحق و النعمان ابن بشیر فی قصر الإمارة لسنا نجتمع معه فی جمعه، و لا نخرج معه الى عید، و لو قد بلغنا انک قد اقبلت إلینا اخرجناه حتى نلحقه بالشام ان شاء الله، و السلام و رحمه الله علیک.

بسم الله الرّحمن الرّحیم. به پیش گاه حسین بن علی (علیهما السلام) از سلیمان بن صُرد خزاعی و مسیّب بن نجبه و رفاعة بن شدّاد و حبیب‌بن‌مظاهر و عبدالله بن وائل و گروهی از مومنان و شیعیان.

پس از تقدیم سلام، سپاس خداوندی را که دشمن تو و دشمن پدرت را هلاک کرد. آن مرد ظالم و خون خوار و ستمکار، کاری که امارت امّت را از آنان سلب کرد و آنرا به ظلم و ستم تصرف نمود و بیت المال مسلمانان را غضب کرد و بدون رضایت ایشان خود را امیر آنان خواند و مردان نیک را کشت و نا پاکان را باقی گذاشت و مال خداواند را در تصرّف جباران و سرکشان قرار داد. دور باد از رحمت یزدان، چنان که قوم ثمود دور گردید. ما اکنون امام و پیشوا نداریم، بسیار مناسب است که قدم رنجه فرموده و به شهر ما بیاید. امید است خداوند به وسیله شما ما را به راه سعادت راهنمایی کند. نعمان بن بشیر، والی کوفه در قصر دارالاماره است ولی ما در نماز جمعه و جماعت او حاضر نمی شویم و روزهای عید با او مصلی نمی رویم. اگر بشنویم که شما به سوی ما می آیید ، او را از کوفه بیرون نموده، روانه شام می کنیم. سلام بر تو ای فرزند پیغمبر، و بر روان پاک پدرت باد وَالسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ .

دِلــ❤ بی تو به جــان آمد، آقا جان

یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَ مَوْلینا انه لیس علینا امام

۰۴ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۴۹
R_A Zeytun

 

انسانیت انسان، دو جناح و دو شأنِ جدا از هم دارد.

 

اگر انسان بخواهد به کمال برسد باید در جناح نظر، کامل شود و هم در جناح عمل، متکامل گردد.

قرآن کریم، در موارد متعددی به فاصله‌ی میان علم و عمل اشاره می‌فرماید که با عنوان تخطی دل و اندیشه در قرآن به آن اشاره شده است. برای مثال در خصوص آل فرعون بعد از مشاهده معجزات بی‌شمار موسی کلیم ع حق برای آن‌ها بیّن شد و از نظر اندیشه و فکر، مشکلی نداشتند، اما از نظر «ذکر» در زحمت بودند و حاضر نشدند بپذیرند.

 

... برای مثال شمر در گودال قلتگاه به حضرت گفت: من تو را کاملا می‌شناسم، «اعرفک حق المعرفة، امّک فاطمة‌الزهراء، و ابوک علیٌ المرتضی،...» ولی تو را می‌کشم و هیچ باکی ندارم «اقتلک و لا‌ابالی!».

 

این جذب و دفع، اعتقاد و انکار، اقارا و انکار، کار دل است و کار دل به خودِ دل بسته است، نه به اندیشه و فکر... .

 

کدام علم؟ (نسبت دانایی و توانایی)

 

علم، حقیقتی مجرد و شریف است و از عالم قدس بر روح انسان افاضه می‌گردد. اگر دانایی، تو را از جزم به عزم نرساند، خود علم می‌شود حجاب. «العلم حجاب الاکبر».

... در لسان روایات دو تعبیر برای علم به کار برده شده است. علم مایه روشنگری و سوق‌دهنده به سمت کمالات معنوی و انسانیت و بندگی است، اگر عالم از آن بهره گیرد، وگرنه همین علم سبب هلاکت و بدبختی و بزرگترین رادع برای وصول به مقام انسانی است... .

... بر این اساس می‌توان مردم را از لحاظ جزم علمی و عزم عملی، به چهار گروه تقسیم کرد:«۱.گروهی که از جزم علمی بهره‌ای ندارند. ۲.گروهی که عالم‌اند، ولی علم‌شان به مرحله عمل نمی‌رسد. ۳.گروهی که علم‌شان به مرحله عمل می‌رسد، ولی با دشواری و کندی. ۴.گروهی که علم‌شان عملی است؛ یعنی به محض فهمیدن چیزی، آن را به کار می‌بندند که از این مردان بزرگ به «اولوالعزم» یاد می‌شود.»

و...

پ.ن:

اول یه توضیح بدم اینکه این بخش‌هایی که از کتاب «توضیح الرسائل کربلا» میذارم، همه‌ی کتاب نیست و بخش‌هایی هست که اولا مفهوم کلیِ کتاب رو توش میگم، ثانیا همه‌ی کتاب نیست که شما سعی کنید برید این کتاب رو تهیه کنید.(هزینه‌ی این کتاب تو اپیلیکیشن طاقچه دوهزار و هفتصد تومن هست، برید تهیه کنید!)

 

در خصوصِ این علمی که باعث نابودی میشه، میشه استناد کرد به خوارج یا مثلا همین قضیه‌ی عاشورا، یه سری از افراد به آیه‌ی قرآن استناد می‌کردند و مبارزه با امام حسین ع رو وظیفه‌ی شرعی می‌دونستند. یا مثلا در خصوص گروهک فرقان، استدلالِ شرعی و عقلی‌شون این بود که مرتضی مطهری (شهید مطهریِ خودمون) برای اسلام مضر هست و باید به قتل برسه یا مثلا همین داعش، با الله اکبر، مردم رو به خاک و خون می‌کشتند و... .

برای بیشتر دونستنِ این مباحث، سخنرانی‌های حاج آقای کاشانی رو تو محرم امسال به اسم «تراز دینداری» دنبال کنید.

دعوتتون می‌کنم به این مداحی از حاج مهدی رسولی (اگه تو جوونی شهید شدم، خواهشا این مداحی رو واسم بذارید!)

باید رفت| مهدی رسولی

 

۰۳ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۳۷
R_A Zeytun

چرا امام حسین ع کوفه را انتخاب کردند؟

کوفه شهر بسیار مهمی در تاریخ است. در آن روزگار در عالم اسلام چندین شهر لشکرگاهی وجود داشت که «جُند» نامیده می‌شد: کوفه، بصره، دمشق، حِمص و اسکندریه و ... لذا کوفه علاوه بر آن‌که مرکز اداره مناطقی وسیعی از بلاد اسلامی آن روز بود ... یکی از بزرگترین پادگان‌های نظامی شرق سرزمین اسلامی بود و از نقاط مختلفی از عالم اسلام به ویژه یمن در آن‌جا نیروهای جنگی و نظامی سکونت و حضور داشتند.

... افراد مختلفی از جمله محمد‌بن‌حنفیه به حضرت پیشنهاد رفتن به شهرهای دیگر را دادند اما حضرت، مصمم عازم کوفه شدند.

«در یک تحلیل علت انتخاب کوفه توسط امام حسین ع را می‌توان موقعیت منحصربه‌فرد آن در دنیای اسلام دانست...

۱. کوفه به لحاظ طبیعی در مرکز دنیای اسلام قرار داشت.

۲. بافت جمعیتی کوفه ترکیبی از اقوام غیرمنسجم بود که حکومت بر آن آسان نبود.

۳. حضور امیرالمومنین ع در کوفه و مرکز قرار گرفتن این شهر، بر موقعیت کوفه افزوده بود.

۴. مردم کوفه طعم شیرین حکومت حق و عدل علوی را چشیده بودند... آن‌ها خواستار تجدید حکومت حق  و عدل امیرالمومنین ع به امامت حضرت اباعبدالله ع بودند.

۵. کوفه به دلیل مرکزیت و رفت‌و‌آمدهای بسیار و به خصوص به خاطر دوران پرافتخار حکومت امیرالمومنین ع به لحاظ اقتصادی وضع مناسبی داشت. همین موقعیت اجازه نداده بود این شهر تحت تاثیر معاویه و سیاست‌هایش قرار گیرد.

۶. مردم کوفه مردمی انقلابی، ماجراجو، سیاسی و مبارز بودند.

چرا مدینه نه؟

مردم مدینه عموما مردمی ساده‌لوح، زودباور، مطیع و طرفدار حکومت بودند. پیرمردانی که عمر خود را در دوران طولانی خلفای راشدین گذرانده بودند هیچ‌گونه اعتقادی به برپایی یک حرکت تند و انقلابی به‌منظور تنبیه یزید نداشتند... .

چرا مکه نه؟

مردم مکه تا حد زیادی مشابه مردم مدینه بودند.... . پیرمردان مکه با محاسن بلند و سفید و آثار سجده در پیشانی اما شدیدا سفیه و احمق و کم‌حرکت و بی‌بخار بودند... .

چرا یمن نه؟

یمن منطقه‌ای دورافتاده از شام بود. مردم یمن از دیرباز علاقه‌مند به اهل‌بیت ع بودند. امیرالمومنین ع در یمن از پایگاه نیرومند و قابل توجهی برخوردار بودند اما یمن هم برای انقلاب مناسب نبود. زیرا دوری از شام حسنی که داشت، خود عیب بود. در صورت تحقق انقلاب حسینی در آن‌جا صدای امام حسین ع به جهان اسلام نمی‌رسید... .

چرا بصره نه؟

... مردم بصره از دیرباز طرفدار امویان شده بودند... .

... مگر نه ‌این‌که حضرت با درنظر گرفتن تمام جوانب به کوفه رفتند، پس چرا کوفیان بدترین رفتار را با حضرت داشتند؟

ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...

مذمت عملکرد کوفیان در کربلا به تنهایی کافی نیست، چه کنیم که ما کوفی نباشیم؟

به گواهی تاریخ مردم این شهر اعتقاد قلبی به امام حسین ع داشتند اما چه شد که در موقع عمل پای کار ولی زمان نیامدند؟

پ.ن:

از مرز ظریف کفر و ایمان می‌گفت

از آدم و دام‌های شیطان می‌گفت


در کربُبلا حسین را می‌کشتند

در گوشه‌ی حجره, شیخ عرفان می‌گفت

۰۲ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۳۹
R_A Zeytun

به دنبال پاسخی برای درد شیعه

چرا کسی از شام نیامد؟ حتی یک نفر!

... پس از شهادت امیرالمومنین علی ع، امام حسن ع زمام امور را به دست گرفت و با معاویه به منازعه برخاست. اما رویارویی او بیش از چند ماه طول نکشید؛ زیرا طی این مدت امت اسلامی نشان داد که از جنگ نفرت و به دنیای معاویه گرایش دارد و به اهل حق بی اعتنا است.

.... پیامدهای دوران معاویه:

* تبدیل شدن حکومت از خلافت به پادشاهی

* محو کامل فضایل اهل بیت و جعل عیب برای آن بزرگواران

* گمراهی قاطبه امت بر اثر انحراف‌های دینی امویان

مهترین تلاش معاویه پس از رسیدن به قدرت این بود که به حکومتش جنبه دینی و شرعی ببخشد.... بنابراین در یک تلاش گسترده تبلیغاتی و متمرکز و به منظور گمراه سازی امت بر سه زمینه زیر تکیه کرد:

* جعل قداست و فضیلت دینی برای خود از طریق جعل احادیث نبوی... .

* باز داشتن مردم به نام دین از نارضایتی از حاکم ستمگر و قیام علیه او... .

* تاسیس فرقه دینی-سیاسی که رفتارشان را توجیه و تفسیر کند؛ مانند جبریان و مرجئه... .

... غصه ما این نیست که چرا کسی از شام به یاری پسر فاطمه س نیامد. از شامی که در راس حکومت آن معاویه قرار داشت، انتظاری بیش از این نبود.

اما کوفه وضعیت دیگری داشت. کوفه همان شهری است که ۱۸ هزار نامه به حسین‌بن‌علی ع نوشته است.

...مردم عراق در آن دوران را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد:

یک گروه اکثری بود که قلبا امام حسین ع را حق و یزید را باطل می‌دانستند،... اما وقتی مسئله تهدید، تخویف، تطمیع و امثال این‌ها پیش آمد، عملا دست از حمایت حضرت برداشتند و حتی با آن حضرت مقابله کردند... .

اقلیتی که مرد و مردانه پای حسین ع ایستاند و گفتند هر چه می‌خواهد بشود، بشود. افرادی از قبیل حبیب‌بن‌مظاهر، مسلم‌بن‌عوسجه و بریر این‌ها همه کوفی هستند، این‌ها پای اعتقادشان ایستادند. این‌ها جزء اقلیتی بودند که خود را به کربلا رساندند.

... حال با این‌همه اوصاف، چطور از دل ۱۸هزار نامه ۳۰ هزار قاتل ایجاد شد؟

...

پ.ن:

«مجنونک ،و عقلی إکتمل بجنونی»

«مجنون توام، عقل من با جنون تو کامل میشه»

 

 

 

 

این همون مداحی بود که داشتم ترجمه می‌کردم، وسطِ ترجمه به یه سری از کلمات با لهجه‌ی عربیِ عراقی و محاوره‌ای رسیدم که نه من و نه بقیه‌ی دوستام، با این لهجه آشنایی نداشتیم (من عربیِ لبنانی، تا حدی بلدم)، یه خرده برای ترجمه‌ی لغات و جملاتش گشتم که در نهایت به خودِ فایلِ با ترجمه، رسیدم :|

 

۰۱ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۱۴
R_A Zeytun