خاطره :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۱۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره» ثبت شده است

به لبم نام جواد است و کرم می‌بارد...


در بیان تفاوت بین کریم و جواد گفتند که

از کریم همین که درخواست کنی، سریع میبخشه ولی جواد خودش میگرده ببینه کی چی نیاز داره تا بهش ببخشه؛ یا رضا ع بحق جواد ع عاقبت بخیری رو برای همه‌مون دعا کنید که خودِ دعا کردنِ شما، از شئون عاقبت بخیری هست.

عیدمون مبارک باشه:)

چند روز پیش داشتم تصاویر برخط حرم امام رضا ع رو می‌دیدم(به آدرس https://tv.razavi.ir/fa مراجعه کنید) دورِ گنبد داربست کشیده بودند، جست‌و‌جو کردم ظاهرا چهل روزی بود که در حال بازسازی و تعمیرات بودند، امشب که دوباره نگاه کردم، داربست‌ها رو برداشته بودند و این عکسِ اولِ پست برای چند دقیقه پیش هست که از پخش زنده عکس گرفتم؛ اینکه پخش زنده داره ولی کیفیت‌ش پایین هست رو باید یه سری از مسئولین بپرسم که واقعا چرا؟؟؟؟

طبق چیزی که من تو تصاویر دیدم، صحن‌ها خلوت هست و دلم از این موضوع می‌گیره؛

من اینجام و تو مشهدی، چه فراقی چه فراقی...(با ریتم خونده بشه)



پ.ن:

جهان خوابی است در بیخوابی چشم جهان دیده...

بعدازظهری داشتم به این فکر می‌کردم که بدترین حالتِ ممکنی که می‌تونه تو این ماه‌های آتی، اتفاق بیافته چیه، به نتایج جالبی رسیدم! به این شرح که:

  1. من برم توی لیست اصلیِ تیمِ انتخاباتیِ دکتر و این بنده خدا به طورِ مفتضحانه‌ای رای نیاره و اسمِ من به عنوانِ فردی که با این آقای دکتر همکاری می‌کرده، بره تو لیستِ سیاهِ دولت‌های بعدی
  2. کنکور دکترا رو به بدترین حالتِ ممکن امتحان بدم و ترازم به حد نصابِ مصاحبه تو دانشگاه‌هایی که می‌خوام برم، نرسه
  3. دکترا مستقیمم به خاطرِ یه سری اختلافِ نظرهای اساتید با من و تازه شدنِ زخم‌های گذشته‌شون، اکی نشه
  4. مقاله‌ای که فرستادم به کنفرانس و تاییدِ پذیرش در کنفرانس، سخنرانی و چاپ در مجلاتِ منتخب رو گرفت، به دلیل عدم حضورم تو کنفرانس برای سخنرانی به خاطر تداخل زمانِ کنفرانس با کنکور دکترا، رد بشه
  5. مقاله‌ای که قرار هست بعد از کنکور برای یکی از ژورنال‌های بین‌المللی و تخصصی قرار هست بفرستم و توش در مورد کلیّتِ کارهایی که تو تز ارشدم انجام دادم، قرار هست بنویسم؛ به دلیلِ شباهتِ کاری یا باگ‌هایی که توی کدها هست (تا الان مشابه کارِ من رو کسی انجام نداده ولی ممکن هست تا دو ماهِ اخیر شاید کسی این کار رو ارائه بده، باگ هم یه کوچولو داره که کسی نمی‌دونه!(البته تا زمانی که شما به فردِ دیگه‌ای نگید!!)) رد بشه و با استنادِ این رد شدن، مجبور باشم از اول موضوع انتخاب کنم و... .
  6. اون مجموعه‌ای که چهارشنبه برای مذاکره جهت ساخت فضای کار اشتراکی و مرکز رشد توی شهرمون و مصاحبه‌ی شغلی رفتم پیش‌شون، اکی بدند مشروط به اینکه تمام وقت پیش‌شون باشم و یه سری شرایطِ خاصِ دیگه که گفتم نمی‌تونم انجام بدم رو بهم محوّل کنند.
  7. ایده‌ی شرکت‌مون که برای طرحِ نوآ برای استقرار توی دانشگاه شهیدبهشتی فرستادیم، رد بشه و از این موضوع که من و تیم‌م برای ثبتِ شرکت اقدام کردیم، استاد راهنمام مطلع بشه و یه دعوا راه بندازه که تو گفتی روی تزم فعلا کار نمیکنم چون دارم برای دکترا می‌خونم ولی از اون رفتی ایده‌ی استارت‌آپی دادی و... و لج کنه

چنتا سوال مطرح میشه اینکه، چرا من کمتر از دو هفته مونده به کنکور به این چیزها فکر می‌کنم که باید اشاره کنم که تاب‌آوری (برای آشنایی مراجعه کنید به تاب‌آوری چیست؟یه مهارت هست که باید تمرین بشه و البته اگه برای بدترین حالت‌های ممکن آدم خودش رو آماده نگه‌داره کلا چیزِ بدی نیست و اینکه از خصلت‌های مؤمن در کلام امام جواد(ع) این است که انسان باید گاهی خودش را موعظه کند تا بهتر از این باشد! در هر حال

اِلهی تَوَلَّ مِن اَمری ما اَنتَ اَهلُهُ

خدایا کارم را چنآن که سزاوار آنی بر عهده گیر...

حالا نکته اینجاست که اگه همه‌ی این اتفاقات بالا که گفتم با همین شدتی که ذکر کردم اتفاق بیافته، چند ماه بعد من به چی فکر می‌کنم و حسرتِ چه چیزی رو می‌خورم؟

به این فکر می‌کنم که نامه‌ی ایجاد مرکز رشد و فضای کار اشتراکی رو باید به فرماندار بدم یا شهردار یا شورای شهر یا پاراف کنم و به هر سه مجموعه ارجاع بدم!

و حسرت این موضوع رو خواهم خورد که چرا تصمیم به این نگرفتم که برای دکتری بدون کنکور دانشگاه فردوسی مشهد یا اون موقعیت سربازیِ امریه‌ی آستانِ قدس، اقدام نکردم!

۰۳ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۱۴
R_A Zeytun
۰۸ بهمن ۹۹ ، ۰۱:۳۳
R_A Zeytun


‏تو اون مود «هم از سکوت گریزان و هم از صدا بیزار» هستم.

تازه دلم پیتزا, کیک شکلاتی با قهوه و یه سفر تنهاییِ دو روزه به مشهد که تو صحن بارون/برف بزنه و خیس بشم و همچنان زیر بارون/برف بمونم(یه چی تو مایه‌های تصویر بالا), هم می‌خواد.

پ.ن:

البقره۱۲۶

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ...

ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﮔﻔﺖ: پروردگارا این سرزمین را شهری امن گردان و مردمش را از فرآورده‌ها روزی بخش

«امنیت, پیش شرط فراخی روزی است.»

کتاب دین و سیاست از منظر امام رضا ع

۲۸ دی ۹۹ ، ۲۳:۱۶
R_A Zeytun

نامه ای منسوب به امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه:

قربانت شوم

الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله نمی‌شود.

زیاده جسارت است. تقی


پیشنهاد میدم، امروز که سالروز شهادت امیرکبیر هست نمایشنامه‌ی صوتیِ «شهر غصه» رو گوش کنید که بشدت قشنگ درست شده(هم از لحاظِ متن و هم از نظرِ اجرا و صداگذاری)؛ کلیتش یک نمایشنامه‌ی صوتی در موردِ عصرِ حاضر هست که اسطوره‌های کشور(مثل بوعلی سینا، ناصرخسرو، کاوه آهنگر و امیرکبیر، شیرین، فرهاد و...) مجبور شدند که از فعالیت‌های خودشون دست بکشند و کارهاشون رو امروزی کنند، این وسط امیرکبیر که از دلاکیِ حمام ِ کاشان منصرف شده بود و واردِ این شهر شده، با این اسطوره‌ها کم و بیش برخورد میکنه و بقیه‌ی ماجرا؛ کلُ فایل هم زیرِ یک ساعت هست.


پ.ن:

از نگاهِ یک مهندسیِ صنایع خونده که پروژه‌ی کارشناسی‌ش در مورد روش‌های محاسباتیِ پیدا کردنِ IC50 اینتگرازِ ویروس HIV بود و نسبتا با تاریخ و سیاست آشنا هست می خوام بررسی کنم که آیا رهبر طبقِ قانون حق داره در موردِ اینکه چه واکسنی از چه کشور/شرکتی بخریم یا نه، اظهار نظر کنه یا نه؟

خلاصه‌ش اینه که طبق اصل ۱۱۰(وظایف و اختیارات رهبر)بند۲:

۲- نظارت بر حسن اجراى سیاستهاى کلى نظام

سلامت و بهداشت جامعه, جزء سیاست‌های کلی نظام هست؛ مسئولیت اجرایی‌ش بر عهده‌ی مجموعه‌های مربوطه(وزارت بهداشت، هلال احمر و..) هست, اما نظارت بر عهده رهبری هست. وقتی احساس خطر میشه و منطقِ خطر هم مطرح میشه و جوابی براش نیست, میتونه ورود کنه، دو تا سوال مطرح شد که به نظرم فکر کردن بهش زیاد بد نیست:

۱.کشوری که به واکسن موثر دست پیداکرده, چرا روزانه ۴۰۰۰ هزار فوتی بابت کرونا داره(آمریکا | واکسن فایزر)؟

۲.از کجا معلوم, این واکسن‌ها بابت تست روی مردم مختلف دنیا به فروش نمیرسه(با توجه به اینکه سابقه داشته خون آلوده به ویروس HIV از طرف فرانسه داده شده)؟

چه تضمینی هست کشورهایی که قبلا خون آلوده به ویروس HIV به ما دادند و مارو سالها تحریم دارویی کردند و به کودکان ما هم رحم نکردند حالا واکسنهای سالم و غیر آلوده به ما بفروشند؟

اما در خصوصِ اینکه آیا اینجا نظارت به دخالت، تبدیل شده یا نه و آیا در سیاست‌های کلیِ نظام سلامت، حرفی از  ممنوعیتِ خریدِ واکسن از فلان کشورها شده یا نه؛ باید جواب بدم که بله، بندهای زیر:

۳-۲ و ۴ و به طور خاص بند:

۱-۸- ترویج تصمیم‌گیری و اقدام مبتنی بر یافته‌های متقن و علمی در مراقبت‌های سلامت...

به عنوان یک مهندس صنایع, حرفم اینه که واکسنی که به اندازه‌ی کافی آزموده نشده و چنتا کشته داده و عوارضش هر سری یه جایی از جهان مشخص میشه, مبتنی بر تقان و رویکرد علمی نیست

وقتی حسنِ اجرا نیست,

من خودم سر تخمین‌های IC50 اینتگراز HIV (پروژه‌ی کارشناسی‌م تو دانشگاه امیرکبیر) با دقت ۹۵٪ محاسبه کرده بودم, استاد بهم گفت جون انسان‌ها هست و چون خطر داره دقت رو بیشتر کن, تهش با ۹۸٪ محاسبات رو انجام داد، اون وقت همچین مسئله‌ی مهمی رو بدون آزمودن رفتن سفارشِ خریدِ واکسن دادند از کشورهایی که سابقه‌ی خوبی تو مباحثِ دارویی ندارند اگر خیانت نباشه، قطعا جهالت هست؛ با توجه به شناختی که از یه سری سیات‌مدارها دارم، احتمالا این مسئله‌ی خریدِ واکسن یک شوی سیاسی برای رای جمع کردن بود که خب قرار نبود مسئله‌ی سلامتِ عموم توش بررسی بشه، کشوری که روزانه 90 کشته بابتِ کرونا داره، از کشوری که 4000 کشته بابتِ کرونا داره، واکسن نمیخره!، شما به مرغِ پخته توی ماهیتابه بگید، خندش میگیره واقعا چجوری یه سری‌ها این مسئله رو مطرح کردند جای بسی سوال داره!

(در موردِ سابقه‌ی خوب نداشتن در بحثِ واکسیناسوین، پیج اینستای زیر رو ببینید به نظرم بد نباشه

https://instagram.com/robertfkennedyjr/)

انگلستان و امریکا!

تاریخ این دو کشور رو خوندن از تاریخ ایران رو خوندن هم مهم‌تره؛ آخه کدوم احمقی به کشورایی که تاریخشون با قتل و غارت یکی شده اعتماد می‌کنه؟ واقعا ندیدید و نشنیدید کشتارهای گسترده این دو کشور در جای جای دنیا رو؟

پ.ن:

بی‌تو تهران چیست؟ آیا از بلندی دیده‌ای؟ 

آسمانی تیره، برجی کج، دماوندی کثیف    

مهدی عابدی 

۲۰ دی ۹۹ ، ۱۴:۰۱
R_A Zeytun

خطبه‌ی ۱۸۷ {با حالِ روحیِ مناسب و با طمانینه خونده بشه!}

در بیان پیشامدها


و من خطبة له (علیه السلام) و هی فی ذکر الملاحم: 

از آن حضرت (علیه السلام): این خطبه در بیان رویدادهای ناگوار است  


أَلَا بِأَبِی وَ أُمِّی هُمْ مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَاؤُهُمْ فِی السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِی الْأَرْضِ مَجْهُولَةٌ أَلَا فَتَوَقَّعُوا مَا یَکونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِکمْ وَ انْقِطَاعِ وُصَلِکمْ وَ اسْتِعْمَالِ صِغَارِکمْ ذَاک حَیْثُ تَکونُ ضَرْبَةُ السَّیْفِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ ذَاک حَیْثُ یَکونُ الْمُعْطَى أَعْظَمَ أَجْراً مِنَ الْمُعْطِی .

آگاه باشید، پدر و مادرم فدای آن عده از پاکان باد که نامهای آنان در آسمان معروف و در زمین مجهول است.  هشیار باشید، در انتظار رویگردان شدن امور از شما، و گسیخته شدن عوامل پیوندها و گذاشتن مردم کوچک بر سر کارهای بزرگ.  در این هنگام است که ضربت شمشیر بر مومن، آسان تر از به دست آوردن یک درهم از راه حلال می باشد.  در چنان وضعی است که کسی که چیزی به او عطا می شود، پاداشی باعظمت تر از کسی خواهد داشت که چیزی عطا می کند. 


ذَاک حَیْثُ تَسْکرُونَ مِنْ غَیْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِیمِ وَ تَحْلِفُونَ مِنْ غَیْرِ اضْطِرَارٍ وَ تَکذِبُونَ مِنْ غَیْرِ إِحْرَاجٍ ذَاک إِذَا عَضَّکمُ الْبَلَاءُ کمَا یَعَضُّ الْقَتَبُ غَارِبَ الْبَعِیرِ مَا أَطْوَلَ هَذَا الْعَنَاءَ وَ أَبْعَدَ هَذَا الرَّجَاءَ !

این رویدادها در زمانی است که مست خواهید شد، نه به جهت میگساری، بلکه از فراوانی نعمتها.  سوگند خواهید خورد بدون آن که اضطراری داشته باشید و دروغ خواهید گفت، بدون گرفتاری به مشقت.  این نابکاریها زمانی به قوع خواهد پیوست که بلاء و آشوبها شما را چنان بگزد که جهاز شتر پشت شتر را در طوفان این فتنه ها چه مشقتهای طولانی که نصیبتان خواهد گشت و چه دور و دراز است امیدی که به رهایی از آن فتنه ها بسته اید.  


أَیُّهَا النَّاسُ أَلْقُوا هَذِهِ الْأَزِمَّةَ الَّتِی تَحْمِلُ ظُهُورُهَا الْأَثْقَالَ مِنْ أَیْدِیکمْ وَ لَا تَصَدَّعُوا عَلَى سُلْطَانِکمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ فِعَالِکمْ وَ لَا تَقْتَحِمُوا مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِ نَارِ الْفِتْنَةِ وَ أَمِیطُوا عَنْ سَنَنِهَا وَ خَلُّوا قَصْدَ السَّبِیلِ لَهَا فَقَدْ لَعَمْرِی یَهْلِک فِی لَهَبِهَا الْمُؤْمِنُ وَ یَسْلَمُ فِیهَا غَیْرُ الْمُسْلِمِ .

ای مردم، این مهارها را رها سازید که بارهای سنگین خطاهای اندوخته با دست خود را به مرکبهای آن مهارها حمل کرده اید.  و بین خود و پیشوای خود شکاف ایجاد نکنید که بعدها کردارهای منحرف خود را توبیخ نمایید.  و از روی غفلت و نادانی هجوم نبرید بر آتش شعله ور فتنه، و دور شوید از طرق آشوبگریها و راه را برای عبور آنها باز کنید.  سوگند به جانم، انسان مومن در زبانه آتش فتنه هلاک می شود و غیر مسلمان در آن سالم می ماند.  


إِنَّمَا مَثَلِی بَیْنَکمْ کمَثَلِ السِّرَاجِ فِی الظُّلْمَةِ یَسْتَضِی‏ءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا فَاسْمَعُوا أَیُّهَا النَّاسُ وَ عُوا وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِکمْ تَفْهَمُوا.

جز این نیست که مثل من میان شما مانند چراغ در تاریکی است.  آن کس که به حیطه روشنایی آن داخل شود، از نور آن برخوردار گردد.  بشنوید ای مردم و بپذیرید و گوش های دل را نزدیک کنید و بفهمید.

///

میشه گفت واقعا خطبه‌ی سنگینی هست به این صورت که

اولش که با قسمِ امام علی ع به پدر و مادرشون که جان عالم فدای این بزرگواران باد, شروع میشه

و بعد گمنام‌هایی که در آسمان معروف هستند صحبت می‌کنند

و از زمانی سخن گفتند که ضربه به مومن آسانتر از بدست آوردن یک درهم حلال هست

و در ادامه از طولانی بودنِ این مشقت‌ها و امید به رهایی که دور از دسترس هست، صحبت فرمودند

و...

اگر این توصیف، در موردِ زمانِ ما باشه، خدا عاقبتِ همه‌مون رو با صبری که میده بخیر تموم کنه اگر هم نباشه باز هم خدا عاقبت‌مون رو بخیر کنه:)

۱۶ دی ۹۹ ، ۰۹:۲۵
R_A Zeytun

من از چند وقت پیش که اعلام کرده بودم، داشتم کتابِ «امام رضا ع زندگی و اقتصاد» که تصویرش این زیر هست رو می‌خوندم و خب این کتاب پریشب تموم شد؛ الان وقت کردم که بیام و یه چند خط در موردش بنویسم:)


به نظرم کتابِ خوب و مختصری در موردِ کلیاتِ جهان‌بینیِ تشیع از دیدِ امام رضا ع به مسئله‌ی اقتصاد به آدم می‌ده اما خب چنتا نکته داره اینکه بعضی جاها حس کردم نویسنده برایِ نقدِ لیبرالیسم در ورطه‌ی کمونیسم و تفکرِ اقتصادیِ سوسیالیسم افتاده! {چقدر من از این ایسم‌ها متنفرم!؛ ساده شده‌ی این چند کلمه یعنی ببینید مالکیتِ اقتصادی رویِ یک چیز یک مسئله‌ی مشروع و معقولی هست اما به هر قیمت، داشتن و زیاد کردنِ این چیز(که تعبیر به لیبرالیسم میشه) عملی غیر انسانی طلقی میشه که خب از نظرم درسته، نویسنده/محقق برای نقدِ این ماجرا به نظرم زیادی پیش میره و به تفکراتی که منجر به نفیِ هر گونه مالکیتی میشه(کمونیسم) میرسه؛ البته این نظرِ من بود و حتما این بنده خدا که توفیق جمع‌آوری و تحقیق روی همچین کتابی رو داشتند، ماجور خواهند بود، ان‌شاءالله} و البته یک کتابِ مختصر ولی به شدت مفید هست که به نظرم حداقل یکبار خوندنش بشدت توصیه میشه:)

از بعضی از یادداشت‌هام توی این کتاب بگم:

*مالکیت سرچشمه‌ی فساد است. خداوند مالک حقیقی مردمان و اموال و چیزهاست و سرچشمه‌ی فتنه‌ها و بی‌عدالتی‌ها از اشتباه در مالک دانستنِ انسان سرچشمه می‌گیرد.

*آنچه دستِ ماست عاریت است برای گذران زندگی!

*امام رضا ع می‌فرمایند(عیون اخبار الرضا 124/2): «آن کس که برای حفظ مال خویش کشته شود، شهید است.»

*هدف اصلی در اسلام، توزیع سالم کالا در جامعه و رفع نیاز مردم و رعایت مصالح عمومی است.

*امام رضا ع می‌فرمایند(الحیاة 113/6):«آدمی اگر خوراک یک سال را ذخیره کند، خود را سبکبار و آسوده حس می‌کند، و چنین بودند امام باقر ع و امام صادق ع-هنگامی که امکانی به هم می‌رسید- باغی نمی‌خریدند، مگر پس از اینکه به مقدار خوراک خود کنار می‌گذاشتند.»

حدیث بالا رو من اینجوری فهمیدم که اولویتِ سرمایه‌گذاری باید روی مایحتاجِ خوراک باشه و بعد سراغ ملک یا ثروت رفت.

در فصلِ آخر(کرامت انسان و حقوقِ او) در بخشِ هفتم روایتی هست که به نظرم قدرتِ این رو داره که ساعت‌ها ما جدا‌از‌حرم‌افتاده‌ها بخونیمش و باهاش اشک بریزیم:

*عیون اخبار الرضا ع 241/2: «یاسر می‌گوید:(در روزی که امام رضا ع مسموم شده بودند و در همان روز درگذشتند) پس از اینکه نماز ظهر را گزارد، به من گفت: ای یاسر، مردم اهل خانه و کارکنان و خدمتگزاران چیزی خوردند؟ گفتم: آقای من، که می‌تواند غذا بخورد با اینکه شما در چنین حالی هستید(حال مسمومیت شدید و واپسین لحظات حیات)، (در این هنگام) امام راست نشست، سپس گفت: سفره بیاورید و همگان را بر سفره فراخواند و کسی را فروگذار نکرد و یکایک را مورد محبت و مهر خویش قرار دادند... هنگامی که همه غذا خوردند، امام بیهوش افتادند...»

چی میشه یابن فاطمه (س) ما رو هم به سفره‌ی کرمت دوباره دعوت کنی...

و...

۰۹ دی ۹۹ ، ۲۲:۰۷
R_A Zeytun


رنگ زرد ماه پاییزی شده کم کم سپید

عاقبت دیدی که چشمم رنگ گنبد را ندید...

چه فراقی...

از زمستانِ پیاپی به بهارم برسان...

پ.ن:

«عدالت در سلسله علل احکام است...نه این است که آنچه دین گفت, عدل است, بلکه آنچه عدل است دین می‌گوید...»

بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی | شهید مطهری

۰۶ دی ۹۹ ، ۱۱:۳۱
R_A Zeytun

امام رضا ع:

من محض الاسلام و شرایع الدین البرائة ممّن نفی الأخیار...وجعل الأموال دولة بین الأغنیاء واستعمل السفهاء

ازمسائل ناب و از پایه‌های دین آن است که انسان از کسانی که نیکان را از جامعه‌ی اسلامی تبعید کردند...و اموال را میان ثروتمندان به گردش گذاشتند, برائت بجوید.

عیون اخبار الرضا ع 126/2؛ الحیاة 160/3


پ.ن:

دیروز توی گروه دانشگاه یه پیام گذاشتند که آستان قدس، سرباز امیریه جذب می‌کنه و از شرایطِ مثبتش معدل خوب و دانشگاه خوب هست؛ رفتم چک کردم که ببینم چه رشته‌هایی رو می‌خواند و ببینم آیا مهندسی صنایع هم می‌خواند که ببینم و حسرت‌ش رو بخورم یا نه، دیدم بله نه تنها مهندس صنایع می‌خواند، بلکه 2نفر رو هم می‌خواند و البته برای موقعیت معاونت سرمایه انسانی که جزء چیزهایی هست که احتمالا جذبشون می‌کنند  :(


الإمام الرضا ع:

الامام الانیس الرفیق و الوالد الشفیق والاخ الشقیق و الام البره بالولد الصغیر و مفزع العباد فی الداهیه الناد

امام مونسی است غمگساروپدری است مهربان و برادری است همانند و مادری است نیک رفتار به فرزند خردسال و او پناه مردمان است به هنگام پیش آمدهای ناگوار

دلتنگ حرم هستیم، آقای مهربانی‌ها...


پ.ن:

میلاد حضرت زینب س مبارکمون باشه و ان‌شاءالله اتفاق‌های خوب و با برکت برامون رقم بخوره

۳۰ آذر ۹۹ ، ۱۱:۵۲
R_A Zeytun

به لطف وجود نرم‌افزار کامفار که تو پست‌های قبلی ازش یاد کردم، این نوستالژی رو هر چند ماه یکبار تجربه می‌کنم!

 

یه خروجی از این پروژه گرفتم که اگه اساتید مالی دانشکده صنایع امیرکبیر ببینند،همگی باهم با کمربند می‌افتن دنبالم؛ پروژه‌مون در فاز اول تولیدی 

 

پ.ن:

خدا این کم رو از ما قبول کن!

پ.ن2:

یه پروژه داریم با بازگشت سرمایه‌ی 16 ماه و بعد از سال سوم سود 64% بهتون میده، اگه خواستید سرمایه‌گذاری کنید بهم خبر بدید:)


۲۴ آذر ۹۹ ، ۲۳:۳۳
R_A Zeytun

لذت نمانده است در آیینه‌ی حیات

از عیش های رفته دلی شاد می‌کنیم

صائب تبریزی

پ.ن:

احسان و برادرشون حسن محبوبی هر دو شهید شدند.

پ.ن:

آقای اردوغان، اون جملات و کلماتی که در جوابِ چرت و پرت‌های تو میشه گفت، در شأن من نیست که بگم!

پسر ببین آذربایجان چقدر حقیر و بی هویت شده که برای پیدا کردنِ یه‌هویت دست به دامن این ادوغانِ وقف‌عام‌شده‌ی از همه‌جا باخته میشه(ایموجی دست بر پیشانی کوبیدن)

رفتار اردوغان و این حالتِ بی‌هویتی که آذربایجانِ الان داره، من رو یادِ ماجرای زیاد بن ابیه(زیاد پسرِ باباش) و ابوسفیان میندازه(عبیدالله بن زیاد پسرِ زیاد بن ابیه یا زیاد بن سمیه همونی هست که توی زیارت عاشورا خودش و کلِ خاندانش رو لعن می‌کنیم(لعن الله آل زیاد و...)؛ این زیاد بن ابیه توی تاریخ مادرش(سمیه) معلوم هست اما پدرش دقیقا معمول نیست کیه و مادرش به اصطلاح اون دوران، پرچمدار بوده؛ هر از چند گاهی که قصد داشتند از این بشر استفاده کنند، یکی پیدا می‌شد و بهش می‌گفت من می‌دونم بابات کیه و... اونم قبول می‌کرد تا از این بی‌هویتی خارج بشه؛ در زمان عمر، ابوسفیان گفت که من اون شب که مردها با مامانت بودم، یکیشون من بودم و این صوبتا و تو پسرِ من(پسر خونده‌ی من) هستی اما امام علی ع شدیدا با این حرفی که زده شد، مخالفت کردند. بعد از صلح امام حسن ع و استحکام خلافت معاویه، زیاد به دمشق دعوت شد و معاویه گفت تو داداش من هستی و کجا بودی داداشی و این چرت‌و‌پرت‌ها(همون حرفی که ابوسفیان زده بود که با مامانت آره و...، این سری معاویه بهش زد که بابام با مامانت آره و...) پسرش عبید الله بن زیاد هم که از کنیز زناکارى به نام مرجانه به دنیا اومد و به‌ «ابن ‌مرجانه‌» مشهور شد و از عاملان اصلی وقوع حادثه کربلا و شهادت امام حسین ع بود، یکی از خطبه‌های امام حسین ع تو روز عاشورا که فرمودند ‌«الا و ان الدعى بن ‌الدعى...» اشاره به همین پدر و پسرِ بی‌هویت دارند.)

کاش آقای علی‌اف به خودشون بیاند و بدونند که آذربایجان هویت داره و جزئی از تاریخ ما بوده و صد البته اردوغان غلط کرده؛ این اردوغان توی نگه‌داشتنِ ترکیه مونده و رسما به خاطرِ پیوستن به اروپا، کلِ ترکیه رو به فنا داده توی سوریه هم که رسما شکست خورد، حالا اومده سرِ آذربایجان قمار کنه؛

خدایا خودت به داد همه‌مون برس

 

۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۱:۳۴
R_A Zeytun


نه رابطه با دنیا نه حق غنی سازی

من وصل تو میخواهم، از دولت روحانی...!


پ.ن0:

خواب دیدم که فرج آمده در دولت عشق

باز فرمانده قدس است سلیمانیِ ما...


۱۸ آذر ۹۹ ، ۱۲:۰۸
R_A Zeytun

برای تحلیل مسائل مربوط به اقتصادسنجی (برای اونایی که آشنا نیستند باید بگم که اگه قصد داشته باشید تحلیل کنید که یه پروژه‌ای از نظر اقتصادی توجیه‌پذیر هست که روی اون وقت و سرمایه‌گذاری بشه یا نه باید اون پروژه رو اصطلاحا اقتصادسنجی کنید) یه نرم‌افزار بشدت محبوب و خفنی هست به اسم «کامفار» که علاوه بر توانایی‌های خوبی که داره، رایگان هم عرضه شده. داشتم اقتصادسنجی یه پروژه‌ی تولیدی رو توی کامفار انجام می‌دادم(بعدا در موردِ این پروژه بیشتر توضیح می‌دم، اجالتا بدونید که تو حوزه‌ی دندون پزشکی هست و یک قطعه‌ی تحریم شده و 100% وارداتی هست که قصد داریم تولید داخلی‌ش کنیم) می‌خواستم به یکی از اعضای تیم بگم که این اطلاعاتی که از پروژه داریم، اصلا کافی نیست و باید چندتا پارامتر رو اعدادش رو داشته باشیم تا نقطه‌ی سر به سر حساب کنم و بازگشت سرمایه رو در بیارم، نرم‌افزار کامفار مشکلی که داره اینه که فقط روی ویندوز XP نصب و اجرا میشه و خب برای اینکه ازش استفاده کنید یا باید یه سیستم‌عامل ویندوز نسخه‌ی XP داشته باشید یا اگر نسخه‌های دیگه دارید باید با یک ماشین‌مجازی (VirtualBox) که توی اون XP نصب شده، این نرم‌افزار رو نصب و اجرا کنید و همه‌ی این دردسرها باعث سختیِ کار با این نرم‌افزار بشدت خوب و مفید شده؛ گشتم ببینم اکسل این مطالعات هست یا نه که برای اون عضو تیم بفرستم که این اعداد رو حساب کن و بهم بگو، دیدم اون فایل اکسلی که همه‌ی این مطالعات رو پوشش بده و توانمند هم باشه، ارزون‌ترینش 49$ هست؛


این شد که چند ساعت نشستم و خودم همه‌ی محاسبات مورد نیاز برای مباحث مالیِ راه‌اندازیِ یک کسب‌و‌کار تولیدی و اطلاعات مربوط به اقتصادسنجی یک پروژه رو توی اکسل وارد کردم، اگه نیازی به این مطالعات دارید، می‌تونید توی نظرات درخواست بدید تا براتون بفرستم، البته از نظر ظاهری زیاد خوشگل نیست چون وقت نکردم خوشگل‌ش کنم، اونا با خودتون:)

احتمالا یه نسخه‌ی کامل‌تر هم از این اکسل درست کنم که به محض وارد کردنِ اطلاعات، بتونه خروجی مربوط به داده‌هایی که نیاز هست(مثل نقطه‌ی سر به سر یا بازگشت سرمایه و...) رو نشون بده؛ اون اگه آماده شد، زیر همین پست اضافه می‌کنم:)

۱۴ آذر ۹۹ ، ۲۱:۱۹
R_A Zeytun

توی این چند روز اخیر، خیلی یهویی یه کم سرم زیادی شلوغ شده، واسه اینکه بیدار بمونم و انرژی داشته باشم تا به کارهام برسم، بعد از چند وقت رفتم سراغ موسیقی(قاعدتا اگه شرایط محیا بود اولین سنگر قهوه هست!)؛ چقدر آهنگ زیر قشنگ هست، «خونه‌ی آرزو» معین هم قشنگ بود؛ شاید این سوال پیش بیاد که این آهنگ‌ها بیشتر انرژی آدم رو میندازه! که باید بگم این آهنگ‌های جلفِ بازارِ موسیقی ایران(با ادای احترام کامل به محسن چاووشی عزیز و...) و این بندهای جدید(با ادای احترام به گروه آریان که هیچ وقت خودشون رو توی اجراهای فارسی آریان بند معرفی نکردند) ندوست:/

آهنگ‌هایی که یک ضرب حماسی هم دارند، به دلیل اینکه (آقا/خانم) جمهوری اسلامی کلا قصدی نداره که جواب کارهای خصمانه‌ای که علیه آدم‌های بزرگش اتفاق میافته رو به صورت هم‌تراز بده(یا شاید بعضی از مسئولین ترس دارند یا دقیق‌تر بگم کفایت لازم برای حفاظت از مردم و آدم‌های بزرگ‌مون رو ندارند) تا یه کم غم دلمون کم بشه، گوش نمیدم چون حجم حرص و بغضی که از عدم اقدام اینها بهم وارد میشه رو بر نمیتابم؛ البته آهنگ «سنصلی فی القدس» و «سنخوض البحر معک...» حسابشون جداست!

 

شهر حسود|علی زندوکیلی

ما غنیمت های بی رویای این جنگای سردیم

زندگیمون کو ببین ما کشته های بی نبردیم

بی خبر از حال هم آواره ی دنیای دردیم

ما واقعا با هم چه کردیم؟

...

پس بدین فرصت خندهامو

پس بدین شادی تو صدامو

پس بدین قلب عشق آشنامو

 

لااقل پس بدین گریه هامو …

 

۱۱ آذر ۹۹ ، ۰۲:۰۲
R_A Zeytun
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ آذر ۹۹ ، ۱۱:۵۹
R_A Zeytun



هر چه می خواهی طلب کن از شهنشاه نجف

منتی گر می‌کشی، از مـَــرد می‌باید کشیــد...!


۰۶ آذر ۹۹ ، ۲۳:۳۷
R_A Zeytun