فَمَنْ فَرَّغَ قَلْبَهُ وَ أَعْمَلَ فِکْرَهُ لِیَعْلَمَ کَیْفَ أَقَمْتَ عَرْشَکَ وَ کَیْفَ ذَرَأْتَ خَلْقَکَ وَ کَیْفَ عَلَّقْتَ فِی الْهَوَاءِ سَمَاوَاتِکَ وَ کَیْفَ مَدَدْتَ عَلَى مَوْرِ الْمَاءِ أَرْضَکَ رَجَعَ طَرْفُهُ حَسِیراً وَ عَقْلُهُ مَبْهُوراً وَ سَمْعُهُ وَالِهاً وَ فِکْرُهُ حَائِراً.
پس آن کس که دل را از همه چیز تهى سازد، و فکرش را به کار گیرد تا بداند که: چگونه عرش قدرت خود را برقرار ساخته اى و پدیده را چگونه آفریده اى و چگونه آسمان ها و کرات فضایى را در هوا آویختهاى و زمین را چگونه بر روى امواج آب گستردهاى نگاهش حسرت زده، و عقلش مات و سرگردان، و شنواییش آشفته، و اندیشهاش حیران مىماند.(نهجالبلاغه بخشی از خطبهی 160)
سوپر نوا یا ابرنواختر
سوپر نوا یا ابرنواختر زمانی رخ میدهد که یک ستارهٔ در حال مرگ شروع به خاموش شدن میکند. آن گاه بهطور ناگهانی منفجر شده و مقدار بسیار زیادی نور تولید میکند و یک هستهٔ کوچک نوترونی به جای میگذارد. نوترون سنگینترین ذره در فضا است. مقداری نوترون به اندازهٔ یک سر سوزن میتواند هزاران تن جرم داشته باشد. ستاره، مادهٔ خود را به سوی فضا پرتاب میکند و ممکن است درخشندگی آن چند روزی از کل یک کهکشان هم بیشتر باشد. هنوز هم میتوان بقایای درخشان ستارههای منفجر شده را، که صدها یا هزاران سال پیش از هم پاشیدهاند، دید. ابرنواخترها نادراند؛ در کهکشان خودمان بهطور میانگین در هر قرن یک یا دو ابرنواختر رخ میدهد که برخی از آنها نیز در پس غبار کهکشان پنهان میشوند.
ویدیو بالا رو من از سایت تلسکوپ هابل (https://hubblesite.org/) گرفتم که در توضیحاتش اومده:
این ویدئو...از ابرنواختر 2018gv در کهکشان NGC 2525 است، این تایملپس فشرده سازی یک ویدیوی تقریبا یکساله شامل مشاهدات از فوریه 2018 تا فوریه 2019 است. نمودار منحنی نور در سمت راست محو شدن ابرنواختر را ترسیم می کند. NGC 2525 تقریباً 70 میلیون سال نوری از زمین فاصله دارد.
مطلبی که هست و اهمیت سوپرنواها رو نشون میده اینه که سوپرنواها نقش عمدهای توی پراکندگی عناصر در جهان ایفا میکنند. زمانی که یک ستاره منفجر میشود، عناصر و باقیماندههای خود را به فضا پرتاپ میکند. بسیاری از عناصری که بر روی زمین یافت میشوند در هسته ستارگان ساخته شده بودند. این عناصر یک ستاره جدید، سیاره و یا هر آنچه که در کائنات وجود دارد را تشکیل میدهند.
ویدیوی بالا داره یک سوپرنوا رو در کهکشان NGC 2525 که در فاصله 70 میلیون سال نوری قرار داره، بزرگنمایی میکنه...هابل انفجار اولیه را در ژانویه 2018 ثبت نکرد، اما برای تقریباً یک سال از سال 2018 تا 2019 عکس های متوالی گرفت که در یک سکانس مرور زمان جمع شده اند. در اوج خود ، ستاره در حال انفجار به اندازه 5 میلیارد خورشید درخشان بود.
(منابع بیشتر: بیگبنگ، NASA، Space)
پ.ن:
دیشب آخرین دعای صحیفهسجادیه رو خوندم و پایانی بود بر این 54 شبی که مدام قبل از خواب توفیق داشتم که بیدار بمونم و یک دعا از این خواهر قرآن و انجیل اهل بیت بخونم؛ حس میکنم هوشمندی خاصی در قرار دادنِ آخرین دعا که «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی اسْتِکْشَافِ الْهُمُومِ | دعاى آن حضرت است در زدودن اندوهها» هست، بوده، چون حسی که بعد از تموم شدنِ این کتاب و این 54 شب به من دست داد اینه که «خب حالا الان من چه غلطی باید برای بقیهی عمرم کنم» داشتم؛ بنای اینکه چی شد این کتاب رو شروع به خوندم کردم این بود که به خودم گفتم از بین این کتابهایی که داری(اعم از کتاب صوتی و کتاب الکترونیکی و کتابهای چاپی) اگه بهت بگند فقط اندازهی خوندنِ یک کتاب زنده هستی، حسرت نخوندنِ کدوم کتاب تو دلت میمونه، که خب جوابِ اون موقعم این بود که صحیفهسجادیه؛ دیشب این سوال رو دوباره از خودم پرسیدم و جوابش این بود که کتاب «امام رضا ع زندگی و اقتصاد» از انتشارات آستان قدس و کتاب «دین و سیاست از منظر امام رضا ع» رو هنوز نخوندم؛ البته خب از اونجا که نویسندههای این دو تا کتاب صرفا به بیان صحبتهای امام رضا ع نپرداختند و برداشتهای خودشون رو هم وارد متن کردند، قرار نیست به اندازهی صحیفهسجادیه به من انرژی مثبت بده ولی خب فعلا از هیچی بهتره!
(وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی اسْتِکْشَافِ الْهُمُومِ | دعاى آن حضرت است در زدودن اندوهها)
(دعای 54 صحیفهسجادیه)
...
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ اقْبِضْ عَلَى الصِّدْقِ نَفْسِی ، وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْیَا حَاجَتِی ، وَ اجْعَلْ فِیما عِنْدَکَ رَغْبَتِی شَوْقاً إِلَى لِقَائِکَ ، وَ هَبْ لِی صِدْقَ التَّوَکُّلِ عَلَیْکَ .
خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و جان مرا بر پایۀ درستی و راستی و عمل و اخلاق دریافت کن و نیازم را از دنیا بگسل و رغبتم را در آنچه نزد توست، در حالی که مشتاق لقایت باشم، قرار ده؛ و صدق توکّل بر وجود مبارکت را به من ببخش.
أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ کِتَابٍ قَدْ خَلَا ، وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ کِتَابٍ قَدْ خَلَا ، أَسْأَلُکَ خَوْفَ الْعَابِدِینَ لَکَ ، وَ عِبَادَةَ الْخَاشِعِینَ لَکَ ، وَ یَقِینَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ ، وَ تَوَکُّلَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْکَ .
از تو بهترین سرنوشتی که مقدّر شده درخواست میکنم و از بدترین سرنوشتی که مقرر شده به تو پناه میآورم؛ ترس بندگان را از مقامت و بندگی فروتنان را برایت و یقین توکّلکنندگان را بر وجودت و توکّل مؤمنان را بر حضرتت، از تو درخواست دارم.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِی فِی مَسْأَلَتِی مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِیَائِکَ فِی مَسَائِلِهِمْ ، وَ رَهْبَتِی مِثْلَ رَهْبَةِ أَوْلِیَائِکَ ، وَ اسْتَعْمِلْنِی فِی مَرْضَاتِکَ عَمَلًا لَا أَتْرُکُ مَعَهُ شَیْئاً مِنْ دِینِکَ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ .
خدایا! اشتیاقم را در خواستههایم مانند اشتیاق عاشقانت در خواستههایشان و ترسم را مانند ترس دوستانت قرار ده؛ و مرا در عرصۀ خشنودیات به عمل و کوششی به کار گیر که با آن، چیزی از دینت را به خاطر ترس از کسی از آفریدههایت، رها نکنم.
اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَتِی فَأَعْظِمْ فِیهَا رَغْبَتِی ، وَ أَظْهِرْ فِیهَا عُذْرِی ، وَ لَقِّنِّی فِیهَا حُجَّتِی ، وَ عَافِ فِیهَا جَسَدِی .
خدایا! این است حاجت من، پس اشتیاقم را در آن بزرگ و زیاد کن و عذرم را در آن آشکار فرما و برهان و دلیلم را در آن به من بیاموز و جسمم را در آن سلامت بخش.
اللَّهُمَّ مَنْ أَصْبَحَ لَهُ ثِقَةٌ أَوْ رَجَاءٌ غَیْرُکَ ، فَقَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَنْتَ ثِقَتِی وَ رَجَائِی فِی الْأُمُورِ کُلِّهَا ، فَاقْضِ لِی بِخَیْرِهَا عَاقِبَةً ، وَ نَجِّنِی مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
خدایا! کسانی صبح میکنند در حالی که به غیر تو اعتماد و امید دارند؛ ولی من صبح کردم در حالی که در همۀ امورم اعتماد و امیدم تویی. برای من به آنچه سرانجامش از همه بهتر است حکم کن و از فتنههای گمراهکننده نجاتم ده، به مهربانیات ای مهربانترین مهربانان.
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِینَ .
و درود خدا بر سرور ما محمّد، فرستادۀ برگزیده خدا و اهل بیت پاکش.
دعای 7 صحیفه سجادیه ( دعا در پیشآمدهای سخت و اندوهناک )
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ
دعای آن حضرت است هنگامی که دشواری طاقتفرسایی برای او رخ میداد یا بلای سختی بر او نازل میشد و زمانیکه حزن و اندوهی به او دست میداد.
...
فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً ، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً ، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ .
پروردگارا به سبب بلایی که بر من نازل شده، درمانده شدهام؛ و از تحمّل آنچه برای من پیش آمده، دلم از اندوه و غصّه پر شده؛ و تو به برطرف کردن آنچه که به آن گرفتار شدهام و دور کردن بلایی که در آن افتادهام، توانایی؛ بنابراین قدرت و تواناییات را دربارۀ من به کار گیر؛ اگرچه از جانب تو سزاوار آن نیستم؛ ای دارای عرش بزرگ
دیشب داشتم دعای عرفه امام سجاد ع رو میخوندم، حقیقتا هر چقدر از عظمت این دعا بگم (مثل بقیهی دعاهای دیگهای که تو این کتاب اومده) کم گفتم، به نظرم همین دعا به تنهایی میتونه خط بطلانی باشه بر همهی ادعاها و حرفهایی که زده میشه در رابطه با اینکه امام سجاد ع حرکت سیاسی و جهادی علیه حاکمیت ظالم انجام ندادند؛ از مطالبی که به طور دقیق تو این دعا اومده شأن و جایگاه امام بر حق و توانایی و وظایفی که باید انجام بدهند و آرزو و ویژگیهای یاران امام بر حق در هر زمان هست، کاش وقت بشه که یک دور دیگه به بتونم صحیفهی سجادیه رو این بار با تاریخ نگاری و واقعهنگاری مربوط به گفته شدنِ هر دعا بخونم.
تا حالا شده ساعت ۱ شب ایمیلتون رو باز کنید و یک ایمیل از طرف شهید داشته باشید:/
من دیشب حدود ساعت 1، اینترنتم رو باز کردم که اگه پیام یا ایمیلی دارم جواب بدم و بعد بخوابم(وی چند هفتهای هست که برنامهریزی کرده است که تنها در یک ساعتِ خاص از شبانهروز در دسترس برای پاسخگویی باشد و در بقیهی ساعتها پاسخی به پیامها نمیدهد) دیدم پیام اومده، شما یک ایمیل از طرف شهید احمدی روشن دارید!
30ثانیهای طول کشید تا از شوک در بیام و روی پیام کلیک کنم و واردِ صفحهی ایمیلم که تو تصویر میبینید، بشم، همش فکر میکردم که میگند شهدا دستشون باز هست ولی انقدر امکانات دارند که بتونند ایمیل ارسال کنند؟!
بعد فهمیدم که از طرف طرح شهید احمدی روشن که تو پست قبل گفتم ثبت نام کردم، هست.
یه تیکه از شعری که تو دو پست، قبل بود این بود:
ماه من در دل دیوانه ی شب زندانی ست
سهمم از پنجه ی تقدیر، شب ِ بارانی ست
که به نظرم ارزشِ یک پستِ جدا شدن رو به دلیلِ زیباییِ بیش از حدی که داره، میتونه داشته باشه!
از نظرم این مصرع در توصیفِ داستانِ ماه و پلنگ هم ردیف با شعرهای علیرضا آذر اونجا که میگه:
ماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنم
نکند خیز برم پنجه به خالی بزنم...
و حسین منزوی که گفته:
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
هست.
مفهوم این بیت یعنی من مثل یک پلنگی هستم که قصد داره به عشق خودش(ماه) برسه ولی از شانسِ بدش، اون شب بارانی هست و ماه تو آسمان نیست یا به تعبیر مصرع اول در دل دیوانهی شب زندانی هست.
افسانه پلنگ و ماه:
افسانه پلنگ و ماه یک افسانهی قدیمی هست که تا اونجا که من میدونم معلوم نیست از کجا شروع شده ولی کلیتِ همهی توصیفاتی که شده اینه که یک پلنگی هست که میخواد به چیزی دست پیدا کنه که تا حالا هیچکس به اون نرسیده نه خودش و نه پلنگهای دیگه، و اون چیزی نیست به جز ماه!
میره روی بلندترین و خطرناکترین صخره و با تمام قدرتش میپره و خودش رو بین زمین و آسمان رها میکنه تا شاید دستش به ماه برسه ولی خب از بالای صخره پرت میشه پایین و نابود میشه، تو افسانهها گفته شده که بیشتر پلنگها همین شکلی مردند و در آرزوی رسیدن به ماه (یا همون خوشبختی یا معشوق یا... که به ماه توصیف شده) از بین رفتند.
البته بعضی جاها دیدم که این آرزوی پلنگ رو این در نظر گرفته بودند که ماه نمادِ پلنگِ آسمان هست و پلنگِ زمین نمیخواد به جز خودش کسی عنوان پلنگ رو داشته باشه و برای همین میره تا باهاش مبارزه کنه که خب با حفظِ احترام به همهی بزرگانِ ادبِ فارسی که این مطالب رو نوشتند به عنوانِ یک ادبیاتخوان و شعردوست، این نگارش از این افسانه اصلا به نظرم قشنگ نیست!
چند نمونه دیگه از این افسانه در شعرها:
ای پلنگ از کوه بالا رفتنت بیهوده است
از کمین بیرون مزن امشب شب مهتاب نیست
فاضل نظری
پیشانی ات سیاه مبادا به ننگ ها
ای ماه ! ای مراد تمام پلنگ ها
علیرضا بدیع
من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه
فاضل نظری
آمدی خنجر خود را به نگاهم بزنی
تا شبی یک تنه بر قلب سپاهم بزنی
...
روی این قله به سمتم بپری مثل پلنگ
چنگ بر صورتِ زیبایی ماهم بزنی
مسعود نامداری
بی پناهم و زیر این باران، می رسم ناگهان به دانشگاه
غرق رگبار طعنه ها باشی، سِلف هم جانپناهِ خوبی نیست!
....
روز ها می گذشت و تقویمم…خال خالی وخط خطی می شد
آنقدر که پلنگ داری تو، باورم شد که ماهِ خوبی نیست
محمدرضا شیخحسنی
پ.ن0:
وبلاگم 1001 روزه شد :|
دوستان! این گربه، ایرانِ ما هست؛ همون «زخمیِ سربلندِ بحرانها»
ماه من در دل دیوانه ی شب زندانی ست
سهمم از پنجه ی تقدیر، شب ِ بارانی ست
عقب افتاده تر از آن شده که می گویند
کشور ملتهبم منتظر ویرانی ست
...
سیدمهدی نژادهاشمی
پ.ن:
از بین ایمیلهای طبقهبندی شدهی هیلاری کلینتون که ترامپ چند روز پیش دستور داد از اسناد محرمانه خارج بشند و انتشار عمومی پیدا کنند، ایمیلهای مرتبط با مسائل
رو تقریبا بیشتریهاش رو خوندم و هیچ نکتهی خاصی که بشه بهش گفت یک اتفاقِ خارج از عرف از طرف مسئولینِ مملکت انجام شده باشه، توش نبود.
دو تا از بخشهایی که برام جالب بود این دو تا بود که یکیش در موردِ فتوای رهبری در خصوص حرمتِ ساخت سلاح هستهای بود که به هیلاری گزارش دادند که اینا یه چیزی دارند به اسم تقیه که فتاوا بر اساس زمان و مورد، ممکن هست کنار گذاشته بشه و یه سری صبحتها و سوالها شده بود که دقیقا کی این فتوا تغییر میکنه و چقدر این مسئله سابقه داره و... . دومی هم مربوط به رابطهی خطی بین آراء موسوی و احمدینژاد بود که میگه چطوری ممکن هست که انقدر دقیق رابطهی ریاضی بین آراء وجود داشته باشه.
(این ایمیلها رو میتونید از لینک زیر دریافت کنید(قاعدتا نیاز به تاکید نداره که باید از ابزارهای تغییر آیپی یا پروکسی برای ورود به سایت جهت حفظ حریم خصوصی و اطلاعاتیِ خودتون استفاده کنید!)
https://foia.state.gov/search/results.aspx?collection=Clinton_Email)
پ.ن:
اگه میشه منت سرِ من بگذارید و برای یک پدر و مادرِ عزیز دعا کنید که حالشون خوب بشه
پ.ن:
به رغم صحبتی که راجعبه حذف کنکور دکترا زده بودند، زمانِ ثبت نام و برگزاریِ کنکورِ دکترا چند روز پیش اعلام شد! و خب به قول «یاقوت خانم» اینجا ایران هست و من هم زیاد غافلگیر نشدم.
روآر به زبان/لهجهی مازندرانی به زمینِ کنارِ رودخونه گفته میشه. این منطقه از نظر حاصلخیزی و دسترسی به آب به شدت غنی هست و معمولا محصولاتِ خوبی میده اما یه نکته داره که معمولا چون از سطحِ زمین فاصلهی زیادی داره رفت و آمد به این منطقه یه خرده مشکل هست، البته خب محلیها یا یک راهِ بلوکی از سطحِ زمین به سمتِ پایین درست میکنند، یا اگه زمینی کنارِ رودخونه داشته باشند، هم سطحِ با زمینهای دیگه میکنند(از نظرِ من روشِ دوم، یعنی همسطح کردنِ زمینِ کنارِ رودخونه کارِ بشدت غلطی هست چون اون مزیتِ رقابتی که زمین داره اینه که دسترسی به آب رو بدونِ نیاز به پمپ برای روستاییها فراهم میکنه ولی با همسطح کردن، نیاز هست که پمپ آب رو از رودخونه به سطح زمین بیاره؛ البته یه سری ایرادات هم این زمینها دارند که مثلا اگه بارونِ فراوون بیاد آب رودخونه بالا میاد و زمینهای کشاورزی یا باغاتی که تو این منطقه هستند، زیرِ آب میره که باعثِ نابودیِ گندمهایی که کاشتند میشه ولی خب به درختها آسیبی نمیرسه).
برای اینکه بدونید تفاوتِ ارتفاعِ زمینِ روآر با سطحِ زمینی که رفت و آمدِ مردم هست چطوریهاست، دعوتتون میکنم به دیدنِ عکسِ زیر که پریروز از زمینِ کنارِ رودخونه(روآر) بابابزرگ گرفتم(این عکسی که میبینید من از سطحِ زمینی که روی اون رفت و آمد انجام میشه گرفتم که شاخههای بالاییِ درخت پرتغال تقریبا همسطح با اون منطقهای هست که من عکس گرفتم هست):
بعضی از این درختهایی که تو باغِ بابابزرگ کاشته شده، محصولِ مشترکِ من و بابابزرگ برایِ حدودا 10سالِ پیش هست!؛ یادم هست اون موقع پرسیده بودم که این نهالها کی محصول میدهند که بابابزرگ گفته بود بعضیهاش تا سه چهار سال دیگه بعضیها هم طول میکشه، که من پرسیدم وقتی الان محصول نمیده چرا میکاریم؟ که در جواب گفته بودند اینها برای نوهها و بچههای شما(نتیجهها) میکارم که بیایید و از محصولات استفاده کنید:) (شبیه به این مکالمه حدودا چهارسال پیش هم بینِ من و بابابزرگ برای کاشتنِ یه سری نهالهای دیگه، رد و بدل شد)
پ.ن:
داشتم تست میکردم که واقعا ادعایی که گوشیم(شاهین2) گفته که میتونه عکس با 108مگاپیکسلی بگیره، واقعی هست یا ادعایی بیش نبود، که دیروز یه عکس با 18مگ حجم گرفتم!(البته کیفیتِ دوربین روی حداکثر نبود و احتمالا حجمِ عکس بیشتر از این هم میشد)، کم حجم شدهی اون عکس، تصویرِ زیر هست، مگاپیکسلِ بیشتر یعنی تواناییِ ثبتِ جزئیات در ابعادِ کوچیکتر که معمولا زیاد تفاوتِ آنچنانی روی چشمِ انسان برای دیدنِ تصویر نمیکنه ولی اگه قرار باشه اون تصویر رو روی یک نمایشگر بزرگ ببینید یا قصد داشته باشید تصویر رو روی لپتاپ پردازش کنید، میشه تفاوتها رو اونجا حس کرد(به برنجی که بعد از برداشتِ اول و اصلی و بدونِ نشاء دوباره و صرفا با آب بستن به زمینی که محصولِ اصلی رو برداشت کردن، رشد میکنه و محصول میده، به زبونِ محلی دوبارِ نوج میگند):
پ.ن:
شبیه به اون لذتی که گفتم که عزیز روی من ملحفه انداخت، پریشب برای بابابزرگم اتفاق افتاد که رویِ مبل خوابش برده بود و من حس کردم که سردش هست و رفتم ملحفه براش انداختم :)
پ.ن:
پریشب تو گروه المپیاد دانشجویی پیام دادند که اون مراسمی که قرار بود اسفند ماه برای تقدیر از شما همراه با خانواده برگزار کنیم و یه مبلغ پول و سفرِ مشهد بهتون بدیم و من از ذوقزدگیِ خودم از این سفرِ مشهد در کنارِ سفرِ مشهدی که با خانواده قرار بود بریم براتون نوشتم ولی به خاطرِ کرونا لغو شد، دیگه قرار نیست مراسمِ تقدیر با حضورِ خانواده به خاطرِ شرایطِ کرونا برگزار بشه و خودتون بیایید از امیرکبیر هدایاتون رو بگیرید، امروز احتمالا یه سر برم ببینم قرار هست چی بهمون بدند، به نظرم هر چیزی در تراز با اون سفرِ مشهدی که میتونست اولین تجربهی مشهد رفتنِ من بدون خانواده باشه، بهم بدند زیاد خوشحالم نمیکنه فلذا سعیم بر این هست که فکر کنم از اول هم قرار نبود بهمون سفرِ مشهد جایزه بدند.
به نظرم یکی از نمودهای دنیاییِ نعمتهای بهشتی, اینه که خونهی عزیز رو مبل دراز کشیدی و داری مقاله میخونی که خوابت میبره و عزیز روی تو, چادر نماز/ملحفه میندازه
پ.ن:
یک تاریخ شفاهی از آذر ۵۷ تا اردیبهشت ۵۸ از پدربزرگ دارم, ولی خب از اونجا که تقوا اجازه نمیده علیه انفجار نورشون, مطلب بنویسم؛ با شما فعلا به اشتراک نمیذارم!
1- چی شد که به دنیای وبلاگها اومدی ؟
سال 96 بود، زمستون بود، تنها بودم و... که تصمیم گرفتم تجدیدِ عهد با فضای وبلاگنویسی کنم (تجربهی داشتنِ وبلاگ تو بلاگفا و رزبلاگ رو قبلا داشتم البته نه به این حجم از نوشتن که تو اینجا پیگیر هستم)
2- هدفت از نوشتن وبلاگ چه بود و چه هست ؟
اهداف شخصی و عمومی از این موضوع داشتم که در حال تحقق اون هستم! (مدلِ دیپلماسی گونه جواب دادم!)
3-به نظرت چرا باید وبلاگ نوشت ؟
فضای وبلاگنویسی بر خلاف فضای شبکههای اجتماعی نیاز به نوشتن و ساختاردهیِ خاصی داره که بخش اقناع مخاطب یا انتقالِ محتوا از ذهن به صفحهی شخصی و مجازی رو بیشتر و بهتر میتونه انجام بده
4- به نظرت یه وبلاگ ایده آل چه ویژگیهایی باید داشته باشه ؟
وبلاگ درست هست که دارای مخاطبِ خاص یا عام میتونه باشه ولی یک فضای کسب و کار مآبانه نیست که عباراتی مثل ایدهآل و شاخصهی یک وبلاگِ خوب برای اون تعریف بشه، حتی سایتهای کسب و کارها هم بخش وبلاگ رو برای انتقالِ بیشترِ مفهوم و جدایِ از فضای کسب و کاری، راهاندازی میکنند؛ برای همین صرفا نظرِ شخصِ نویسنده موضوعیت داره و سوال از این لحاظ یه خورده کم کاری داره!
5-بیشتر کدوم وبلاگها رو دنبال میکنی ؟و چه وبلاگهایی رو دوست داری؟
من نسبتا تعداد وبلاگهایی رو که میخونم زیاد نیستند ولی یه سری از وبلاگها رو بشدت دنبال میکنم و شاید حتی به فضای وب سر نزنم ولی RSS اون وبلاگها روی گوشیم فعال هست؛ برای همین موضوع هست که شاید مطلبی از وبلاگهای فعال و حالِ حاضرِ بیان وجود داشته باشه که نظر نمیدم براشون چون تو RSS صرفا مطالب باز میشه و بخش نظرات نداره
البته یه بخش دیگه از وبلاگهایی که میخونم و نظر نمیدم به خاطرِ اینه که جوابی برای سوالِ «خب به تو چه ربطی داره؟» و سوالِ «آیا کمکِ خاصی برای این فرد میتونی انجام بدی» پیدا نمیکنم، برای همین نظر یا واکنشی ندارم
یه دسته از وبلاگهای دیگه هم هست که چندسالی هست که نویسندهی فعال ندارند و بعضی وقتها میرم و مطالبِ سالهای قبلشون رو میخونم
6-نظرت راجع به سرویسهای وبلاگ دهی چیه؟ وبرای بهتر شدنشون چه پیشنهادی داری؟
وبلاگ یه تعریف و شاخصه داره(مطالبِ وبلاگ رو نمیگم، خودِ سرویس و ساختارِ وبلاگ مدنظرم هست) که تقریبا اکثرِ سرویسهای فعال تو ایران، از اونا پشتیبانی میکنند؛ به نظرم اگه سرویسِ جست و جوی تگ یا ترند تو بیان راه بیافته که بشه تگِ مطلبی که همهی دنبال شوندههای وبلاگ در موردِ اون موضوعِ خاص صحبت کردند، مطالعه بشه، به نظرم جذاب میشه
امکانِ بازنشرِ یک مطلبی از قبل که بشه به اون استناد کرد(مثل خاصیت ریتوئیت یا کوت تو توئیتر) هم چیز جذابی هست.
7-نظرت راجع به محیط وبلاگ نویسی چیه وبرای بهتر شدنش چه پیشنهادی داری؟
محیطِ وبلاگنویسی یک محیطِ شخصی هست و مدیریتش با فردِ نویسنده هست و هر جور که دوست داره باید عمل کنه و نه بر اساس سلیقه و نظرِ بقیه، در موردِ سرویسدهنده هم تو سوال بالا یه سری چیزها گفتم
8-ویژگی از بلاگری که دوست داشتین اون ویژگی رو داشته باشین؟
خدا عاقبت همهمون رو به خیر کنه
9-چند تا از لبخندهایی که در سرویسهای وبلاگ نویسی و بیان داشتید رو با ما در میان بگذارید؟
یادمه بیشتر به خاطرِ رفع ناراحتی یا غمِ وبلاگنویسها و خونوادههاشون یا موفقیتهای وبلاگنویسها، خوشحال شدم؛ الان زیاد یادم نیست که چه موردهایی بود ولی چنتاش اینجوری بود که مثلا یکی از کامنتهای «لاله:) خانم» رو میخوندم بعد تو ماشین با مامان و بابا بودیم که من پشت نشسته بودم و لبخند زدم و انقدر این لبخند، واضح بود که مامان پرسید چی شده و من دنبالِ یه موضوعی بودم که نگم این لبخند به خاطرِ نوشتهی یک خانمِ وبلاگ نویس هست چون اصولا با توجه به نوعِ رفتارم با خانمها و دخترخانمها تو فضای حقیقی و شبکههای اجتماعی؛ اصولا کسی باور نمیکنه که به خاطرِ یک نوشته اونم از طرفِ یک خانم لبخند بزنم.
یکی دیگهش هم در موردِ کامنتهای قبل از دفاعِ پروژهی کارشناسیم بود که اون موقع نوشته بودم تنها هستم و مامان و بابا و دوستام سرِ جلسهی دفاع نیستند؛ بعد کامنتهای شما حدودا یک ربع به تایمی که باید میرفتم واسه دفاع، میخوندم و شاد میشدم، به خصوص کامنتهای مادرانهی یاقوت خانم
البته همیشه دعا کردن و به یادِ من بودنِ دوستان و بزرگواران تو مراسمهای دعا و اماکن مقدس(به خصوص مشهد) به من دلگرمیِ خاصی میده
10-بدون تعارفترین حرفتون با وبلاگ نویسها چیه؟ چیزی هست که بخواید بگید و ما بهش اشاره نکرده باشیم؟
خیلی دوست داشتم خارج از فضای مجازی یک سری دوست داشته باشم که وبلاگنویس باشند، اما خب تا حالا موفق به وبلاگنویس کردنِ دوستام یا پیدا کردنِ یک نفری که وبلاگنویس باشه و تو فضای غیر مجازی بشه بهش دوست خطاب کرد رو پیدا نکردم؛ بر عکسِ این ماجرا رو هم نمیدونم کارِ درستی هست یا نه و در موردش زیاد کنکاش نکردم (که مثلا یک وبلاگ نویسی که الان هست و از روی اکانت میشناسم به عنوانِ دوستِ غیر از فضای مجازی، ارتباطاتمون رو گسترش بدیم(قاعدتا با شناختی که از من دارید نیاز به توضیح نیست که منظورم پسرها هستند!))؛ در هر صورت احتمالا اگه من شهید بشم یا خدایی نکرده به مرگی غیر از شهادت زندگیِ دنیاییم ختم بشه، خیلی دوست دارم که یک یادِ نیک و رضایتِ قلبی از من تو دلِ بقیه مونده باشه، البته نمیدونم اون موقع چجوری متوجه میشید که من دیگه تو این دنیا نیستم(اگه شهید بشم احتمالا بتونید بفهمید) ولی دوست دارم این رضایتِ قلبیِ خودتون رو به عنوانِ یک حجتِ شرعی بعدا بیان کنید، و اون مداحی که گفته بودم دوست دارم اگه تو جوونی شهید شدم، پخش کنید رو حداقل اشارهای بهش کنید.
{ از پست توضیح الرسائل کربلا_۴
دعوتتون میکنم به این مداحی از حاج مهدی رسولی (اگه تو جوونی شهید شدم، خواهشا این مداحی رو واسم بذارید!)
باید رفت| مهدی رسولی
}
اگه هم گلایهای تا الان از من دارید، دوست دارم که تا هستم بشنومو زیرِ همین پست ولو ناشناس حرفهایی که دارید و نزدید رو بنویسید:)
در مورد دفاع پروپوزال امروز بگم که به جای استفاده از این رویکرد که «بهترین دفاع، حمله هست» از رویکرد «آره، تو هم خوبی، تو هم راست میگی» استفاده کردم و بد نبود!
از لحاظ زمانی اولِ کلاس بهمون گفتند که دوازده دقیقه وقت دارید ولی زمان ارائهی من زمان رو به ده دقیقه کاهش دادند، ولی با این حساب من تو تایم نه دقیقه و چهل و پنج ثانیه، دفاع رو تموم کردم!!
با کلیتِ کار موافقت شد ولی در مورد جزئیات نظرشون این بود که اگه به جای استفاده از فلان دادهای که الان داری، روی این یکی دادهای که ما داریم، کار انجام بدی، میتونیم پروژه بگیریم و در قبالِ این کاری که انجام میدی، پول دریافت کنیم، که خب از اونجا که نظرِ شخصیِ من این هست که اساسا دانشجویی که خودش بلد هست تحقیق انجام بده، دانشگاهِ مقطع ارشد، حکمِ محلِ بیگاریِ اجباری و تبعیدی رو داره؛ به نظرم این مبلغِ پروژه میتونه یه خرده از این درد کم کنه
با این حساب، من این ترم رو «بیخیال باش و به مطالعات و کارهای غیر درسی بپرداز چون خودش میگذره و درست میشه و خودت و بقیه که این همه حساس بودید، تهش چی شد» نامگذاری میکنم!
نتایج کنکور اومده باشه، یکشنبهی وعده داده شدهی روحانی هم باشه، مکانیسم ماشه هم فعال شده باشه، ساعت 12 دفاع پروپوزالی رو داشته باشی که از همین اولش معلوم هست نه میتونی تایم رو رعایت کنی و نه سطح علمی و تخصص اساتید تو اون حوزه هست؛ این یکشنبه وضعیتی هست واسه خودش :/
بَارِکْ لِی فِی قَدَرِکَ حَتَّی لاَ أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لاَ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ
به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم، و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی میل نکنم.
إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی وَ بِاخْتِیَارِکَ عَنِ اخْتِیَارِی وَ أَوْقِفْنِی عَلَی مَرَاکِزِ اضْطِرَارِی
خدایا به تدبیرت نسبت به من، مرا از تدبیرم و به اختیارت مرا از اختیارم، بی نیاز گردان و مرا به مواضع بیچارگی ام آگاه کن
دعای عرفه
پ.ن:
پریشب تو گروه دانشکدهایِ دانشگاه امیرکبیرمون، پیامی منتشر شد مبنی بر فوت یکی از بچههای ورودی ۹۵ به علت عارضهی قلبی, از ساعت حدودا ۸ و نیم شب که این پیام منتشر شد تا حدود ساعت ۲ شب که من اینترنتم روشن بود و در حال تکمیل ساختار پروپوزالم بودم, اکثر بچهها ابراز تأسف خودشون از این واقعه و ناراحتی خودشون رو اعلام کردند و اینکه در مورد اینکه بچهی خوب و مهربونی بود, یه سری مطلب نوشتند، یکی از بچهها هم گفته بود که دو روز پیش با من تماس گرفت در مورد این ترمی که داره میاد یه سری هماهنگیها رو انجام دادیم، دیروز(حدود ۱۲ ساعت بعد از اعلام این واقعه) دوباره گروه به همون وضعیت قبل از انتشار این خبر در اومد و بچهها همچنان حرفها و ایموجیهای قبلی خودشون و بقیهی دردسرها و حرص خوردنهای خودشون از واحدهای دانشگاه و اساتید رو تو گروه پیگیر شدند؛ کلا انگاری جامعهی دانشجو بناشون رو روی درس نگرفتن از وقایع گذاشتند.
إِلَهِی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّی وَ إِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَهُ مِنِّی فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دَامَتْ مَحَبَّهً وَ عَزْماً
خدایا همانا می دانی هرچند طاعت از جانب من، به صورت کار جدّی ادامه نداشته، ولی به صورت محبّت و اراده ادامه داشته.
دعای عرفه
پ.ن:
الرحیل| مهدی رسولی
....زندگی ختم به شهادت نشود زیبا نیست