روآر
روآر به زبان/لهجهی مازندرانی به زمینِ کنارِ رودخونه گفته میشه. این منطقه از نظر حاصلخیزی و دسترسی به آب به شدت غنی هست و معمولا محصولاتِ خوبی میده اما یه نکته داره که معمولا چون از سطحِ زمین فاصلهی زیادی داره رفت و آمد به این منطقه یه خرده مشکل هست، البته خب محلیها یا یک راهِ بلوکی از سطحِ زمین به سمتِ پایین درست میکنند، یا اگه زمینی کنارِ رودخونه داشته باشند، هم سطحِ با زمینهای دیگه میکنند(از نظرِ من روشِ دوم، یعنی همسطح کردنِ زمینِ کنارِ رودخونه کارِ بشدت غلطی هست چون اون مزیتِ رقابتی که زمین داره اینه که دسترسی به آب رو بدونِ نیاز به پمپ برای روستاییها فراهم میکنه ولی با همسطح کردن، نیاز هست که پمپ آب رو از رودخونه به سطح زمین بیاره؛ البته یه سری ایرادات هم این زمینها دارند که مثلا اگه بارونِ فراوون بیاد آب رودخونه بالا میاد و زمینهای کشاورزی یا باغاتی که تو این منطقه هستند، زیرِ آب میره که باعثِ نابودیِ گندمهایی که کاشتند میشه ولی خب به درختها آسیبی نمیرسه).
برای اینکه بدونید تفاوتِ ارتفاعِ زمینِ روآر با سطحِ زمینی که رفت و آمدِ مردم هست چطوریهاست، دعوتتون میکنم به دیدنِ عکسِ زیر که پریروز از زمینِ کنارِ رودخونه(روآر) بابابزرگ گرفتم(این عکسی که میبینید من از سطحِ زمینی که روی اون رفت و آمد انجام میشه گرفتم که شاخههای بالاییِ درخت پرتغال تقریبا همسطح با اون منطقهای هست که من عکس گرفتم هست):
بعضی از این درختهایی که تو باغِ بابابزرگ کاشته شده، محصولِ مشترکِ من و بابابزرگ برایِ حدودا 10سالِ پیش هست!؛ یادم هست اون موقع پرسیده بودم که این نهالها کی محصول میدهند که بابابزرگ گفته بود بعضیهاش تا سه چهار سال دیگه بعضیها هم طول میکشه، که من پرسیدم وقتی الان محصول نمیده چرا میکاریم؟ که در جواب گفته بودند اینها برای نوهها و بچههای شما(نتیجهها) میکارم که بیایید و از محصولات استفاده کنید:) (شبیه به این مکالمه حدودا چهارسال پیش هم بینِ من و بابابزرگ برای کاشتنِ یه سری نهالهای دیگه، رد و بدل شد)
پ.ن:
داشتم تست میکردم که واقعا ادعایی که گوشیم(شاهین2) گفته که میتونه عکس با 108مگاپیکسلی بگیره، واقعی هست یا ادعایی بیش نبود، که دیروز یه عکس با 18مگ حجم گرفتم!(البته کیفیتِ دوربین روی حداکثر نبود و احتمالا حجمِ عکس بیشتر از این هم میشد)، کم حجم شدهی اون عکس، تصویرِ زیر هست، مگاپیکسلِ بیشتر یعنی تواناییِ ثبتِ جزئیات در ابعادِ کوچیکتر که معمولا زیاد تفاوتِ آنچنانی روی چشمِ انسان برای دیدنِ تصویر نمیکنه ولی اگه قرار باشه اون تصویر رو روی یک نمایشگر بزرگ ببینید یا قصد داشته باشید تصویر رو روی لپتاپ پردازش کنید، میشه تفاوتها رو اونجا حس کرد(به برنجی که بعد از برداشتِ اول و اصلی و بدونِ نشاء دوباره و صرفا با آب بستن به زمینی که محصولِ اصلی رو برداشت کردن، رشد میکنه و محصول میده، به زبونِ محلی دوبارِ نوج میگند):
پ.ن:
شبیه به اون لذتی که گفتم که عزیز روی من ملحفه انداخت، پریشب برای بابابزرگم اتفاق افتاد که رویِ مبل خوابش برده بود و من حس کردم که سردش هست و رفتم ملحفه براش انداختم :)
پ.ن:
پریشب تو گروه المپیاد دانشجویی پیام دادند که اون مراسمی که قرار بود اسفند ماه برای تقدیر از شما همراه با خانواده برگزار کنیم و یه مبلغ پول و سفرِ مشهد بهتون بدیم و من از ذوقزدگیِ خودم از این سفرِ مشهد در کنارِ سفرِ مشهدی که با خانواده قرار بود بریم براتون نوشتم ولی به خاطرِ کرونا لغو شد، دیگه قرار نیست مراسمِ تقدیر با حضورِ خانواده به خاطرِ شرایطِ کرونا برگزار بشه و خودتون بیایید از امیرکبیر هدایاتون رو بگیرید، امروز احتمالا یه سر برم ببینم قرار هست چی بهمون بدند، به نظرم هر چیزی در تراز با اون سفرِ مشهدی که میتونست اولین تجربهی مشهد رفتنِ من بدون خانواده باشه، بهم بدند زیاد خوشحالم نمیکنه فلذا سعیم بر این هست که فکر کنم از اول هم قرار نبود بهمون سفرِ مشهد جایزه بدند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.