پاسخ به نظر دوست عزیز، کورش
پاسخ به نظر دوست عزیز، کورش
دوست عزیزی با نام کورش در ذیل برخی یادداشتهایم نظراتی نوشته و من به برخی همانجا پاسخ دادم. نظر آخر ایشان، در مورد یادداشت «اقتصاد آزاد: دلار، نفت، جنگ!»، کمی مفصلتر است و به همین دلیل تصمیم گرفتم آن را اینجا نقل کنم و سپس آنچه به ذهنم میرسد را بگویم.
به این وسیله از ایشان که اینقدر نسبت به من لطف داشتهاند که نظرشان را، فراتر از یک نظر متعارف، مفصلاً بیان کردهاند تشکر میکنم:
«استناد به وطن امروز و باشگاه اندیشه و مشرقنیوز که البته شاهکار است. اما باز هم سوال سر جایش است. اگر ایالات متحده و اروپای واحد دارند کاغذرنگی چاپ میکنند چرا بقیه تسلیم این کاغذرنگی بازی میشوند و زیر میز نمیزنند؟ چرا وقتی آمریکا کاغذرنگی چاپ میکند یخش میگیرد اما یخ فرزانگانی مثل قذافی و چابس و یانوکوویچ و صدام حسین و به زودی ابراهیم عواد ابراهیم البدری السامرایی (همان ابوبکر البغدادی خودمان) نمیگیرد؟ رنگ کاغذهایشان خوب نیست؟ و این چه نگاه «عاقلانه»ای است که به ما میگوید راه طی شده و شکستخوردهی امثال قذافی و صدام و چابس را باید طی کرد؟ ماجرا - به زبان ساده و در حد فهم اندک من از اقتصاد - این است که مفاهیم یک علم متحول شدهاند، و شما همچنان با نگاه گذشته به آن مینگرید و در نتیجه دیگ تخیلاتتان پرجوش میجوشد. آمریکا شوک نیکسون را ایجاد کرد، اما اگر تنها پوینت آمریکا این بود که قمارباز ورشکستهای بود که الکی حواله دست مردم داده بود، به خاک سیاه مینشست. این طور نشد، چون همان زمان که - به گزارش شما که از صحت و سقمش خبر ندارم - یک پنجم پولش طلا داشت، شاخصهای رشد اقتصادیش در بهترین وضعیت بودند. و قذافی و یانوکوویچ و صدام و البغدادی و چابس چنین شانسی نداشتهاند و ندارند. حالا شما بیا و این را به معاهدهی ایالات متحده با فیصل مربوط کن. به زبان بیزبانی یعنی پشتوانهی دلار ایالات متحده نفت عربستان بوده است. اولا بررسی عدد تولید سالانهی نفت عربستان و گردش دلار در جهان یا مثلا بودجهی سالانهی ایالات متحده نشان میدهد که چهقدر این دو عدد به هم بیربط اند. دوم این که فرض کنیم چنین باشد. شما میگویید ایالات متحده توانسته از توان نظامیش به جای طلا برای پشتیبانی پولش استفاده کند. خب. که چی؟ بالاخره این پول پشتوانه دارد. چه طلا باشد چه کلاهک هستهای.»
سلام.
1. از اینکه بالاخره پس از چند نظر تلگرافی، اینبار آنقدر نوشتید که از 1024 کاراکتر هم فراتر رفته، از شما ممنونم و امیدوارم از این به بعد هم نظراتتان را تا جای ممکن کامل و گویا بنویسید.
2. به استنادات مقاله انتقاد کردهاید. البته من گفتهام «مراجع» و نه «اسناد» و صادقانه سعی کردهام بگویم که حرفهایم را از کجا برداشتهام. اشکالش چیست؟ رجوع کردن به اینها «شاهکار» است یا اعتراف به این رجوع؟
3. ظاهراً منظورتان این است که مراجع، یا به تعبیر شما اسناد من خیلی بیاعتبار هستند. با توجه به این سه تایی که نامشان را ذکر کردهاید و مثلاً «ویکیپدیا» و «روزنامه دنیای اقتصاد»ی که حرفی از آنها نزدهاید، به نظر میرسد مشکل برخی مراجع، در گرایش فکری-سیاسی آنها نهفته است. وگرنه، «دانشنامه آزاد ویکیپدیا» که قابل دستکاری است که نامعتبرتر است. «دنیای اقتصاد» هم به اندازه «وطن امروز» روزنامه است.
4. اصولاً این سبک بحث که با بیان عبارت تمسخرآمیز «شاهکار است»، طرف مقابل را زیر سؤال ببرید، استثناً از شما صادر شده یا روش شما است؟
5. شما معتقدید که دلار، آنطور که من نوشتم، بیپشتوانه نیست یا نمیدانید که هست یا نیست؟ به نظر من بیان صریح، بهتر از گوشه کنایه زدن است.
6. پرسیدهاید «چرا وقتی این ارزها کاغذ رنگیاند، بقیه تسلیم میشوند و زیر میز نمیزنند؟ چرا صدام و قذافی و... موفق به همین کار نشدهاند؟» سؤالهای شما ظاهراً استفهام انکاری است؛ «دیگران اعتراضی به این ارزها نکردهاند، پس این ارزها بیپشتوانه نیستند و کلاهبرداریی در کار نیست. اگر آمریکا چنین کاری کرده بود، امثال صدام هم میکردند و میشد.» اگر درست فهمیده باشم، این نگاه ملزومات و نتایجی دارد. مثلاً اینکه «ما صدای اعتراض ملتها و دولتهای دنیا را بهراحتی میشنویم و لذا اگر چیزی نشنیدیم، چیزی هم نبوده»، «دولتها و ملتها تسلیم ظلم و کلاهبرداری و تجاوز نمیشوند»، «دولتهای دنیا همه به دنبال منافع مردمشان هستند»، «امثال صدام در سیاست و اقتصاد کم از دولتمردان آمریکا ندارند» و... شما اینگونه فکر میکنید؟
7. اصلاً فرض کنید من خیلی ساده جواب بدهم «نمیدانم چرا بقیه تسلیم شدهاند.» آنوقت شما به چه نتیجهای میرسید؟ مثلاً میگویید نقشینه نامی که ادعا میکرد «دلار کلاهبرداری است»، نتوانست سؤال من را جواب دهد، پس این ادعا کذب است؟!
8. من البته درباره اینکه چرا آمریکا توانسته است، سلطه دلار خود را ادامه دهد، توضیحاتی دادهام که خلاصهاش سر کار آوردن و حمایت سیاسی و نظامی از برخی دولتمردان و از بین بردن برخی دیگر است. برخی توجیحات فرهنگی و شبه علمی نیز وجود دارد. ولی فکر میکنم مقصود سؤال شما همان بود که گفتم، نه سؤال به معنای ساده آن.
9. مقصود شما را از اینکه «... اما یخ فرزانگانی مثل قذافی و چابس و یانوکوویچ و صدام حسین... نمیگیرد» را بیشتر نمیفهمم. شما وقایع سال ۱۹۴۴ (بعد از جنگ جهانی دوم) و نتایج کنفرانس بینالمللی برتن وودز را انکار میکنید یا شوک نیسکون را افسانه میپندارید؟ مثلاً صدام میبایست در شرایط «تحریم نفت در برابر غذا» نقشی مانند آمریکا بعد از پایان جنگ جهانی دوم را ایفا میکرد و شما متعجب هستید که چرا نکرد؟
10. پرسیدهاید «این چه نگاه «عاقلانه»ای است که به ما میگوید راه طی شده و شکستخوردهی امثال قذافی و صدام و چابس را باید طی کرد؟» من به خاطر ندارم تا اینجا نه حرفی از «نگاه عاقلانه» زده باشم و نه توصیهای کرده باشم. این مقدمات هم بر فرض صحت، برای هر کس بنا بر عقاید و روحیهاش نتایجی دارد. مثلاً برخی فکر میکنند، آمریکا زورش زیاد است پس نباید با او مخالفت کرد. شما اینگونه فکر میکنید؟
11. فرمودهاید «ماجرا - به زبان ساده و در حد فهم اندک من از اقتصاد - این است که مفاهیم یک علم متحول شدهاند، و شما همچنان با نگاه گذشته به آن مینگرید و در نتیجه دیگ تخیلاتتان پرجوش میجوشد.» یعنی در مفاهیم جدید «زیر پا گذاشتن معاهده» دیگر ضدارزش نیست؟! شاید هم منظور شما این است که «پول» معنای سنتی خود را از دست داده است و مفهومی دیگر پیدا کرده است. من با این منطق آن موقع که عَلم مخالفت با شرکتهای هرمی را بلند کرده بودم آشنا شدم؛ از جمله رموز موفقیت یک کلاهبردار این است که برای کارهایش ادبیات مناسب و زیبایی بسازد. مثلاً ترکیب «ارز شناور» آیا بسیار رویاییتر از «ارز بیپشتوانه» نیست؟ «افزایش نقدینگی در دست مردم» بهتر از «چاپ اسکناس توسط بانک مرکزی» نیست؟
12. فرمودهاید «اگر تنها پوینت آمریکا این بود که قمارباز ورشکستهای بود که الکی حواله دست مردم داده بود، به خاک سیاه مینشست. این طور نشد، چون همان زمان که - به گزارش شما که از صحت و سقمش خبر ندارم - یک پنجم پولش طلا داشت، شاخصهای رشد اقتصادیش در بهترین وضعیت بودند.». «قمارباز ورشکسته» را از کجا درآوردهاید؟! آمریکا در پایان جنگ جهانی دوم، آیا برندهترین برنده جنگ نبود که میتوانست بر اروپای ویران از جنگ آقایی کند؟ بعد از سی سال دلار چاپ کردن هم باید به او قمارخانهدار موفق گفت نه، قمارباز ورشکسته. شما انکار میکنید که دلار را دست مردم داده بود و زورش رسید که رسماً بگوید دیگر به ازای آن طلایی نخواهد داد؟ من نمیفهمم چرا فکر میکنید در چنین شرایطی شاخصهای رشد اقتصادی نباید در بهترین وضعیت خود باشند. مگر چاپیدن دیگران شاخصهای اقتصادی را بهبود نمیبخشد؟! عبارت شما این را القاء میکند که آمریکا با کمبود طلا مواجه بود، در حالی که عبارت گویاتر این است: آمریکا هر چند مقدار زیادی طلا داشت ولی پنج برابرش دلار چاپ کرده بود و از آن لذت برده بود! شما تعجب نمیکنید که چرا آمریکا بعد از جنگی طولانی با ویتنام، در آن سوی دنیا، شاخصهای اقتصادیاش در بهترین وضعیت بودند؟!
13. در مورد ارتباط نفت عربستان و دلار آمریکا گفتهاید «بررسی عدد تولید سالانهی نفت عربستان و گردش دلار در جهان یا مثلا بودجهی سالانهی ایالات متحده نشان میدهد که چهقدر این دو عدد به هم بیربط اند.» من مقدار این دو عدد را نمیدانم ولی چند چیز را میدانم: اولاً معاملات نفتی که با دلار انجام میشود تقریباً تمام معاملات نفت دنیا است و نه فقط معاملات نفت عربستان. ثانیاً دلار بعد از معاهده برتن وودز برای تمام معاملات بینالمللی استفاده میشد و نه فقط معامله نفت. آمریکا بعد از شوک نیکسون کاری کرد که مردم دنیا به خاطر نفت به دلار محتاج باشند و نتوانند آن را از میدان خارج کنند. حالا بد نیست شما جزئیات «بررسی این دو عدد» را دقیقتر توضیح بدهید تا من هم متوجه استدلال شما بشوم.
14. در آخر فرمودهاید «شما میگویید ایالات متحده توانسته از توان نظامیش به جای طلا برای پشتیبانی پولش استفاده کند. خب. که چی؟ بالاخره این پول پشتوانه دارد. چه طلا باشد چه کلاهک هستهای.» عجب! اولاً مگر بد است که انسان بداند پشتوانه دلار چیست؟ ثانیاً به نظر شما فرقی نمیکند که مثلاً «شما برای یک نفر کار کنید چون آخر ماه دستمزد شما را میدهد» یا اینکه «کار کنید چون اگر نکنید پدرتان را در میآورد»؟! حتماً میگویید در هر دو مورد مزد شما را میدهد؛ در اولی با وجه رایج و در دومی با مشت و لگد!
15. شما گفتهاید که «امید نقشینه ارجمند» با نگاهی قدیمی و تاریخمصرفگذشته به اقتصاد نگاه میکند و به همین دلیل «دیگ تخیلاتش میجوشد» و من حس میکنم در نوشتههای من نکتهای وجود دارد که ضمن آن به مقدسات «کورش ؟» توهین شده است که چنین برآشفته مینویسد! بد نیست شما هم خودتان را کاملتر معرفی کنید تا اگر روزی من خواستم پز بدهم که چه شخصیتی نوشتههای من کمسواد را تحویل گرفت سندی داشته باشم که «شاهکار» خوانده نشود!
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.