گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من ...
سعدی میفرماد «گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من ...»
این جوری بود که خونوادگی میرفتیم یه هیئت با تقریبا رعایت حداکثریِ پروتکلها، ولی از اونجا که به نظرم خیلی از حرفهای مداح و سخنران، اصلا بدرد نمیخورد یا بعضا ایراد داشت، من یا داشتم تو بخش اسپند دود کردن، کمک میکردم، یا تو ماشین بودم و از سخنرانیِ حاج آقای پناهیان یا حسینهی امام یا صوتِ سخنرانیِ حاج آقای کاشانی، استفاده میکردم!
پ.ن:
از این آزادیِ بیان به سبکِ جمهوریِ اسلامی که من میتونم هر چی دلم خواست بگم ولی شما نمیتونید، کامنت یا واکنشی نشون بدید، خوشم نیومد!
فلذا اگر صحبتی راجعبه این دو هفته که کامنتها بسته بود و مشغول نوشتنِ پستهای خلاصهی کتاب توضیح الرسائل کربلا بودم، دارید، همینجا زیرِ این پست، مطرح کنید:)
پ.ن:
میتونید حدس بزنید، این چه گیاهی هست؟ (عکس تو روزهای مختلف گرفته شده و به ترتیب شاهدِ بزرگ شدنِ این گیاه هستید)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.