ما از آنانی که تسکینشان میدادیم، شکستهتر بودیم 🖤💔
شاید یک شانه برای دقایقی قوی نبودن برای ما بس بود
کسی که مثل کمیل(رضوان الله علیه) خب او اهل دعا و مناجات و صفا بود ولی مدیر نبود حضرت نامهٴ اعتراضآمیزی به کمیل نوشته که آخر تو چه میکردی اینها آمدند انبار را غارت کردند زدند بردند تو نتوانستی اداره بکنی! بعضیها برای دعای کمیل خوباند برای مدیریت خوب نیستند همین اعتراض حضرت امیر است در نهجالبلاغه به کمیل. حِیط منطقهای است اینها دیگر تاریخ بیهقی و ناسخالتواریخ و اینها که نیست اینها بیان شفاف حضرت است در نهجالبلاغه حیط منطقهای بود تحت حکومت حضرت امیر مدیریتش را داده بود به کمیل آنها آمدند زدند بردند و کمیل نتوانست مقاومت کند خب حالا اگر کسی جزء اصحاب سرّ حضرت بود این به درد حوزه میخورد این دیگر به درد حکومت نمیخورد که حضرت اعتراض کرد اعتراضش هم در نهجالبلاغه هست.
#آیت_الله_جوادی_آملی
#تفسیر_سوره_نور
درس تفسیر آیت الله جوادی آملی
آیات 1 تا 3 سوره نور
تولدتون مبارک (امام رضا ع)ی همه ❤️
پ.ن ۱:
فیلم رو، یکی از دوستهام فرستادند و خیلی با ذوق تعریف میکردند که این رو که دیدم، یاد تو (یعنی من) افتادند، چون همهی شاخصههای من، توی ذهنش رو، این فیلم داشت:
امام رضا ع، حرم و دختر بچهی کوچولو!
{جدای از سخت بودن، حقیقتا قشنگ هست برام که انقدری تونستم، حسم رو نسبت به یک چیزی، بروز بدم، تا افراد، وقتی اون چیز رو میبینند، یاد من میافتند؛ چه چیزی بهتر از امام رضا ع و حرم 😍}
یعنی واقعا شما بابت اینکه دیوار همش وایستاده و یه کم استراحت نمیکنه، ناراحت نیستید؟
پ.ن :
دوره تحلیل سیستم هام، از این هفته شروع میشه و تا 20م زمان ثبت نام هست؛ اگر دوست دارید شرکت کنید و تهران هستید، میتونید ثبت نام کنید و کد تخفیف 50 درصد برای بچه های بیان و وبلاگ رو براتون ارسال کنم، فقط به من پیام بدید که کد رو براتون ارسال کنم :)
*دوره مبانی تحلیل سیستمها*
📅 زمان: پنجشنبهها - از ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
ساعت: ۱۴ تا ۱۸
📍مکان: خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ولیعصر و برادران مظفر شمالی، پلاک ٩٠٧، [خانه اندیشهورزان]
🔸 هزینه دوره (مجموع ۱۶ ساعت): ۴۰۰هزار تومان
🔗لینک ثبتنام:
موزیک ویدیو فیلم هناس - برداشتی از زندگی سرکار خانم شهره پیرانی و شهید هسته ای شهید داریوش رضایی نژاد و آرمیتا
هناس = نفس
پ.ن 0:
این هم یه کلیپی از شهید دانیال رضازاده و همسرشون هست و به نظرم پیدا کردن این کلیپ از خیلی جهات، برام معنادار هست
پ.ن 1:
هناس | حسین حقیقی
هنوز همون آدمم خودت بیا ببین
هنوزم عاشقم همین خودت بیا ببین
قرارمی هنوز بهارمی هنوز
ببین که هرچی دارم و ندارمی هنوز
چه باورت بشه چه باورت نشه
تو بیشتر از گذشته ها کنارمی هنوز
هنوز دست من تو دستای توئه
خود تویی ببین کی میگه رویای توئه
نفس بکش هوامو بیین که زنده موندم
ببین که جون گرفتم همین که از تو خوندم
نفس بکش تو دستم بذار هواتو داشته باشم
نفس بکش تو قلبم میخوام صداتو داشته باشم
از من گرفتنت اما تو بامنی
از دست نمیدمت حق گرفتنی
قول بده بیای بازم تو خواب من
بگی هناسمی بگم هناستم
من و نگاهی که مونده سمت آخرین نگاهت
منو شبای خستگی که موندن
واسه همیشه چشم به راهت
بگو که هستی بگو که پای عشقمون نشستی
بگو که چشم تو یه بارم به روی گریه های من نبستی
از من گرفتنت اما تو با منی
از دست نمیدمت حق گرفتنی
قول بده بیای بازم تو خواب من
بگی هناسمی، بگم هناستم
پ.ن 1.5:
دیشب تیزر چند دقیقه ای از دوره تحلیل سیستم رو به صورت رسمی از کانالهای خانه اندیشه ورزان پش کردند و از همون دیشب، سیلی از پیامها روانهی من شده که شما چراغ سبز رو به ما بده و ما متولی برگزاری دورههای بعد میشیم یا بیا و مالکیت فیلمهای این دوره رو ما بگیریم و هر درآمدی که اونها به تو میدند رو، ما بیشترش رو پرداخت میکنیم و...
این حجم از خواسته شدن، به صورت همزمان، عجیب بود
لینک فیلم دوره در بله:
https://ble.ir/khanahouse/526906138322421799/1683123868343
لینک فیلم دوره در تلگرام:
https://t.me/khane_andishevarzan/503
پ.ن 2:
از دیشب یک سردرد خاصی داشتم و امروز خیلی عجیب و بشدت سنگین و برای چندبار تو شرکت گریه کردم. گفتم یه کم از قرآنی که روی میزم هست، همینجوری صفحه باز کنم و یه کم بخونم و آروم بشم؛ با پس زمینه «سنصلی فی القدس» که داشت از لپ تاپم پخش میشد، صفحه 55 قرآن، اومد و بیشتر گریهم گرفت:
اگر برای بغل کردنش نبوده و نیست
برای چیست از این پس، برای چیست دو دست...
پ.ن:
دیروز بعدازظهر از ساعت ۳ تا حدود ۶، جلسه و پسجلسه بودم و داشتم توضیح میدادم که بعضی مواقع به جای اینکه مدل کلان رو بسازید، وضعیت مطلوبی که یکجایی موجود هست رو توصیف کنید.
من یه سری شاخصهها برای انتخاب همراه آیندهم تو زندگیم داشتم که در نهایت تلاقی همهشون شد، فافا؛ الان بخوام وضعیت مطلوب زندگی رو توصیف کنم باید بگم اگر پسر هستید، پارتنرتون باید قابلیت تو بغلتون حل شدن رو داشته باشه و اگر دختر هستید، به این آپشن که بتونید تو بغلش جا بشید، توجه کنید.
به نظرم خدا وقتی داشت فافا رو میآفرید، به آیندهی من نگاه میکرد که چه موجودی رو درست کنم که هر لحظه که این بشر (یعنی من) اون بشر (یعنی فافا) رو میبینه، هر لحظه عاشقتر از قبل بشه و هر لحظه که نمیبینش، بخش قابل توجهی از مغزش مشغولِ حسرت خوردنِ این باشه که چرا الان اون بشر، پیشش نیست و دهنش هم سرویس بشه، تازه این آپشن تو بغل جا شدن رو هم داشته باشه.
(هر دوی این ابنای بشر، فعلا محروم از بغل یکدیگر هستند و در لحظهی خداحافظی، همدیگر را مثل بز نگاه میکنند و در سکوت از یکدیگر جدا میشوند)
پ.ن ۲:
اگر شما هم به مسئله بنچ مارک یا مرور ادبیات یا الگوبرداری از محتوای اجرا شده در جای دیگر و... زیاد بر میخورید و در معرض این فرایند هستید، مراجعه کنید به نوشتهی من در سیستوفیا: