معرفی کتاب :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی کتاب» ثبت شده است

کتاب افسانه‌های ایرانی رو من حدودا یک ماه پیش باهاش آشنا شدم، دنبال این کتاب بودم که واسه داداشم بخرم که با هم بخونیم ولی نمیدونیم چی شد که نشد!

تا اینکه چند وقت پیش‌ها دیدم فایل صوتی-رادیویی ش تو ایران صدا هست

خونوادگی گوش داده بودیم، به نظرم عالی بود حالا بد نیست چند قسمتش رو شما هم گوش بدید

افسانه‌های ایرانی| ایران صدا

 

۰۳ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۵۴
R_A Zeytun


از طولانی بودن متن نترسید، خیلی روان هست!

//////

۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۱۱
R_A Zeytun

در جریانید که سال 61 هجری یه عده بودند به جای حضور تو صحنه ی کربلا و یاری و کمک به امام حسین ع، ترجیح دادند که درس تفسیر  قرآن یا کرسی مباحثات و ... رو نگه دارند و ادله‌ی عقلی و نقلی و روایی واسه امام حسین ع می‌آورند که این کاری که قراره انجام بدی، از نظر شرعی غلط هست، تاکید میکنم به امام حسین ع میگفتند!

به نظرم نیاز هست کتاب های

"توضیح الرسائل کربلا، چطور از دل 18 هزار نامه عاشق 30 هزار قاتل ایجاد شد؟!"

و

توجیه المسائل کربلا(توجیه ها و بهانه هایی برای با حسین نبودن)

رو اگه وقت دارید مطالعه کنید

بخشی از متن کتاب رو که از پاتوق کتاب فردا رونوشت (معدل فارسی کپی، رونوشت هست) کردم و حال تایپش رو نداشتم میتونید در ادامه بخونید:

توجیهات یک دیپلمات به عباس بن علی علیهما السلام:

ما امروز در حرفه خودمان اصطلاحی داریم با عنوان (رایزنی دیپلماتیک!)

من هرچه فکر می کنم با رایزنی های دیپلماتیک می شد جلو این فاجعه را گرفت!

شوخی که نیست! سر پسر پیغمبر خدا و بهترین اعوان و انصارش بر نیزه جفا رفت و اهل بیت مظلوم و زن و بچه معصومش، چهل روز آواره سفر اسارت شدند، آن هم با آن اوصافی که می دانید و می دانیم!

آیا این هزینه کمی بود؟

آیا ارزش نداشت برای جلوگیری از این هزینه گزاف، با طرف مقابل راه می آمدیم و این قدر روی موضع خودمان پافشاری نمی کردیم؟!

فدایتان شوم: لطفاً احساسی برخورد نکنید! بیایید کمی منطقی باشیم!

یک طرف یک لشگر سی هزار نفری با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی و با ثروت انبوه و امکانات مادی فراوان و یک طرف دیگر 72 نفر، فقط 72 نفر.

عقل چه حکم می کند؟! نه! واقعاً عقل چه حکم می کند. غیر از رایزنی و تعامل؟!

...

۰۵ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۴۹
R_A Zeytun

من امروز بعد از دادن آخرین امتحان ترم اول ارشدم، رفتم امیرکبیر تا هم درخواست مدرک عکس دار بدم و هم یه سری به بچه ها بزنم و قرار بود واسه یکی از بچه‌ها در مورد "بازار باز" که آقای روحانی تو مجمع بانک مرکزی حرفش رو زد و از شنبه شروع شد، حرف بزنم

از اونجا که دانشکده‌ی مهندسی صنایع تو کوچه و خارج از محیط حراست دانشگاه هست اونجا هیچ بحثی تو ورود و خروج وجود نداره(یه جورایی حکومت مستقله ی صنایع و سیستم های مدیریت با پشتیبانی آزمایشگاه هسته‌ای که واسه دانشکده فیزیک هست و طبقه‌ی منفی2 دانشکده‌ی ما قرار داره، عملا کسی با ما کاری نداره😎)

اما خب واسه ورود به صحن دانشگاه در ورودی اذیتم کردند و گفتند نمیشه که نمیشه، بهش منطقی توضیح دادم که من دوسال اینجا درس دادم و تا همین چندماه پیش تبریک اسمم تو بنر جلوی دانشکده به عنوان دانشجوی المپیادی نصب بود، گفتند امروز بخاطر مراسمی که تو دانشگاه هست نمیشه مگر اینکه کارت شناسایی بذاری تا راه بدیم که مجبور شدم گواهینامه‌م رو بذارم :/

همینقدر پلی‌تکنیک پرآشوب و همینقدر "حراست خراست"

این جماعت حراستی‌های پلی‌تکنیک کلا شعور و سواد ندارند و منطق اداره و مدیریت معتمدی(رئیس دانشگاه که با پاچه خواری و لابی گری هاشمی رفسنجانی (مرحوم مغروق) اومد سرکار و بعد به خاطر خوش خدمتی های حسن روحانی همچنان با وجود سوءمدیریتش هست) اینه که اختلاف بندازند و حکومت کنند و به قول کتاب "دموکراسی یا دموقراضه" مردم بالاخره عادت میکنند!

4سالی که من امیرکبیر بودم، بنا به دلایل مختلف اختلاف نظر و دعواهایی بین تشکل‌های داخل دانشگاه پیش می‌اومد که من به عنوان یه ناظر خارجی دست آشکار کرم ریختن مسئولین دانشگاه تو شدت گرفتن جریان و اختلافات رو میدیم در کمال تعجب که فراخوان ها صادر میشد، حراست هم در جریان بود و می اومد فقط نگاه میکرد و بچه‌ها فحش و دعواها رو انجام میدادند بعد بیسیم میزدند که تموم شده و هر هر باهم میخندیدند

سر اعتراض به غذای سلف

سر شکوندن برد بچه‌های مجمع اسلامی

سر اعتراضی که با چوب پرچم زدند سر یکی از دخترهای چادری دانشگاه رو شکوندند

سر کنسل کردن یهویی برنامه‌هایی که مجوز داشتند ولی نذاشتند که تشکل‌ها برگزار کنند و ...

تو همه‌ی اینا حراست فقط نگاه میکرد

پ.ن1:

امروز تو BRT که بودم و داشتم سمت دانشگاه میرفتم تو اتوبوس دو سری دعوا شد

یه سری که بزن بزن شد سر چی؟

سر اینکه یه آقایی(الف) میخواست بیاد تو ولی آقای جلوییش(ب) منتظر مونده بود که مسافرهای داخل بیاند بیرون

بعد این الف خودش میاد تو 

ب : چرا صف رو رعایت نمیکنی؟

الف:دیدم تو نمیری گفتم شاید منتظر بعدی میخوای بمونی

ب :من منتظر اونایی که میخواستند بیاند بیرون شدم ولی چون تو درازی(اشاره به قد بلند الف داره) اینا رو نمیفهمی

الف: درست صحبت کن

ب: دراز

اینجا بود که الف با توجه به قد بلند و دست های کشیده یه دونه زد رو سر نسبتا کچل شخص ب!

ب هم خواست کم نیاره، پرید بالا و عینک الف رو گرفت و ضربه زد شکوند!

مردم یه خورده سعی کردند که این دو تا بگیرند ولی موفق نشدند

اینا تقریبا دو تا ایستگاه دعوا کردند که آخر سر یکی از بین جمعیت پا شد داد زد جفت تون پاشید برید پایین دعواهاتون رو کنید اول صبحی اعصاب مردم رو خرد نکنید، میگیرم جفتتون رو اینجا میزنم

که اینجا ب پیاده شد و دعوا تموم شد، حالا اینجا الف همش میخواست به جمعیت توضیح بده که اون شروع کرده بود ولی کسی اصلا بهش توجه نمیکرد!



پست۸۸۸:


عاشق کوچک ترین کوره دهاتِ مشهدم
کیش مال دیگران عمریست ماتِ مشهدم....

هر چند حال و روز زمین بد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد

خسته از درهای بسته
دستهای نا امید 
عاقبت
پــنجــره فــولاد
جواب مشکلات ماست
۰۱ بهمن ۹۸ ، ۰۰:۱۸
R_A Zeytun

چندتا مسئله ی اساسی هست که من با فامیلی خودم این وبلاگ رو درست نکردم و یا مثلا عکس خودم رو نذاشتم و ... اینا به طور ضمنی این زیر لیست کردم البته که دلایل دیگه ای هم وجود داره:

v       من قبل از این وبلاگ تو چند جای دیگه مطلبهایی رو مینوشتم و یه کتابی هست به اسم زیتون, ترجمه خصائص الحسینیه, آیت الله شیخ جعفر شوشتری،کلا خوشم اومد از این اسم و کتاب و اینکه اون قبلاها هم که مطلب مینوشتم با همین اسم بوده خواستم این پیوستگی حفظ بشه(کتاب رو از لینک زیر میتونید دریافت کنید)
http://www.2noor.com/wp-content/books/28/2267.pdf

v       این بخشی از تفاسیر رو از دو آیه زیر بخونید:
تفسیر آیه نور: الله نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکاة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار نور على نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شی ء علیم (۳۵سوره نور)

... گروهی از مفسران کلمه (نور) را در اینجا به معنی (هدایت کننده). و بعضی به معنی (روشن کننده). و بعضی به معنی زینت بخش تفسیر کرده اند.

همه این معانی صحیح است ولی مفهوم آیه باز هم از این گسترده تر می باشد....

قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگی نور الهی را در اینجا مشخص می کند و می فرماید: مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، (مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری ). و این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی ، (یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة ).

آنچنان روغنش صاف و خالص است که گوئی بدون تماس با آتش می خواهد شعله ور شود، (یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار).نوری است بر فراز نور، (نور علی نور). و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند، ( یهدی الله لنوره من یشاء). و برای مردم مثلها می زند (و یضرب الله الامثال للناس ). و خداوند به هر چیزی آگاه است (و الله بکل شی ء علیم ).

...توضیح اینکه :

نور ایمان که در قلب مؤ منان است دارای همان چهار عاملی است که در یک چراغ پر فروغ موجود است :

(مصباح) همان شعله های ایمان است که در قلب مؤمن آشکار می گردد و فروغ هدایت از آن منتشر می شود.

(زجاجه) و حباب، قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم می کند.

و (مشکاة) سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت ، آگاهی ، علوم و افکار او است که ایمان وی را از گزند طوفان حوادث مصون می دارد.

و (شجره مبارکه زیتونه) همان وحی الهی است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکی می باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعله ور و پر بار می گردد.

در حقیقت این نور خدا است همان نوری است که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستی آنها را روشن و نورانی می کند.

دلائلی را که از عقل و خرد دریافته اند با نور وحی آمیخته می شود و مصداق نور علی نور می گردد.

و هم در اینجا است که دلهای آماده و مستعد به این نور الهی هدایت می شوند و مضمون ( یهدی الله لنوره من یشاء) در مورد آنان پیاده می گردد.

بنابراین برای حفظ این نور الهی (نور هدایت و ایمان ) مجموعه ای از معارف و آگاهیها و خودسازیها و اخلاق لازم است که همچون مشکاتی این مصباح را حفظ کند.

و نیز قلب مستعد و آماده ای می خواهد که همچون زجاجه برنامه آن را تنظیم نماید.

و امدادی از ناحیه وحی لازم دارد که همچون شجره مبارکه زیتونه به آن انرژی بخشد.

و این نور وحی باید از آلودگی به گرایشهای مادی و انحرافی شرقی و غربی که موجب پوسیدگی و کدورت آن می شود بر کنار باشد.

آنچنان صاف و زلال و خالی از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهای وجود انسان را بسیج کند، و مصداق (یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار) گردد.

...

از آنچه در بالا گفتیم این نکته روشن می شود که اگر در روایات ائمه معصومین (علیهم السلام ) در تفسیر این آیه رسیده است مشکاة گاهی به قلب پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و ((مصباح )) نور علم ، و ((زجاجة )) وصی او علی (علیه السلام ) و ((شجره مبارکه )) به ابراهیم خلیل که ریشه این خاندان از او است ، و جمله ((لا شرقیه و لا غربیه )) به نفی گرایشهای یهود و نصارا تفسیر شده است ، در حقیقت چهره دیگری از همان نور هدایت و ایمان ، و بیان مصداق روشنی از آن است ، نه اینکه منحصر به همین مصداق باشد.

سوره التین (1) : وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ

قرآن کریم علاوه بر آن‌که دارای معنای ظاهری است، ممکن است بطون زیادی هم داشته باشد. به عنوان نمونه معنای ظاهری «تین» و «زیتون» که خداوند در آیات اول و دوم سوره تین به آنان سوگند یاد می‌کند، می‌تواند همان انجیر و زیتونی باشد که مورد نظر تمام مردم است؛ یعنی میوه انجیر و زیتون که محصول درخت انجیر و زیتون است. اما در عین حال می‌تواند معانی باطنی هم داشته باشد که یک مورد آن، در تفسیر سوره تین حدیثی آمده است که منظور از تین امام حسن مجتبی(ع) و منظور از زیتون امام حسین(ع) است.

همچنین می‌تواند معانی دیگری مراد آیه باشد، چنان‌که در روایت دیگری آمده است؛ منظور از «تین» مدینة الرسول و مراد از «زیتون» بیت المقدس، اولین قبلگاه مسلمانان است. و در تفسیر قمی آمده است: «انجیر»؛ رسول خدا(ص)، «زیتون»؛ امیرمؤمنان، «طور سینین»؛ حسن و حسین، و «هذا البلد امین»؛ ائمه (ع) هستند.

منابع:

https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa20021

https://www.porseman.com/article/%D9%85%D9%86%D8%B8%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D9%87-%DB%B3%DB%B5-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%B1/115568

 

v       من تو این وبلاگ از یه سری از اشخاص و اتفاقات تو دانشکده ی مهندسی صنایع امیرکبیر یا درباره ی اون مجموعه هایی که توشون پروژه داشتم، صحبت کردم، از نظر اصول رسانه ای تا زمانی که من با اسم خودم یه مطلبی رو منتشر نکنم، قابلیت استناد نداره و مجموعه های مخالف اون شرکت ها یا سازمان هایی که من توشون بودم، نمیتونند علیه اونجاهایی که من بودم تخریبی انجام بدهند، وگرنه که فقط یه دانشجوی دانشکده ی مهندسی صنایع دانشگاه امیرکبیر هست که هم TAجبرخطی بوده و هم المپیاد دانشجویی اسمش جز لیست المپیادی های دانشگاه ثبت شده و پروژه ی کارشناسی ش طراحی دارو بوده و هم فلان بوده و هم بهمان بوده و با یه سرچ ساده تو سایت دانشگاه امیرکبیر اسم و مشخصات من میاد و اینکه اون اشخاص داخل دانشکده که در موردشون مطلب نوشتم ممکن هست به خاطر مطالب من مشکلی واسشون پیش بیاد یا بابت کاری که کردند تیکه ای از طرف بقیه بشنوند که این مسئله رو دوست ندارم

v       اکثریت قریب به اتفاق مون وبلاگ ها رو درست کردیم که یه جوری حیاط خلوت روزمره ها و فکرهایی که به هر دلیلی نمیتونیم به طور عادی بگیم رو تو فضای مجازی و وبلاگمون راحت بگیم، الان من به هر دلیلی با مشخصات اصلی خودم بیام، باید همون قدری که محافظه کارانه رفتار میکنم و یا مثلا احساساتم رو پیش خونواده بیان نمیکنم، اینجا هم همونطوری باشه که نکنه یه موقع یه حرفی که زدم رو خونواده بخونه یا فلان مسئولی که باهاش جلسه داشتم ادعای ارتکاب جرم کنه که چرا محتوای جلسه رو افشا کردی و فلان، اگه قرار باشه مشخصات کامل خودم رو بذارم دلیلی نداره دیگه تو بیان باشم

v       و اینکه من واسه تاکید چندباره میگم که عکس خودم رو نمیذارم چون میترسم چاقو و ترنج دستتون باشه و آسیب ببینید یا وابسته بشید(خود شیفته هم خودتونید واین صوبتا، البته که واقعا چهره ی خاصی ندارم ولی در هر صورت از بین بقیه ی TA های دانشکده نسبتا وضعیت قیافه ی بهتری داشتم)

پ.ن: نظری اگه میخواید بدید یا خصوصی باشه یا ناشناس در غیر این صورت تضمین نمیکنم که تاییدش کنم (هشتگ آزادی بیان و این داستان ها)

۱۹ آذر ۹۸ ، ۱۱:۵۴
R_A Zeytun

(بخش های از کتاب سفر شهادت؛ امام موسی صدر)


یکی از دوستان اندیشمند ما می‌گوید که دشمنان حسین سه گروه‌اند:


دشمن نخست: کسانی که حسین و یارانش را کشتند. آنان‌ ستمکار بودند، اما اثرِ ستمشان ناچیز است، زیرا‌که جسم را کشتند و اجساد را پاره‌پاره کردند و چادرها را به آتش کشیدند و اموال را به غارت بردند. آنان چیزهای محدودی را از میان بردند. اگر حسین در سال 61 هجری به شهادت نمی‌رسید، در سال دیگری از دنیا می‌رفت. پس خطرِ اصلی چیست؟ آنان با کشتن حسین چه چیزی را محقق ساختند؟ باید گفت که آنان مرگ حسین ع را جاودانه و همیشگی کردند. بنابراین، خطر دشمن اول، ظالم اول و طغیانگر اول، محدود است.


دشمن دوم: کسانی که کوشیدند تا آثار حسین را پاک سازند. بنابراین، نشانه‌های قبرش را از میان بردند و بقعه‌ای را که در آن به خاک سپرده شده بود، به آتش کشیدند و یا مانند بنی‌عباس، حرم امام حسینع را به آب بستند.

اینان مانع عزاداری برای حسین ع شدند، چنان‌که در عصر عثمانی این‌گونه بود. دوران تاریکی بود؛ هنگامی که مجلسی بر پا می‌داشتند، مراقبانی می‌گماردند، تا رسیدن عمّال عثمانی را خبر دهند و عزاداران پراکنده شوند. هم‌اینان زیارتِ حسین را منع کردند و برای کسانی که می‌خواستند قبر امام حسین را زیارت کنند، موانع بسیاری به وجود می‌آوردند. اینان گروه دوم از دشمنان حسین هستند، کسانی که می‌خواستند اسم حسین و یاد حسین فراموش شود و آرامگاه حسین و عزاداری بر حسین از میان رود.


خطر این گروه بیش از گروه اول است، اما در اجرای برنامه‌هایشان ناتوان ماندند، چنان‌که این مسئله در تاریخ روشن شد. ما امروز شاهد گسترش زمانی و مکانی عزاداری‌های امام حسین هستیم. امروز، دست‌کم بیش از صد میلیون نفر در عزاداری‌های امام حسین ع شرکت می‌کنند؛ نه تنها در جهان اسلام، بلکه همچنین در آفریقا. جمعة گذشته در ایام عاشورا همة خطبه‌ها به اسم امام حسین ع برگزار شد؛ در همه جا، در اروپا در آمریکا و در هر کشوری که دوستداران حسین ع زندگی می‌کنند. امروز صد میلیون نفر و یا بیشتر مجالس حسینی را برپا می‌کنند. سفر من به گابن با اربعین حسینی مصادف بود و در آنجا سخنرانی مفصلی کردم. در سنگال هم که بودم مجالس مفصلی برپا کردیم. به همین ترتیب، در همة کشورها مراسم‌ عزاداری امام حسین ع در حال گسترش است. این مراسم، اینجا، در لبنان، در بیروت و در مکان‌های گوناگون، فزونی می‌یابد و پربارتر می‌شود. بنابراین، گروه دوم از دشمنان امام حسین، پر‌خطرتر و ستمکارتر از گروه نخست‌اند، اما در کارشان ناکام ماندند. خطر اینان از گروه سوم کمتر است.


دشمن سوم: این گروه بر آن بودند تا چهرة امام حسین را مخدوش کنند و واقعة کربلا را در حد سالگردها و عزاداری‌ها نگه‌ دارند، و آن را در گریه و اندوه و ناله منحصر کنند. ما بر حسین بسیار می‌گرییم، اما هرگز در گریه متوقف نمی‌شویم. گریة ما برای نو کردن اندوه‌‌ها و کینه‌‌ها و میل به انتقام و خشم بر باطل است. این‌ها انگیزة ما برای گریه است.

۲۰ آبان ۹۸ ، ۱۱:۲۱
R_A Zeytun

سخت‌گیری و حساب گیری خلیفه دوم از کارگزاران ولایات:

بدو خبر رسید که خالد بن ولید دو هزار به اشعث داده است.

به‌شدت به خالد خشم گرفت و به بلال حبشی دستور داد که او را به عمامه‌اش ببندد و سر  و چا برهنه در برابر عموم رجال دولت و وجوه ملت در مسجد جامع حمص بر سر یک پا بدارد و از او بپرسد: این پول را از مال خود داده یا از بیت‌المال

چه اگر از مال خود داده اسراف کرده و خدا اسراف‌کاران را دوست ندارد و اگر از مال ملت بخشیده خیانت ورزیده و خدا از خیانت پیشگاه بیزار است

ص 6 و 7


ابوهریره را فراخواند و به او گفت: آن روز که من تو را به کارگزاری بحرین فرستادم کفش به پا نداشتی اینک شنیده‌ام هزار و شش‌صد دینار اسب فروخته‌ای

ابوهریره پاسخ داد: تعدادی اسب داشتیم که زاد و ولد کردند تعدادی هم هدایایی بود که مردم آورده بودند

گفت: مخارج زندگی تو را سنجیده‌ایم، این‌ها زیادی بوده است و باید به بیت‌المال برگردد

ابوهریره گفت: حق نداری مال مرا بگیری

خلیفه گفت: چرا و پشت تو را با تازیانه به درد خواهم آورد

درصورتی‌که آن را از حلال به‌دست آورده بودی و با میل و رغبت می‌دادی، گویا در بحرین اموال را برای تو جمع‌آوری می‌کنند و نه برای خدا و بیت‌المال


معاویه با اصرار تمام به امام حسن ع پیشنهاد صلح می‌کرد و برای قبول هر شرطی برای خدا و نفع امت خود را آماده نشان می‌داد این پیشنهاد به‌طور علنی و اطلاع دو جبهه رسید اگر جنگ ادامه می‌یافت و به شکست امام حسن ع منجر می‌شد، در این صورت هر کس به خود حق می‌داد که او را توبیخ کند و درباره‌ی او از هرگونه سرزنشی خودداری نورزد.

ص8


شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد، حسنی بود

ص14
 


همانا یکی از انواع جویا شدن خیر آن است که از شر بپرهیزی

ص32


بیم فروریختن آبروی آن‌کس که از ما می‌خواهد، موجب می‌شود ما پیش از خواهش و سؤال به او ببخشیم
 


مردی مقداری پول می‌خواست، ابتدا به سمت امام حسن ع آمد او ۱۵۰ هزار دینار به او داد سپس پیش امام حسین ع آمد او نیز گفت من از مولایم پیش نمی‌گیرم و او نیز ۱۵۰ هزار دینار به او داد..... آن مرد دینارها را برگرداندند.... ولی حسنین نپذیرفتند و گفتند: خواهی بردار خواهی بر خاک بیفکن، ما عطای خود را باز نمی‌ستانیم

ص34
 


مدت خلافت رسمی و ظاهری امام حسن ع هفت ماه و بیست و چهار روز بود

ص35


بانی های فساد:(ص 81-86)

  1. باند اموی: عناصر نیرومند و بانفوذ وجود داشتند، شایعه افکن ها توطئه‌ها، نفاق و دوگانگی این‌ها در خفا مراتب فرمان‌بری و همراهی خود را به معاویه نوشتند و او را به حرکت به سوی کوفه تشویق نمودند و ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علی نزدیک شد، حسن را دست‌بسته تسلیم او بکنند و ناگهان او را بکشند

معاویه در خفا قرارداد بست و به وسیله ی جاسوسانش برای هر یک از ایشان چنین پیغامی فرستاد: اگر حسن را به کسی پاداش تو صدهزار درهم است با فرماندهی یکی از لشکرهای شام و زناشویی با یکی از دخترانم

امام حسن ع پس‌ازآن که از این قرار نهانی خبر یافت همیشه زیر لباسش زره بر تن می‌کرد و با پرهیز و احتیاط رفتار می‌نمود... یک نفر از دشمنان در نماز تیری به‌سوی او افکند ولی چون زره داشت بدو آسیب نرساند.

  1. خوارج: این ها گروهی بودند که پس از حادثه حکمیت کمر به دشمنی علی و معاویه (هر دو) بسته بودند.

این ها در هنگام بیعت با حسن بن علی شرط کردند که با متجاوزان و گمراهان یعنی مردم شام بجنگند و آن حضرت دست از بیعت آنان کشید و گفت باید به شرط «اطاعت کامل و پیروی بی‌قید و شرط در جنگ و صلح» بیعت کنند. آن گاه آنان نزد برادرش حسین آمدند و گفتند: دست بگشا تا با تو بیعت کنیم همان طور که با پدرت بیعت کردیم. به این شرط که با متجاوزان و گمراهان شامی جنگ کنی. آن حضرت در پاسخ آنان گفت: «معاذالله که تا حسن زنده است بیعت شما را بپذیرم.» و آنها چون چنین دیدند ناچار نزد حسن آمده و همان ." گونه که او میگفت با وی بیعت کردند.

  1. شکاک ها: این ها تحت تاثیر تبلیغات خوارج بودند در حالی که از آنان نبودند در تردید و دو دلی به سر میبردند، آنان آن اجتماع بودند که خود به خود نه قصد نیکی داشتند و نه توانایی بدی با این وصف وجود آنان خود مایه سر و وسیله ی فساد و... بود
  1. الحمراء: به گفته ی طبری بیست هزار مرد مسلح کوفی بودند ...این ها از افرادی محسوب میشدند که در برابر مزد به هر جنایتی تن در میدادند

روش های سیاست مدارانه ی امام در اداره ی اوضاع:(ص 88-90)

  1. برای بیعت کردن با او هیچ شرطی را نپذیرفت (خوارج و ....) و به همه گفت تنها در صورتی بیعت کنند که اطاعت کامل در جنگ و صلح داشته باشند
  2. عطای جنگ جویان را افزایش دادند
  3. اعدام دو نفر جاسوس معاویه
  4. جنگ را به تاخیر انداختند
  1. رسواگری معاویه با تبادل نامه

 

مکاتبات امام با معاویه

۱۴ مهر ۹۸ ، ۰۹:۱۷
R_A Zeytun



قبر تو را مهجور مى دارند و مى گویند

او شیر صفین است، قبرش هم خطر دارد


شهادت امام حسن  ع کریم اهل بیت تسلیت باد

در مورد امام حسن ع و حجم دارایی که ایشون میبخشیدند اگه وقت دارید یه سرچ بزنید

قول میدم نگاه‌تون نسبت به اینکه چرا بیشتر به این امام بزرگوار مراجعه نمی‌کردم عوض میشه

در مورد زندگی ایشون هم رهبری یه کتاب دارند به اسم " صلح امام حسن؛ پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه‌" واقعا ارزش خوندن رو داره

حالا نخریدید هم نخریدید ولی می‌تونید از همه‌ی کتابخونه‌های عمومی نزدیکتون بگیرید و بخونید


واقعا بین این سیاستمدارهایی که ما داریم خوندن این کتاب و اینکه واقعا داستان چی بود و چرا اونجوری شد نیازه


من فکر کنم قبلا پیش‌ها تو دفترچه‌م خلاصه‌ش رو نوشته بودم می‌گردم پیدا شد یه سری‌ش رو می‌نویسم

۱۳ مهر ۹۸ ، ۲۱:۴۲
R_A Zeytun

(بخش های از کتاب سفر شهادت؛ امام موسی صدر)


یکی از دوستان اندیشمند ما می‌گوید که دشمنان حسین سه گروه‌اند:


دشمن نخست: کسانی که حسین و یارانش را کشتند. آنان‌ ستمکار بودند، اما اثرِ ستمشان ناچیز است، زیرا‌که جسم را کشتند و اجساد را پاره‌پاره کردند و چادرها را به آتش کشیدند و اموال را به غارت بردند. آنان چیزهای محدودی را از میان بردند. اگر حسین در سال 61 هجری به شهادت نمی‌رسید، در سال دیگری از دنیا می‌رفت. پس خطرِ اصلی چیست؟ آنان با کشتن حسین چه چیزی را محقق ساختند؟ باید گفت که آنان مرگ حسین ع را جاودانه و همیشگی کردند. بنابراین، خطر دشمن اول، ظالم اول و طغیانگر اول، محدود است.


دشمن دوم: کسانی که کوشیدند تا آثار حسین را پاک سازند. بنابراین، نشانه‌های قبرش را از میان بردند و بقعه‌ای را که در آن به خاک سپرده شده بود، به آتش کشیدند و یا مانند بنی‌عباس، حرم امام حسینع را به آب بستند.

اینان مانع عزاداری برای حسین ع شدند، چنان‌که در عصر عثمانی این‌گونه بود. دوران تاریکی بود؛ هنگامی که مجلسی بر پا می‌داشتند، مراقبانی می‌گماردند، تا رسیدن عمّال عثمانی را خبر دهند و عزاداران پراکنده شوند. هم‌اینان زیارتِ حسین را منع کردند و برای کسانی که می‌خواستند قبر امام حسین را زیارت کنند، موانع بسیاری به وجود می‌آوردند. اینان گروه دوم از دشمنان حسین هستند، کسانی که می‌خواستند اسم حسین و یاد حسین فراموش شود و آرامگاه حسین و عزاداری بر حسین از میان رود.


خطر این گروه بیش از گروه اول است، اما در اجرای برنامه‌هایشان ناتوان ماندند، چنان‌که این مسئله در تاریخ روشن شد. ما امروز شاهد گسترش زمانی و مکانی عزاداری‌های امام حسین هستیم. امروز، دست‌کم بیش از صد میلیون نفر در عزاداری‌های امام حسین ع شرکت می‌کنند؛ نه تنها در جهان اسلام، بلکه همچنین در آفریقا. جمعة گذشته در ایام عاشورا همة خطبه‌ها به اسم امام حسین ع برگزار شد؛ در همه جا، در اروپا در آمریکا و در هر کشوری که دوستداران حسین ع زندگی می‌کنند. امروز صد میلیون نفر و یا بیشتر مجالس حسینی را برپا می‌کنند. سفر من به گابن با اربعین حسینی مصادف بود و در آنجا سخنرانی مفصلی کردم. در سنگال هم که بودم مجالس مفصلی برپا کردیم. به همین ترتیب، در همة کشورها مراسم‌ عزاداری امام حسین ع در حال گسترش است. این مراسم، اینجا، در لبنان، در بیروت و در مکان‌های گوناگون، فزونی می‌یابد و پربارتر می‌شود. بنابراین، گروه دوم از دشمنان امام حسین، پر‌خطرتر و ستمکارتر از گروه نخست‌اند، اما در کارشان ناکام ماندند. خطر اینان از گروه سوم کمتر است.


دشمن سوم: این گروه بر آن بودند تا چهرة امام حسین را مخدوش کنند و واقعة کربلا را در حد سالگردها و عزاداری‌ها نگه‌ دارند، و آن را در گریه و اندوه و ناله منحصر کنند. ما بر حسین بسیار می‌گرییم، اما هرگز در گریه متوقف نمی‌شویم. گریة ما برای نو کردن اندوه‌‌ها و کینه‌‌ها و میل به انتقام و خشم بر باطل است. این‌ها انگیزة ما برای گریه است.

۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۲۷
R_A Zeytun