دلتنگ مشهدیم و پریشان کربلا...💔
پ.ن:
یا مَلجَاَ کُلِّ مَطرُود
ای پناه هر طرد شده
(دعای جوشن کبیر)
پ.ن:
بین عکسهایی که تو حرم امام رضا ع، گرفتم و تو وبلاگ گذاشتم، این عکس اول پست و عکس پایین رو خیلی دوست دارم(البته مطمئن نیستم عکس پایینی رو گذاشته بوده باشم)
علیایحال نه تنها داریم با حسین حسین پیر میشویم و من هنوز کربلا نرفتم، بلکه مشهد هم از ما گرفتند و بویِ تعفنِ این «آبِ بینیِ بز» بیشتر از همیشه غیر قابل تحمل شده برام.
«یا عَلِىُّ یا عَظیمُ»
«یا رادَّ ما قَدْ فاتَ» حرمها رو حداقل بهم برگردون
«یا اَجْوَدَ الاْجْوَدینَ یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ» دلتنگیِ باب الجواد رو به کی بگیم؟
«یا مَنْ لا تُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ» اون همه آرزوهامون چی میشه؟
«یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ» خندههایی که از ته دلهای بعضیهامون رفته رو چیکارش کنیم؟
«یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ یا مُنْتَقِمُ» داغهایی که تو دلمون مونده و انتقامهاشون گرفته نشده رو چجوری آروم کنیم؟
«یا راحِمَ الْعَبَراتِ» ای رحم کننده بر اشکها، با دلهای گرفتهمون چیکار کنیم؟
«یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ» درسته به اندازهی یعقوب نبودیم ولی یوسف رو هم ندیدیم...؛ یوسفمون رو بهم بر میگردونی...؟
پ.ن:
چند وقت پیش داشتم یه سخنرانی گوش میدادم در مورد شرح زیارت جامعه کبیره، عبارتی که حاجآقای مهدوی گفتند نقل به مضمون این بود که بعضی وقتها صفتی که خدا برای خودش تو قرآن معرفی میکنه یه جورایی، بیانگرِ اسمِ مضمون به اون صفت هست (برای روشن تر شدن بگم که مثلا گفته میشه حضرت عباس ع به کلمهی برادر، ارزش و اعتبار و معنی بخشید و اگه بخواید لفظِ برادر رو تعریف کنید ذهن به توصیفِ حضرت عباس ع میپردازه) اشاره کردند به آیهی زیر که میگفتند اینجا با وجودِ اینکه از نظرِ دستورِ ادبیات خیلی از مفسرین، علی رو صفت گرفتند و اون «انه» رو یه معنی ضمیر گرفتند، ولی همون اسمِ امام علی ع هست که بیانگرِ اون صفتی هست که خدا داره؛ به نظرم این نکته از قرآن و این آیه، خیلی قشنگ بود:
الزخرف
وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ
ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﻪ او ﺩﺭ ﺍمِّ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ [ ﻛﻪ ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺍﺳﺖ ] ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(٤)
دست و بالم بسته شد با بستنِ درب حرم
بیقراری هایِ بارِ آخرم ..... یادش بخیر...
پ.ن:
ای که خیرات تو دارد بر دوعالم میرسد...
عیدی ما را بده دارد محرم میرسد
پ.ن:
یاد این عکس پایین و این پست بخیر
گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
بعد منزل نبود در سفر روحانی
بعد منزل، نبود در سفر روحانی؟
نومید و مفلسیم نداریم هیچ کس
لطفی کن ای کریم بفریاد ما برس
پ.ن:
داشتم دعاها و خواستههایی که تو شب قدر دارم رو تو دفترچهی مخصوصم یادداشت میکردم، چشمم خورد به یکی از یادداشتها که تهش این جوری بود:
27/5/98 چند ده متری ضریح امام رضا ع
امضا
اصلا دلم گرفت، امام زمان اگه میشه دعا کن که خدا عاقبتمون رو بخیر کنه
دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم...
پ.ن:
البته یه چیز دیگه هم تو اون دفترچه به چشمم خورد که با فرض اینکه اگه هر اتفاقی که تو این یک سال قمری (از 19رمضان پارسال تا 19 رمضان امسال) افتاد بر مصلحتم بود، هیچ کدوم از دعاهام (تاکید میکنم هیچ کدوم از آرزوها و دعاهام) ظاهرا بر مصلحت نبوده که اتفاق بیافته و این خودش یه آمار جالبی هست!
حرمت آلبوم حسرتهای ماست...
کاش این آلبوم حسرتها، آلبوم خاطرات شود...
هزار تکه شد این "من" به لطف آینههایت...
ســــــــــــــــلام حضرت دلبر
ســـــــــــــــلام قرص قمر
زمیــــــن که لطفی ندارد
از آسمان چه خبر؟
پ.ن:
این دردها درمان ندارد غیر وصلت
پ.ن:
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هســــت بگـــــــو
نیســــت بگو...
مولانا
پ.ن:
اگه داستان کرونا اتفاق نمیافتاد، امروز بلیط داشتیم که خونوادگی بریم مشهد و سال تحویل رو اونجا باشیم....
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
گفتیم حرم به داد مردم برسد
گفتند حرم ردّ صلاحیت شد...
پ.ن:
در گردش چشم تو گُمم، باور کن
انگشت نمای مردُمم، باور کن
عشق تو شیوع کرده در شهرِ دلم...
چشمت کرونا و من قمم، باور کن!
پ.ن:
(عطایی-هر کسی که توی دنیا رسیده به جایی...)
حبل المتینه
یَعسوبُ الدّینه (یعسوب در لغت به معنای، امیر و ملکه زنبور عسل است، همچنین به معنای بزرگ، سید و جلودار قوم نیز آمده است. پیامبر اکرم ص حضرت علی ع را یعسوب دین و مؤمنان خواندهاند، زیرا همانگونه که ملکه زنبور عسل جلودار، رئیس و امیر زنبورها است، امیرالمومنین نیز جلودار مؤمنین و دین است)
خوشگل ترین اسمش امیرالمومنینه...
علی یا حیدر حیدر حیدر
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام
به سلیمان برسد از طرف مور سلام
پ.ن:
باران و برف و باد و زمستان بهانه اند
این شهر را نبودن تو سرد می کند...
یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ
اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى
یا کاشِفَ ضُرِّ اَیُّوبَ
اى که ایوب را از گرفتارى نجات بخشیدى
یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ
اى آمرزنده خطاى داود...
اللهم عجل لولیک الفرج
اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ
خدایا بفرست بر خفتگان در گور نشاط و سرور
اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ
خدایا دارا کن هر نداری را
اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعٍ
خدایا سیر کن هر گرسنه ای را
اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ
خدایا بپوشان هر برهنه را
اَللّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدینٍ
خدایا ادا کن قرض هر قرضداری را
اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ
خدایا بگشا اندوه هر غمزده را
اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ
خدایا به وطن بازگردان هر دور از وطنی را
اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ
خدایا آزاد کن هر اسیری را
اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ
خدایا اصلاح کن هر فسادی را از کار مسلمین
اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ
خدایا درمان کن هر بیماری را
اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ
خدایا ببند رخنه فقر ما را به وسیله دارائی خود
اَللّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ
خدایا بدی حال ما را بخوبی حال خودت مبدل کن
اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ
خدایا ادا کن از ما قرض و بدهیمان را و بی نیازمان کن از نداری
اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
که راستی تو بر هر چیز توانائی.
یادم هست یک مکالمهای بود که از یک بزرگی پرسیده بودند، این دعا که همش اشاره به «همه» داره، اصلا قابلیت برآورده شدن داره یا نه؟
در جواب گفته بودند که اولا آخر دعا وقتی میگیم «علی کل شی قدیر» یعنی باید ایمان داشته باشی که خدا میتونه
و ثانیا بله، در زمان ظهور این اتفاقها میافته و اساسا این دعا یک جورایی دعا برای ظهور هست.
کجا پیدا کنم دیگر شراب از این طهوراتر؟
بهشت اینجاست، اینجایی که دارم چای می نوشم
چایخانه دائمی حضرت رضا (علیهالسلام)، واقع در صحن جامع رضوی؛ ورودی صحن کوثر افتتاح شد.
پ.ن1:
خواهم که مست ز جرعهی چای حرم شوم
مستی کنم ز جام رضا(ع)، محترم شوم...
پ.ن2:
زائر شدیم از ره دور و نشسته ایم
حالا در انتظار علیک السلام همه
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی...
پ.ن3:
نماهنگی از مراحل ساخت و بهره برداری از نخستین چایخانه حضرت رضا(ع) در حرم مطهر رضوی واقع در صحن جامع رضوی ورودی صحن کوثر
در برگههای دفتر دل ثبت میکنم...
دلتنگ برف مشهد و باران کربلا
پ.ن:
لباس تور تن کرده درختان خیابان را
عروس برف زیبا کرده این شبها خراسان را
چقدر مشهد و حرم امامرضا ع با برف قشنگ هست، بارونش هم قشنگ هست، آفتابش هم قشنگ هست، شبهاش هم قشنگ هست
کلا همهچیزش و همه وقتش قشنگ هست
و من چقدر دلتنگ مشهد هستم
انشاءالله قسمت بشه همهمون بتونیم مشهد بریم
گوش شیطون کر فعلا که ظاهرا انگار میخواد یه اتفاق هایی بیافته که ما بتونیم مشهد بریم
پ.ن2:
چند روز هست که حس میکنم کار درست اینه که بعد ارشد بیخیال دکترا و تدریس تو دانشگاه بشم و برم تو مدرسه درس بدم
و یه چیزهایی تو مایه های مدرسه هایی که تو چهارسوق نشون میده (به نظرم این قسمتش رو اگه وقت دارید ببینید:با دستهای خالی | علی یونسی ) درست کنم تا بلکه حداقل یه بخشی از بچه های این مملکت دردسرهای من رو نداشته باشند و از نظر تعلیم و تربیت تو سیستم غلط آموزش و پرورش ما، نابود نشوند، قاعدتا با سطح علمی من و مثلا دانشم تو بحث مدیریت آموزشی یا راهاندازی کسب و کار اگه برای بچههای ابتدایی و دبیرستان، این علمها صرف بشه اتفاقهای خوبی براشون میافته، هرچند که این کار احتمالا شبیه یک ترک اولی باشه ولی خب دقیق که نمیدونم شایدم نباشه.
به این مسئله که کلا بیخیال دکترای دانشگاه امیرکبیر یا اپلای یا...، بشم و برم فردوسی مشهد درس بخونم و بعدش همونجا هیئت علمی بشم هم فکر کردم و میکنم اینجوری به امام رضا ع بیشتر نزدیک هستم.
اینم بگم که در خصوص رفتن به شرکت های زیر مجموعهی آستان قدس تو مشهد، هم جست و جو کردم و مهندس صنایعی که میخواهند، باید متاهل باشه، نه رزومهی قوی و نه مثلا مدرک از فلان دانشگاه یا داشتن طرح و .... فقط تو شرایطش نوشته بود باید متاهل باشه😕
حالا مثلا تو بحث مانیتورینگ و یا مثلا مهندس مکانیک و ... متاهل بودن، جزو شرطش نبود و مثلا تخصص خاص رو نوشته بودند ولی جلوی مهندس صنایع نوشته بودند متاهل باید باشه، البته فعلا ثبت نام برای فرستادن رزومه ندارند :/
پیشاپیش تولد حضرت فاطمه س و روز مادر مبارک باشه و انشاءالله بتونیم همهمون یه کادوی خوب از این خاندان بگیریم
من امروز بعد از دادن آخرین امتحان ترم اول ارشدم، رفتم امیرکبیر تا هم درخواست مدرک عکس دار بدم و هم یه سری به بچه ها بزنم و قرار بود واسه یکی از بچهها در مورد "بازار باز" که آقای روحانی تو مجمع بانک مرکزی حرفش رو زد و از شنبه شروع شد، حرف بزنم
از اونجا که دانشکدهی مهندسی صنایع تو کوچه و خارج از محیط حراست دانشگاه هست اونجا هیچ بحثی تو ورود و خروج وجود نداره(یه جورایی حکومت مستقله ی صنایع و سیستم های مدیریت با پشتیبانی آزمایشگاه هستهای که واسه دانشکده فیزیک هست و طبقهی منفی2 دانشکدهی ما قرار داره، عملا کسی با ما کاری نداره😎)
اما خب واسه ورود به صحن دانشگاه در ورودی اذیتم کردند و گفتند نمیشه که نمیشه، بهش منطقی توضیح دادم که من دوسال اینجا درس دادم و تا همین چندماه پیش تبریک اسمم تو بنر جلوی دانشکده به عنوان دانشجوی المپیادی نصب بود، گفتند امروز بخاطر مراسمی که تو دانشگاه هست نمیشه مگر اینکه کارت شناسایی بذاری تا راه بدیم که مجبور شدم گواهینامهم رو بذارم :/
همینقدر پلیتکنیک پرآشوب و همینقدر "حراست خراست"
این جماعت حراستیهای پلیتکنیک کلا شعور و سواد ندارند و منطق اداره و مدیریت معتمدی(رئیس دانشگاه که با پاچه خواری و لابی گری هاشمی رفسنجانی (مرحوم مغروق) اومد سرکار و بعد به خاطر خوش خدمتی های حسن روحانی همچنان با وجود سوءمدیریتش هست) اینه که اختلاف بندازند و حکومت کنند و به قول کتاب "دموکراسی یا دموقراضه" مردم بالاخره عادت میکنند!
4سالی که من امیرکبیر بودم، بنا به دلایل مختلف اختلاف نظر و دعواهایی بین تشکلهای داخل دانشگاه پیش میاومد که من به عنوان یه ناظر خارجی دست آشکار کرم ریختن مسئولین دانشگاه تو شدت گرفتن جریان و اختلافات رو میدیم در کمال تعجب که فراخوان ها صادر میشد، حراست هم در جریان بود و می اومد فقط نگاه میکرد و بچهها فحش و دعواها رو انجام میدادند بعد بیسیم میزدند که تموم شده و هر هر باهم میخندیدند
سر اعتراض به غذای سلف
سر شکوندن برد بچههای مجمع اسلامی
سر اعتراضی که با چوب پرچم زدند سر یکی از دخترهای چادری دانشگاه رو شکوندند
سر کنسل کردن یهویی برنامههایی که مجوز داشتند ولی نذاشتند که تشکلها برگزار کنند و ...
تو همهی اینا حراست فقط نگاه میکرد
پ.ن1:
امروز تو BRT که بودم و داشتم سمت دانشگاه میرفتم تو اتوبوس دو سری دعوا شد
یه سری که بزن بزن شد سر چی؟
سر اینکه یه آقایی(الف) میخواست بیاد تو ولی آقای جلوییش(ب) منتظر مونده بود که مسافرهای داخل بیاند بیرون
بعد این الف خودش میاد تو
ب : چرا صف رو رعایت نمیکنی؟
الف:دیدم تو نمیری گفتم شاید منتظر بعدی میخوای بمونی
ب :من منتظر اونایی که میخواستند بیاند بیرون شدم ولی چون تو درازی(اشاره به قد بلند الف داره) اینا رو نمیفهمی
الف: درست صحبت کن
ب: دراز
اینجا بود که الف با توجه به قد بلند و دست های کشیده یه دونه زد رو سر نسبتا کچل شخص ب!
ب هم خواست کم نیاره، پرید بالا و عینک الف رو گرفت و ضربه زد شکوند!
مردم یه خورده سعی کردند که این دو تا بگیرند ولی موفق نشدند
اینا تقریبا دو تا ایستگاه دعوا کردند که آخر سر یکی از بین جمعیت پا شد داد زد جفت تون پاشید برید پایین دعواهاتون رو کنید اول صبحی اعصاب مردم رو خرد نکنید، میگیرم جفتتون رو اینجا میزنم
که اینجا ب پیاده شد و دعوا تموم شد، حالا اینجا الف همش میخواست به جمعیت توضیح بده که اون شروع کرده بود ولی کسی اصلا بهش توجه نمیکرد!
پست۸۸۸:
عشق یعنی که به شوق تو به صحرا بزنم
به هوای دل پاک تو به دریا بزنم
عشق یعنی بشوم آهوی آوارهی تو
بدهم دل به صدای خوش نقارهی تو
عشق یعنی طپش این دل بارانی من
لطف پیدای تو و گریهی پنهانی من
و خدا خواست که از دست تو درمان برسد
خواست تا عطر علیش به خراسان برسد
یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گره ها
چه خبرها که رسید از دل این پنجره ها
یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی
یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی
عشق یعنی به هوایت گذر از دامن و دشت
عشق در شوق سلامی ست، سرِ ساعت هشت
عشق در قلب قطاری است که از قم برسد
در نمازی است که تا رکعت هشتم برسد
قاسم صرافان
خواننده : علی اکبر قلیچ
روز هشتم غزلی عشق مرا می چیند
سفره را گوشه ی ایوان طلا می چیند
از همین اول صبح نیت مشهد کردم
نام سلطان دلم را به زبان آوردم
شور عشقی به دلم ریخت ، غمی پیرم کرد
یا رضا گفتم و این اسم نمک گیرم کرد
هشتمین روز قرار از دل ما میگیرد
روزم عَطرِ حرم و صحن و سرا میگیرد...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
98/8/8