مینویسیم عشق میخوانم حسین بن علی
پ.ن 0:
اگه دنیا
به کامم بود
الان شاید
حرم بودم
همین ساعت
همین لحظه
الان باید
حرم بودم...
از چند ماه پیش درخواست مجوز خروج از کشور ثبت کردم و دانشگاهی که راضی نمیشد رو با انواع روشهای مختلفی که وجود داشت، راضی کردم که تایید کنند و وثیقهم هم گذاشتم و در نهایت پاسپورتم رو هم گرفتم و برای 20 اسفند تا 4 فروردین مجوز خروج از کشور به مقصد عراق رو گرفتم و از اون تایم هم یه سری کار و پروژه رو به صورت فشرده انجام دادم که پولهام رو به طور خاص و جداگونهای کنار بذارم تا هزینههای سفر جور بشه تا اگر شد دم عیدی با فافا نجف و کربلا باشیم و حتی جدای از این جمع کردنِ پول و... چند تا از بچهها خیلی اتفاقی و یهویی و بدون اینکه خبر داشته باشند به طور جداگونه کاروانهای مختلف هم پیشنهاد داده بودند؛ نمیدونم چطوریاست که هر بار همه چی رو جور میکنم به نجف و کربلا نمیرسم؛ لابد خیر و صلاح این بود و هست و کلا فضای باحالتری رو در نظر داشتند که خدا میخواست پیش همون امام رضا ع که فافا رو ازش خواستم باشم، نمیدونم شاید.
ما را ... تو هم گر نخواستی
در گوشمان بگو که بمیریم گوشهای...
پ.ن:
فاصلهها هرگز
مانعی برای دوست داشتن
برای عشق نیستند
درست!
اما اگر من اینجا گریه کنم
آیا در دور دستها
گونههای تو خیس خواهند شد؟