حج از حجاز عازم دشت بلا شده است
حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده است...
پ.ن:
...وَ لاتَجْعَلْنى عِظَهً لِمَنِ اتَّعَظَ...
فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَىٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﮋﺩﻩ ﺭﺳﺎﻥ ﺁﻣﺪ ، ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻭ ﺍﻓﻜﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻴﻨﺎ ﺷﺪ ، ﮔﻔﺖ : ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺣﻘﺎﻳﻘﻲ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ ؟یوسف(٩٦)
گفت بوی یوسفم رو حس میکنم اگر مرا دیوانه نپندارید.
گفتند دیوانه شده, کور شدن بسش نبود؛ مجنون هم شد.
مژده رسان آمد و پیراهن را بر چشمانش قرار داد. در دل بعضیها میگویند اثر پیراهن است که بینایی را به او داد, من که میگویم اثر بوی یوسفش بود.
از خدا حقایقی میدانم و منتظر یوسفم هستم تا قالبِ تهیِ روحم را پر کند, تا بینایم کند, تا رنجهایم را تمام کند, تا..., بوی یوسفم را حس میکنم اگر مرا دیوانه نمیپنداربد...
پ.ن:
آه مرگ خونینِ من
عزیزِ من
کجایی
این صدای بندهی مستأصل خداست
چقدر مشتاقانه, منتظرت هستم...
مسلم: دلم گرفته مرتضی، دلم گرفته.
این همه چراغ، توی این شهر، هیچ کدوم چشامو روشن نمی کنه.
این همه چشم، توی این شهر، مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه.
مرتضی این جا همه می دوند که زنده بمونند، هیچ کس نمی دوه که زندگی کنه.
این شهر همش شده زمین، دیگه آسمونی نداره این شهر.
من دلم آسمون میخواد مرتضی، آسمون!
مرتضی: وقتی دلت آسمون داشته باشه چه توی چاه کنعان باشی چه تو زندان هارون آسمون آبی بالا سرته.
مسلم: از کجا یه آسمون پیدا کنم مرتضی؟!
مرتضی: فقط چشماتو باز کن تا آسمون چشمای صاحبتو بالا سرت ببینی.
زمین و آسمون از چشمای اون نور میگرن پسر.
چشماتو رو خودت ببند مسلم، ببند...
اینا دیالوگهای فیلمِ «خداحافظ رفیق» هست.
پ.ن۰:
شهید عماد مغنیه:
قدرت بدنی در جنگ و جهادِ ما تاثیری ندارد، روحیهی ما است که در جنگ اثر دارد.
شهید جهاد مغنیه:
لا الکورنیت ولا الغراد ولا الزلزال ولا خیبر ولا الرعد، هیدا الدم هو لی کان عم یثمر نصر
نه کورنت و نه غراد و نه زلزال و نه خیبر و نه رعد (اینها نام برخی از موشکهای محور مقاومت هستند) اثری در پیروزی ما ندارند، این خونِ ما و ایمانِ ما است که موجب پیروزی شده است.
هرگز نگویمت که بیا دستِ من بگیر
گویم گرفتهای ز عنایت،
رها مکن...
غلامرضا سازگار
پ.ن:
تولدِ امام رضا ع جانمون مبارک باشه, انشاءالله عیدیهای خوب خوب نصیبمون بشه.
پ.ن:
حدودا یک ساعت پیش به من همچین پیامی اومد و اصلا خدایا بوس بر تو باد:)
پ.ن:
امروز چند سری پیش اومد چون تو اندیشکده بودم, به جای تایپ کردنِ یک متنی, وویس فرستادم و کم کم داره از این حرکتِ نفرتانگیزِ وویس گرفتن خوشم میاد!
تا موقعی که شورِ این ماجرا رو در نیاوردم و از این حرکت دست نکشیدم, پیشاپیش از همهی اونهایی که مجبور هستند صدای من رو بشنوند عذر میخوام؛ من احترام میذاشتم و تایپ میکردم چون گوش دادن به صدا نیاز به هندزفری یا حداقل جای ساکت داره ولی متن رو میشه خوند(البته اینکه ممکن هست چشم آدم اذیت بشه رو سعی میکردم با جداکردنِ متونِ طولانی از هم, جلوگیری کنم) ولی در هر حال به نظرم اگر نقدی هست به مقصران این ماجرا بر میگرده چون من عادت به تایپ کردم داشتم و نه وویس گرفتن ولی بعضیها در جوابم صوت میفرستادند و...
یه پسرِ بود مسئول بسیج یکی از دانشگاهها؛ نامه زده بود به وزیر و کاندیدهای دوره احمدی نژاد (ماجرای نامه برای دهه 80 هست) که من طبق سنت پیامبر و ائمه معصومین دخترِ شما رو خواستگاری میکنم (به استناد اینکه پیامبر فرد ثروتمند مکه رو خواستگاری کردند، امام حسین ع با دختر پادشاه ایران عروسی کردند، امام حسن عسکری با نوه شاهزاده ی روم و... )؛ از اونجایی که آقای رئیسی دیشب از دخترِ بزرگشون رونمایی کردند (از لحاظ اینکه دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران دارند و...) و خروجیِ تربیتیِ این خونواده مشخص شده، شاید اگر پسرهای امتِ حزبالله خبر داشته باشند که دختر دوم آقای رئیسی دانشجوی کارشناسی رشته فیزیک دانشگاه شریف هستند و هنوز مجرد، تلاشِ خودشون رو بیشتر کنند تا بیشتر توی چشم باشند و حرکتهای محیر العقول انجام بدند! (مثل قدیم که جلوی مدرسه دخترونه یه عده تک چرخ میزدند!)
اصولا ولی به نظرم اگر رئیسی یا هر نامزد انتخاباتِ دیگهای اگر دختر مجردِ خودشون رو میآوردند اثرگذاریِ بیشتری داشت! مثلِ نقشِ موثر دختر آقای قاضی زاده هاشمی تو اون فیلم تبلیغاتی!!
دکتر جلیلیمون همینجوری خودش رای نداشت حالا دختر هم که نداره و اصلا دیگه انتخاب شدنش سخت هست ولی اگر بتونه از ظرفیتِ وجودِ پسرش برای جذب دخترهای امت حزب الله استفاده کنه، دخترهای امت حزب الله میتونند رای کثیری از ملت (اعم از حزب اللهی یا سکولار یا برانداز) رو جمع کنند، پسر ایشون 25ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد برق هستند و البته تک فرزند!
آقای همتی هم که برگشته بودند توی صحبتهاشون اعلام کردند که «همسرِ من، یک زن هست»؛ خب خدا رو شکر ما تا الان فکر میکردیم خدایی نکرده همسرِ ایشون یک مرد هست و الان خیالمون راحت شد.
(این متن رو نوشتم صرفا برای اینکه از طرفِ دوستهام نقد شده بودم که چرا تو که یکی از ویژگیهای بارزت تحلیلِ علمیِ سیاسی هست؛ در مورد انتخابات 1400 کمتر حرف میزنی!)
پ.ن:
تو این تقریبا 400روزی که هر شب دارم چند صفحه نهجالبلاغه میخونم، رسیدم به نامهی ۳۰ نهجالبلاغه که وصیت امام علی ع به فرزندانشون هست.
این نامه، بشدت سنگین، دلنشین و پدرانه هست و البته بشدت انتظارآور از خدا که حیِّ لایموت و «اون کسی که میمیراند همو هست که زنده میکند» وقتی در توانش هست که کاری انجام بده، چرا اتفاقی نمیافته از این لحاظ که فرق ایدئولوژیهای دین محور و لاییک توی مشکلات و مواجه شدن با دردها مشخص میشه و حداقل من انتظار دارم و ایمان دارم که خدا صرفا ناظر نیست و در عوامل دنیا اثرگذار هست و پس حالا باید یه اتفاقی بیافته که من بتونم تشخیص بدم وگرنه صحبتهایی هست که گفته میشه وجود یا عدمِ وجودِ خدایِ غیر کنشگر صرفا برای التیام دردها و ظلمِ بیشتر ساخته شده که تو اتفاقاتی که آدمها نمیتونند مقابله به مثل کنند یا ظلمها رو برکنار کنند، وجودِ این خداها باعثِ آروم کردنِ افراد میشه و نقش مسکن رو داره که افرادِ ظالم و یا اتفاقاتِ غیرقابلِ تحمل، به کارهای خودشون برسند(مثالِ انجمن انحرافیِ حجتیه رو در نظر داشته باشید)
پ.ن:
حاج آقا کاشانی تو یکی از سخنرانی ها میگه وقتی مواظبِ حبّ نباشید و حبّ از مسیرِ اصلی انحراف بشه, تبدیل به عدم حب نمیشه، تبدیل به تنفر میشه و بعد در مورد افرادی که تو زمانهایی واقعا طرفدار اهل بیت بودند و بعد تبدیل به دشمن شدند مثال میزنه (مثل زبیر که تنها کسی بود که تو ماجرای حمله به خانهی وحیّ شمشیر به دست بود و...)
از عاقبت به خیر نشدنم میترسم؛ برای هم دعا کنیم لطفا
... در دنیا، به چیزهای کوچکی خوشحال میشوم که ارزشی ندارند و از چیزهایی رنج میبرم که بیاساساند. این خوشحالیها و ناراحتیها دلیل کم ظرفیتی من است. هنوز گرفتار زندان غم و اندوهم. هنوز اسیر خوشی و لذتم ... کمند دراز آمال و آرزو، بال و پرم را بسته، اسیر و گرفتارم کرده و با آزادی، آری آزادی واقعی خیلی فاصله دارم. ولی ای خدای بزرگ، در همین مرحلهای که هستم احساس میکنم که تو مانند راهبری خردمند مرا پند و اندرز میدهی، آیات مقدس خود را به من مینمایی و مرا عبرت میدهی! چهبسا که در موضوعی ترس و وحشت داشتم و تو مرا کمک کردی. چیزهایی محال و ممتنع را جنبهٔ امکان دادی و چهبسا مواقع که به چیزی ایمان و اطمینان داشتم ولی تو آن را از من گرفتی و دچار غم و اندوهم کردی و به من نمودی که اراده و مشیت هر چیز به دست توست. فعالیت میکنیم، پایین و بالا میرویم ولی ذلت و عزت فقط به دست توست.
خدا بود و دیگر هیچ نبود - آقا مصطفی چمران
/////
خدایا خسته و واماندهام، دیگر رمقی ندارم، صبر و حوصلهام پایانیافته، زندگی در نظرم سخت و ملالتبار است؛ میخواهم از همه فرار کنم، میخواهم به کنج عزلت بگریزم. آه دلم گرفته، در زیر بار فشار خرد شدهام.
خدایا بهسوی تو میآیم و از تو کمک میخواهم، جز تو دادرسی و پناهگاهی ندارم، بگذار فقط تو بدانی، فقط تو از ضمیر من آگاه باشی. اشک دیدگان خود را به تو تسلیم میکنم.
خدایا کمکم کن، ماههاست که کمتر بهسوی تو آمدهام، بیشتر اوقاتم صرف دیگران شده.
خدایا عفوم کن. از علم و دانش، کار و کوشش، از دنیا و مافیها، از همهٔ دوستان، از معلم و مدرسه، از زمین و آسمان خسته و سیر شدهام.
خدایا خوش دارم مدتی در گوشهٔ خلوتی فقط با تو بگذرانم. فقط اشک بریزم، فقط ناله کنم و فشارها و عقدههای درونیام را خالی کنم.
ای غم، ای دوست قدیمی من، سلام بر تو، بیا که دلم بهخاطرت میتپد.
ای خدای بزرگ، معنی زندگی را نمیفهمم. چیزهایی که برای دیگران لذتبخش است، مرا خسته میکند. اصلاً دلم از همه چیز سیر شده است، حتی از خوشی و لذت متنفرم. چیزهایی که دیگران به دنبال آن میدوند، من از آن میگریزم، فقط یک فرشته آسمانی است که همیشه بر قلب و جان من سایه میافکند. هیچگاه مرا خسته نمیکند. فقط یک دوست قدیمی است که از اول عمر با او آشنا شدهام و هنوز از مجالست با او لذت میبرم.
فقط یک شربت شیرین، یک نور (فروزنده) و یک نغمهٔ دلنواز وجود دارد که برای همیشه مفرح است و آن دوست قدیمی من غم است.
خدا بود و دیگر هیچ نبود - آقا مصطفی چمران
////
ای آتش مرا دریاب، مرا دریاب که در آتشی دائمی میسوزم، صبرم به پایان رسیده، دل پردردم دیگر طاقت ندارد، با اشک به خود سکون میبخشم، ولی دیدگانم نیز دیگر رمقی ندارند. خدایا به تو پناه میبرم. مهر خود را آنچنان در دلم جایگزین کن که جایی دیگر برای عشق دیگران نماند. سراپای وجودم را آنچنان مسخر اراده خود کن که به دیگری نیندیشم و محلی از اعراب برای اعمال دیگر نماند.
خدا بود و دیگر هیچ نبود - آقا مصطفی چمران
«لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»
(الأنبیاء، 87)
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «عجب دارم از کسى که غمزده است چطور این دعا را نمى خواند [لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ]؟! چرا که خداوند به دنبال آن مىفرماید: [فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ - ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤمنان را نجات مى دهیم]»
( خصال شیخ صدوق ج1/241 باب احادیث چهارگانه)
پ.ن:
«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ»
(الأنبیاء، 88)
اینچنین نیست که انسانی که میمیرد اگر اموال و فرزند را از او بگیرند تعلّق را هم از او بگیرند؛...دردِ حال احتضار و مرگ به بعد این است که متعلّق را از انسان میگیرند، تعلق میماند و عذاب از اینجا شروع میشود، خب انسان از اینکه به چیزی وابسته است و به او دسترسی پیدا نمیکند درد میکشد؛ یک معتاد همین که به بند افتاد چون مواد را از او گرفتند، اعتیاد هست، دادش بلند است عذاب قبر همین است، در برزخ همین است، در حال احتضار همین است فرمود آنکه دردآور است وابستگی شماست ما این وابستگی را از شما نمیگیریم...
چیزی تهیه کنید که با شما باشد که و آن«عِندَ رَبِّکَ»است اینکه فرمود:«وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ»این صغراست، کبرایش هم که در سورهی «نحل» گذشت که«مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ» خب اگر«مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ»انسان محبوبش را عنداللّهی قرار داد هم حب هست هم محبوب؛ لذّت شروع میشود اما اگر محبوبش عندالناس بود و حبّش در درون جان او، این محبوب گرفته میشود و حب هست و درد شروع میشود لذا فرمود:«وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَخَیْرٌ مَّرَدّاً»
درس تفسیر سورهی مریم - آیتالله جوادی آملی ۱۳۸۸/۱۰/۱۴
پ.ن:
امشب سر افطار یا هر وقت که این پست رو دیدین به من منت بگذارید و برای یک تازه درگذشته که بسیار نیک بود فاتحهای بخونید یا یک صلوات مهمانش کنید؛ خدا انشاءالله اجرتون بده
ما هر چه هم دعا بکنیم، هر چه هم آرزو بکنیم چون بیرون از حوزهی فهم ماست اصلاً نمیفهمیم چه بخواهیم چون نه دیدیم، نه شنیدیم، نه خودمان فهمیدیم که آنجا چه خبر است. شما ببینید در تمام مدّت عمر یک کشاورز یا یک دامدار هرگز آرزو میکند که ای کاش نسخهی خطّی مرحوم فارابی را من پیدا میکردم؟ او اصلاً در عمر فارابی را ندید، فارابی را نشناخت تا نسخهی خطّیاش را بداند آرزوی ما به حوزهی درک ماست؛ فرمود خیلی از چیزهاست که اصلاً شما نمیدانید تا در دعا از ما بخواهیم!
آیتالله جوادی آملی، درس تفسیر سورهی مریم- 88/09/02
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْزُقْنِی خَوْفَ غَمِّ الْوَعِیدِ ، وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّى أَجِدَ لَذَّةَ مَا أَدْعُوکَ لَهُ ، وَ کَأْبَةَ مَا أَسْتَجیِرُ بِکَ مِنْه
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و ترس و اندوهِ عذاب و اشتیاق پاداش وعده داده شده را روزیام، کن تا لذّت آنچه تو را به خاطر آن میخوانم و دشواری چیزی که از آن به تو پناه میآورم، بیابم.
بخشی از دعای 22 صحیفه سجادیه ( دعا در سختی و دشواری امور )
پ.ن1:
با رئیس شورای شهرمون جلسه داشتم،میفرماد ما یه مرکز مطالعات توی شورای شهرنداریم که ایده ها رو بررسی کنند و...؛ شما یه نامهی رسمی خطاب به من بنویس و من ارجاع بدم به شهردار(سرپرست داریم و نه شهردار!) بعد برو توی جلساتِ کمیسیون های مختلف و جلسه با شهردار شرکت کن، ببینیم چی میشه؛ 8سال توی شورا بوده ولی به من گله میکنه که ما یه مرکز مطالعات توی شورای شهر نداریم :/
این مرکز نوآوری هم بمونه بعدا خودم با دوستام، پول میذارم یه جا رو میخریم و تاسیسش میکنیم.
پ.ن2:
برای ثنایاطب رفتیم دنبالِ جذبِ سرمایه و قرار شد قبل از جلسه با سرمایهگذار، با یه بنده خدایی که تو اکوسیستمِ استارتآپیِ کشور، فعال هست جلسه بذاریم که یه دور محاسباتمون رو چک کنه، جلسهی جالبی بود؛ محاسبه کرد که اگه ماشینتون رو بفروشید و یه ماشینِ ارزونتر بگیرید کلا نیاز به جذب سرمایه از بیرون نیست، حتی اگه در کنارِ این تولیدی که میخواید راه بندازید، یه بخشِ فروشِ قوی راهبندازید؛ حتی همون ماشین هم نیاز نیست بفروشید؛ تصمیم اینطور شد که من یه دور از اول سیاستِ و برنامهی شرکت رو نوشتم و تو فازِ اول قرار هست به عنوانِ یک شرکتِ تحلیلِ دادهی فروش با وارداتچیها همکاری کنیم.
این بنده خدا؛ با چه دلسوزیای تعریف میکرد که سورنا ستاری و کلِ جریانِ دانشبنیانِ مملکت رو هواست؛ میگفت کلِ حمایتهایی که ازشون میشه (سورنا ستاری) معادلش با مبالغِ بالا ازشون چک میگیره و چون اصولا بچههای نخبهی دانشبنیان تجارت و بازار بلد نیستند بعد از یه مدت میافتن به عنوانِ بدهکار میافتند زندان؛ حساب کنید که یه سری نخبه که هم علم دارند و هم عزم چند سال دیگه توی قزلحصار هستند و اونجا به صورت هدفمند خلاف و دزدی رو با نخبگیِ خودشون ترکیب میکنند و از یک بدهکارِ نخبه، تبدیل میشند به بزهکارِ نخبه؛ میگفت یه خیانتِ بزرگی که اتفاق افتاده اینه که هیچ جای مشورت دادن و حمایتشون، بازار رو در نظر نمیگیرند و بهشون قیمتهای غیر منطقی میدند که از قیمتِ بازار و واردات خیلی بیشتر هست، مثلا یه کالا هست که وارداتی هست و با قیمتِ 700 تومن توی بازار پیدا میشه ولی از همون اول به بچههای نخبه سفارشِ 1000 تومن میدند که بومی سازیش کنند، این بندههای خدا هم شروع میکنند به تحقیقات و برای اینکار وامِ مدت دار با سودِ بالا میگیرند و دو سال روی اون زمان میذارند و ایرانیش رو میسازند ولی میرند توی بازار، متوجه میشند که با قیمتِ کمتر توی بازار هست، حالا دو سال از عمرشون رفته و مهلتِ بازپرداختِ اون وامی که گرفتند رسیده، الان نه فروش دارند که بتونند وام رو پرداخت کنند و نه توان و حوصلهی این رو دارند که یه کارِ دیگه رو شروع کنند؛ اینجوری هم اون نخبه رو بدهکار کردند و در شرفِ زندان رفتن و هم توان و ظرفیتش رو گرفتند.
پ.ن3:
پیروِ همون گوش دادن به درس-تفسیرِ سورهی مریم که آیت الله جوادی آملی طرحِ بحث کردند، یه جا هست که میگند:
ما لازم نیست قیامتی شود و عرض اعمالی بشود و صراط مستقیمی بشود و پُل صراطی باشد تا بفهمیم نماز قبول است یا نه، آن قبولِ کامل و قبول نهایی البته به آن روز موکول میشود اما این قبولِ مقطعی کاملاً مقدور ماست یعنی اگر کسی نماز ظهرین را خوانده تا شب که نماز مغربین فرا میرسد این به صورت شفاف و کامل میتواند بفهمد این نماز ظهرینش مقبول شد یا نشد، اگر تا آن وقت مورد امتحان قرار گرفت دست و پایش نلغزید این اطمینان داشته باشد نمازش قبول شد اما همین که از مصلّی رفته بیرون چهار تا کار پیش آمده آن کار دیگر میکند مطمئن باشد این نماز قبول نشده ما یک قبولِ کلامی داریم که «تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ» به عهدهی اوست، یک صحّت، صحّت یعنی صحّت کاری به قبول ندارد صحّت کار فقه اصغر است این قدر نماز نه قضا دارد نه اعاده و صحیح هم هست یعنی رساله میگوید صحیح است ولی آن جهاد اکبر و فقه اکبر میگوید قبول نیست.
پ.ن4:
سه روز پیش به یه بنده خدایی که از دوران کارشناسی توی امیرکبیر با هم دوست بودیم، پیام دادم که دنبالِ یه نفر هستم که تو کارِ تحلیل داده بهم کمک کنه و...، گفت میخوام روی تز ارشدم کار کنم و برای دکتری دستم باز باشه که بگم فلان کارها رو انجام دادم و...، شب بهم یه کلیپ 3 دقیقهای از صحبتهای یه استادی فرستاد که دارند با مدیریتِ جهادی یه سری کارها رو انجام میدند و بهم گفت آیا این بنده خدا یا شبیه به این بنده خدا رو میشناسی و میتونی من رو بهشون وصل کنی که برم پیششون تا کار کنم و...؛ در جوابش یه سری حرفهای پسروونه بود که در شأنِ من نبود بهش بگم! کظمِ نوشتنِ اون مطلب کردم و بهش گفتم که صبح بهت پیام دادم بهم گفتی تز دارم و... الان دنبالِ رابط میگردی و....؛ هعییی روزگار ببین کیها دورمون جمع شدند :/
پ.ن:
دیروز یه کاری بهم پیشنهاد شد که رزومه بفرستم و ببینم که میتونیم با هم همکاری کنیم یا نه، در توصیفِ اون کار بگم که اگه این مورد دو سال پیش بهم پیشنهاد میشد، حاضر بودم ارشد نخونم و برم دنبالِ این موضوع! ولی الان بخوام تصمیم بگیرم و توضیفش کنم باید بگم که بهترین کارِ ممکن ولی در بدترین زمانِ ممکن هست!
انشاءالله که هر چی خیر هست برای همهمون اتفاق بیافته، شبهای قدر یادتونم، شبهای قدر یادم بمونید:)
الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ؟
پ.ن:
تصور کن اگه حتی، تصور کردنش سخت
جهانی که هر انسانی تو اون، خوشبخته خوشبخت
جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت، ارزش نیست
جواب هم صداییها پلیس ضدشورش نیست
نه بمب هستهای داره، نه بمب افکن، نه خمپاره
دیگه هیچ بچهای پاشو روی مین جا نمی زاره
همه آزاده آزادن همه بی درد بی دردن
توو روزنامه نمی خونی نهنگها خود کشی کردن
جهانی رو تصور کن بدون نفرت و باروت
بدون ظلم خودکامه بدون وحشت و تابوت
جهانی رو تصور کن پراز لبخند و آزادی
لبا لب از گل و بوسه پر از تکرار آبادی
تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه
اگه با بردن اسمش گلو پر می شه از سرمه
تصور کن جهانی رو که توش زندان یه افسانهس
تمام جنگای دنیا، شدن مشمول آتش بس
کسی آقای عالم نیست برابر با همن مردم
دیگه سهم هر انسان تن هر دونه ی گندم
بدون مرز و محدوده وطن ینی همه دنیا
تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا...
نمیدونم سیاوش قمیشی تو آهنگِ بالا (آهنگ «تصور کن») منظورش دورانِ ظهور بود یا نه ولی چیزی که توصیفش کرده، نقل به مضمون به نظرم با مضامینِ مهدوی و دورانِ ظهور که من تو حدیثها و کتابها خوندم و شنیدم نزدیک میاد؛ نظرِ من هست و لزوما اعتبار نداره! (اینکه میگم نزدیک هست بر این مبنا که اشاراتی که شده با اون دعاهای ماه رمضون که میخونیم:
...اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ
خدایا دارا کن هر نداری را
اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعٍ
خدایا سیر کن هر گرسنه ای را...
تطابق داره، برای آشنایی بیشتر، مراجعه کنید که به «به سلیمان برسد از طرف مور سلام»)
پ.ن:
عیدمون مبارک باشه، انشاءالله که خدا میبخشه که به جای یک مولودی و مدیحه سرایی از یک آهنگ با مضمونِ آزادی و امنیت که نزدیک به مفاهیمِ ظهور هست، استفاده کردم! :)
مِن بابِ عیدیِ من و «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة...» این حدیث رو که چند شب پیش دیدم و به دوستام به عنوان عیدی فرستادم، برای شما هم فرستادم، از امام رضا ع هست، نقل به مضمونِ ماجرا اینجوری هست که یه بنده خدایی از امام رضا ع پرسید که تکلیفِ امامِ بعد از شما چجوری هست و همین که ما بفهمیم پسرتون کی هست، تکلیفِ امام مشخص میشه دیگه کلا مشکل دیگهای نیست؟ امام رضا ع در جواب این حدیث رو فرمودند که امام یه سری ویژگی داره و صرفا از رابطهی پدر-پسری مشخص نمیشه و مشخصات امام اینها هست و...:
وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ اَلْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : لِلْإِمَامِ عَلاَمَاتٌ یَکُونُ أَعْلَمَ اَلنَّاسِ وَ أَحْکَمَ اَلنَّاسِ وَ أَتْقَى اَلنَّاسِ وَ أَحْلَمَ اَلنَّاسِ وَ أَشْجَعَ اَلنَّاسِ وَ أَسْخَى اَلنَّاسِ وَ أَعْبَدَ اَلنَّاسِ وَ یُولَدُ مَخْتُوناً وَ یَکُونُ مُطَهَّراً وَ یَرَى مِنْ خَلْفِهِ کَمَا یَرَى مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ یَکُونُ لَهُ ظِلٌّ وَ إِذَا وَقَعَ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ عَلَى رَاحَتَیْهِ رَافِعاً صَوْتَهُ بِالشَّهَادَتَیْنِ وَ لاَ یَحْتَلِمُ وَ تَنَامُ عَیْنُهُ وَ لاَ یَنَامُ قَلْبُهُ وَ یَکُونُ مُحَدَّثاً وَ یَسْتَوِی عَلَیْهِ دِرْعُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لاَ یُرَى لَهُ بَوْلٌ وَ لاَ غَائِطٌ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَکَّلَ اَلْأَرْضَ بِابْتِلاَعِ مَا یَخْرُجُ مِنْهُ وَ تَکُونُ رَائِحَتُهُ أَطْیَبَ مِنْ رَائِحَةِ اَلْمِسْکِ وَ یَکُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ یَکُونُ أَشَدَّ اَلنَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ یَکُونُ آخَذَ اَلنَّاسِ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ وَ أَکَفَّ اَلنَّاسِ عَمَّا یَنْهَى عَنْهُ وَ یَکُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لاَنْشَقَّتْ بِنِصْفَیْنِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ سِلاَحُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَیْفُهُ ذُو اَلْفَقَارِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ صَحِیفَةٌ یَکُونُ فِیهَا أَسْمَاءُ شِیعَتِهِ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ وَ صَحِیفَةٌ فِیهَا أَسْمَاءُ أَعْدَائِهِ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ وَ تَکُونُ عِنْدَهُ اَلْجَامِعَةُ وَ هِیَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِیهَا جَمِیعُ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ وُلْدُ آدَمَ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ اَلْجَفْرُ اَلْأَکْبَرُ وَ اَلْأَصْغَرُ إِهَابُ مَاعِزٍ وَ إِهَابُ کَبْشٍ فِیهِمَا جَمِیعُ اَلْعُلُومِ حَتَّى أَرْشِ اَلْخَدْشِ وَ حَتَّى اَلْجَلْدَةِ وَ نِصْفِ اَلْجَلْدَةِ وَ ثُلُثِ اَلْجَلْدَةِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ.
(من لا یحضره الفقیه , جلد۴ , صفحه۴۱۸ ، الخصال , جلد۲ , صفحه۵۲۷ )
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
امام را نشانههایی است:
دانشمندترین مردم میباشد و حکیمترین مردم و پرهیزکارترین مردم و دلیر ترین مردم و باسخاوتترین مردم و پر عبادتترین مردم و ختنه شده متولد میشود و پاکیزه میباشد و از پشت سرش همچون پیش رویش میبیند و سایه ندارد و چون از شکم مادر بر زمین میافتد دو کف دست بر زمین مینهد و صدا بشهادتین بلند میکند و محتلم نمیشود و دیدهاش بخواب میرود ولی دلش بیدار است و فرشتگان با او سخن میگویند و زره رسول خدا بر تن او راست آید و بول و غایطش دیده نشود زیرا خداوند عز و جل زمین را موظف فرموده است تا هر چه از امام بیرون میآید ببلعد بویی خوشتر از بوى مشک دارد و امام بر مردم از خودشان به حکم سزاوارتر است و از پدران و مادرانشان بر آنان مهربانتر و بیشتر از همۀ مردم در پیشگاه خداى عز و جل فروتن میباشد و بدستوراتی که بمردم میدهد خود از همه بهتر عمل میکند و از کارهایی که نهی میکند خودداریش از همه بیشتر میباشد و دعایش مستجاب است تا آنجا که اگر دعا بر سنگی کند به دو نیم شکافته میشود و اسلحۀ رسول خدا و شمشیر ذو الفقارش نزد او است و بنزدش کتابی است که نامهاى شیعیانش تا روز قیامت در آن است و کتابی که نامهاى دشمنانش تا روز قیامت در آن ثبت است و جامعه نزد او است و آن طومارى است بدرازى هفتاد ذراع که همۀ نیازمندىهاى آدمیزاده در آن ثبت است و جفر بزرگ و جفر کوچک که در پوست بز و پوست قوچ است نزد او است و همۀ دانشها را در بردارند حتی زیان کرد خراشیدن تن و حتی حد زدن با تازیانه را و نصف حد و یک سوم حد با تازیانه را و مصحف فاطمة علیها السّلام در نزد او میباشد.
پ.ن:
طبق چیزی که من جستوجو کردم این حدیث امام رضا ع لزوما کاملترین و جامعترین حدیث در باب ویژگیهای امامت نیست(از چیزهای ذکر نشده میشه به عصمت امامان یا اینکه درندگان امامان را نمیخورند و... اشاره کرد) ولی خب به نظرم نکات جالبی داشت که میشه به طور شهودی و همهکس فهم چک بشه که این فرد امام هست یا نه
پ.ن:
میلاد علی اکبر ع و روز جوان رو به همه تبریک میگم.
پ.ن: به عنوان یک موسیقی نسبتا جالب که از اون موقع که شنیدم خیلی زیاد گوشش دادم، با هم بشنویم:
رضا صادقی-همه اون روزا(نسخهی اجرای زنده)
همهی اون روزایی که بی تو گذشت کنار تو بودمو
غصهی رفتن تو یه روزی گرفت تمام وجودمو
نمیدونم کجایی که تلخه که من یه خاطره بودم و بس
نمیتونم از عشق تو دل بکنم تو این همه خاطره
نمیدونم به چشم کی زول بزنم نگاتو یادم بره
هنوزم عشقو خاطره هات تو دل کسی که دوست داره هست
پ.ن:
شما چه خبر، از خودتون یه کم بگید، هم میخونم و هم اگه شد میشنوم، راحت باشید در کل:)
پ.ن:
نماهنگ «منو بشناس» از ماوا رو بشنویم؛ طبق چیزی که ماوا منتشر کرده:
بزرگترین رویداد تاریخ موسیقی ایران با حضور چهل خواننده مطرح کشور هست و برای تولید این نماهنگ 24 ماه وقت گذاشته شده؛
در این زمانه تبدار حال ما خوش نیست
بیا و قافله را بیمه با دعایت کن
فاطمه طاهریان
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
دراین هوای بهاری، شدم دوباره هوایی
بهار میرسد، اما ... بهار من، تو کجایی؟
قاسم صرافان
پ.ن:
تو آمدی که بفهمیم کارمان لنگ است
برای ما حسین اسم نیست، فرهنگ است
پ.ن:
عکسها برای گلدونهای توی خونهمون هست و با گوشیم گرفتم، عکس زیر هم هست، کپشن مناسبی سراغ دارید، به صورت عمومی کامنت کنید:)
دور از وطن خویش و به غربت مانده
درس اول کسب و کار - عدم اعتماد به تخمین اعداد همتیمی :)