تو این پروژهای که تو شرکت یه بخشی از مسئولیتش با من هست، یه دوستی به تیم اضافه شده (علی.ب) که فعلا داره به من کمک میکنه تا یه کم آشنا بشه با فضا و احتمالا بعدش به طور جدیتری از ظرفیتهای ایشون استفاده خواهیم کرد.
تو دعای وداع ماه رمضون امام سجاد ع یه جا هست نقل به مضمون میفرماند که خدایا اون بندهای که تو این ماه خیلی خفن دعا کرده و از این ماه استفاده کرده رو درنظر بگیر، همون ثوابی که به اون میدی رو برای من هم کپی کن و به من هم بده، از تو که کم نمیشه.
اینطوری با کیفیت دعا کنیم :)
میفرماند که اگر اول ماه قمری تو روز دوشنبه افتاد, برای افزایش روزی, ختم سوره واقعه انجام بدید به این کیفیتی که گفته شده:
ختم سوره واقعه در دوشنبه اول ماه قمری به این شکل است که در بعضی موارد اولین روز ماه قمری مصادف میشود با روز دوشنبه، در چنین روزی فرصت بهرهمند شدن از خواص بسیار زیاد این سوره فراهم میشود. دستور دقیق این ختم در کتابی به نام "لیالی المحزونه" از ملا محسن فیض کاشانی (ره) ذکر شده است؛ اکنون بخش مربوط به این ختم را به نقل از این کتاب میخوانیم:
"چون اول ماه قمری دوشنبه باشد، شروع کند به خواندن این سورهٔ مبارکه، با طهارت و رو به قبله. روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه، و روز سوم سه مرتبه، و همچنین تا [روز] چهاردهم، چهارده مرتبه بخواند؛ و بعد از تلاوت سورههای مبارکه هر روز، این دعا را بخواند:
«یا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ یا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ یسِّرْ عَلَینَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَینَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ کانَ رِزْقِی و رِزْقُ عِیالی فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ کانَ فِی الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ کانَ فِی الْأَرْضِ بَعِیداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ کانَ قَرِیباً فَیسِّرْهُ وَ اِنْ کانَ یسِیراً فَکثِّرْهُ وَ اِنْ کانَ کثِیراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ کانَ مُخَلَّداً فَطَیبْهُ وَ اِنْ کانَ طَیباً فَبارِک لی فیهِ وَ اِنْ لَمْ یکنْ یا رَبِّ فَکوِّنْهُ بِکینُونِیتِک وَ وَحْدانِیتِک اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ کانَ عَلی اَیدِی شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَی حَیثُ اَکونُ وَ لا تَنْقُلْنِی اِلَیهِ حَیثُ یکونُ.»
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به این لینک:
ختم سوره واقعه در دوشنبه اول ماه قمری چگونه است؟| راسخون
من تازه با این ماجرا آشنا شدم, خبر ندارم چطوریاست و خودم هم اولین بار هست که این کار رو میخوام انجام بدم, از اونجایی که ضرر خاصی نداره, اگر میتونید, امتحان کنیم ببینیم نتیجهش چطوری میشه.
پ.ن ۱:
خدایا نذار از امیدوار بودن خسته بشیم
حج از حجاز عازم دشت بلا شده است
حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده است...
پ.ن:
...وَ لاتَجْعَلْنى عِظَهً لِمَنِ اتَّعَظَ...
یه پسرِ بود مسئول بسیج یکی از دانشگاهها؛ نامه زده بود به وزیر و کاندیدهای دوره احمدی نژاد (ماجرای نامه برای دهه 80 هست) که من طبق سنت پیامبر و ائمه معصومین دخترِ شما رو خواستگاری میکنم (به استناد اینکه پیامبر فرد ثروتمند مکه رو خواستگاری کردند، امام حسین ع با دختر پادشاه ایران عروسی کردند، امام حسن عسکری با نوه شاهزاده ی روم و... )؛ از اونجایی که آقای رئیسی دیشب از دخترِ بزرگشون رونمایی کردند (از لحاظ اینکه دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران دارند و...) و خروجیِ تربیتیِ این خونواده مشخص شده، شاید اگر پسرهای امتِ حزبالله خبر داشته باشند که دختر دوم آقای رئیسی دانشجوی کارشناسی رشته فیزیک دانشگاه شریف هستند و هنوز مجرد، تلاشِ خودشون رو بیشتر کنند تا بیشتر توی چشم باشند و حرکتهای محیر العقول انجام بدند! (مثل قدیم که جلوی مدرسه دخترونه یه عده تک چرخ میزدند!)
اصولا ولی به نظرم اگر رئیسی یا هر نامزد انتخاباتِ دیگهای اگر دختر مجردِ خودشون رو میآوردند اثرگذاریِ بیشتری داشت! مثلِ نقشِ موثر دختر آقای قاضی زاده هاشمی تو اون فیلم تبلیغاتی!!
دکتر جلیلیمون همینجوری خودش رای نداشت حالا دختر هم که نداره و اصلا دیگه انتخاب شدنش سخت هست ولی اگر بتونه از ظرفیتِ وجودِ پسرش برای جذب دخترهای امت حزب الله استفاده کنه، دخترهای امت حزب الله میتونند رای کثیری از ملت (اعم از حزب اللهی یا سکولار یا برانداز) رو جمع کنند، پسر ایشون 25ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد برق هستند و البته تک فرزند!
آقای همتی هم که برگشته بودند توی صحبتهاشون اعلام کردند که «همسرِ من، یک زن هست»؛ خب خدا رو شکر ما تا الان فکر میکردیم خدایی نکرده همسرِ ایشون یک مرد هست و الان خیالمون راحت شد.
(این متن رو نوشتم صرفا برای اینکه از طرفِ دوستهام نقد شده بودم که چرا تو که یکی از ویژگیهای بارزت تحلیلِ علمیِ سیاسی هست؛ در مورد انتخابات 1400 کمتر حرف میزنی!)
پ.ن:
تو این تقریبا 400روزی که هر شب دارم چند صفحه نهجالبلاغه میخونم، رسیدم به نامهی ۳۰ نهجالبلاغه که وصیت امام علی ع به فرزندانشون هست.
این نامه، بشدت سنگین، دلنشین و پدرانه هست و البته بشدت انتظارآور از خدا که حیِّ لایموت و «اون کسی که میمیراند همو هست که زنده میکند» وقتی در توانش هست که کاری انجام بده، چرا اتفاقی نمیافته از این لحاظ که فرق ایدئولوژیهای دین محور و لاییک توی مشکلات و مواجه شدن با دردها مشخص میشه و حداقل من انتظار دارم و ایمان دارم که خدا صرفا ناظر نیست و در عوامل دنیا اثرگذار هست و پس حالا باید یه اتفاقی بیافته که من بتونم تشخیص بدم وگرنه صحبتهایی هست که گفته میشه وجود یا عدمِ وجودِ خدایِ غیر کنشگر صرفا برای التیام دردها و ظلمِ بیشتر ساخته شده که تو اتفاقاتی که آدمها نمیتونند مقابله به مثل کنند یا ظلمها رو برکنار کنند، وجودِ این خداها باعثِ آروم کردنِ افراد میشه و نقش مسکن رو داره که افرادِ ظالم و یا اتفاقاتِ غیرقابلِ تحمل، به کارهای خودشون برسند(مثالِ انجمن انحرافیِ حجتیه رو در نظر داشته باشید)
پ.ن:
حاج آقا کاشانی تو یکی از سخنرانی ها میگه وقتی مواظبِ حبّ نباشید و حبّ از مسیرِ اصلی انحراف بشه, تبدیل به عدم حب نمیشه، تبدیل به تنفر میشه و بعد در مورد افرادی که تو زمانهایی واقعا طرفدار اهل بیت بودند و بعد تبدیل به دشمن شدند مثال میزنه (مثل زبیر که تنها کسی بود که تو ماجرای حمله به خانهی وحیّ شمشیر به دست بود و...)
از عاقبت به خیر نشدنم میترسم؛ برای هم دعا کنیم لطفا
اینچنین نیست که انسانی که میمیرد اگر اموال و فرزند را از او بگیرند تعلّق را هم از او بگیرند؛...دردِ حال احتضار و مرگ به بعد این است که متعلّق را از انسان میگیرند، تعلق میماند و عذاب از اینجا شروع میشود، خب انسان از اینکه به چیزی وابسته است و به او دسترسی پیدا نمیکند درد میکشد؛ یک معتاد همین که به بند افتاد چون مواد را از او گرفتند، اعتیاد هست، دادش بلند است عذاب قبر همین است، در برزخ همین است، در حال احتضار همین است فرمود آنکه دردآور است وابستگی شماست ما این وابستگی را از شما نمیگیریم...
چیزی تهیه کنید که با شما باشد که و آن«عِندَ رَبِّکَ»است اینکه فرمود:«وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ»این صغراست، کبرایش هم که در سورهی «نحل» گذشت که«مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ» خب اگر«مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ»انسان محبوبش را عنداللّهی قرار داد هم حب هست هم محبوب؛ لذّت شروع میشود اما اگر محبوبش عندالناس بود و حبّش در درون جان او، این محبوب گرفته میشود و حب هست و درد شروع میشود لذا فرمود:«وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَخَیْرٌ مَّرَدّاً»
درس تفسیر سورهی مریم - آیتالله جوادی آملی ۱۳۸۸/۱۰/۱۴
پ.ن:
امشب سر افطار یا هر وقت که این پست رو دیدین به من منت بگذارید و برای یک تازه درگذشته که بسیار نیک بود فاتحهای بخونید یا یک صلوات مهمانش کنید؛ خدا انشاءالله اجرتون بده
ما هر چه هم دعا بکنیم، هر چه هم آرزو بکنیم چون بیرون از حوزهی فهم ماست اصلاً نمیفهمیم چه بخواهیم چون نه دیدیم، نه شنیدیم، نه خودمان فهمیدیم که آنجا چه خبر است. شما ببینید در تمام مدّت عمر یک کشاورز یا یک دامدار هرگز آرزو میکند که ای کاش نسخهی خطّی مرحوم فارابی را من پیدا میکردم؟ او اصلاً در عمر فارابی را ندید، فارابی را نشناخت تا نسخهی خطّیاش را بداند آرزوی ما به حوزهی درک ماست؛ فرمود خیلی از چیزهاست که اصلاً شما نمیدانید تا در دعا از ما بخواهیم!
آیتالله جوادی آملی، درس تفسیر سورهی مریم- 88/09/02
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْزُقْنِی خَوْفَ غَمِّ الْوَعِیدِ ، وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّى أَجِدَ لَذَّةَ مَا أَدْعُوکَ لَهُ ، وَ کَأْبَةَ مَا أَسْتَجیِرُ بِکَ مِنْه
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و ترس و اندوهِ عذاب و اشتیاق پاداش وعده داده شده را روزیام، کن تا لذّت آنچه تو را به خاطر آن میخوانم و دشواری چیزی که از آن به تو پناه میآورم، بیابم.
بخشی از دعای 22 صحیفه سجادیه ( دعا در سختی و دشواری امور )
پ.ن1:
با رئیس شورای شهرمون جلسه داشتم،میفرماد ما یه مرکز مطالعات توی شورای شهرنداریم که ایده ها رو بررسی کنند و...؛ شما یه نامهی رسمی خطاب به من بنویس و من ارجاع بدم به شهردار(سرپرست داریم و نه شهردار!) بعد برو توی جلساتِ کمیسیون های مختلف و جلسه با شهردار شرکت کن، ببینیم چی میشه؛ 8سال توی شورا بوده ولی به من گله میکنه که ما یه مرکز مطالعات توی شورای شهر نداریم :/
این مرکز نوآوری هم بمونه بعدا خودم با دوستام، پول میذارم یه جا رو میخریم و تاسیسش میکنیم.
پ.ن2:
برای ثنایاطب رفتیم دنبالِ جذبِ سرمایه و قرار شد قبل از جلسه با سرمایهگذار، با یه بنده خدایی که تو اکوسیستمِ استارتآپیِ کشور، فعال هست جلسه بذاریم که یه دور محاسباتمون رو چک کنه، جلسهی جالبی بود؛ محاسبه کرد که اگه ماشینتون رو بفروشید و یه ماشینِ ارزونتر بگیرید کلا نیاز به جذب سرمایه از بیرون نیست، حتی اگه در کنارِ این تولیدی که میخواید راه بندازید، یه بخشِ فروشِ قوی راهبندازید؛ حتی همون ماشین هم نیاز نیست بفروشید؛ تصمیم اینطور شد که من یه دور از اول سیاستِ و برنامهی شرکت رو نوشتم و تو فازِ اول قرار هست به عنوانِ یک شرکتِ تحلیلِ دادهی فروش با وارداتچیها همکاری کنیم.
این بنده خدا؛ با چه دلسوزیای تعریف میکرد که سورنا ستاری و کلِ جریانِ دانشبنیانِ مملکت رو هواست؛ میگفت کلِ حمایتهایی که ازشون میشه (سورنا ستاری) معادلش با مبالغِ بالا ازشون چک میگیره و چون اصولا بچههای نخبهی دانشبنیان تجارت و بازار بلد نیستند بعد از یه مدت میافتن به عنوانِ بدهکار میافتند زندان؛ حساب کنید که یه سری نخبه که هم علم دارند و هم عزم چند سال دیگه توی قزلحصار هستند و اونجا به صورت هدفمند خلاف و دزدی رو با نخبگیِ خودشون ترکیب میکنند و از یک بدهکارِ نخبه، تبدیل میشند به بزهکارِ نخبه؛ میگفت یه خیانتِ بزرگی که اتفاق افتاده اینه که هیچ جای مشورت دادن و حمایتشون، بازار رو در نظر نمیگیرند و بهشون قیمتهای غیر منطقی میدند که از قیمتِ بازار و واردات خیلی بیشتر هست، مثلا یه کالا هست که وارداتی هست و با قیمتِ 700 تومن توی بازار پیدا میشه ولی از همون اول به بچههای نخبه سفارشِ 1000 تومن میدند که بومی سازیش کنند، این بندههای خدا هم شروع میکنند به تحقیقات و برای اینکار وامِ مدت دار با سودِ بالا میگیرند و دو سال روی اون زمان میذارند و ایرانیش رو میسازند ولی میرند توی بازار، متوجه میشند که با قیمتِ کمتر توی بازار هست، حالا دو سال از عمرشون رفته و مهلتِ بازپرداختِ اون وامی که گرفتند رسیده، الان نه فروش دارند که بتونند وام رو پرداخت کنند و نه توان و حوصلهی این رو دارند که یه کارِ دیگه رو شروع کنند؛ اینجوری هم اون نخبه رو بدهکار کردند و در شرفِ زندان رفتن و هم توان و ظرفیتش رو گرفتند.
پ.ن3:
پیروِ همون گوش دادن به درس-تفسیرِ سورهی مریم که آیت الله جوادی آملی طرحِ بحث کردند، یه جا هست که میگند:
ما لازم نیست قیامتی شود و عرض اعمالی بشود و صراط مستقیمی بشود و پُل صراطی باشد تا بفهمیم نماز قبول است یا نه، آن قبولِ کامل و قبول نهایی البته به آن روز موکول میشود اما این قبولِ مقطعی کاملاً مقدور ماست یعنی اگر کسی نماز ظهرین را خوانده تا شب که نماز مغربین فرا میرسد این به صورت شفاف و کامل میتواند بفهمد این نماز ظهرینش مقبول شد یا نشد، اگر تا آن وقت مورد امتحان قرار گرفت دست و پایش نلغزید این اطمینان داشته باشد نمازش قبول شد اما همین که از مصلّی رفته بیرون چهار تا کار پیش آمده آن کار دیگر میکند مطمئن باشد این نماز قبول نشده ما یک قبولِ کلامی داریم که «تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ» به عهدهی اوست، یک صحّت، صحّت یعنی صحّت کاری به قبول ندارد صحّت کار فقه اصغر است این قدر نماز نه قضا دارد نه اعاده و صحیح هم هست یعنی رساله میگوید صحیح است ولی آن جهاد اکبر و فقه اکبر میگوید قبول نیست.
پ.ن4:
سه روز پیش به یه بنده خدایی که از دوران کارشناسی توی امیرکبیر با هم دوست بودیم، پیام دادم که دنبالِ یه نفر هستم که تو کارِ تحلیل داده بهم کمک کنه و...، گفت میخوام روی تز ارشدم کار کنم و برای دکتری دستم باز باشه که بگم فلان کارها رو انجام دادم و...، شب بهم یه کلیپ 3 دقیقهای از صحبتهای یه استادی فرستاد که دارند با مدیریتِ جهادی یه سری کارها رو انجام میدند و بهم گفت آیا این بنده خدا یا شبیه به این بنده خدا رو میشناسی و میتونی من رو بهشون وصل کنی که برم پیششون تا کار کنم و...؛ در جوابش یه سری حرفهای پسروونه بود که در شأنِ من نبود بهش بگم! کظمِ نوشتنِ اون مطلب کردم و بهش گفتم که صبح بهت پیام دادم بهم گفتی تز دارم و... الان دنبالِ رابط میگردی و....؛ هعییی روزگار ببین کیها دورمون جمع شدند :/
پ.ن:
دیروز یه کاری بهم پیشنهاد شد که رزومه بفرستم و ببینم که میتونیم با هم همکاری کنیم یا نه، در توصیفِ اون کار بگم که اگه این مورد دو سال پیش بهم پیشنهاد میشد، حاضر بودم ارشد نخونم و برم دنبالِ این موضوع! ولی الان بخوام تصمیم بگیرم و توضیفش کنم باید بگم که بهترین کارِ ممکن ولی در بدترین زمانِ ممکن هست!
انشاءالله که هر چی خیر هست برای همهمون اتفاق بیافته، شبهای قدر یادتونم، شبهای قدر یادم بمونید:)
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّٰهِ فِی أَرْضِه
پ.ن1:
از دانشگاه که بر میگشتم، به این فکر میکردم که آخرین کلمهای که دوست دارم فریاد بزنم و بعدش کشته بشم، چیه و مشابه با این پرسش رو آیا کسی از علما جواب داده یا نه، از بینِ گزینههایی که به ذهنم اومد به نتیجه نرسیدم که یک کلمه رو انتخاب کنم ولی از بینِ اونا «یا حیدر» رو خیلی دوست دارم، مثل بقیهی کلمات، حالا میگردم و اگه شد پیدا میکنم که جوابِ علما اگر این سوال رو جواب دادند، چی هست و بهتون میگم.
پ.ن2:
برای تحمل حرفهای غیر اصولیِ سعدآبادی (رئیس مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی) هم نشد، برای حملِ دوجلدیِ تحریرالوسیلهی امام خمینی تو این مسافتی که پیاده روی کردم، انتظار دارم خدا جدای از برکتِ مال و وقت که محتاجش هستیم، پولِ قالبسازمون رو هم جور کنه!
البته این مزاح بود نه طلبی رو از خدا دارم که باید وصول کنه و نه انتظارِ اینکه این کار و شرکتمون رو پیش ببره هست، اصولا من به حدّ افراط قائل به مالکیتِ مطلقِ خدا و عدمِ مالکیت و اقدامِ افراد هستم (با جبر، متفاوت هست؛ حالا یه سری وقت کردم بیشتر توضیح میدم) و خدا اگه بخواد میرسونه اگر نه، دست و پا زدنِ الکیِ ما بدرد نخواهد خورد و همون
اِلهی تَوَلَّ مِن اَمری ما اَنتَ اَهلُهُ
خدایا کارم را چنآن که سزاوار آنی بر عهده گیر...
کفایت میکنه برامون.
پ.ن3:
کتابهایی که برای مطالعهی تجارت در فقه شیعی گرفتم، به جزء اون مقالهی «اخلاق و آداب تجارت در فقه شیعه»:
تحریرالوسیلهی امام خمینی
مکاسب (که کتاب رو نخریدم ولی توی این لینک میتونید شرح و کتاب مکاسب رو هم بخونید و هم ببینید)
و کتاب رسالهی آموزشی، احکام معاملات رهبری که یه آدمی که بشدت قبولش دارم بهم معرفی کردند که میگند خوبه، من هنوز نخوندم و صرفا دانلود کردم که از لینک زیر میتونید دریافت کنید:
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/27128/ResaleAmouzeshi2.pdf
البته یه سری دورهها هم هست که تو حوزهی علمیه دانشگاه شریف برگزار میشه که من ثبتنام نکردم ولی مختصرِ این جلسات رو از یکی از دوستایی که شرکت میکنه قرار هست بگیرم.
پ.ن4:
فقط ۱۵۲ روز مونده و هم وطن قوی باش:)
پ.ن5:
یه نکتهای هست مِن بابِ آیهی «لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» اینکه این آیه اصلا به معنیِ این نیست که خدا قرار نیست چیزی رو بیشتر از تواناییِ ما به ما تکلیف کنه؛ بعضی از علما اعتقادشون اینه که شما باید از آخر به این آیه نگاه کنید که اگر یه چیزی رو الان در موقعیتش قرار گرفتید، پس لزوما خدا این توانایی رو در شما گذاشته بوده که بتونید این رو کنترل کنید و به بهترین نحوِ ممکن این رو به خیر به اتمام برسونید، فقط شاید این مهارت یا توانایی در شما خاموش بوده و این وقایع باعثِ پیدا کردن و آزاد کردنِ شما از این بند میشه؛(از مدافعانِ این دیدگاه و حتی حمله به نگاه و تفسیرِ نگاهِ اولی، شخصِ رهبری توی یه سری جلسهی خصوصی هستند)
پ.ن6:
من فردا صبح(جمعه) کنکور دکتری دارم و بعدش میام بهتون سر میزنم و دعاهای قشنگ قشنگی که برام انجام دادید رو میخونم، پیشاپیش تشکر بابتِ دعاها:)
به نام قبله ایرانیان به نام حرم...
امام رضا علیه السلام فرمودند:
لَا یسْتَکمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَهَ الْإِیمَانِ حَتَّی تَکونَ فِیهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَهِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزَایا
حقیقت ایمان بندهای کامل نمی شود مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت ها و بلاها.
تحف العقول ص ۴۴۶- بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۳۹
صبحِ اولین روزِ بعد از روز تولدم، از طرف دانشگاه زنگ زدیم: تبریک میگم، شما به طور رسمی توی طرح نوآ پذیرفته شدید و برای حضور در یه سری کارگاهها و اینکه محل استقرارتون توی پارک علم و فناوری رو بهتون نشون بدیم، باید آخر این هفته توی کارگاههای ما شرکت کنید.
با این حساب برنامهم برای آخرِ هفته فعلا اینطور هست که:
چهارشنبه: از ساعت 8 تا ساعت 12 کارگاه معارفه و معرفی خدمات پارک علم و فناوری و.... داخل دانشگاه شهید بهشتی
پنجشنبه: از ساعت 8 تا ساعت 12 بخش دوم کارگاهها.... داخل دانشگاه شهید بهشتی
جمعه: از ساعت 8 تا حدودهای ظهر باید کنکور دکتری بدم، ظهر تا حدود بعدازظهر سخنرانی توی دومین کنفرانس بین المللی چالش ها و راهکارهای نوین در مهندسی صنایع
از خودم و خدا به شدت شرمنده هستم و خجالت میکشم که انقدر غر زدم که چرا المپیاد دانشجویی فلان شد یا چرا من باید به جای بهمان دانشگاه توی شهیدبهشتی با این شرایطش ارشد بگذرونم و...، مطمئنا اگر دانشگاه دیگهای بودم، اطلاع پیدا نمیکردم که همچین طرحی هست که میشه توش ثبت نام کرد و این اتفاقهای قشنگ و خوب برام بیافته، اگر هم به طریقی متوجه میشدم چون دانشجوی دانشگاه نیستم امتیاز لازم رو شاید کسب نمیکردیم یا شاید حتی همگروه شدن با این تیم و بچهها کلا اتفاق نمیافتاد، جدای از این مسائل با بچههای ستادِ آقای دکتر به خاطرِ اون سخنرانی و طرح پرسش که پارسال روزدانشجو انجام شد، کلا آشنا نمیشدم و خیلی از اتفاقهای مثبتِ دیگه کلا اتفاق نمیافتاد.
خدایا شرمنده؛ امام رضا ع انشاءالله کمک کنه که همهمون حقیقت ایمان کامل و بندگی رو درک و کسب کنیم
«عَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ...»
کاری بکن برای دلِ بی ثباتِ ما...
پ.ن1:
قصد دارم به عنوان یکی از شعارهای تبلیغات بنویسم:
«با محصولاتِ ما، دهانِ بچههایتان را سرویس کنید!»
ثنایاطب😉✌
پ.ن2:
شاید براتون جالب باشه که بدونید به جز مامان و بابا و یکی از داییهام، فقط شما دوستها و بزرگواران وبلاگی به من پیام تبریک تولد فرستادید و هیچ کدوم از بچههای دیگهای که من رو میشناختند تا قبل از اینکه خودم بهشون اطلاع بدم، بهم تبریک نگفتند؛ این مسئله باعث میشه که به پاسخهایی که برای من در جواب اینکه آیا اگر به نحوی متوجه بشید که من (رضا) توی این دنیا دیگه نیستم برام صلوات یا فاتحه میخونید یا نه، بیشتر امیدوار بشم؛ دمتون گرم و انشاءالله خدا به خودتون و خانوادههاتون سلامتی و عمر با عزت و شادی در کنارِ هم و خیر کثیر بده و به قول یکی از علما در دعایی که برای حاج قاسم انجام دادند:«دور تا دورتون رو خدا بگیره»
یکی از دوستام بعد از اینکه متوجه شد، یه همچین چیزی رو فرستاد:
خلاصهنویسی سخنرانیِ بررسیِ این محتواها هست که خودش از چنتا از سخنرانیها جمع آوری کرده و نوشته
همونطور که احتمالا یادتون مونده، 9 اسفند، تولدِ من هست؛ به عنوان کادوی من به شما، دعوتتون میکنم به خوندن/شنیدن تفسیر چند آیه از سورهی مبارکهی طه که توسط آیتالله جوادی آملی در درس تفسیرشون در سال 89 مطرح شده و چند روز پیش گوش کردم، این متن خلاصهبرداریِ خودم هست و صوت و لینک درس تفاسیر ایشون آخرِ این متن اومده. به طور خلاصه در ابتدا در خصوص آیات توضیحاتی آورده شده و در ادامه سوالات اساسی از آیات مطرح شده که پاسخِ این سوالات با توجه به فهم ناقصِ ما از عمقِ کلماتِ قرآن و عدم اطلاعِ و دسترسیِ ما به نظر و شخصِ امام معصوم ع، در دسترس نیست؛ من به شخصه بعد از شنیدنِ این درسِ تفسیر اون حسِ «الان ما دسترسی به امام زمان عج نداریم، دقیقا چه خاکی باید تو سرمون بریزیم، خدایا خودت راهنماییمون کن و اماممون رو زودتر بهمون برسون» داشتم، امیدوارم این حس، بعد از خوندنِ این متن به شما هم منتقل بشه
ما فقط گریه نمی کنیم که در آن خانه را آتش زدند. باب فهم ما آسیب خورد.
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (115) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَهی اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی (116) فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّهی فَتَشْقَی (117) إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فِیهَا وَلاَ تَعْرَی (118) وَأَنَّکَ لاَ تَظْمَؤُا فِیهَا وَلاَ تَضْحَی (119) فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَهی الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی(120)
خطبه 7
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است
که مریدان شیطان را مذمت مى نماید
اِتَّخَذُوا الشَّیْطانَ لاَِمْرِهِمْ مِلاکاً، وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْراکاً، فَباضَ
شیطان را ملاک و پشتوانه زندگى خود گرفتند، او هم از آنان به عنوان دام استفاده کرد، در درونشان
وَ فَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ، وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فى حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِاَعْیُنِهِمْ،
لانه کرد، و در دامنشان پرورش یافت، چشمشان در دیدنْ چشم شیطان،
وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ، فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ،
و زبانشان در گفتنْ زبان شیطان شد، بر مرکب لغزشها سوارشان کرد، و امور فاسد را در دیدگانشان جلوه داد،
فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطانُ فى سُلْطانِهِ، وَ نَطَقَ بِالْباطِلِ عَلى لِسانِهِ.
کارشان کار کسى است که شیطان او را شریک سلطنت خود قرار داده، و با زبان او به یاوه سرایى برخاسته است.