کادوی تولدم به شما؛ تفسیر چند آیه از سوره‌ی طه و چند سوالِ بی‌جواب :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

همونطور که احتمالا یادتون مونده، 9 اسفند، تولدِ من هست؛ به عنوان کادوی من به شما، دعوت‌تون می‌کنم به خوندن/شنیدن تفسیر چند آیه از سوره‌ی مبارکه‌ی طه که توسط آیت‌الله جوادی آملی در درس تفسیرشون در سال 89 مطرح شده و چند روز پیش گوش کردم، این متن خلاصه‌برداریِ خودم هست و صوت و لینک درس تفاسیر ایشون آخرِ این متن اومده. به طور خلاصه در ابتدا در خصوص آیات توضیحاتی آورده شده و در ادامه سوالات اساسی از آیات مطرح شده که پاسخِ این سوالات با توجه به فهم ناقصِ ما از عمقِ کلماتِ قرآن و عدم اطلاعِ و دسترسیِ ما به نظر و شخصِ امام معصوم ع، در دسترس نیست؛ من به شخصه بعد از شنیدنِ این درسِ تفسیر اون حسِ «الان ما دسترسی به امام زمان عج نداریم، دقیقا چه خاکی باید تو سرمون بریزیم، خدایا خودت راهنمایی‌مون کن و امام‌مون رو زودتر بهمون برسون» داشتم، امیدوارم این حس، بعد از خوندنِ این متن به شما هم منتقل بشه


ما فقط گریه نمی کنیم که در آن خانه را آتش زدند. باب فهم ما آسیب خورد.

 

 وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (115) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَه‌ی اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی (116) فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّه‌ی فَتَشْقَی (117) إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فِیهَا وَلاَ تَعْرَی (118) وَأَنَّکَ لاَ تَظْمَؤُا فِیهَا وَلاَ تَضْحَی (119) فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَه‌ی الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی(120)

سوره‌ی مبارکه‌ی «طه» در مکه نازل شد؛ یکی از مشکلات مشرکان حجاز همانند افراد غیر آگاه جهان کنونی اینکه خودشان را گُم کردند و نمی‌شناسند نه‌تنها جهان را نمی‌شناسند انسان را هم نمی‌شناسند. در شرک دوتا کار منفی انجام گرفت دوتا امر خرافه و اسطوره‌ای مورد پذیرش مشرکان شد:

یکی اینکه الله را اگر می‌شناختند می‌فهمیدند او شریک‌بردار نیست،

دوم اینکه این بت‌ها آن لیاقت را ندارند که شریک الله باشند.

مثل اینکه سامری دوتا کار منفی کرد برای خدا شریک قائل شدن این نشناختنِ خداست، خدا یک حقیقت نامتناهی است شریک برنمی‌دارد گوساله کوچک‌تر از آن است که شریک خدا باشد نه الله شریک‌بردار است نه این گوساله می‌تواند شریک‌الباری باشد مشرکان هم همین‌طور گرفتار این دوتا منفی بودند دوتا خرافه این کار خرافه و اسطوره را تمدّن می‌پنداشتند مشکل اساسی جاهلیت کهن و جاهلیت جدید این است که مغالطه‌ای شیطان کرده این مغالطه جزء مغالطه‌های مصطلح منطقی نیست این مغالطه‌ای که کرده این است که:

 در درون انسان‌ها راه پیدا کرده

مثل خُرِه هویت اینها را بیرون کرده یا در بین اغراض و غرایز دفن کرده

همه‌ی خواسته‌ها و جنود خود را وارد این سرزمین اشغالی کرده

به این بیچاره‌ها گفته شما همین هستید که من می‌گویم

اینها خیال می‌کردند تریبون دست خودشان است درحالی‌که شیطان دارد حرف می‌زند این معارف الهی را این‌ها نه ادراک کردند نه باور می‌کنند خرافه می‌پندارند قهراً آن خرافه را حق تلقّی کردند در آن خطبه‌ی نهج‌البلاغه(خطبه‌ی7م) حضرت امیر می‌فرماید اینها گرفتار چنین مغالطه‌ای‌اند شیطان اول به‌وسیله‌ی معاصی و امثال‌ذلک با وسوسه نفوذ پیدا کرده خودش را در درون قلب اینها جا داده وقتی‌که جا داد تغذیه کرد با معاصی و با انحرافات و اینها، وقتی تغذیه کرد سعی کرد لانه بسازد آشیانه‌ای ساخت بعد از اینکه آشیانه ساخت تخم‌گذاری کرد وقتی تخم‌گذاری کرده این تخم‌ها را به‌صورت جوجه درآورده این جوجه‌ها شدند دابّه آن‌وقت کلّ این منطقه‌ی اشغالی را گرفتند این بیچاره سخنگوی شیطان است این بیچاره بیننده‌ی شیطان است شیطان وقتی می‌خواهد ببیند با چشم اینها می‌بیند بخواهد حرف بزند با زبان این‌ها حرف می‌زند.

وجود مبارک پیغمبر وقتی قرآن نازل می‌شد طبق این آیه حضرت شروع می‌کردند به قرائت کردن؛ این شتاب یک شتاب محمود و ممدوحی است لذّت می‌برد حضرت از دریافت این کلام، لذّت می‌برد، هر جمله‌ای که فرستاده‌ی الهی از طرف خدا می‌آورد وجود مبارک پیامبر زود قرائت می‌کرد خدای سبحان فرمود: «لاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یقْضَی إِلَیک وَحْیهُ» صبر کنید این آیه تمام بشود یا این جمله تمام بشود شما بعد بخوانید این عجله‌ای که عجله‌ی ممدوح و محمود است همان‌طوری که در جریان عجله‌ی وجود مبارک موسی کلیم به طور که وقتی در آیه‌ی 83 همین سور‌ه گذشت «وَمَا أَعْجَلَک عَن قَوْمِک یا مُوسَی» وجود مبارک کلیم حق عرض کرد «هُمْ أُولاَءِ عَلَی أَثَرِی وَعَجِلْتُ إِلَیک رَبِّ لِتَرْضَی» من شتابان آمدم تا رضای شما را جلب بکنم این هم عجله‌ی ذات مقدس پیغمبر (صلی‌الله علیه و آله و سلّم) در تلاوت قرآن می‌تواند ازاین‌قبیل باشد آن‌وقت این «لاَ تَعْجَلْ» یک تسکین است که شما هیچ شتابی نکن این برای دفع است نه برای رفع، ارضا آن است گرچه این مورد رضای خداست ارضا آن است أرضی للربّ یعنی آنچه بیشتر رضای خدا را فراهم می‌کند این است که شما «فَاسْتَمِعْ لِمَا یوحَی» باشید صبر کنید آیه تمام بشود بعد قرائت کنید. خب بالذّات تنها کسی که این‌چنین اوصاف را دارد خدای سبحان است پس بنابراین نمی‌شود گفت حالا که پیغمبر معصوم است چرا عجله می‌کنند بله، اول علاقه‌مند است برای لذّت بردن و نگهداری می‌خواند خدای سبحان می‌فرماید نه، مطمئن باش چیزی را که ما به تو دادیم حفظش هم ما به تو می‌دهیم «سَنُقْرِئُک فَلاَ تَنسَی» دیگر بعدها عجله و امثال‌ذلک در اینها نبود.

...جریان انبیا را که مرحوم سید مرتضی (رضوان‌الله علیه) و سایر بزرگان به عنوان تنزیه‌الأنبیاء کتاب نوشتند باید قصّه ی حضرت آدم (سلام‌الله‌علیه) را با سایر قصص در یک مَساق نقل نکنند آنها در دنیا بود بالاخره شریعت بود تکلیف بود باید پاسخ داد که این امر تحریمی است، تنزیهی است، ترک اُولاست چیست، اما وقتی شریعتی در کار نباشد هیچ کدام از اینها راه نداشته باشد برابر با همان عالَم باید معنا کرد یعنی ما باید برویم در آن عالم و برابر آن عالم باید معنا کنیم نه اینکه آن عالم قبل از تکلیف را برابر با عالم تکلیف معنا کنیم این‌طور نیست.

هر شریعتی یک امر و نهی دارد اما هر امر و نهی که شریعت نیست؛ اگر به فرشته‌ها امر کرده «اسْجُدُوا» آنها پیغمبر داشتند، شریعت داشتند، کتاب داشتند یا مناسب با عالَم فرشته‌ها باید معنا کرد؟ در همین سوره‌ی «طه» به خوبی روشن می‌شود در «بقره» هم هست که بعد از اینکه اینها از بهشت خارج شدند به زمین آمدند آن‌وقت ما برای اینها وحی و تکلیف مشخص کردیم که در همین بخش دارد که وقتی وارد شدید «قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعاً بَعْضُکمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یأْتِینَّکم مِنِّی هُدی فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَای» کذا و کذا از آن به بعد دین آمده بنابراین ما تا آسمانی فکر نکنیم قصّه ی حضرت آدم و سجده ی فرشته‌ها و اِبای شیطان و بهشت حضرت آدم و خروج حضرت آدم و اینها برای ما روشن نمی‌شود هیچ یعنی هیچ حکم شریعتی آنجا نبود.

می‌فرماید اینجا که هستی چه در خوراک، چه در نوشیدنی، چه در پوشاک، چه در مسکن راحتی؛ از اینجا بیرون آمدی به‌زحمت می‌افتی اینجا که هستی اصلاً گرسنه نمی‌شوی، تشنه نمی‌شوی، برهنه نمی‌شوی، مسکن نمی‌خواهی اینجا که هستی از اینجا که بیرون رفتی گرسنه می‌شوی، تشنه می‌شوی، برهنه می‌شوی، مسکن می‌خواهی چهارتا یعنی چهارتا آنجا از اینها نیست؛ در دنیا هم کسانی هستند که گرسنه می‌شوند غذا دارند اما در اینجا می‌فرماید اصلاً گرسنه نمی‌شوی، تشنه نمی‌شوی، برهنه نمی‌شوی، آفتابی در کار نیست خب، ما تا آنجا نرویم نه سجده برای ما روشن می‌شود نه وسوسه برای ما روشن می‌شود نه نهی برای ما روشن می‌شود نه خلود روشن می‌شود، بهشتی که آدم (سلام‌الله‌علیه) در آنجا قرار داشت آن جنّه‌یالخُلدی که در معاد هست نبود چون اگر کسی وارد آن بهشت بشود دیگر خارج نخواهد شد، بنابراین یک جنّت دیگری بود با این خصوصیات.

مطلب دوم این است که این ضمیرها گاهی مفرد است و گاهی تثنیه آنجا که مخاطب شخص آدم هست و محور گفتگوست ضمیر مفرد است یا فعل مفرد است گرچه معنا در حقیقت تثنیه است مثل «إِنَّ لَک أَلاَّ تَجُوعَ فِیهَا وَلاَ تَعْرَی» این چهار فعلی که مفرد هست بازگشتش به تثنیه است و آنجا که خطر هر دو را تهدید می‌کند آنجا بالصراحه ضمیر یا فعل را تثنیه می‌آورد مثل «فَلاَ یخْرِجَنَّکمَا مِنَ الْجَنَّه‌ی فَتَشْقَی» این نه برای آن است که وجود مبارک آدم چون عهده‌دار هزینه‌ی حضرت حوّا بود این فعل‌ها را به او نسبت داد چون در آن نشئه سخن از تأمین هزینه و امثال‌ذلک نیست چون آن جنّت آن بهشت همه‌ی نعمتها برای اهلش فراهم است.

جریان وجود مبارک آدم (سلام‌الله‌علیه) در چند جای قرآن مطرح شد آ‌ن قصّه ی تعلیم اسما به حضرت آدم و اِنبای اسما به فرشته‌ها فقط یک‌بار در قرآن کریم ذکر شد آن سوره‌ی مبارکه‌ی «بقره» است اما دستور به سجده و اطاعت فرشته‌ها و تمرّد شیطان این در هفت جای قرآن آمده در سوره‌ی مبارکه‌ی «بقره» در سوره‌ی «اعراف» در سوره‌ی «حجر» در سوره‌ی «اسراء» در سوره‌ی «کهف» در سوره‌ی «طه» و در سوره‌ی «ص» این هفت مورد را که بررسی می‌کنید یک سؤال مشترکی را در ذهن انسان القا می‌کند اگر سؤال خیلی عمیق بود و انسان اطراف این سؤال را خوب بررسی کرد بعد به خدمت قرآن رفت شاید جوابی بگیرد در آن بیان نورانی حضرت امیر (سلام‌الله‌علیه) هست که همه‌ی معارف در قرآن هست «فَاسْتَنْطِقُوهُ» شما اِستنطاق کنید قرآن را به حرف در بیاورید قرآن با شما به حرف در نمی‌آید سخن نمی‌گوید باید با کمک اهل بیت از آن بهره‌برداری کنید ولی به‌هرتقدیر اگر کسی سؤالی داشته باشد می‌تواند به کمک روایات از قرآن مدد بگیرد استفاده کند اما اگر سؤالش عمیق نبود پاسخ دقیق هم نمی‌شنود اصلِ سؤال پیچیده است یعنی یک مطلب پیچیده است:

سؤال اول آن است خدای سبحان فرمود من می‌خواهم در زمین خلیفه ایجاد کنم «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَه‌ی» پس هدف نهایی این است که در زمین خلیفه‌یالله یافت بشود، اما قبل از اینکه وجود مبارک آدم به مقام نبوّت برسد وحی و رسالت نصیبش بشود این صحنه اتفاق افتاد که خدای سبحان آدم را آفرید حالا این کجا آفرید یعنی در زمین بود و شریعت نداشت می‌شود موجودی انسانی در زمین باشد و شریعت و تکلیفی نداشته باشد؟ چه در سوره‌ی «بقره» چه در همین سوره‌ی «طه» شریعت بعد از جریان وسوسه ی شیطان و خوردنِ میوه ی آن درخت و هبوط به زمین پدید آمد پس قبلاً شریعتی نبود. وجود مبارک آدم می‌تواند شریعت داشته باشد ولی در لحظه‌ای که در آن جنّت بود و مأمور شد که از میوه ی آن درخت استفاده نکند هنوز شریعتی نبود، فرشته‌ها هم اهل شریعت و مذهب نیستند آنها بر اساس آن جریانهای تکوینی الهی معصومانه مطیع فرمان خدای سبحان‌اند، شیطان که ابلیس است و جن است بله، او می‌تواند دارای شریعت باشد ولی هنوز شریعتی نیامده این امر، امر تشریعی نمی‌تواند باشد همان‌طوری که خدای سبحان به بشرها دستور رکوع و سجود می‌دهد به فرشته‌ها دستور سجود داده باشد این‌طور امر نیست اگر امر تکوینی باشد قابل عصیان نیست درحالی‌که شیطان معصیت کرده، امر تشریعی باشد فرشته‌ها شریعت و مذهب و دین به این صورت ندارند این یک سؤال، عصیان درباره‌ی ابلیس فرض دارد اما عصیانِ چه امری؟ امر تشریعی که نبود بگوییم دو امر بود یک امر تکوینی مربوط به فرشته‌ها یک امر تشریعی مربوط به شیطان این برخلاف ظاهر است چون یک امر است فرمود: «إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکه‌ی اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ» این یک سؤال پیچیده است که باید جواب خودش را بگیرد،

سؤال دوم آن است که وجود مبارک حضرت آدم(سلام‌الله‌علیه) هیچ تکریمی نشد که خدای سبحان نسبت به ایشان اِعمال نکند دیگر از این تکریم و اِجلال بالاتر فرضی ندارد که خدای سبحان او را خلیفه‌ی خود بداند و همه‌ی فرشته‌ها را دستور بدهد در برابر او سجده کنند و همگان هم سجده کنند دیگر احترام بالاتر از این! تکریم و اجلال بالاتر از این! اینکه فرض ندارد همین وجود مبارک آدم با این اجلال و تکریم الهی به اذن خدا وارد یک جنّت شد خدا فرمود: «یا آدَمُ اسْکنْ أَنْتَ وَزَوْجُک الْجَنَّه‌ی» این بهشت را هم معرفی می‌کند در روایات هم مشابه همین آیات معنا شده در این بهشت هیچ شَقا و رنجی نیست نه انسان گرسنه می‌شود نه تشنه، نه برهنه می‌شود نه گرمازده اما معنایش این نیست که اَکل و شرب در آن نیست خاصیت بهشت آن است که لذّت خوردن و نوشیدن را دارد، رنج گرسنگی و تشنگی را ندارد این خاصیت بهشت است ما در دنیا اول رنج گرسنگی را داریم بعد برای آن رنج‌زدایی غذا می‌خوریم و خیال می‌کنیم لذّت بردیم حالا بر فرض لذّت هم باشد مسبوق به رنج گرسنگی است اول تشنه می‌شویم رنج عطش را تحمل می‌کنیم برای آن رنج‌زدایی آب گوارا می‌نوشیم درست است لذّت می‌بریم ولی برای رفع رنجِ عطش است سردمان می‌شود جامه در برمی‌کنیم، گرممان می‌شود لباس نازک در برمی‌کنیم ما رنجِ گرما را، رنج سرما را می‌چشیم برای رنج‌زدایی لباسهای مناسب در برمی‌کنیم، این چهار لذت در دنیا مسبوق به چهار رنج و اَلَم است ولی در بهشت همه‌ی این لذایذ چهارگانه و مانند آن مطرح است بدون سَبق رنج یعنی در بهشت بدون اینکه انسان رنجِ گرسنگی ببرد لذّت سیری را خوردن را می‌چشد بدون اینکه رنج عطش داشته باشد لذّت نوشیدنِ کوثر را می‌بیند در آنجا فقط لذّت است نباید گفت که پس چرا آدم از آن میوه خورد در قرآن کریم راجع به آن جنّت نفرمود اینجا جای خوردن نیست فرمود اینجا جای رنج و گرسنگی نیست همه‌ی ما در بهشت ـ ان‌شاءالله ـ همین‌طوریم دیگر غذا می‌خوریم، آب می‌نوشیم بدون رنج گرسنگی نه اینکه مثل دنیا باید صبر بکند هر وقت گرسنه شد رنج گرسنگی را تحمل کرد به سراغ غذا برود یا هر وقت رنج عطش او را تهدید کرد به سراغ کوثر برود این‌طور که نیست در آنجا فقط لذّت است اینکه چهار چیز را نفی کرده معنایش این نیست که اَکل و شرب نیست یا جامه در برکردن نیست پارچه‌های حریری هست، روی فرشهای حریری زندگی کردن است، پرده‌ها هست، لباس‌ها هست بدون اینکه انسان رنج سرما و گرما داشته باشد پس در بهشت این چهار خطر نیست این چهار رنج نیست ولی آن چهار لذّت هست چنین چیزی است خب، جای حیرت این است که خدای سبحان به وجود مبارک آدم فرمود این شیطانی که در برابر امر من استکبار کرد و تو که قبله بودی در برابر تو سجده نکرد مخالف همه‌ی فرشته‌ها بود امر مرا هم زیر پا گذاشت این دشمنِ رسمی توست می‌خواهد تو را و همسرت را از این بهشت بیرون کند این بهشتی که من تو را جا دادم هیچ رنجی در آن نیست و همه‌ی گنج‌ها در آن هست اگر بخواهی در این بهشت بمانی وسوسه شیطان را گوش نده شیطان هم آمده گفته که اگر بخواهی ابدی باشی حرف خدا را گوش نده تحیر یعنی این، مشکل این است ببینید دعوا کجاست محور بحث کجاست، درگیری کجاست خدا بالصراحه چه فرمود، شیطان بالصراحه چه می‌گوید و آدم به کدام طرف می‌رود فرمود: «إِنَّ لَک أَلاَّ تَجُوعَ فِیهَا وَلاَ تَعْرَی» نه اینکه نمی‌خوری جنّت است جنّت پر از نعمت است خب نعمت را برای چه خلق کردند اگر نعمت مصرف‌کننده ندارد خب برای چه خلق شده نفرمود «لا تأکلوا و لا تشربوا» فرمود: «أَلاَّ تَجُوعَ فِیهَا وَلاَ تَعْرَی * وَأَنَّک لاَ تَظْمَؤُا فِیهَا وَلاَ تَضْحَی» خسته نمی‌شوی، گرسنه نمی‌شوی، تشنه نمی‌شوی، آفتاب‌زده نمی‌شوی اما همه‌ی این نعمتها را داری چنین جایی و اینکه سجده نکرد دشمنِ رسمی تو و همسر توست می‌کوشد تو را از اینجا بیرون کند این همه سفارشهای الهی بود حالا شیطان وارد شد؛ تو از همه‌ی این میوه‌ها استفاده بکن ولی از میوه ی آن درخت استفاده نکن اینها را فرمود به‌صورت شفاف و اینجا هم فرمود اگر بخواهی راحت بمانی برای همیشه جایت اینجاست تنها دشمنت هم شیطان است بکوش که تو را از اینجا بیرون نکند و از همه‌ی نعمتها استفاده بکن مگر از این درخت؛ حالا شیطان آمده مستقیماً وارد این صحنه شده گفته که اگر بخواهی برای همیشه راحت باشی از همین درخت استفاده کن این یعنی چه؟ «مَا نَهَاکمَا رَبُّکمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَه‌ی إِلَّا أَن تَکونَا مَلَکینِ أَوْ تَکونَا مِنَ الخَالِدِینَ» در اینجا هم دارد «یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّک عَلَی شَجَرَه‌ی الْخُلْدِ وَمُلْک لَّا یبْلَی» می‌خواهی من بگویم که آن درختی که میوه‌اش باعث خلود و جاودانگی توست و مُلک و مِلکی به تو می‌دهد که کهنه نمی‌شود و این نهی هم یاد وجود مبارک آدم بود فراموشش نشده برای اینکه وجود مبارک آدم(سلام‌الله‌علیه) همین که حرفهای شیطان را می‌شنود متنِ نهی خدا را مطرح می‌کند می‌فرماید: «مَا نَهَاکمَا رَبُّکمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَه‌ی إِلَّا أَن تَکونَا مَلَکینِ أَوْ تَکونَا مِنَ الخَالِدِینَ» و کذا و کذا پس متنِ نهی مطرح است. روایت جمیل از وجود مبارک امام صادق مطرح شد این است نهی بالصراحه مطرح است «مَا نَهَاکمَا» یعنی این نهیی که خدا مطرح کرده فقط برای این است که می‌خواهد شما مُخلّد نباشی من بگویم راهنمایی بکنم کاری انجام بده که مخلّد بشوی آن این است که از این درخت بخوری می‌بینید کاملاً دوتا حرف 180 درجه در برابر هم‌اند خدا می‌فرماید که اگر می‌خواهی راحت باشی و ابدی این میوه را نخور، شیطان می‌گوید اگر می‌خواهی راحت باشی و ابدی این میوه را بخور و نهی هم یاد اوست این یعنی چه؟ گریه‌ی ما تنها برای آن نیست که آن در و دیوار را سوزاندن و این‌ها؛ برای اینکه این درِ خانه را بستند نگذاشتند قرآن عرضه بشود یعنی چه، خب شما حالا تمام تلاش و کوشش را با این مفسّرین شیعه و سنّی بکنید ببینید یحتمل کذا، یحتمل کذا هیچ کدام به این سؤالات حیرت‌آور جواب نمی‌توانند بدهند آن که جواب می‌دهد که درِ خانه‌اش را بستند گریه ی ماها برای آن است همه‌اش سؤال است با احتمال، با مظنّه، با کذا و کذا ما داریم رد می‌شویم آن که قرآن ناطق است او را ساکت کردند دیگر خب، می‌بینید مشکل یکی دوتا نیست سخن از ظهور نیست که این ظهور دارد یا آن ظهور ندارد و اینها ما وقتی چیزی را با عقل نفهمیم ممکن است ساکت باشیم ولی ساکن نخواهیم شد باید اعتراف بکنیم دیگر باید ایمان بیاوریم ممکن است لفظاً بگوییم آمنتُ اما در درونِ درون او ایمان نیست برای اینکه چیزی را که نفهمیده چطور می‌تواند ایمان بیاورد وقتی برای امّت اسلامی اینها همه سؤال هست چطوری می‌تواند به این ایمان بیاورد مهجور بودن قرآن یک بخش‌اش هم مربوط به همینهاست.

هنوز این صحنه کدام صحنه است آیا جنّت برزخی است؟ آیا تمثّل است و تمثیل است که قرآن کریم صحنه‌ای را ترسیم می‌کند تا به انسان بفهماند  که سخن ابلیس و هوای نفس است و شما بین‌الغی را بر بین‌الرشد ترجیح ندهید وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله علیه و آله و سلّم) خلیفه‌یالله است و آن حضرت مُبین و مفسّر قرآن کریم است لکن تفسیری که اهل بیت می‌کردند یا پیغمبر می‌کردند تفسیر مفهومی نبود که بگوید این آیه به این معناست یا آن جمله به این معناست این را در مسجد انجام می‌دادند «یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِه» بود مبین بود و مانند آن، اما در متن جامعه همین حضرت با همین اصحاب این آیات را پیاده می‌کردند چه در جبهه‌های جنگ چه در مسائل دیگر و وجود مبارک پیغمبر در تمام این صحنه‌ها حضورِ عملی داشت مردم را مسجد نظیر پای تخته می‌فرمود این آیه‌ای که من به شما گفتم معنایش این بود که فهمیدید موقع عمل آن چند جایش درست بود این چند جایش نادرست اگر بخواهید به نتیجه ی کامل برسید در سفر بعد یا اجرای بعد باید این‌طور عمل بکنید قرآن را این‌طور تفسیر می‌کرد نه تفسیرِ مفهومی، در مسجد می‌فرمود مثلاً چند درصد درست بود چند درصد مثل دیکته‌نویسی چند درصد نادرست بود بقیه را باید درست انجام بدهیم می‌شود تبیین، همین معنا گویا در صحنه‌ی آفرینش قبل از زمین مطرح شده چون بعدها وجود مبارک آدم آمده زمین «اهبطا الی الارض» معلوم می‌شود ارض قبلاً در ارض نبود این‌چنین نیست که در کرات دیگر بود چون کرات دیگر هم حکم همین را دارد حالا بر فرض انسان بتواند با این سفینه‌ها برود در کرات دیگر آنجا هم همین حکم زمین را دارد آنجا هم احکام هست، اوامر هست، نواهی هست این‌طور نیست که حالا اگر کسی رفته کره‌ی مریخ تکلیفش عوض بشود که، وزنش عوض می‌شود، وضعش عوض می‌شود ولی تکلیفش که عوض نمی‌شود که «هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلهٌ» اما آنجا هم برویم همین‌طور است ما کدام کره‌ی از کرات داریم که انسان هیچ رنجی ندارد فقط لذّت نصیبش می‌شود بحثهای مادّه که این چیزها را ندارد.

پ.ن:

متن سخنرانی‌های آیت‌الله جوادی آملی در خصوص سوره‌ی طه رو از لینک زیر می‌تونید ببینید:

https://www.eshia.ir/Feqh/Archive/javadi/tafsir/88#lesson_890218

سخنرانیِ ایشون در خصوص سوره طه در این لینک، در دسترس هست، به طور خاص برای نوشتنِ این پست من از 5 تا سخنرانیِ زیر استفاده کردم:

جلسه 54

https://rasekhoon.net/media/show/1022131

جلسه 55

https://rasekhoon.net/media/show/1022130

جلسه 56

https://rasekhoon.net/media/show/1022129

جلسه 57

https://rasekhoon.net/media/show/1022128

جلسه 58

https://rasekhoon.net/media/show/1022126

پ.ن:

ساعت 5 و نیم بعد از ظهر بهم زنگ زدند که گوشی‌م خاموش بود و نتونستم جواب بدم، ساعت 6 تماس گرفتم که شما با من تماس داشتید و متاسفانه نتونستم و... بفرمایید، کاری داشتید؟ گفت که شما تو طرح نوآ ثبت‌نام کردید، می‌خوایم باهاتن صحبتی داشته باشیم و...، قرار گذاشتیم ساعت 9شب (یعنی همین چندساعت پیش) تماس گرفتند و حرف زدیم و فکر کنم داخل طرح پذیرفته می‌شیم، قرار هست صبح تماس بگیرند و نتیجه نهایی رو بهمون بگند. بعد از دعاهای خیرِ شما، احتمالا این خبرِ خوب توی شب تولدم، کادوی بزرگی برام حساب میشه که تونستم به اون حرفی که تو طرح غذیر زده بودم که حداقل یک استارت‌آپ رو تا عید غدیرِ سالِ آینده به نتیجه می‌رسونم، عمل کنم.

مسئول اونجایی که گفته بودم رفتم در موردِ مدیرپروژه شدنم در عوضِ ساختِ مرکزِ رشد توی شهرمون باهاش جلسه داشتم، بهم پیام داد که با توجه به حرف‌های خودت و اونچیزی که من دیدم، مدیر پروژه شدنت توی همچین فضای استرس‌آوری، زیاد مناسب نیست، ولی یه آدم برای بخش تحلیل کسب و کار و... نیاز داریم که دقیقا مناسبِ تو هست و اگر راضی باشی، بهمون کمک کن، این موقعیت هم با قبلی که مدیر پروژه باشی، تفاوت داره که تو باید همیشه بیای اینجا، این موقعیت شغلی به صورت دورکاری هست و نیازی به حضورِ فیزیک نداره.

تا الان دو مورد از اون 8 ایرادی که تو چند پستِ قبل گفتم که:

7. اون مجموعه‌ای که چهارشنبه برای مذاکره جهت ساخت فضای کار اشتراکی و مرکز رشد توی شهرمون و مصاحبه‌ی شغلی رفتم پیش‌شون، اکی بدند مشروط به اینکه تمام وقت پیش‌شون باشم و یه سری شرایطِ خاصِ دیگه که گفتم نمی‌تونم انجام بدم رو بهم محوّل کنند.

8. ایده‌ی شرکت‌مون که برای طرحِ نوآ برای استقرار توی دانشگاه شهیدبهشتی فرستادیم، رد بشه و از این موضوع که من و تیم‌م برای ثبتِ شرکت اقدام کردیم، استاد راهنمام مطلع بشه و یه دعوا راه بندازه که تو گفتی روی تزم فعلا کار نمیکنم چون دارم برای دکترا می‌خونم ولی از اون رفتی ایده‌ی استارت‌آپی دادی و... و لج کنه

به نحو احسن رفع شد و اتفاق نیافتاد و نه من قرار هست تمام وقت و به صورت حضوری برم توی اون مجموعه و نه ایده‌مون رد شد.

اِلهی تَوَلَّ مِن اَمری ما اَنتَ اَهلُهُ

خدایا کارم را چنآن که سزاوار آنی بر عهده گیر...

 

و صد البته، همون‌طور که توی مناجات شعبانیه داریم:

إِلَهِی فَلَک الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا یزِیدُ وَ لایبِیدُ کمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی

خدایا تو را سپاس، سپاسی ابدی و جاودانه، همیشگی و بی‌پایان، سپاسی که افزون شود و نابود نگردد، آنگونه که پسندی و خشنود گردی


ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.