حاج حسین یکتا در مورد دانشگاه یه جمله دارند که میگند:
زمان ما ، جبهه دانشگاه بود و امروز دانشگاه شده جبهه!
پ.ن:(حامد عسکری)
لبخند بزن دو چشم بارانی را
تجویز کنی نگاه درمانی را
یک جرعه بخند تا به آتش بکشی
دانشکده علوم انسانی را
///
با عینک ری بن زرشکی خوانده ست
درسی راجع به گاو مشکی خوانده ست
اخلاق تمام عاشقان را بلد است
معشوقه ی ما دامپزشکی خوانده ست
///
تو ماه زلالی و کمان ابرویی
من اند مرامم و صداقت گویی
مشکل حل است عصر یک سر برویم
تا دفتر ازدواج دانشجویی
///
تنها غزل کلاسمان بود و رفت
انگار که اهل آسمان بود و رفت
دلتنگ شدم برایش آموزش گفت
او ترم گذشته میهمان بود و رفت
///
شب گریه و بغض این دل پیر بس است
یک قلب که بیش نیست ، یک تیر بس است
لاک یاسی مال نوازشگرهاست
دستان تو را لاک غلط گیر بس است!
///
آزردن این همه طرفدار چرا؟
بر دلشدگان این همه آزار چرا؟
عکسی از ما به جزوه هایت حک کن
نقاشی نیکبخت و گلزار چرا؟
///
هم ریمل چشم و سایه اش کم شده است
هم بستن روسری ش، محکم شده است
از برکت عمره های دانشجویی
این ترم فرشته خانم آدم شده است!
پ.ن:
می روی؟ خب برو…ولی خوبم، راهِ رفتن که راهِ خوبی نیست
ایستگاهی که زندگی را برد تا ابد ایستگاه خوبی نیست
بی پناهم و زیر این باران، می رسم ناگهان به دانشگاه
غرق رگبار طعنه ها باشی، سِلف هم جانپناهِ خوبی نیست
محمدرضا شیخ حسنی
پ.ن:
عشق، از هر کجا شروع کند
آدم آنجا شروع خواهد شد
مثل یک عشق توی دانشگاه...
حسین عزیزی
پ.ن:
گرفته عطر شما را فضای دانشگاه
هوا، هوای دوتایی…هوای دانشگاه
همیشه حاضر غایب…همیشه در رویا
و می روم پی چشمت به جای دانشگاه
بهانه های عجیبم برای دیدن تو
و سوژه های قشنگی برای دانشگاه!
نگاه کن به نگاهم بدون واسطه ها
به جای دیدن آیینه های دانشگاه
چگونه راحت و آسوده درس میخوانی؟
چرا همیشه دلت را سوای دانشگاه…؟
من عاشقم و هنوزم…هنوز منتظرم
در انتظار حضوری فرای دانشگاه…
مریم عظیمی
پ.ن:
مـثـل ایـن بـچـه بـسـیـجـی هـای دانـشـگـاهـمـان ...
مـی نـشـیـنـی پـیـشـم امـا ، ای دریـغ از یـک نـگـاه ...
پ.ن:
رستاک یه آهنگ داره که میگه:
زیبایی و برای هم کلاسیات
دیوونگی یه حس تکراری شده
استادها و هم کلاسی هات هیچ
با تو یه دانشگاه سیگاری شده!