حج از حجاز عازم دشت بلا شده است
حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده است...
پ.ن:
...وَ لاتَجْعَلْنى عِظَهً لِمَنِ اتَّعَظَ...
حج از حجاز عازم دشت بلا شده است
حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده است...
پ.ن:
...وَ لاتَجْعَلْنى عِظَهً لِمَنِ اتَّعَظَ...
نتایج کنکور اومده باشه، یکشنبهی وعده داده شدهی روحانی هم باشه، مکانیسم ماشه هم فعال شده باشه، ساعت 12 دفاع پروپوزالی رو داشته باشی که از همین اولش معلوم هست نه میتونی تایم رو رعایت کنی و نه سطح علمی و تخصص اساتید تو اون حوزه هست؛ این یکشنبه وضعیتی هست واسه خودش :/
بَارِکْ لِی فِی قَدَرِکَ حَتَّی لاَ أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لاَ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ
به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم، و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی میل نکنم.
إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی وَ بِاخْتِیَارِکَ عَنِ اخْتِیَارِی وَ أَوْقِفْنِی عَلَی مَرَاکِزِ اضْطِرَارِی
خدایا به تدبیرت نسبت به من، مرا از تدبیرم و به اختیارت مرا از اختیارم، بی نیاز گردان و مرا به مواضع بیچارگی ام آگاه کن
دعای عرفه
پ.ن:
پریشب تو گروه دانشکدهایِ دانشگاه امیرکبیرمون، پیامی منتشر شد مبنی بر فوت یکی از بچههای ورودی ۹۵ به علت عارضهی قلبی, از ساعت حدودا ۸ و نیم شب که این پیام منتشر شد تا حدود ساعت ۲ شب که من اینترنتم روشن بود و در حال تکمیل ساختار پروپوزالم بودم, اکثر بچهها ابراز تأسف خودشون از این واقعه و ناراحتی خودشون رو اعلام کردند و اینکه در مورد اینکه بچهی خوب و مهربونی بود, یه سری مطلب نوشتند، یکی از بچهها هم گفته بود که دو روز پیش با من تماس گرفت در مورد این ترمی که داره میاد یه سری هماهنگیها رو انجام دادیم، دیروز(حدود ۱۲ ساعت بعد از اعلام این واقعه) دوباره گروه به همون وضعیت قبل از انتشار این خبر در اومد و بچهها همچنان حرفها و ایموجیهای قبلی خودشون و بقیهی دردسرها و حرص خوردنهای خودشون از واحدهای دانشگاه و اساتید رو تو گروه پیگیر شدند؛ کلا انگاری جامعهی دانشجو بناشون رو روی درس نگرفتن از وقایع گذاشتند.
إِلَهِی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّی وَ إِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَهُ مِنِّی فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دَامَتْ مَحَبَّهً وَ عَزْماً
خدایا همانا می دانی هرچند طاعت از جانب من، به صورت کار جدّی ادامه نداشته، ولی به صورت محبّت و اراده ادامه داشته.
دعای عرفه
پ.ن:
الرحیل| مهدی رسولی
....زندگی ختم به شهادت نشود زیبا نیست
(یَا صَاحِبَ کُلِّ غَرِیبٍ یَا مُونِسَکُلِّ وَحِیدٍ)
(ای کس هر بی کس، ای همدم هر تنها)
( دعای مشلول )
تو یکی از استراتژیک ترین موقعیتهای تصمیمگیری برای زندگیم هستم و باز هم مثل همیشه تنهام و کسی نیست باهاش مشورت کنم.
(یَا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِی الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَ جَاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً)
(ای آمادهکنندهی کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بی آب و گیاه، و خارج کننده اش از چاه، و قراردهندهاش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی )
....
(یَا عُدَّتِی فِی شِدَّتِی یَا صَاحِبِی فِی وَحْدَتِی )
(ای توشه ام در سختیها، ای همراهم در تنهایی)
(دعای عرفهی امام حسین ع )
پ.ن:
حدیث امام رضا ع در مورد اهمیت اطعام در روز غدیر
حدیث مفاخره خانم فاطمه زهرا س با امیرالمومنین علی ع
بیعت کردیم آنچه دیدیم بازگوییم، سینه به سینه، نسل به نسل تا قیام قیامت
«أَنْتَ الَّذِی سَتَرْتَ»
«بازگشت من به سوی تو خواهد بود»
(این تصویر رو از سایت نورنگ گرفتم)
پ.ن:
دیروز صبح رمان «کمی دیرتر» رو شروع کردم و دیشب حدود ساعت 3 و نیم تموم کردم.
بعدش دیدم اگه بخوابم، احتمالا برای نماز صبح بیدار نمیشم، برای همین تا اذان صبح بیدار موندم و یه خرده هم برای احتیاط اینکه اومده که «روزی رو خدا بین الطلوعین تقسیم میکنه»، بیدار موندم و بعد رفتم خوابیدم.
تو طول مدت بیداری و حتی یه خرده هم تو خواب، ذهنم مشغول بود که اگه یهو اون موقع که کارهای برنامهی جامع تموم شد و اقبال با من و دوستام یار بود و به مرحلهی اجرا رسید، اگه اسد نامی پیدا بشه و بگه، الان وقتش هست و بیا، واقعا میرم یا نه
الان که مثلا تو دوران جوونی هستم، شاید این ویژگیهایِ مثبتِ عدمِ تعلق و وابستگیهای جدی وجود داشته باشه، نکتهی اساسی و مهمی که وجود داره اینه که من به اندازهی ظرفیتی که داشتم، کار برای ارائه دادن به جامعهی آخرالزمانی و مهدوی و تمدن اسلامی، ارائه ندادم و این یعنی کلا دستم خالی هست، از اون طرف هم این هست که اگه مثلا به اون سن پختگی (برای تاکید بگم که پختگی رو به معنی کمال در نظر نمیگیرم) هم برسم، احتمالا انقدر تعلق و وابستگی دارم که نمیشه گفت راحت همهچیز رو بذارم کنار و همراه بشم، البته ترجیح خودم دوران جوونی هست.
اساسا همیشه از ذکر «لا اله الا الله» که اگه یه خرده عرفان اسلامی خونده باشید، منجر به کنار زدن حجاب ظلمانی و نورانی میشه، میترسیدم، چون که ته دلم بیخیال شدن از بعضی چیزها رو راضی نیستم و این مسئله یعنی انقدری که باید به شناخت خودم نرسیدم و اصلا خدایا خودت ما رو درست کن و این صحبتها
«وَ اِلَیْکَ مَرَدّی»
«و بازگشت من به سوی تو خواهد بود»
پ.ن:
تو دعای عرفهتون امیدوارم من رو یادتون بمونه
همونطور که اکثریت قریب به اتفاقتون رو من یا با اسم اکانت یا با منطقهی جغرافیا، تو دعاهام ذکر میکنم!
مشهد، تبریز، گیلان، شیراز، تهران، کرمانشاه، کرج، همدان، شمیران، اونی که خراسان شمالی درس میخوند ولی محل زندگیش جای دیگهای هست، بابل، لبنان، همدانشگاهی، قم و بقیه که جغرافیاشون رو نمیدونم یا به دلیلی ذکر نکردم!
«انتَ الّذی ایّدتَ»
«این تو هستی که تایید میکنی»
دعای عرفه
من خیلی این بخش دعای عرفه رو دوست دارم
پ.ن:
از دعای افتتاح هم این دو تا بخش رو یه جور خاصی دوست دارم:
اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَی وَلِیِّ أَمْرِکَ الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ
خدایا درود فرست بر ولی امرت، آن قائم آرزو شده، و دادگستر مورد انتظار
و
اَللَّهُمَّ الْمُمْ بِهِ شَعَثَنَا وَ اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنَا وَ ارْتُقْ بِهِ فَتْقَنَا وَ کَثِّرْ بِهِ قِلَّتَنَا
خدایا پریشانی ما را به یاری او جمع کن، و پراکندگی ما را به او وحدت بخش، و گسیختگی ما را با او پیوند ده، و اندک ما را به او زیاد فرما.
ماه رمضونمون مبارک باشه:)