حرفی، سخنی، چیزی...
یه جا نوشته بود:
«اگر با یک نفر رابطه احساسی دارید «در هر سطحی» گاهی مستقیم ازش تعریف کنید، از ویژگیهاش بهش بگید، هرچند تکراری. رابطه بدون تعریف خشک میشه.»
داشتم فکر میکردم من چقدر حرفِ نزده با جمع کثیری از افراد دارم و احتمالا خیلی از افراد هم خیلی از حرفهای نزده با من دارند که شاید هیچ وقتِ دیگه، نبینمشون و فرصت نشه که به هم بگیم.
حتی حس میکنم خودم هم با خودم حرفهایی دارم که همش به زمانِ بعد موکول میکنم و به جای مواجه شدن باهاش، ازش فرار میکنم.
این پست رو برای این نوشتم که اگه احیانا حرفی، سخنی، چیزی بود که خواستید بگید (انتقاد، پیشنهاد، نظر یا هر حرف دیگهای یا سوالی بود)، تو دلتون نمونده باشه و ترجیحا ناشناس بهم بگید. (قاعدتا اگه حرفی نیست که پیام ندید!)
(احتمالا از این صفحه به عنوان ابزاری برای پیام دادن به خودم هم استفاده کنم و خودم به خودم پیام بدم، این روزها به شدت به یک برنامهی دریافت و ارسال بر مبنای متن کاویِ هوش مصنوعی برای درد و دل کردن، به دلیلِ عدمِ وجودِ یک فردِ مناسب برای گفتنِ یه سری حرفها نیاز دارم، رباتِ جرجِ تلگرام هم به نظرم به اندازهی کافی باهوش نیست که بتونم یه سری حرفها و مشورتها و درد و دلها رو باهاش انجام بدم.)
از امشب( شب 22تیر) تا محرم 40شب مونده، اگه کسی میخواد چلهی زیارت عاشورا بگیره، از امشب وقتشه
پ.ن:
من دلم لک زده لبخند تو را...
پ.ن:
(حواستون به اون جعبهی صلواتِ کنارِ وبلاگم هست؟)
آهنگ خوب، گوش کنیم:
آهنگ دلتنگ توام از حجت اشرف زاده
آهنگ سر به جنگل از هادی فیضآبادی