که حق مطلبِ ما را، جنون ادا نکند...
هفتهای که ازش یه چند ساعتی مونده تا تموم بشه رو میتونم هفتهی پارتی (Party) و قمارهای بزرگ بنامم و هفتهی پیشرو رو هفتهی افترپارتی و هشیاریِ بعد از مستی؛ دیروز (پنجشنبه) کل طرحی که چند سالی هست دارم بهش فکر میکنم و سرش چند تا از بزرگترین قمارهای عمرم رو انجام دادم و یه سری چیزهای بزرگی رو باهاش معامله کردم و احتمالا باعث میشد امسال از دستم خلاص بشید، با 100 امتیاز بنیاد و مبلغ حداکثر ماهانه 2 میلیون تاخت زدم؛ از این مدلِ خودشون بمونند و مملکتشون 🤌 موقتا، جایگاه خودم به عنوان مدیر و مسئول پروژه رو برای چند روز با یه دیتاگَدِر (کسی که دیتاها را کرول و استخراج میکند) عوض کردم و با یه بنده خدایی قرار بستم که شنبه برم و به صورت پاره وقت فایل صحبتهای یک مجموعه جلساتی رو پیاده سازی و تایپ کنم.
در مورد اون طرح، برای اون بنده خدا پرزنت میکردم که اون افرادی که دارم باهاشون سروکله میزنم نمیفهمند که تهاتر، یه مدل بالا به پایین هست، مثل مدلسازی ریاضی/آماری؛ اما اینی که من میگم یه مسئلهی پایین به بالا هست مثل مدلهای عامل بنیان، یه کم فکر کرد و گفت مگه اینها باهم فرق دارند :/
خلاصه که نسخه پرمیوم پلاس توربو رضا چیز عجیبی هست و خوبیش اینه که تهش ایستاده میمیرم!
﴿ لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴾
پ.ن 0:
یه خرده عکس ببینیم که اگر تا الان فشار غروب جمعه به مجردهای بیان نیومده، امتیازِ غمگین بودن تو غروب جمعه رو از دست ندیم
پ.ن 1:
خسته شدم انقد سعی کردم مطمئن شم بقیه حالشون خوبه و هیچکس اونطوری، این کار رو برای من نکرد؛ دوست دارم فیلم All the Bright Places رو برای همهی اونهایی که من رو میشناسند پخش کنم و بعدا اگر هر اتفاقی افتاد، سوالی برای کسی پیش نیاد
پ.ن 2:
حال من حال اون آدم زخمیه
که خودش دیده زخمش چقدر کاریه
اما جایی نِمیره
خوش نشسته بمیره…
پ.ن 3:
چه رختی بپوشم تو روزای سرد
که عطر تو توی لباسم نره...
پ.ن 4:
معلومه دارم مقاله مینویسم و انگشتهام درد میکنه و احتمالا فردا باید چسب ضد درد بگیرم و الان هم پنیک کردم یا کف و خون باید تو وبلاگ بالا بیارم؟ تو دنیای غیرمجازی کسی باورش نمیشه از نظر جسمی و روجی خالی کردم:/
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.