عشق باشد آبـرو را میشود از یاد بـرد
بوسه ای
ردوبدل کردیم، باهم بین جمع
عشق باشد
آبـرو را میشود از یاد بـرد!
پ.ن 0:
جامها (🏆 و نه 🥂یا 🍷یا 🍾) رو ببرید بالا که مقالهی اولِ دکتریم تو ترم اول تو کنفرانس بینالمللی پذیرش نهایی گرفت. خداحافظ آزمون جامع، سلام 3 ساله تموم کردنِ دکتری، خداحافظ دانشگاه جامع، سلام آزادی.
مبارک مامان و خونوادهی عروس باشه.
پ.ن 1:
دیشب درخواستِ گواهی رتبه برتر دادم برای دانشگاه شهید بهشتی، تو سرم این بود که شاید اردیبهشت برای امیرکبیر یا فردوسی مشهد یا دانشگاه تهران یا شریف رزومه علمی بفرستم و برای دکتری بدون کنکور اقدام کنم و از اینجا انصراف بدم. اول اینکه چون تعداد مقالاتم خیلی زیادتر از پارسال شده و اینکه الان فارغ التحصیل هستم، احتمالا قبول میکنند. اگر پذیرفته بشم هم تا اون موقع دروس تخصصی رو تموم میکنم و میتونم احتمالا تطبیق بدم و عملا چیزی رو از دست نمیدم دوم هم اینکه دانشگاهها برای مقاطع ارشد و دکتری ترم بعد حضوری هستند و خب فضای این دانشگاههایی که گفتم قابل مقایسه با اینجا نیست که حتی برای آوردنِ لپ تاپ هم باید کارت ورود بگیرم (دانشجوی دکتری بدون لپ تاپ واقعا معنی نمیده، کاش بفهمند یه کم).
امروز مسئول آموزش گفت که هنوز تعداد فارغ التحصیلانِ ورودیهاتون به حد نصاب نرسیده و از این منظر نمیتونیم بهت گواهی بدیم. البته این حق مسلّمت هست چون 4 ترم تموم کردی فقط خودت صلاحیت داری ولی طبق آییننامه باید منتظر بمونی که حداقل 5 تا از همورودیهاتون فارغ التحصیل بشند و بعد بهت گواهی بدیم.
حالا اینکه امروز این مقاله تاییدش اومد و عملا من 5 ترم دیگه از اونجا میتونم بیام بیرون در صورتی که تو هر دانشگاه دیگه حداقل باید 5 سال بمونم، شاید باعث بشه که بیخیال بشم و دیگه پیگیری نکنم.
پ.ن 2:
اگر به دکتر رئیسی، جناب آقای مخبر، واجا، اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق ع و امام حسین ع، اطلاعات سپاه، سازمانیها، پروژه بگیرها و... برنمیخوره بگم که اینکه همهی کارها رو خودت بخوای پیگیری کنی و خودت هم انجام بدی، بهش نمیگند مدیریت و اصلاح ساختارها و این افتاخار محسوب نمیشه که اعلام میکنید. باز حالا هرجور خودتون صلاح میدونید.
پ.ن 3 (بدون شرح):
غزل 207 برات انتخاب شده
شعر :
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد
عشق می گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود
آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مساله لایعقل بود
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود
معنی :
راهی برای تو گذاشته بودند که به سلامتی از آن گذر کردید. در ایام جوانی و خوشی غافل نباش که خوشی زودگذر است و بادهای نفاق به سویت می وزند، پس آماده باش تا در آن زمان راه و چاره را پیدا کنی. در ضمن به فکر باش تا یاری پیدا کنی که همیشه تکیه گاه تو باشد.
پ.ن 4 (در جواب پ.ن 3):
یه مثل تو بیزنس داریم که میگه:
"کاری که یک مادر در طول 9 ماه برای بدنیا آوردن نوزاد میکنه را 9 تا مادر نمیتونند در طول یک ماه انجام بدهند"
بعضی کارها فقط به زمان مناسب خودش نیاز داره و باید به خوبی تشخیص داده بشه و صبور بود تا به نتیجه برسه. بیخودی هزینه و تقلای اضافه نتیجهای به غیر از هدر رفتنِ انرژی و هزینه، چیز دیگهای نداره.