به نام نامیِ آنکس که ما را ننگ نامیده...
چند روز پیش، دوستم در خلالِ حرفهای کلی و تخصصی که در موردِ یه استارتآپی که قرار هست شروع کنیم و انشاءالله خروجیش رو حدودا نهم ربیع الاول اینجا اعلام میکنم که چی هست، بهم پیام داد که:
«آقای برادر، از اونجا که شما فرماندهای چجوری باید شروع کنیم به کار کردن؟ :) »
با وجودِ اینکه همیشه دوست داشتم یک فرمانده باشم(جاش مهم نیست! کلا از این لفظ بیشتر از لفظ استاد یا مدیر یا... خوشم میاد) و اساسا ساختارِ اصولِ مدیریتی که در حالِ حاضر موجود هست رو کلا قبول ندارم(با علمش مشکلی ندارم و در واقع خودم در حالِ تحصیل و مطالعه در موردِ بخشی از این علم هستم، با سبکِ اجرا و عملی شدنش مشکل دارم)، در هنگامِ خوندنِ این پیام واقعا تن و بدنم لرزید!؛ من؟؟؟؟ فرمانده؟؟؟؟
با چنتا علامت سوال، قضیه رو هَم آوردم که در جواب، یه سری چیزها نوشت و منم در پاسخِ جواب دادنش، اون فیلم از امام خمینی که میگه:«ما همه سرباز خدا هستیم، نه تو سرباز منی و نه من سرباز توام» رو فرستادم!
در جوابِ اون پاسخی که به جوابش دادم(!) نوشت که: «ولی جدا شما باید مدیریت کنی، چون تخصصت تو این زمینه بیشتره، هشتگ شایسته سالاری»
دیشب اگه پستی که نوشتم رو دیده بودید، در مورد شهید حسن باقری (نابغه و موسس اطلاعات عملیات سپاه) بود، یه بخشی از وصیتنامهی شهید باقری در مورد خصوصیات یک فرمانده عملیات هست که تو شکل زیر هست:
برای دوستم اینو فرستادم، هر چند قانع نشد و گفت که این خصوصیات رو داری، ولی خب منم در عوض قانع نشدم و زیرِ بارِ این صفتِ فرمانده بودن نرفتم!
دنبال شهرتیم و پی اسم و رسم و نام
غافل از اینکه فاطمه(س) گمنام میخرد...
پ.ن:
وَ قَالَ ( علی علیه السلام ) : وَ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِی وَجْهِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْهُمْ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا یَعْلَمُونَ.
(و گروهى او را پیش رویش ستودند، فرمود:) بار خدایا تو مرا از خودم بهتر مى شناسى و من خود را از آنان بیشتر مى شناسم. خدایا ما را بهتر از آن کن که مى پندارند و بیامرز از ما آنچه را که نمى دانند.
(نهجالبلاغه)
پ.ن:
داشتم یک پادکست گوش میدادم با این عنوان «ترک عادتهای بد ربطی به ارادۀ قوی ندارد»، یه بخشیش هست که میگه برای اینکه شناسایی کنید چه عاملی محرک عادتهاتون هست باید این چند عامل رو لیست و شناسایی کنید:
- زمان
- مکان
- وضعیت روحی
- سایر افراد
- فعلی که بلافاصله پیش از فعل عادتی، انجام گرفته است
در نهایت با حذفِ اون عامل، میتونید اون عادتِ غلط رو هم حذف کنید! به نظرم جالب بود.
پ.ن:
فکرهام رو انجام بدم، اگه شد یه بخشی از لیستی که خودم طراحی کرده بودم و روی اون برنامهریزیهای روزانه و برنامهریزیهای روتینم رو چک میکنم، براتون میفرستم که در عجب باشید از این پسری که داره تو این وبلاگ مطلب مینویسه(هشتگ مغرور نباشیم!)
البته خودِ اون لیست که بدردتون نمیخوره، اگه به این تصمیم رسیدم که منتشر کنم، با فایلِ خامِ طراحی، میفرستم تا بتونید ازش استفاده کنید.
پ.ن:
واسه یه پژوهشکده در حوزهی فناوریهای فضایی، رزومه فرستادم و اگه اکی بشه به یکی از عشق و علاقههایی که شرایط باعث شد ازش دست بکشم، نزدیک میشم!
انشاءالله جشنِ رسیدنِ همهمون به علاقههایی که هنوز هم امکانِ دوستداشتنشون وجود داره...(البته تاکید میکنم، اونایی که میشه و در تضاد با حالِ حاضرمون نیست!!)
شاید آن روز بیاید منو تو " ما " بشویم...
پُر شده کاسه ی صبر من از این شایدها
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.