طولانی‌ترین شب سال هم تموم شد، کاش من هم :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

طولانی‌ترین شب سال هم تموم شد، کاش من هم

دوشنبه, ۳ دی ۱۴۰۳، ۰۱:۱۳ ب.ظ

چند روز پیش یک پیامی داشتم مبنی بر اینکه یک نشست نخبگانی قرار هست با شهردار تهران برگزار بشه و اگر میخواهید شرکت کنید، نام نویسی کنید؛ باورتون میشه یا نه، صرفا حضورم برای گرفتن عکس برای پروفایلم توسط سرویس های خبری بود و این وسط گفتم که این رو شرکت میکنم و پول این شرکت در جلسه رو هم از مجموعه هایی که باهاشون در ارتباط هستم، میگیرم؛ به احمد و یکی دیگه پیام دادم حاجی من دارم میرم اگر می‌خواهید چیزی رو ارائه بدم و براتون پروژه کنم، زودتر بهم خبر بدید!

بعد از این مسائل و داستان‌ها، اومدم با یکی شون تفاهم کردم که موضوع رو بده و من فاکتور حضور در جلسه رو از اون بنده خدا بگیرم :)

شنبه ای پیام اومد که:

دعوتنامه اختصاصی 

فرهیخته گرامی

ثبت نام شما برای حضور در نشست گفتگوی نخبگان با شهردار تهران تائید گردید.


و یک سری توضیحات هم در ادامه داشت؛ رفتم و نشستم و به صحبت های دکتر زاکانی گوش دادیم و بعدش هم به صورت کاملا انتخاب شده توسط یکی از بچه ها، 10 نفر موضوعاتشون رو ارائه دادند و 3 نفر هم رندوم انتخاب شد و صحبت ها رو انجام دادند و در نهایت بقیه صحبت ها رو تو کاغذ نوشتند و به زاکانی تحویل دادیم؛ عکس هامون رو هم گرفتیم

از اول جلسه یکی در میون افراد نخبه مملکت، ایده میداند «کوفت» + «هوش مصنوعی»

حالا من این وسط که هم مدل زبانی و هم تصویر و هم ده ها مورد از این مدل های هوش رو به صورت عمومی و اختصاصی فاین تیون کردم و یا ساختم و یا با سازمان هایی که باهاشون قرارداد داشتیم، پرزنت کردم، این وسط علامت تعجب بالا سرم ظاهر شد که این چرت و پرت ها نه هوش هست و نه هوشمندانه طراحی شدند یه طوری یعنی هوش مصنوعی جای الکترونیک رو گرفته؛ هر جا قبلا می‌گفتند راه حل الکترونیکی داره، الان می‌گند با هوش مصنوعی حلش می‌کنیم



پ.ن 1:

غرض از حضور که عکس بود، انجام شد و تصاویر در سطح نت موجود است؛ دلیلی نمیبینم عکس‌ها رو اینجا بذارم!


پ.ن 2:

چرا از صحبت های زاکانی انتقادی نکردم؟

چون که اولا بهمون شام داد و ثانیا یک پک هدیه شامل دو قلم کالا بهمون داد که خب اقلام ارزشمندی بود و حق سکوت خودم رو دریافت کردم :)

آیا هر کی به من از این پک هدیه ها بده، به عنوان حق سکوت محسوبش میکنم و ازش انتقاد نمیکنم؟ باید بگم خیر

نان را اگر به قیمت دین و شرف دهند

خون جگر که هست... بگو نان نخواستیم


پ.ن 3:

یک متنی قرار هست بنویسم و منتشر کنم که به سبب نوشتن یکی از پروپوزال های طراحی و تحلیل سیستمی برام پیش اومده که حدودا در مورد این هست که چه طراحی‌ای، طراجی اسلامی با چاشنی امداد الهی خواهد بود؛ یه جورایی میخوام توضیح بدم که طراحی یک انسان متأله هست که یک طرح درست از نظر چارچوب خدامحورانه رو میسازه یا نیاز هست یک بخشی رو به عنوان قراردادن پازل خدا در طرح، قرار بدیم؛ نتیجه گیری فعلا نداره ولی هر دو بخش رو تا حدودی با آیات و روایات، باز کردم؛ احتمالا بدرد خیلی‌ها خواهد خورد؛ شاید در سایت شرکت منتشر کنم و اگر در اونجا منتشر کردم، خبرش رو اینجا خواهم گذاشت


پ.ن 4:

خیلی‌ها تابستون رو از حافظه‌شون پاک کردند، برای همین از سوز زمستون شاکی هستند؛ برای ماهایی که زجر تابستون رو توی قلبمون نگه داشتیم، هر چی سردتر و تاریک‌تر، بهتر

(من فقط از فصل‌ها، حرف نزدم)

۰۳/۱۰/۰۳
R_A Zeytun