عاشق شو، شده به حد یک تب
مپرس: کز غم هجران چه بر سر تو رسید؟
مرا که نیست سر، از دردسر چه می پرسی 💔🖤
#هلالی_جغتایی
پ.ن 0:
دیروز به خاطر حجم کاریای که پنجشنبه داشتم و فکر و خیالی که مشغول هست و کلا از فشار روحی و روانی و... بدنم خالی کرد و راهی درمونگاه شدم، دکتر یه خرده نگاه کرد و تست کرد و... گفت میتونم یه خرده تقویتی و قرص و اینجور چیزها بدم اما مشکلت با این چیزها حل نمیشه، از فشار روحیت کم کن، بهش گفتم که اون یه بخش اساسیش فعلا دست من نیست و گفتم بهش که صرفا یه کاری کن که تا پسفردا زنده و نیمه سالم بمونم؛ نسخه رو که تو سایت وارد کرد، خودش خنده ش گرفت
هماکنون هم با تب حدود 39 درجه، I'm Still Alive!
پ.ن 1: یادم باشه از این حرکتها روی سیستم فافا به یه مناسبتی انجام بدم (از دردسرها و جذابیتهای ارتباط با یک برنامهنویس اینجور چیزها هم هست!)
پ.ن 2:
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
پ.ن 3:
ایهام - عاشق شو
عاشق شو، شده برای یک شب
عاشق شو، شده به حد یک تب
دیوانه، پر از تو شد پیمانه لب تا لب
شدم اسیر خزان به من نفس برسان
بریده ام بدون تو من از زمین و زمان
رسیده نامه ی آه دلم به گوش جهان
اسیر و بنده ی خیشم مرا ز من برهان