یک دوست که با او غم دل را بتوان گفت :: شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار

یک دوست که با او غم دل را بتوان گفت

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۰، ۰۷:۰۰ ب.ظ

 

عیدهامون مبارک باشه

 

 

پ.ن 0:

تو دل با خویشتن داری

چه دانی حال شیدایی؟

 

سعدی

 

پ.ن 1:

یه حسی دارم که فکر میکنم احتمالا کتابفروشی یا گل فروش شدن (منظورم 🌹 هست و نه اون ماده‌ی مخدر) یا هر کاری به غیر از این تحلیل سیستم میتونه حالم رو بهتر کنه؛ حتی شاید کاری که تعامل با مردم بیشتر داشته باشه یا شاید مثلا برم تو یکی از شعبه‌های ایران شرکت 3M رزومه بدم.

فقط حس میکنم و نمیدونم عملی‌ش میکنم یا نه.

(3M همون شرکت آمریکایی هست که محصول ثنایاطب (روکش فلزی دندون کودکان) رو ازشون های کپی کردیم. تو لینکدین متوجه شدم که یه سری کارمند تو ایران دارند و احتمالا بتونم از همون لینکدین بهشون درخواست بدم.)

 

پ.ن 2:

نمره‌ی زبانم اومد و شدم 43 (کف قبولی 50 از 100 بود)، با اتفاقاتی که توی این ترم جدید و سطح پایین استاد سمینار دکتری که داره مطالبی که دوران کارشناسی‌م تو دانشگاه امیرکبیر خوندم رو الان به عنوان سمینار پیشرفته دکتری، توضیح میده و نمره‌ی زبان و کلا سطح علمی تو این دو ترم دانشگاه دیدم؛ عمیقا تیکه‌ی اول اون کلیپی که برای تولدم گذاشتم و با واکنش شدید مخاطبان همراه بود، تو ذهنم پلی میشه

 

 

 

 

 

پ.ن 3:

سپاه حسینیم و این حرف ماست

امیری حسین و نعم الامیر

 

پ.ن 4:

هم دلم میخواد با یکی حرف بزنم هم نه؛ عمیقا هم دلم یه اتفاق هیجان انگیز یا یه پیام هیجان انگیز و شادی آور میخواد. در هر حال ولی شما:

 

۰۰/۱۲/۱۵
R_A Zeytun

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.