اگر برای بغل کردنش نبوده و نیست
برای چیست از این پس، برای چیست دو دست...
پ.ن:
دیروز بعدازظهر از ساعت ۳ تا حدود ۶، جلسه و پسجلسه بودم و داشتم توضیح میدادم که بعضی مواقع به جای اینکه مدل کلان رو بسازید، وضعیت مطلوبی که یکجایی موجود هست رو توصیف کنید.
من یه سری شاخصهها برای انتخاب همراه آیندهم تو زندگیم داشتم که در نهایت تلاقی همهشون شد، فافا؛ الان بخوام وضعیت مطلوب زندگی رو توصیف کنم باید بگم اگر پسر هستید، پارتنرتون باید قابلیت تو بغلتون حل شدن رو داشته باشه و اگر دختر هستید، به این آپشن که بتونید تو بغلش جا بشید، توجه کنید.
به نظرم خدا وقتی داشت فافا رو میآفرید، به آیندهی من نگاه میکرد که چه موجودی رو درست کنم که هر لحظه که این بشر (یعنی من) اون بشر (یعنی فافا) رو میبینه، هر لحظه عاشقتر از قبل بشه و هر لحظه که نمیبینش، بخش قابل توجهی از مغزش مشغولِ حسرت خوردنِ این باشه که چرا الان اون بشر، پیشش نیست و دهنش هم سرویس بشه، تازه این آپشن تو بغل جا شدن رو هم داشته باشه.
(هر دوی این ابنای بشر، فعلا محروم از بغل یکدیگر هستند و در لحظهی خداحافظی، همدیگر را مثل بز نگاه میکنند و در سکوت از یکدیگر جدا میشوند)
پ.ن ۲:
اگر شما هم به مسئله بنچ مارک یا مرور ادبیات یا الگوبرداری از محتوای اجرا شده در جای دیگر و... زیاد بر میخورید و در معرض این فرایند هستید، مراجعه کنید به نوشتهی من در سیستوفیا: