شهر زیتونی

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

شهر زیتونی

اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی و الشّیطانِ العینِ الرّجیم

اینجا زیتون می نویسه از همه جا از همه چی

بایگانی

قالب وبلاگ


قالب وبلاگ | ابزار صلوات شمار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۱:۲۶
R_A Zeytun



اگر برای بغل کردنش نبوده و نیست  

برای چیست از این پس، برای چیست دو دست...


پ.ن:

دیروز بعدازظهر از ساعت ۳ تا حدود ۶، جلسه و پس‌جلسه بودم و داشتم توضیح می‌دادم که بعضی مواقع به جای اینکه مدل کلان رو بسازید، وضعیت مطلوبی که یکجایی موجود هست رو توصیف کنید.

من یه سری شاخصه‌ها برای انتخاب همراه آینده‌م تو زندگی‌م داشتم که در نهایت تلاقی همه‌شون شد، فافا؛ الان بخوام وضعیت مطلوب زندگی رو توصیف کنم باید بگم اگر پسر هستید، پارتنرتون باید قابلیت تو بغل‌تون حل شدن رو داشته باشه و اگر دختر هستید، به این آپشن که بتونید تو بغل‌ش جا بشید، توجه کنید.

به نظرم خدا وقتی داشت فافا رو می‌آفرید، به آینده‌ی من نگاه می‌کرد که چه موجودی رو درست کنم که هر لحظه که این بشر (یعنی من) اون بشر (یعنی فافا) رو می‌بینه، هر لحظه عاشق‌تر از قبل بشه و هر لحظه که نمی‌بین‌ش، بخش قابل توجهی از مغزش مشغولِ حسرت خوردنِ این باشه که چرا الان اون بشر،  پیشش نیست و دهنش هم سرویس بشه، تازه این آپشن تو بغل جا شدن رو هم داشته باشه.

(هر دوی این ابنای بشر، فعلا محروم از بغل یکدیگر هستند و در لحظه‌ی خداحافظی، همدیگر را مثل بز نگاه می‌کنند و در سکوت از یکدیگر جدا می‌شوند)

پ.ن ۲:

اگر شما هم به مسئله بنچ مارک یا مرور ادبیات یا الگوبرداری از محتوای اجرا شده در جای دیگر و... زیاد بر می‌خورید و در معرض این فرایند هستید، مراجعه کنید به نوشته‌ی من در سیستوفیا:


در فضیلت دیدن کدو

۲۳ فروردين ۰۲ ، ۱۹:۳۱
R_A Zeytun
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۶ فروردين ۰۲ ، ۱۲:۴۶
R_A Zeytun

کوه ها باهمند و تنهایند

همچو ما باهمانِ تنهایان...

شاملو


پ.ن:

تو اومدی که بفهمم ساعت ۵ صبح روز ۱۴ فروردین هم می‌تونه قشنگ باشه

۱۴ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۲۷
R_A Zeytun
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۳ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۲۱
R_A Zeytun

عطر تو را نفس زدم

درون سینه آنقدر


که آه هم که میکشم

بوی تو پخش می شود


پ.ن ۰:

حافظ از بوسه‌ی معشوق نوشت، حق هم داشت

قرن او هر دو قدم یک ون ارشاد نبود...


پ.ن ۱:

من و فافا هنوز هم بعد از هر سفر، نمی‌تونیم دلتنگی‌مون رو با بغل، کم کنیم، با تشکر از همه‌ی عوامل و بزرگواران و دست‌اندرکاران این موضوع 





۱۲ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۱۸
R_A Zeytun

بباف مویت را مگر مرا آن مو طناب دار شود

مرا بکش بالا چنان که عاطفه‌ات جریحه دار شود...


پ.ن:

دور دار از خاک و خون دامن، چو بر ما بگذری

کاندر این ره کشته بسیارند، قربان شما

حافظ

۱۰ فروردين ۰۲ ، ۱۲:۲۸
R_A Zeytun
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۴ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۴۸
R_A Zeytun
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۸ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۴۰
R_A Zeytun

اولین نوشته سیستوفیا، به صورت عمومی، در بخش مشق‌نوشته‌ها، در دسترس قرار گرفت 🥳

لینک دسترسی به مطلب: بدون حفظ آرمان‌های خود، عاقبت لوکیشن‌فروشی دیاثت است

پ.ن ۱:

حاج احمد می‌گفت، انتظار ندارم خالصانه مثل قبلاها برای خودت و بقیه دعا کنی چون تفکیک اینکه داری می‌ری امام رضا ع رو ببینی یا .... سخت هست، اما همون یه ذره هم، به یادمون باش :)

نوع نگاه و شعورش رو خیلی دوست داشتم!

در هر حال اما، به یاد بچه‌های بیان هستم.



۲۸ اسفند ۰۱ ، ۰۷:۰۶
R_A Zeytun


مپرس: کز غم هجران چه بر سر تو رسید؟

مرا که نیست سر، از دردسر چه می پرسی 💔🖤


#هلالی_جغتایی


پ.ن 0:

دیروز به خاطر حجم کاری‌ای که پنجشنبه داشتم و فکر و خیالی که مشغول هست و کلا از فشار روحی و روانی و... بدنم خالی کرد و راهی درمونگاه شدم، دکتر یه خرده نگاه کرد و تست کرد و... گفت میتونم یه خرده تقویتی و قرص و اینجور چیزها بدم اما مشکلت با این چیزها حل نمیشه، از فشار روحی‌ت کم کن، بهش گفتم که اون یه بخش اساسی‌ش فعلا دست من نیست و گفتم بهش که صرفا یه کاری کن که تا پس‌فردا زنده و نیمه سالم بمونم؛ نسخه رو که تو سایت وارد کرد، خودش خنده ش گرفت

هم‌اکنون هم با تب حدود 39 درجه، I'm Still Alive!


پ.ن 1: یادم باشه از این حرکت‌ها روی سیستم فافا به یه مناسبتی انجام بدم (از دردسرها و جذابیت‌های ارتباط با یک برنامه‌نویس این‌جور چیزها هم هست!)




پ.ن 2:

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق

غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده


پ.ن 3:

ایهام - عاشق شو


عاشق شو، شده برای یک شب

عاشق شو، شده به حد یک تب

دیوانه، پر از تو شد پیمانه لب تا لب

شدم اسیر خزان به من نفس برسان

بریده ام بدون تو من از زمین و زمان

رسیده نامه ی آه دلم به گوش جهان

اسیر و بنده ی خیشم مرا ز من برهان




۲۷ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۲۷
R_A Zeytun
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ اسفند ۰۱ ، ۰۱:۰۶
R_A Zeytun



پ.ن 0:

اگه دنیا

به کامم بود

الان شاید

حرم بودم


همین ساعت

همین لحظه

الان باید

حرم بودم...


از چند ماه پیش درخواست مجوز خروج از کشور ثبت کردم و دانشگاهی که راضی نمیشد رو با انواع روش‌های مختلفی که وجود داشت، راضی کردم که تایید کنند و وثیقه‌م هم گذاشتم و در نهایت پاسپورتم رو هم گرفتم و برای 20 اسفند تا 4 فروردین مجوز خروج از کشور به مقصد عراق رو گرفتم و از اون تایم هم یه سری کار و پروژه رو به صورت فشرده انجام دادم که پول‌هام رو به طور خاص و جداگونه‌ای کنار بذارم تا هزینه‌های سفر جور بشه تا اگر شد دم عیدی با فافا نجف و کربلا باشیم و حتی جدای از این جمع کردنِ پول و... چند تا از بچه‌ها خیلی اتفاقی و یهویی و بدون اینکه خبر داشته باشند به طور جداگونه کاروان‌های مختلف هم پیشنهاد داده بودند؛ نمیدونم چطوریاست که هر بار همه چی رو جور میکنم به نجف و کربلا نمیرسم؛ لابد خیر و صلاح این بود و هست و کلا فضای باحال‌تری رو در نظر داشتند که خدا می‌خواست پیش همون امام رضا ع که فافا رو ازش خواستم باشم، نمیدونم شاید.

ما را ... تو هم گر نخواستی

در گوشمان بگو که بمیریم گوشه‌ای...


پ.ن:

فاصله‌ها هرگز

مانعی برای دوست داشتن 

برای عشق نیستند

درست!

اما اگر من اینجا گریه کنم

آیا در دور دست‌ها

گونه‌های تو خیس خواهند شد؟

۲۳ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۰۴
R_A Zeytun

سیستوفیا آماده‌ی انتشار مطلب شد 🥳

فعلا تا موقعی که مطالبی که نوشتم رو وارد کنم، میتونید از صفحات مختلفِ اون و عکس‌هایی که داره و سر تیترهایی که هست، بازدید کنید

سیستوفیا محلی برای مشق‌نوشته‌های

طراحی و تحلیل سیستم‌های کلان پیچیده و متعارض در شرایط بحرانی

https://systophia.ir/


۱۹ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۵۶
R_A Zeytun
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۰۹
R_A Zeytun